زبان فارسی پاسدار مرزهای ایران

در نخستین بخش از میزگرد «دیروز، امروز و فردای زبان فارسی»» درباره ویژگی‌ها و تاریخچه زبان فارسی در طول تاریخ بحث شد. کارشناسان با بیان آنچه باعث قوام یافتن و تبدیل این زبان به یک زبان میانجی فراگویشی در بخش بزرگی از جهان دیروز شد و با یادآوری این گذشته، برخی راهکارها را جهت بازیابی آن دوران شکوهمند برای زبان فارسی بیان کردند.
در نخستین بخش از میزگرد «دیروز، امروز و فردای زبان فارسی»» درباره ویژگی‌ها و تاریخچه زبان فارسی در طول تاریخ بحث شد. کارشناسان با بیان آنچه باعث قوام یافتن و تبدیل این زبان به یک زبان میانجی فراگویشی در بخش بزرگی از جهان دیروز شد و با یادآوری این گذشته، برخی راهکارها را جهت بازیابی آن دوران شکوهمند برای زبان فارسی بیان کردند.
کد خبر: ۱۴۹۵۷۲۷
نویسنده آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر
 
در این بخش از میزگرد، با اشاره به برخی شبهاتی که عمدتا خاستگاه‌های سیاسی و ضد ملی دارند، درباره اهمیت زبان فارسی به‌عنوان یک عنصر هویتی و ملت‌ساز در میان ایرانیان صحبت شده است. کارشناسان با اشاره به اصل ۱۵ قانون اساسی درباره برخی تحرکات ضدایرانی به بهانه‌هایی چون آموزش زبان مادری یا شبهه‌افکنی‌های تاریخی برای قطع ارتباط مردم ایران با زبان ملی خود به بحث پرداخته‌اند. محمدجعفر محمدزاده کارشناس ارشدفرهنگ، زبان ورسانه،وحید عیدگاه طرقبه‌ای شاعرو پژوهشگر ادبیات فارسی و رادمان رسولی مهربانی پژوهشگر و مدرس ادبیات فارسی در این میزگرد که بخش دوم و پایانی آن را می‌خوانید حضور داشته‌اند. 

تبدیل شدن زبان به یک مسأله جهانی رادر سطح جهان می‌بینیم. برای مثال،کشورهایی مانندچین و کره‌جنوبی سرمایه‌گذاری‌های چشمگیری برای ترویج زبان‌های خود انجام داده‌اند.این سرمایه‌گذاری‌ها شامل تأسیس مؤسسات زبانی متعدد وحمایت از ترجمه و انتشار آثار ادبی به زبان‌های مختلف است.حتی ترکیه با اجرای طرح‌هایی مثل نهضت ترجمه دولتی موفق شده آثار نویسندگان خود را در سطح جهانی معرفی کند و همزمان اعتبار فرهنگی خود را ارتقا دهد وحتی جایزه نوبل به دست بیاورد. این در حالی است که ما نیز اقداماتی مانند تأسیس بنیاد سعدی، کارهای فرهنگستان زبان و ادب فارسی یا طرح گرنت داشته‌ایم اما خروجی این فعالیت‌ها متناسب با نیازها و اهداف جهانی نبوده است. دلیل این عدم توفیق چه بوده است؟

رسولی مهربانی:
 این‌که بدانیم عقب افتاده‌ایم خودش یک گام مهم است. رقابت با زبان انگلیسی هدف‌گذاری منطبق با واقعیت نیست، بلکه باید نگاه منطقه‌ای داشت. از نگاه حاکمیت اگر بخواهیم به زبان فارسی نگاه کنیم، می‌بینیم برخی سردمداران در برخی مواقع دغدغه زبان فارسی داشته‌اند اما وقتی به پای کار می‌رسیم، اولویت چندم بوده است و اولویت‌های امنیتی، اقتصادی و برخی مسائل دیگر معمولا بر اهمیت زبان فارسی غلبه کرده‌اند که به دلیل فقدان درکی عمیق از اهمیت فرهنگی زبان بوده است. از نظر کسانی که دغدغه زبان دارند، یکی از کارهای مهمی که باید انجام شود این است که طبق فهم گروه‌های مختلف اجتماع، گفته شود چرا زبان فارسی مهم است. برای مثال از نظر گروه‌های مذهبی گاهی تصور می‌شود زبان عربی اولویت بیشتری دارد اما می‌توان به آنها توضیح داد که زبان فارسی چرا اهمیت دارد. گروه‌های تکنوکرات‌ یا فعالان فناوری معمولا زبان انگلیسی را برتر می‌دانند‌؛ برای آنها نیز می‌توان استدلال کرد که زبان فارسی چه مزایایی دارد و چرا باید توجه بیشتری به آن شود. البته این دلایل هست و گاه گفته می‌شود اما گویا در سطح عمومی طرفداری پیدا نکرده است. 
یک رویکرد می‌تواند این باشد که چون خیلی از ما چشم‌مان به دیگران است، توضیح دهیم دیگران برای زبان چه کرده‌اند. برای مثال، ترکیه سازمان کشورهای ترک‌زبان را تشکیل داده و حتی کتاب‌های مشترک آموزشی برای مدارس این کشورها تعریف کرده است. علاوه بر این، ترکیه با اعطای بورسیه به کشورهای قرقیزستان و قزاقستان در حال گسترش نفوذ زبانی خود است. همچنین سازمان کشورهای پرتغالی‌زبان یا فرانکوفونی فرانسوی سرمایه‌گذاری‌های گسترده‌ای در حوزه ترویج زبان‌های خود انجام می‌دهند. همه کشورهای دور و بر ما در حال سرمایه‌گذاری جدی برای زبان خود هستند، کشورهای عربی مانند امارات و قطر نیز اخیرا با سرمایه‌گذاری جدی در زمینه زبان عربی تلاش کرده‌اند تا این زبان را تقویت کنند‌؛ از نمادسازی در رویدادهایی چون افتتاحیه جام ملت‌ها گرفته تا تخصیص منابع مالی برای گسترش زبان عربی. این کشورها جوایز هنگفتی برای دانش‌آموزانی که که به زبان عربی تحصیل کنند تعیین کرده و سرمایه‌گذاری‌های چشمگیری انجام داده‌اند تا مطالعه و ترویج این زبان را پررنگ‌تر کند. به طور مشابه، رژیم اسرائیل برای آموزش زبان عبری سرمایه‌گذاری سنگینی کرده است.حال اگر نگاهی به وضعیت خود بیندازیم، درمی‌یابیم که ما به‌عنوان کشوری با پیشینه فرهنگی غنی، در زمینه زبان فارسی نه تنها فقیر نیستیم، بلکه ظرفیت‌های بسیاری داریم که به دلیل اولویت ندادن به آن، از این فرصت‌ها به‌درستی استفاده نکرده‌ایم.اگر این روند ادامه یابد، نه تنها در رقابت با انگلیسی، بلکه در منطقه نیز ممکن است از زبان‌هایی چون ترکی، عربی یا عبری عقب بمانیم و چه‌بسا در برخی زمینه‌ها عقب مانده‌ایم. تقویت حس ملی هم دراین زمینه مهم است چراکه باید به زبان به‌عنوان وطن نگاه کرد. گفته می‌شود وطن ایرانی‌ها زبان فارسی است.شاید این حرف کمی شاعرانه به نظر برسد اما می‌توان با دلایلی این موضوع را اثبات کرد. برای مثال، ایرانیان مهاجر وقتی درخارج از کشور زندگی می‌کنند، ارتباط عاطفی‌شان با زبان فارسی همچنان حفظ می‌شود. حتی نتایج پژوهش‌ها نشان داده که مهاجران ایرانی قادرنیستند احساسات عمیق وعاطفی خودرابه زبان‌های دیگرمانند آلمانی یا انگلیسی بیان کنند. به همین علت، این مهاجران ناچارند برای انتقال احساسات‌شان به زبان فارسی بازگردند. این امر باعث می‌شود که زبان فارسی به‌صورت طبیعی به نسل‌های بعدی منتقل شود. 
از سوی دیگر، تقویت زبان فارسی رویکردی ملی است. زبان نه فقط وسیله ارتباط، بلکه محلی برای بازتاب هویت و اصالت ماست. ما می‌توانیم بودن‌مان را در زبان فارسی بیابیم و آن را تقویت کنیم. بر همین اساس، پیشنهاد می‌شود که دولت نگاه بین‌المللی خودش نسبت به زبان فارسی را بازبینی کند. یکی از راهکارها، ایجاد یک سازمان کشورهای فارسی‌زبان است‌؛ همان‌طور که بسیاری از کشورهای اطراف ماچنین اقدامات مشترکی را پیگیری می‌کنند. در ایران، حتی از دوره ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد قانونی مبنی بر این موضوع در مجلس تصویب شد اما متأسفانه هیچ‌گاه به مرحله اجرا نرسید. در قانون اساسی نیز قوانین و سازوکارهایی برای تقویت زبان فارسی مطرح شده، ولی در عمل همیشه مسائل دیگری اولویت یافته است. 

این سازمان طبیعتا باید از همگرایی ایران، تاجیکستان وافغانستان تشکیل شود اما امروز درافغانستان گروهی برسرکار است که رویکرد قوم گرایانه پشتونی دارد و با زبان فارسی اساسا دشمن است. دراین صورت چطورمی‌شود چنین سازمانی راایجاد کرد؟

رسولی مهربانی:
 بله ولی در موارد دیگری اتفاقات مثبتی افتاده است. در گذشته صحبت کردن به زبان فارسی در برخی کشورها مانند ازبکستان به‌شدت محدود وگاهی امنیتی بود اما امروزه باتغییراتی که در حکومت ازبکستان رخ داده و با کاهش حساسیت‌ها، زبان فارسی جایگاه مطمئن‌تری پیدا کرده است.گفته می‌شودحدود۳۰درصد مردم ازبکستان(طبق آمارهای غیررسمی) فارسی‌زبان هستند و شهرهایی مانند سمرقند و بخارا تاریخی غنی در این زمینه دارند. علاوه بر این، اقلیت‌های فارسی‌زبان در کشورهای دیگری نیز حضور دارند. شاید زمان آن رسیده باشد که ایران برای تقویت موقعیت زبان فارسی در منطقه و فراتر از آن، گام‌های عملی جدی‌تری بردارد. فارسی‌زبانان در نقاط مختلف جهان پراکنده‌اند و تأثیر این زبان در فرهنگ، تاریخ و آموزش کشورهای گوناگون آشکار است. برای مثال، در قرقیزستان فارسی‌زبانان تشکلی به نام رودکی دارند و در کشورهایی مانند قزاقستان نیز شهرهایی هستند که در آنها اقلیت‌های فارسی‌زبان زندگی می‌کنند. همچنین در چین، عمان، پاکستان و حتی هند نیز ردپایی از این زبان دیده می‌شود. به‌طور خاص، هند زبان فارسی را به‌عنوان یکی از ۱۰زبان کلاسیک خود در چهارچوب سند آموزشی خود معرفی کرده است و مدارس آن کشور اجازه آموزش این زبان را دارند. فرهنگستان هم کارهایی کرد و کتاب‌هایی تدوین شد اما مشکلات اداری و بروکراسی باز هم مانع کار شد. یک مسأله این بود که هزینه حمل و نقل آنها از ایران به هند را نداشتند و پیشنهاد شده بود که به‌جای استفاده از کتاب‌های چاپی که چالش‌برانگیز است، نرم‌افزارها یا برنامه‌های آموزشی اختصاصی برای آموزش زبان فارسی طراحی شوند. با توجه به تعداد زیاد مراکز آکادمیک آموزش زبان فارسی در هند، که حتی از کل اروپا هم بیشتر است، ایجاد چنین برنامه‌هایی می‌تواند بسیار مؤثر باشد. هند علاقه‌مندان زیادی به یادگیری زبان فارسی دارد‌؛ از اساتید و دانشجویان گرفته تا دانش‌آموزان مدارس، همه مشتاقند با این زبان آشنایی بیشتری پیدا کنند. زبان فارسی همچنان جایگاه تاریخی خود را در این کشورها حفظ کرده است. این موضوع حتی در بحران‌های مهاجرتی آشکار شد، مثلا در زمانی که مسلمانان روهینگیای میانمار به بنگلادش پناه بردند، مشخص شد که بسیاری از آنها، حتی مسلمانان بنگلادش و میانمار، از زبان فارسی به‌عنوان بخشی از آموزش دینی خود استفاده می‌کردند. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که بستر قدرتمندی برای تقویت زبان فارسی وجود دارد که با برنامه‌ریزی مناسب می‌توان آن را گسترش داد و احیا کرد. به‌نظر می‌رسد در بسیاری از کشورها، برنامه‌ریزی بلندمدت جامع برای توسعه و ترویج زبان ملی وجود ندارد. به‌طور مشخص، در ایران نیز برنامه‌های بلندمدت ۳۰ ساله برای آینده زبان فارسی تعریف نشده است. هنوز ارزیابی دقیقی از جایگاه فعلی زبان فارسی در کشور نداریم‌؛ این‌که آیا زبان فارسی جایگاه یک زبان علمی را دارد یا نه، یا میزان استفاده از آن در میان گروه‌های مختلف اجتماعی چقدر است. برای مقایسه، در ایالت فرانسوی‌زبان کانادا، مانند مونترال، هر پنج سال یک بار ارزیابی‌هایی دقیق انجام می‌شود تا میزان استفاده از زبان فرانسوی در گروه‌های مختلف مشخص شود اما در ایران چنین پژوهش‌هایی درباره قدرت و جایگاه زبان فارسی، حتی در درون کشور، وجود ندارد. در خارج از ایران هم وضعیت بسیار مبهم‌تر است و اطلاعاتی نداریم که نشان دهد زبان فارسی در جوامع خارجی چه جایگاهی دارد یا تأثیر تاریخ این زبان در این کشورها چگونه بوده است.ما به یک ارزیابی علمی، دقیق و واقع‌بینانه از وضعیت کنونی زبان فارسی نیاز داریم، همراه با طراحی برنامه‌ای بلندمدت که از سوی دولت حمایت شود. همچنین باید باورهای مثبت نسبت به زبان فارسی تقویت شود و مقابل دیدگاه‌ها یا گزاره‌هایی که این زبان را تضعیف می‌کند، ایستادگی صورت بگیرد. 

عیدگاه طرقبه‌ای‌:
 البته ما داریم به کسانی پیشنهاد می‌دهیم که از ما پیشنهاد نخواسته‌اند!

محمدزاده: 
امروز یکی از مشکلات اساسی، عدم توضیح کافی درباره اهمیت زبان فارسی است. نیاز داریم دلیل اهمیت این زبان را در سطوح مختلف جامعه تبیین کنیم‌؛ از سطح روشنفکران گرفته تا لایه‌های عمیق‌تر اجتماع. بسیاری از سؤالات مانند چرا باید حساسیت به خرج داد؟، چرا این واژه‌ها را باید به کار برد؟، چرا زبان‌های مادری جایگزین زبان ملی نیستند؟ و پرسش‌های مشابه نیازمند پاسخ‌های قانع‌کننده است. این امر به تلاش جمعی گسترده‌ای نیاز دارد تا همراهی همه تحقق یابد.درواقع، اگر چرایی اهمیت زبان فارسی جا بیفتد، بسیاری از مسائل دیگر نیز به‌تبع آن حل خواهد شد. همان‌طور که گفته‌اند: «آب کم جو، تشنگی آور به دست / تا بجوشد آب از بالا و پست.» دو مسأله مهم برای کشوری مانند ایران با آن طول و عرض تاریخی وجود دارد که بود و نبود کشور به این دو مسأله گره خورده است، یکی هویت است و دیگری ملیت. هویت همانا کیستی و چیستی ماست. اگر روزی ندانیم که چه بودیم و چه هستیم، در خلأ دچار سردرگمی عمیقی خواهیم شد اما این هویت را کجا می‌توان یافت؟ آیا جز از طریق زبان، هم زبان گذشته و هم زبان امروز، می‌توان ردپای هویت خود را دنبال کرد؟ درواقع، هیچ چیزی چون زبان تجلی‌گاه هویت نیست. زبان، نمایانگر اندیشه است‌؛ وقتی که اندیشه شکل می‌گیرد و به‌واسطه واژه‌ها به ظهور می‌رسد، آن را در کلام تجربه می‌کنیم. اگر بخواهیم از دید فلسفی به زبان نگاه کنیم، می‌بینیم که زبان چیزی جز «اندیشه به ظهور رسیده» نیست. 
حال اگر زبانی قوی، ماندگار و اصیل نداشته باشیم، آیا می‌توانیم اندیشه‌های عمیق و ماندگاری به ظهور برسانیم؟ طبیعی است که پاسخ منفی است. نکته دیگری که قابل تأمل است، پیوند میان ملیت و زبان است. تصور این‌که ملیتی بدون زبان مشترک دوام داشته باشد، اشتباهی محض است. گاهی مثال‌هایی نارسا ارائه می‌دهند، مثلا کشورهایی چون سوئیس را مطرح می‌کنند که زبان‌های مختلفی دارند و ملیت هم دارند اما آیا واقعا ایران را می‌توان با سوئیس مقایسه کرد؟ سوئیس کشوری است که از باقیمانده جنگ جهانی اول و دوم شکل گرفت و مناطقی با زبان‌های متفاوت مثل آلمانی، فرانسوی و انگلیسی را به هم پیوند دادند تا کشوری واحد بسازند. برای حفظ این وحدت تحمیلی، تصمیم گرفتند که هر منطقه زبان خود را حفظ کند اما ایران داستانی کاملا متفاوت دارد. ایران با تاریخی کهن و زبانی با قدمتی بالای ۳۰۰۰ سال، از منظری سیاسی، فرهنگی و انسانی به‌عنوان هویتی یگانه شناخته می‌شود. پیوند ملی ما چیست؟ پیوندی که امروز ما را به تاریخ مشترک‌مان متصل می‌کند و ما را به‌عنوان یک ملت معرفی می‌نماید چیست؟ آیا چیزی جز زبان فارسی با توانمندی‌ها و ظرفیت‌های بی‌بدیل آن وجود دارد که بتواند چنین پیوند عمیقی ایجاد کند؟ قطعا نه. زبان فارسی، ستون استوار هویت فرهنگی ما و حلقه اتصال بین گذشته و حال است. امروز با تأکید بر اهمیت «زبان‌های مادری» و همزمان با روز جهانی زبان مادری، می‌خواهند همان بلایی را که سر هندوستان آوردند، سرما هم بیاورند. به نظر می‌رسد برخی رویکردها به شکلی پیش می‌رود که ممکن است پیامدهای نامطلوبی برای یکپارچگی ملی داشته باشد. نمونه‌ای ساده را در نظر بگیرید: اگر پنج نفر از نقاط مختلف کشور در یک جمع بنشینند و هرکس تنها به زبان مادری خود صحبت کند، نتیجه این خواهد بود که دیگر توانایی فهم یکدیگر را نخواهند داشت. این عدم درک متقابل، خود زمینه‌ساز ضعف در پیوندهای ملی میان افراد می‌شود. برای مثال، نمی‌توان تصور کرد که مردمانی از تبریز، خوزستان، سیستان و بلوچستان، کردستان، لرستان یا خراسان بدون ایجاد پل‌های زبانی بتوانند ارتباط مؤثری با یکدیگر برقرار کنند.چنین وضعیتی نشان می‌دهد که تجزیه جغرافیایی اغلب از تجزیه زبانی آغاز می‌شود. شواهد تاریخی نیز این موضوع را تأیید می‌کنند که کشورهایی که تجزیه شده‌اند، اول زبان‌شان تجزیه شده است. به‌عنوان مثال، بحرین زمانی بخشی از ایران بود اما مدت‌ها پیش از آن‌که رسما در اوایل دهه ۱۳۵۰ خورشیدی با یک توطئه انگلیسی و همکاری کشورهای عرب منطقه از ایران جدا شود، مقدمات آن فراهم شده بود. دلیل؟ زبان فارسی به‌تدریج از ادارات و مدارس بحرین کنار گذاشته شد. وقتی این اتفاق افتاد دیگر کسی «چو ایران نباشد، تن من مباد» و «ای ایران‌ای مرز پرگهر» نمی‌فهمید، وقتی عدم فهم ملی اتفاق می‌افتد، زمینه برای تجزیه مهیا می‌شود. این الگو تنها به کشور ما محدود نمی‌شود. تجزیه یوگسلاوی نیز به شکل مشابهی رخ داد. تنوع زبانی در این کشور مانند زبان صربی، کرواتی و سایر گویش‌ها به تضعیف وحدت ملی منجر شد. حتی در شبه‌قاره هند نیز شاهد نمونه‌ای آشکار هستیم: روزگاری این منطقه یک کشور واحد بود اما پاکستانی‌ها گفتند ما مسلمان و اردوزبانیم و شما هندو و هندوزبان چرا باید با هم یکی باشیم؟ براساس این استدلال مذهبی و زبانی، کشور مشترک پاکستان و بنگلادش شکل گرفت. پس از آن نیز در سال ۱۹۷۲، نجیب الرحمان یک انقلاب راه انداخت، اسم این انقلاب چه بود؟ انقلاب زبان! مردم بنگلادش گفتند زبان ما بنگالی است و زبان پاکستانی‌ها اردو، بنابراین لزومی ندارد که با هم یک کشور باشیم و منجر‌به جدایی بنگلادش از پاکستان شد.این تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهند که اگر مرزهای زبان از بین بروند، مرزهای زمین به راحتی پاک و جا‌به‌جا می‌شوند. بنابراین در کنار هویتی که ما از طریق زبان حفظ می‌کنیم، ملیت ما نیز با زبان محافظت می‌شود. ما عنصر دیگری برای حفظ کردن نداریم. اگر بخواهیم مثالی دیگر بزنیم، می‌توانیم به دین اشاره کنیم. یعنی مردم ایران امروز، در تمام سرزمین ایران، با دو عنصر اصلی به هم پیوند دارند: یا در دین مشترک هستند یا در زبان. به‌عنوان مثال، کسانی که در دین با ما مشترک نیستند، مانند ارمنی‌ها، کلیمی‌ها، آشوری‌ها و زرتشتی‌ها، در زبان مشترکند. بنابراین، این زبان است که ما را به هم وصل کرده است. دین یک عنصر امت‌ساز است، ولی نمی‌تواند عنصری برای ایجاد ملت باشد. بله، ممکن است ما با شخصی چون مالکوم ایکس آمریکایی هم‌دین باشیم اما آیا اگر مرزهای ما به خطر بیفتد، مسلمانان سیاهپوست آمریکا برای کمک به حفاظت از مرزهای ما شتافته و از ایران دفاع خواهند کرد؟ خیر. آنچه می‌تواند مرزهای ما راحفظ کند، همان زبان است که ارتباط و وحدت ملی را تقویت می‌کند. 
درقانون اساسی کشور ما نیز با درایتی مترقیانه به این موضوع پرداخته شده است. در ترکیه که هرچه آتش امروز ما داریم از آنجا شعله‌ور می‌شود، مطابق قانون اساسی این کشور، تنها زبان رسمی، زبان ترکی است، آن هم ترکی استانبولی، نه یونانی، نه قبرسی،نه آذری،نه کردی،نه عربی،نه زبان‌های‌ایرانی که درترکیه رواج دارند.حتی یک‌مغازه حتی درمناطق‌کردزبان با ۱۸استان دارای اکثریت کرد، اجازه ندارد تابلویی با نوشته کردی نصب کند. نمونه بارز این سختگیری‌ها ماجرای نماینده‌ای به نام لیلا زانا است که زمانی در پارلمان ترکیه به زبان کردی سخن گفت، میکروفنش خاموش شد و حتی بعد از آن برای ۱۰ سال زندانی شد. 
در ادامه، وضعیت فرانسه را که شعار «زبان مادری» از آنجا بلند شد، بررسی کنیم. قانون اساسی فرانسه، زبان رسمی این کشور را زبان فرانسوی تعیین کرده و در شرحش آورده که فرانسوی با لهجه پاریسی. اگرچه شعار حفظ و گرامیداشت زبان‌های مادری از فرانسه برای دنیا صادر شد اما در عمل به دیگر گویش‌ها و زبان‌های محلی اهمیتی داده نمی‌شود. برای مثال، تصور کنید در ایران اجباری بود همه صرفا با لهجه تهرانی صحبت کنند. چنین رویکردی، ظلمی زبانی نسبت به تنوع فرهنگی و زبانی مردم است. این تضاد به‌ویژه زمانی جلب توجه می‌کند که فرانسه خود را مدافع حقوق زبانی قلمداد می‌کند.در مصر نیز مشابه همین روند وجود دارد. قانون اساسی مصر، دریک اصل می‌گوید دین رسمی اسلام و زبان رسمی عربی است، با این‌که زبان‌های دیگری مانند قبطی و سایر زبان‌های مختلف در این کشور استفاده می‌شوند اما این زبان‌ها نه‌تنها مورد حمایت قرار نمی‌گیرند، بلکه عملا به حاشیه رانده شده‌اند.یک جا قانون اساسی‌شان را تغییر دادند و تا زمانی که این تغییر باشد، کشورشان آسیب خواهد دید و آن کشور عراق است. پیش از ورود آمریکایی‌ها، در قانون اساسی عراق تنها زبان عربی به‌عنوان زبان رسمی به رسمیت شناخته شده بود. آمریکایی‌ها زمانی قانون اساسی عراق را تغییر دادند، تغییری که در نهایت به ضرر این کشور تمام شد اما آمریکایی‌ها با دخالت خود اعلام کردند که در مناطق کردنشین، زبان کردی نیز زبان رسمی باشد. همین مساله بذر اختلافات جدیدی را کاشت. سه سال پیش شاهد بودیم که اقلیم کردستان یک همه‌پرسی برگزار کرد و اگر دخالت کشورهای منطقه نبود، شاید امروز به‌طور کامل از عراق جدا شده بود. این شکاف از همان‌جا آغاز شد، از تغییری که در قانون زبان ایجاد شد. 

عیدگاه طرقبه‌ای‌:
 البته واضح است که هدف بعدی آنها ایران بود. 

محمدزاده: 
بله و الان در ایران صدایش درآمده است و نغمه‌‌اش بلند شده است. شبهه ایجاد کرده‌اند که زبان فارسی به‌واسطه جبر حاکمان در طول ۱۴ قرن قبل تحمیل شده اما باید پرسید: کدام حاکمان؟ در طول ۱۴ قرن گذشته، اکثر حاکمان ایران ترک یا تازی بوده‌اند. اگر جبر حاکمان علت رواج زبان فارسی بود، آیا تیمور لنگ که نوه چنگیزخان بود، می‌توانست اجبار کند که مردم فارسی صحبت کنند؟ یا سلطان محمود غزنوی که حکم سلطنتش را از خلیفه عباسی می‌گرفت، چه دلیلی داشت که بخواهد زبان فارسی را ترویج کند؟ رواج و گسترش زبان فارسی نه براساس اجبار، بلکه نتیجه یک توافق اجتماعی تاریخی و به‌دلیل ظرفیت‌های ذاتی این زبان بوده است که توانسته جایگاه خود را حفظ کند. نکته دیگر این است که زبان فارسی را معادل یک زبان قومی محسوب می‌کنند. این را باید با صدای بلند گفت که ما در ایران قومی به نام قوم «فارس» نداریم. بنابراین زبان فارسی را نمی‌توان زبان یک قوم خاص دانست. زبان فارسی، زبان مشترک، فراگویشی و میانجی ماست، زبانی که برای قرن‌ها به‌عنوان ابزار ارتباطی فراگیر و رسمی مورد استفاده قرار گرفته است. این زبان فارسی صورت رسمی و مکتوب زبان‌های پهلوی میانه بوده است. ما زبان‌های پهلوی میانه را در جاهای مختلف داشته‌ایم که بازمانده‌های آن یعنی ترانه‌های عامیانه را امروز فهلویات می‌گوییم، که شکل رسمی آن را «پارسیک»می‌گفته‌اند یعنی همین زبانی که امروز با آن صحبت می‌کنیم. اینها مسائلی است که رسانه‌ها و دستگاه‌های حکومتی ما از صدر تا ذیل باید به آن توجه کنند.کسی که مسئول اجرای قانون اساسی است، خودش باید بیشتر توجه کند. با افتخار می‌گوییم که ایران در طول ۴۰ سال گذشته آن‌قدر از نظر نظامی قدرتمند بوده که هیچ‌کس و هیچ کشوری نتوانست قدم داخل مرزهای ما بگذارد اما امروز با جنگ نرم تجزیه زبانی شروع کرده‌اند و می‌خواهند از داخل، کشور را دچار فروپاشی کنند و اگر همتی که در دوران دفاع‌مقدس کردیم، امروز در دفاع از حریم ملی و هویتی‌مان نکنیم، تردید نکنید که تجزیه ایران قطعی است.

رسولی مهربانی:
 من فقط خواستم اشاره کنم و نشان دهم ‌که این نگاه تبلیغاتی یا رسانه‌ای که زبان فارسی مختص یک قوم یا مذهب نیست، خیلی اهمیت دارد.به نظر من موضوع بسیارمهمی است.این مسأله را حتی در هند مشاهده کردم، جایی که نمایندگان فرهنگی ایران دیده‌ام که می‌گویند زبان فارسی اصلا مختص به ایران نیست و این نکته درستی است. زمانی که زبان فارسی در هند رواج داشته، نسخه‌های خطی هند از ایران هم بیشتر بوده است. یک حمله‌ای که به زبان فارسی می‌شود، این است ‌که می‌گویند زبان ایران یا زبان مذهب شیعه است در حالی‌که در افغانستان مذهب حنفی بدون زبان فارسی نمی‌توانست سرپا باشد. 

عیدگاه طرقبه‌ای‌:
 بله وآثاربسیار درخشانی هم داشته‌اندبرای مثال در ماوراءالنهر رساله‌های فارسی زیادی داشته‌اند که خوشبختانه بسیاری از آنها به‌جا مانده است. جدیدا آثاری از قرون پنجم و ششم مربوط به این منطقه در حال منتشر شدن است.ممکن است برخی بگویند که جمع‌بندی این است که شمایی که فارسی‌زبان نیستید، ساکت باشید و بگذارید این زبانی که به شما ربطی ندارد و قرار است زبان میانجی باشد، حفظ شود، چون قرار است ایران حفظ شود. این برداشت، خرسندکننده نیست اما واقعیت این نیست. واقعیت این است که شمایی که در ایران هستید و زبان مادری‌‌تان فارسی نیست، خودتان و نیاکان‌تان در حفظ و شکل‌دهی زبان فارسی و ساختن آثار درخشان آن سهیم بوده‌‌اید و قرار است آن را حفظ کنید. یعنی شما در گوشه و حاشیه نیستید که بخواهید ساکت باشید تا مرکز حفظ شود. زبان فارسی مال شماست، چگونه؟ دیوان چند هزار بیتی قطران‌تبریزی را که مشهدی‌ها و شیرازی‌ها نساخته‌اند، دیوان قطران این سند درخشان هزارساله زبان فارسی را تبریزی‌ها ایجاد کرده‌اند. از قطران‌تبریزی نامه‌ای به حاکمان گنجه به‌جای مانده که به زبان فارسی است. تبریزی در تعالی زبان فارسی سهیم بوده است. خاقانی‌شروانی فرزند آذربایجان است که زبان فارسی را با آن درخشش ارتقا داده است. گاهی بعضی‌ها برای پیدا کردن یک سطر یا یک صفحه از تاریخ‌شان باید بگردند تا چیزی پیدا کنند اما اینجا که خوشبختانه وفور نعمت است. زبان فارسی که فقط مال تهران نیست، فرزندان آذربایجان هم در تعالی آن نقش داشته‌اند. دیگر چه کسانی در تعالی این زبان نقش داشته‌اند؟ بیدل‌دهلوی و امیرخسرو دهلوی که اصلا ایرانی نبوده‌اند. در همین دوران معاصر، چه کسانی ادبیات ما را شکل داده‌اند؟ شاملو که به شهادت نام خانوادگی از ترک‌تباران ایران بوده است، قیصر امین‌پور از جنوب، یدالله بهزاد از کرمانشاه، مفتون‌امینی از آذربایجان، هوشنگ ابتهاج از گیلان و... اگر به نویسندگان برجسته ایران نگاه کنید، می‌بینید که از تمام نقاط کشور نمایندگانی داریم. از جنوب احمد محمود را داریم، از غرب علی‌اشرف درویشیان، از شمال، شرق و تهران همه مشارکت کرده‌اند. آیا ابتهاج گفت که چون من لالایی گیلکی شنیده‌ام، باید با زبان فارسی دشمنی کنم؟ آن ترانه‌ها، لالایی‌ها و افسانه‌ها زیباست و جایگاه خود را دارد. زبان فارسی را شهریار تبریزی حفظ کرده است. در زبان فارسی ملک‌الشعرای بهار هم سهم دارد، شهریار هم سهم دارد و نمی‌توانیم شهریار را یک چیز عرضی بدانیم و بگوییم او یک گوشه بوده و اصلی نبوده است. بخشی از میراث امروز زبان فارسی متعلق به شهریار است. به کسی که همشهری قطران‌تبریزی و خاقانی است، نمی‌توان گفت تو در گوشه هستی و عرضی هستی و دیگران اصلی هستند. فرق ایران با کشورهای دیگر این است که چندزبانی تکثر گویش‌ها، چیزی تحمیل شده از بیرون نیست بلکه زبان مشترکی که امروز وجود دارد، ساخته تمام اقوام این سرزمین است، کنار هم و در تعامل با یکدیگر آن را ساخته‌اند و برآیند همه این گویش‌ها این زبان شده است. این‌گونه نبوده که بخشی را تقویت کرده و بخش دیگر را حذف کنیم‌؛ بلکه همه با هم در ایجاد آن سهیم بوده‌اند. از جنوب تا شمال، از شرق تا غرب و مرکز، هرکدام سهمی در غنای این زبان داشته‌اند. این مجموعه‌ای است که ایران را ساخته است. نباید تصور کنیم بخشی از این ملت یا فرهنگ بر دیگری تحمیل شده بلکه این مسیری بوده که همه با هم دست‌ به دست طی کرده‌اند تا زبان میانجی و فرهنگ مشترک شکل بگیرد. 

رسولی مهربانی:
 نکته‌ای که می‌خواستم درباره بحث تجزیه‌طلبی و مسائل زبانی مطرح کنم، این است که نباید این نوع بحث‌ها، مسائل اصلی و واقعی مرتبط با آموزش و فرهنگ را به حاشیه براند. ما با مشکلات واقعی مواجه هستیم؛ مثلا دانش‌آموزان دوزبانه آمار ترک‌تحصیل بالاتری دارند یا ادامه تحصیل آنها در برخی رشته‌ها دشوارتر است. اینها مسائلی است که مرکز‌نشینان و حکومت باید برای حل آن چاره‌اندیشی کنند.به نظر من، راهکاردرست این است که بااستفاده از ظرفیت‌های قانونی، برنامه‌هایی برای حل مسائل آموزشی و توجه به زبان‌های بومی و درخطراندیشیده شود.مثلا دردوره‌هایی بحث ایجاد فرهنگستان آذری‌زبان‌ها مطرح بود یا صحبت از این بود که در کتب آموزشی به ادبیات بومی توجه شود. یعنی هرچقدر ظرفیت‌هایی قانون اساسی بیشتر مورد توجه قرارگیرد،مخاطرات امنیتی هم کاهش پیدامی‌کند وراه‌حل‌های مؤثرتری برای مشکلات ارائه خواهد شد. 
از طرف دیگر، موضوع گسترش برون‌مرزی زبان فارسی هم نیازمند برنامه‌ریزی دقیق است. درهر منطقه یا کشور باید بررسی کرد که عوامل قدرت و گسترش زبان فارسی چه می‌‌تواند باشد.برای مثال،عامل تشیع و انقلاب در کشورهایی مانند عراق یا لبنان در گسترش زبان فارسی نقش مهمی داشته‌اند. درمقابل، درکشورهایی مثل عراق یا ترکیه، روابط اقتصادی قوی باعث ترویج این زبان شده است.همچنین دربسیاری ازکشورها،هویت تاریخی مشترک می‌تواند همچنان یک عامل مهم برای تقویت زبان فارسی باشد. با شناخت این عوامل درهرکشورمی‌توان برنامه‌های مؤثرتری طراحی و اجرا کرد تازبان فارسی جایگاه قوی‌تری پیدا کند. 

عیدگاه طرقبه‌ای:
 ایران را نباید با کشورهای جعلی یا تازه‌ساخته‌شده مقایسه کرد. گاهی برخی مسئولان نگرانی‌هایی دارند که وقتی آن را بیان می‌کنند، می‌فهمیم مسأله را درست متوجه نشده‌اند. ایران از دیرباز سرزمینی متنوع بوده که در آن اقوام گوناگون با زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف زندگی می‌کرده‌اند. این تنوع، بخشی از هویت ملی ایران است و هیچ‌گاه نیازی به تحمیل زبان یا فرهنگ خاصی بر سایرین نبوده است. برای مثال، عربی به ایران تحمیل نشده، بلکه از قدیم برخی ساکنان ایران گستره آن زمان، عرب‌زبان بوده‌اند. ایران نیاز به جعل ندارد. به‌عنوان‌مثال، برخی نگران هستند که برای نام‌هایی چون «ابوموسی» ریشه‌ای فارسی پیدا کنند، اما واقعیت این است که ایران با تنوع زبانی و قومی‌اش هیچ نیازی به انکار یا تغییر چنین مواردی ندارد. مناطقی در ایران، مانند جزیره‌ ابوموسی یا خرمشهر (که در گذشته به‌نام محمره نیز شناخته می‌شد) یا آبادان (که قدیم آن را عبادان می‌نامیده‌اند)، همواره بخشی از این سرزمین بوده‌اند، صرف‌نظر از نام‌های‌شان. نام‌ها و تنوع‌های فرهنگی نشان‌دهنده‌ تاریخ این مناطق‌ است، نه تهدیدی برای هویت ملی. فکر نکنید اگر آبادان را عبادان گفتیم، باید آن را بدهیم به عراق؛ اتفاقا آنها جزئی از ایران ما بوده‌اند. زبان فارسی، به‌عنوان زبان میانجی تاریخی ایران و زبانی که در سراسر این سرزمین وسیع، زبان رسمی به‌شمار می‌رفت، هیچ‌گاه عاملی برای سرکوب گویش‌های محلی و عناصر غیرفارسی نبوده است. ما نیازی نداریم که ظاهر چیزی را عوض کنیم که مال ما باشد؛ مال ماست، چون از اول مال ما بوده است. زبان فارسی قدرتمندتر و ریشه‌دارتر از این بوده است که در مسیر رشد و شکوفایی خود نیازی به سرکوب‌ گویش‌های دیگر داشته باشد. ما یک کشور جعلی نیستیم که نیاز داشته باشیم اسم‌ها را عوض کنیم تا مال ما باشد. این زبان همیشه بستری برای همزیستی و تعامل فرهنگی بوده است. شهریار که این‌همه در شعر فارسی نامدار بوده است، «حیدربابایه» هم سروده است. این‌گونه جا نیندازند که ما دشمن یا مخالف حیدربابا هستیم یا اگر در جایی خوانده شود، نگران می‌شویم. خود من که ترکی بلد نیستم، همواره مشتاق بوده‌ام این شعر را بخوانم و از برخی دوستان خواسته‌ام برایم ترجمه کنند. ادیبان فارسی‌زبان هم به حیدربابا مشتاقند. برخی هنگام سخنرانی جوری صحبت کرده‌اند که نمی‌شود اینجا شعر ترکی بخوانیم. نه، می‌شود، بخوانید! ما دوستدارشعر ترکی هستیم،چون دوستدار شهریاریم. این ترک‌زبانان و همشهریان شهریار هم دوستدار زبان فارسی هستند. زبان فارسی را آنها ترویج داده‌اند. زبان فارسی را در آن قلمرو چه کسانی ترویج داده‌اند، جز ایرانیانی که ترک‌زبان هستند و به شاهنامه و نظامی و خاقانی و شاعران دیگر استان‌های کشور ارادت دارند. همه اینها با هم ایران را شکل می‌دهد و اصلا قرار نیست چیزی حذف یا سرکوب شود، چون این سرکوب اصولا بحثی مصنوعی است و مباحثی که در برخی رسانه‌ها در این زمینه گفته می‌شود، واقعیت ایران را نشان نمی‌دهد. 

در قانون اساسی چیزی به نام زبان مادری نداریم!

محمدزاده:
 اصل ۱۵ قانون اساسی ایران متأسفانه گاهی به «آزادی تدریس به زبان مادری» تحریف شده است، چنین مطلبی در این اصل وجود ندارد. در قانون اساسی چیزی به نام زبان مادری و ازآن بدتر تدریس به زبان مادری نیست.قانون اساسی تصریح می‌کندکه زبان رسمی ومشترک مردم ایران فارسی است وکلیه اسناد، متون و کتب درسی باید با این خط و زبان باشد.  بااین‌حال، می‌گوید استفاده از زبان‌های قومی و محلی در رسانه و تدریس «ادبیات آنها» و استفاده در رسانه‌ها، در کنار زبان فارسی (و نه به‌جای آن) آزاد است.این نکته‌ای بسیارمهم است که نباید مورد سوءتفسیر قرار گیرد. قانون اساسی، آزادی زبان‌های محلی را تضمین کرده است اما این تضمین به‌هیچ‌عنوان به معنی نادیده‌گرفتن جایگاه محوری زبان فارسی نیست.همان‌گونه که قانون اساسی خط و زبان فارسی رابه‌عنوان اصل مطرح می‌کند، استفاده از زبان‌های محلی جنبه فرعی دارد ونباید براصل غالب شود. 

نگرانی های رهبر معظم انقلاب درباره زبان فارسی 
من خیلی نگران زبان فارسی‌ام؛ خیلی نگرانم. سال‌ها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانی را دور هم ‌بنشینند. من می‌بینم کار درستی در این زمینه انجام نمی‌گیرد و تهاجم به زبان زیاد است.همین‌طور دارند اصطلاحات خارجی [به‌کار ‌می‌برند]. ننگش می‌کند کسی که فلان تعبیر فرنگی رابه‌کار نبرد وبه‌جایش یک تعبیر فارسی یا عربی به‌کار ببرد‌؛ ننگ‌شان می‌کند. این ‌خیلی چیز بدی است‌؛این جزواجزای فرهنگ عمومی است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسی یک‌روزی از قسطنطنیه‌ ‌آن روز، از استانبول آن‌روز، زبان علمی بوده تا شبه‌قاره هند‌؛ این‌که عرض می‌کنم از روی اطلاع است. در آستانه - مرکز حکومت ‌عثمانی - زبان رسمی در یک برهه‌ طولانی‌ای از زمان، زبان فارسی بوده. در شبه‌قاره‌ هند برجسته‌ترین شخصیت‌ها با زبان فارسی ‌حرف می‌زدند و انگلیس‌ها اولی که آمدند شبه قاره‌ هند، یکی از کارهایی که کردند این بود که زبان فارسی را متوقف کنند‌؛ جلو زبان ‌فارسی را با انواع حیل و مکرهایی که مخصوص انگلیس‌هاست، گرفتند.
 البته هنوز هم زبان فارسی آنجا رواج دارد و عاشق دارد‌؛ کسانی ‌هستند درهند - که بنده رفته‌ام دیده‌ام، بعضی‌های‌شان اینجا آمدند آنها را دیدیم - عاشق زبان فارسی‌اند اما ما در کانون زبان فارسی، ‌داریم زبان فارسی را فراموش می‌کنیم‌؛ برای تحکیم آن، برای تعمیق آن،برای گسترش آن،برای جلوگیری ازدخیل‌های خارجی،هیچ ‌اقدامی نمی‌کنیم. یواش‌یواش [در] تعبیرات ما یک حرف‌هایی می‌زنند - هر روزی هم که می‌گذرد یک چیز جدیدی می‌آید - ما هم ‌نشنفته‌ایم. گاهی می‌آیند یک کلمه‌ای می‌گویند، بنده می‌گویم معنای آن را نمی‌فهمم، می‌گویم معنای آن چیست؟ معنا [که] می‌کنند، تازه ‌ما اطلاع پیدا می‌کنیم که این کلمه آمده‌؛ [این] یواش‌یواش کشانده شده به طبقات و توده‌ مردم‌؛ این خطرناک است. اسم فارسی را با ‌خط لاتین می‌نویسند! خب چرا؟ چه‌کسی می‌خواهد از این استفاده کند؟ آن‌کسی که زبانش فارسی است یا آن کسی که زبانش خارجی ‌است؟ اسم فارسی با حروف لاتین! یا اسم‌های فرنگی روی محصولات تولید‌شده داخل ایران که برای من عکس‌هایش را و تصویرهایش را ‌فرستادند! خب چه داعی داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یک‌وقت شما یک محصول صادراتی دارید، آنجا در کنار زبان فارسی - فارسی هم ‌باید باشد البته‌؛ هرگز نبایستی از روی محصولات ما زبان فارسی برداشته بشود - البته زبان خارجی هم به آن کشورهایی که خواهد ‌رفت، اگر زبان دیگری دارند نوشته بشود اما محصولی در داخل تولید می‌شود، در داخل مصرف می‌شود، چه لزومی دارد؟ روی کیف ‌بچه‌های دبستانی چه لزومی دارد که یک تعبیر فرنگی نوشته بشود؟ روی اسباب‌بازی‌ها همین‌جور‌؛ من واقعا حیرت می‌کنم. این جزو ‌چیزهایی است که شما خیلی درباره‌اش مسئولیت دارید. البته من مثال‌هایی در ذهن دارم برای این استعمال زبان فارسی که نمی‌خواهم ‌دیگر حالا آنها را عرض کنم‌؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همین‌طور مکرر تعبیرات فرنگی و به‌خصوص انگلیسی‌؛ من از ‌این احساس خطر می‌کنم و لازم است که حضرات و شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این مسأله به‌جد دنبال کنند و دولت به‌طور ‌جدی مواجه بشود با این مسأله. حالا معنای مواجهه این نیست که فورا فردا مثلا با یک شیوه‌ تندی یا شیوه‌ خشنی برخورد کنند، ‌‌[مواجه بشوید] اما حکمت‌آمیز‌؛ ببینید چه کار می‌توانید بکنید که جلو این را بگیرید. 
بیانات در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۹۲


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
ربع قرن با رادیو جوان

با وحید اسدی، مدیر رادیو جوان درباره رویکرد‌های جدید این رادیو در ۲۸ سالگی تأسیس آن گفتگو کردیم

ربع قرن با رادیو جوان

نیازمندی ها