مهارتهایی که باید به مرور زمان و طی دورههای مختلف زندگی به جوانهای ما یاد داده میشد. توانمندیهایی که لازمه بهتر زیستن است. اما قسمت تلخ ماجرا اینجاست که جوانان ما با مدرکی در دست، هنوز برای زندگی آماده نیستند. مسألهای که شهرام یزدانی، مشاور آموزشی رئیسجمهور هم چندی پیش از آن تعبیر جالبی کرده و گفته که نظام آموزشعالی کشور مانع از ورود جوانان به زندگی شده است. دانشآموزان و دانشجویانی که هنوز هم افتخار این مرز و بوم محسوب میشوند، اما خیلی زود درمییابند که واقعیت زندگی فراتر از مطالب کتب درسی و علمیشان است.
بسیاری از دانشآموزان و دانشجویان، روزها و شبهای خود را صرف حفظکردن دروس مختلف میکنند، اما وقتی نوبت به مهارتهایی همچون ارتباط موثر، همدلی، مدیریت مالی و یا حتی حل مسأله میرسد، خود را ناتوان میبینند. جوانانی که وقتی دوره ۱۲ساله تحصیلی خود را به پایان میرسانند، خیلی چیزی از زندگی و مهارتهایش نمیدانند و بهنوعی محتواهای آموزشی فقط به توسعه علمی در آنها منجر شده است. این موضوع درحالیاست که در سایر کشورها حتی همجوارها، دانشآموزان از سنین پایین یاد میگیرند چطور با هم تعامل داشته باشند، به حل مشکلات واقعی خود بپردازند و حتی احساسات خود را مدیریت کنند. موضوعی که نیازمند این است که از مقاطع پایین و حتی کودکی به آن توجه شود. به نظر میرسد حالا باید این سؤال را از خود بپرسیم که آیا واقعا چیزی که در کلاسهای درس یاد میگیریم، همان چیزی است که در زندگی به کارمان میآید؟
جای خالی مهارتهای زندگی در کتب آموزشی
در کشوری که بیش از نیمی از جمعیت آن را جوانان تشکیل میدهند، نظام آموزشی میتواند کلیدیترین ابزار برای ساختن آیندهای روشن باشد. اما واقعیت این است که بسیاری از دانشآموزان و دانشجویان ایرانی، پس از سالها حضور در کلاسهای درس، مهارتهای اساسی زندگی را فرا نمیگیرند. این درحالیاست که علیرضا کاظمی، وزیر آموزشوپرورش هم ساختار برنامه درسی داخل مدرسه را دچار اشکال میداند ومعتقد است که برنامه درسی آموزشزده، خشک و حافظهمحور باید به برنامه درسی فعالیتمحور، بانشاط، دانشآموزمحور ومهارتمحور تبدیل شود.سید امیرعباس عبداللهی، جامعهشناس هم در گفتوگو با جامجم بر این باور است که متاسفانه مسأله مهارتآموزی در سیستم آموزشوپرورش ماتعریف نشده است و فقط بخش کمی از آن را درهنرستانها داریم و در بقیه رشتهها همچون علومانسانی، ریاضی و تجربی اصلا به مهارتآموزی توجه نشده است. البته او میگوید: «مسأله کنکور هم مخالف مهارتآموزی است. یعنی سیستم آموزشی ما چون بر مبنای کنکور و تستزنی است، جایی برای مهارتآموزی و سبک زندگی برای جوان و نوجوان باقی نمیگذارد.»
مهارتپروری بهجای مدرکگرایی
میلیونها جوان و نوجوان ایرانی در شبهای امتحان و در طول تحصیلشان، کتابهای درسی را به این امید ورق میزنند که شاید مدرکی که در انتها به دستشان میدهند، کلید مشکلات زندگی باشد. عبداللهی نیز ضمن بیان اینکه جوانی که وارد دانشگاه شده، چه زمانی میخواهد تمرین زندگیکردن و مهارتهای اولیه آن را بیاموزد، میگوید: «باید سیستم آموزشی و دانشگاهها از بنیان متحول شود و از مدرکگرایی به مهارتپروری سوق یابد. اگر ما در این خصوص موفق شدیم آن زمان است که مشکلات نظام ما هم حل خواهد شد.» او همچنین ادامه میدهد: «درحالحاضر دختران و پسرانی که قرار است نقش پدر و مادری را ایفا کنند حتی در مقاطع دکتری هم هنوز در آن فضا و زیستبوم زندگی نکردهاند. اصلا این فضا برایشان تعریف نشده و بهنوعی این قسمت به مجهولی در زندگی آنها تبدیل شده است.»
توجه ویژه به سند تحول بنیادین
زندگی مثل یک پازل پیچیده است که هر تکهاش به مهارت نیاز دارد؛ از ساختن روابط تا حلکردن بحرانها! شاید وقت آن رسیده که دروس مهارتهای زندگی از مدیریت زمان و تفکر انتقادی گرفته تا کارآفرینی و هوش هیجانی به برنامههای آموزشی اضافه شود و با تغییر و تحولات عظیمی در محتوا مواجه شویم.
عبداللهی هم با ما همنظر است و توضیح میدهد: «باید روند و سبک آموزش تغییر پیدا کند. موقعی که ما از مهارت صحبت میکنیم باید برای آن سرفصل باز کنیم.» وی با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره سند تحول بنیادین که یکی از ساحتهای آن، مهارتآموزی است، میگوید: باید سند تحول بنیادین آموزشوپرورش مورد بازخوانی قرار گیرد. از طرفی کتب آموزشی باید بر مبنای نیاز روز جامعه به دانشآموز ارائه شود. هماکنون بسیاری از کتابها از رده خارج شده و در آن سطحی نیست که دانشآموز بتواند با آن خودش را آماده زندگی کند.»
پر کردن شکاف میان کلاس درس و دنیای واقعی
نظام آموزشی ایران، با وجود موفقیت در تربیت نسلی با دانش علمی قابل توجه، اما در آمادهسازی جوانان برای مواجهه با چالشهای واقعی زندگی با کاستیهای جدی مواجه است. در این میان، بازنگری در سند تحول بنیادین آموزشوپرورش و تغییر رویکرد از آموزشزدگی به مهارتپروری، ضرورتی اجتنابناپذیر بهشمار میرود. شاید اضافهکردن سرفصلهای مهارتمحور به کتب درسی و تطبیق محتوای آموزشی با نیازهای روز، میتواند پلی باشد برای پر کردن شکاف میان کلاس درس و دنیای واقعی تا جوانان ایرانی نهتنها مدرک، بلکه توانایی زیستن را نیز بهدست آورند.