«زیبا صدایم کن» با نگاهی پدرانه و موسیقی‌ای لطیف، روایتی شاعرانه از رنج و رهایی در دل تهران معاصر را بازگو می‌کند

صدایی زیبا در سینمای ایران

«زیبا صدایم کن» فیلمی از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر اکران شد وحول محور کنشگری نوجوانی می‌چرخد. از نقاط قوت فیلم، بازنمایی رابطه پدر و دختری سالم و غیرکلیشه‌ای است. با توجه به ناهنجاری‌های موجود در فیلم توصیه ما تماشا توسط افراد ۱۴ سال به بالاست.
«زیبا صدایم کن» فیلمی از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که در چهل و سومین جشنواره فیلم فجر اکران شد وحول محور کنشگری نوجوانی می‌چرخد. از نقاط قوت فیلم، بازنمایی رابطه پدر و دختری سالم و غیرکلیشه‌ای است. با توجه به ناهنجاری‌های موجود در فیلم توصیه ما تماشا توسط افراد ۱۴ سال به بالاست.
کد خبر: ۱۵۰۳۴۰۹
نویسنده محمدرضا دلیر - منتقد سینما
 
داستان فیلم در خیابان ولی‌عصر تهران و در طول یک‌روز اتفاق می‌افتد. در خلاصه آن آمده است: «خسرو که در آسایشگاه روانی به اجبار بستری‌ است، تمام این سال‌ها را با فکر دخترش (زیبا) سپری کرده. امروز روز تولد ۱۶سالگی زیباست و خسرو نمی‌خواهد از این روز ساده بگذرد». رسول صدرعاملی، کارگردان برجسته سینمای ایران پس از دو سال کار روی فیلمنامه، این اثر را برای نمایش در چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر آماده کرده است. 
   
موسیقی؛ روح لطیف فیلم   
انگار سال‌هاست یادمان رفته بود که موسیقی فیلم چقدر می‌تواند روح ما را لطیف‌تر کند، چقدر می‌تواند حس‌های ما را زلال کند و چقدر می‌تواند تکنیک نباشد و دلی باشد و به‌قول دوستان شاعر کوششی نباشد و جوششی باشد. آخرین ساخته رسول صدرعاملی همان‌قدر که از اساس نگاهی مهربان به جهان دارد، از یک موسیقی مهربانانه هم برخوردار است. بعد از «سال دوم دانشکده من»، «زیبا صدایم کن» دومین همکاری صدرعاملی و کریستف رضاعی است. کریستف رضاعی آهنگساز گزیده‌کار سینمای ایران که پیوسته به‌عنوان یکی از مولفین خلاق موسیقی ایران شناخته می‌شود، در این همکاری قطعاتی ساخته که حتی در میان کارهای سال‌های اخیرش هم شاخص است.
   
انتخابی دقیق در ترکیب صدا   
او مانور اصلی را روی تم‌های ساده‌فهم که در تطابق با شخصیت دختر نوجوان فیلم هستند گذاشته. با توجه به این‌که فیلم دو شخصیت اصلی پدر و دختر را دارد، او نیز روی دو ساز پیانو و سه‌تار متمرکز شده است؛ سه‌تاری که توسط علی بوستان نواخته شده و صدایی مدرن دارد. حجم موسیقی در زیبا صدایم کن بالاست اما زیاد نیست. آن‌قدری است که مخاطب از شنیدن آن لذت می‌برد و حتی در سکانس‌هایی به اشک‌انگیزی فیلم کمک می‌کند. کاری است که فی‌الواقع در زمره موسیقی فیلم و کارکرد آن باید در نظرش داشت. در سکانس پایانی که پرموسیقی‌ترین بخش فیلم محسوب می‌شود، موسیقی ملودیک تماما در جریان است. مخاطب به دلگرمی حضور اوست که می‌تواند فشاری را که روی یک پدر عاشق و دیوانه است، روی یک دختر نوجوان تنها و قدرتمند است، روی زنی رنج‌کشیده و رها شده است دوام بیاورد. بهترین بخش موسیقی این فیلم زمانی است که پدر و دختر در پشت موتور در شهر می‌چرخند و موسیقی ارکسترال شنیده می‌شود. 

بازگشت به مؤلفه‌های صدرعاملی 
آخرین ساخته صدرعاملی بانمادهای آشنای دوست‌داشتنی او ماننددختر نوجوان، کفش، خیابان ولی‌عصر،رفاقت و اعتماد چشم‌نواز و دلنشین است. اونشان دادهمچنان بازبان و دغدغه نسل نوجوان و جوان آ‌شناست. خواه تداعی «دختری با کفش‌های کتانی» و ترانه «من ترانه ۱۵ سال دارم» و چه آیدای «دیشب باباتو دیدم آیدا» باشد و خواه زیبای «زیبا صدایم کن». در کنار این موضوع، بازی درخشان ژولیت رضاعی، دختر کریستف رضاعی نویدبخش ظهور بازیگر جوان دیگری را بعد از ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی داد. زیبا صدایم کن فیلمی رحمانی است که همراهی و بخشش در آن حرف اول را می‌زند و نگاهی دوست‌داشتنی به تهران دارد؛ شهری که ناجوانمردانه و دور ازانصاف در اغلب فیلم‌ها غرق در سیاهی و نابودی‌ است.
 
سقوط از اوج با سانتی‌مانتالیسم   
زیبا صدایم کن شروع خوبی دارد، شخصیت‌ها را خوب معرفی می‌کند، پدرانگی و بازی امین حیایی به دل می‌نشیند و داستان خوب پیش می‌رود تا این‌که روایت داستان به یکباره وارد سانتی‌مانتالیسم شدید و غلیظی می‌شود که هر اتفاقی را ممکن می‌سازد؛ و اینجاست که فیلم سقوط می‌کند. سقوط آزاد فیلم از بی‌منطقی رفتارها و موقعیت‌ها شروع می‌شود. پدر به‌راحتی آب خوردن موتور می‌دزدد، وارد کارگاه ساختمانی می‌شود و جرثقیل را روشن می‌کند و... تا جایی که در انتها مشخص است گویی فرمان از دست فیلمساز رها شده و وقوع هر اتفاقی درراستا یا برخلاف مضامین داستان ممکن می‌شود. 
 
بی‌منطقی درام و گسست روایت   
مشکل اصلی فیلم بی‌منطقی درام است که ابتدا وقایع باورپذیر هستند ولی داستان به استناد اقتباسی بودن، از میانه به بعد رها می‌شود. مادر به یکباره تصادفا راننده اتوبوس دختر و پدرش می‌شود، پدر اتفاقی وارد ساختمان نیمه‌کاره شده و پشت جرثقیل می‌نشیند، حیایی به راحتی آب خوردن ماشین گشت ارشاد را می‌رباید و آب از آب تکان نمی‌خورد، ۴۰۰میلیون پول در گلدان خوابگاه مخفی می‌شود و مشکل رهن خانه دختر در منطقه شمال تهران حل می‌شود و... . 
 
شکاف در شخصیت‌پردازی   
وقتی ژانر و فضای فیلم یک ملودرام رئال تعریف شده، این حجم از بی‌منطقی و اتفاقات عجیب و غریب باعث سقوط فیلم می‌شود. فیلم از نیمه به بعد، هم در باورپذیری قصه و هم در کارگردانی و بازی‌ها افت می‌کند. بازی حیایی در نیمه نخست درخشان و شایسته نامزدی در جشنواره فجر بود. ژولیت رضاعی خوب بازی می‌کند ولی نقص شخصیت‌پردازی دارد. چرا یک دختر دهه هشتادی باید این‌قدر عاقل و منطقی باشد و حتی یک حرف و کلام بچگانه و تینیجری از او بیرون نمی‌زند؟! در نیمه اول فیلم این اشکالات به‌دلیل جذابیت درام و کارگردانی خوب صدرعاملی پیدا نیست. مثل بی‌دلیل پول ندادن صاحب کافه به دختر اما در ادامه این بی‌منطقی درام و حجم عجیب و غریب شدن‌ها بدجوری توی ذوق می‌زند. 
   
جهان پدرانه و دخترانه با طعم مهربانی   
فیلم زیبا صدایم کن، دست مخاطب را می‌گیرد و او را آرام‌آرام به دنیای پدرانه و دخترانه‌اش می‌برد. فیلم از انسجام روایی خوبی برخوردار است و جز در چند دقیقه پایانی از ریتم نمی‌افتد. اگرچه شگفتی ندارد و می‌توان رفتار شخصیت اول داستان را حدس زد ولی روند روی اعصابی ندارد و از همه مهم‌تر در میان فیلم‌هایی که این روز‌ها به نمایش درآمده‌اند و از روایت قصه علی و معلولی خود عاجزند، یک کیمیای بزرگ است. 
   
بازی‌های درخشان؛ امین حیایی در اوج    
بازی امین حیایی و ظرافت‌هایی که در میمیک صورتش رعایت می‌کند، مثال‌زدنی است و گفتن ندارد که صدرعاملی چگونه می‌تواند از تجربه اول بازیگران یک شاهکار بیرون بکشد و این‌بار ژولیت رضاعی به سینمای فقیر ما معرفی شده است. بازی تخت، کم‌احساس و بی‌اعتماد او، از کاراکتر خودساخته و با اعتماد به نفسش سرچشمه گرفته و چقدر این ویژگی‌ها به‌خوبی به نمایش درآمده است. خودداری آگاهانه نویسندگان و کارگردان از اشک‌انگیزی و ملودرام شدن یکی از ویژگی‌های بزرگ زیبا صدایم کن است. 
 
موفقیت در سایه اندازه‌نگه‌داری     
موفقیت زیبا صدایم کن در ساختن جهانی امن و آرام_ آن هم در روزگاری که اضطراب و تلخی و ناامیدی بر ذهن انبوه مخاطبانش سایه انداخته_ بیش از هر چیز در توجه به «اهمیت اندازه» است. راه رفتن بر لبه باریکی که کمی افراط و اغراق در موقعیت‌ها یا دیالوگ‌هایش می‌توانست پس‌زننده شود و بیننده را به طعنه «تو دیگه دلت چقدر خجسته است بابا!» برساند اما فیلم چه در فیلمنامه چه در کارگردانی حواسش به این مرز هست و در کمتر لحظه‌ای از آن عبور می‌کند. 

اقتداری تازه در کارنامه صدرعاملی 
صدرعاملی با این فیلم یک چرخش اساسی در سینمایش ایجاد کرد. متن قوی و پر از جزئیات، پرداخت شخصیت خوب و عمیق و هدایت بازیگری درست و کنترل‌شده از فاکتورهای موفقیت این فیلم است. همه ما عادت کرده بودیم امین حیایی را در قامت یک کمدین در سینما ببینیم اما چندسالی است فیلمسازان ما فهمیده‌اند حیایی قابلیت‌های ناشناخته دیگری هم در بازیگری دارد. وقتی حمید نعمت‌الله در «شعله‌ور» توانست یک بازی متفاوت مبنی بر شخصیتی درونگرا از حیایی بیرون بکشد، تأیید این اتفاق بود. با همه اینها پایان‌بندی فیلم می‌توانست کمی غیرمستقیم‌تر باشد و همه گره‌های فیلم به ‌ناگاه باز نمی‌شدند. گاهی اگر شعاع نوری هم نشان داده شود، کارکرد خود را پیدا می‌کند و نیازی نیست حتما نشانی خورشید را داد.

تکنیک و فرم؛ تصویری از کلام 
اگر بخواهیم زیبا صدایم کن را از منظر تکنیک و فرم بررسی کنیم باید بگوییم در مجموع نتیجه‌ کار موفق است. بازی امین حیایی در نقش خسرو، درخشان است و پدرانگی را تمام‌عیار به نمایش می‌گذارد. او چنان در کلام و فرم بدن در نقش خسرو حل شده که بیننده را با اشک‌هایش به گریه و با خنده‌ها و شوخ‌طبعی‌اش به خنده وامی‌دارد. بازی ژولیت رضاعی در نقش زیبا هم روان و تأثیرگذار است و هرچه فیلم جلوتر می‌رود، بیشتر در نقش جا می‌افتد. مهران غفوریان و ستاره پسیانی هم به‌خوبی نقش یک عموی منفعت‌طلب و یک مددکار دلرحم را به نمایش گذاشته‌اند. در این میان اما بازی بازیگر نقش اشکان و بازیگر نقش مادر زیبا می‌توانست یکدست‌تر و باورپذیرتر باشد.
   
فیلمی پرمعنا در قابی انسانی   
زیبا صدایم کن، یکی از بهترین فیلم‌های چند سال اخیر سینمای ایران بود؛ فیلمی دارای داستانی ساده و در عین حال پرکشش احساسی که به‌خوبی علاوه بر نقد بسیاری از موضوعات اجتماعی از جمله گشت‌ ارشاد، مسأله سن رشد، اختلافات خانوادگی و... به موضوع و اهمیت خانواده و احساسات پرداخته است. فیلم از نظر ریتم و ساختار روایی درست پیش می‌رود. یک درام جاندار و پرمعنا که روایت سلیسی دارد و صمیمیت موجود در آن، به‌خوبی حس می‌شود و اتفاقات فیلم با وجود فانتزی بودن گاه‌ و بی‌گاه آن بسیار باورپذیر است. 
   
تخیل؛ تنها پناه جهان درمانده   
باوجود این‌که فیلم باشکوه و درخشان است اما نمی‌توان از ایرادهایش گذشت. این‌که نقش اول فیلم، (خسرو با بازی امین حیایی) که از حق نگذریم یک روان‌پریش را خیلی‌ خوب از آب درآورده، از میانه‌های فیلم هوای گنگستربازی به‌سرش می‌زند و ون گشت ارشاد یا موتور می‌دزدد و آب از آب تکان نمی‌خورد یا پنهان‌کردن طلا در گلدان در آن ۹سال در آسایشگاه بودن به طوری‌که کسی نفهمیده یا خود را به بالای تاورکرین می‌رساند، گویی آن کارگاه ساختمانی هیچ نگهبانی ندارد_ و همین باعث می‌شود این سکانس، شعاری و باورناپذیر درآید_ از آن دست اتفاقات بی‌منطق فیلم است.
​​​​​​​یا زیبا با بازی ژولیت رضاعی که بازی‌اش فراتر از انتظار است، به‌شکلی غیرواقعی بزرگ‌تر از سنش نشان می‌دهد یا این‌که بین این‌همه اتوبوس بی‌آرتی تجریش_راه‌آهن، مادرش را می‌یابد، همه و همه از نقاط ضعف فیلم  است. صدرعاملی فیلمسازی مؤلف است. این فیلم او یک نقد اجتماعی است. هرچند در ادامه، صحنه‌هایی از آن اسیر تفنن و فانتزی می‌شود و توی ذوق می‌زند به‌حدی‌که آرزو می‌کنیم‌ ای‌کاش فیلم همین‌جا تمام بشود و بیش از این دیگر نیازی به کلیشه‌های تکلف‌آمیز نباشد اما در مجموع فیلم نه‌تنها نشانه‌ای از یک عاطفه انسانی و یک جاری زندگی در اینجاست بلکه شاید به این تأویل نیز دامن می‌زند که وقتی یک جامعه درمانده شده و به حد استیصال می‌رسد، تنها یک تخیل نیرومند اجتماعی است که می‌تواند او را سرپا نگه  دارد و حس عشق و زندگی بدهد؛ تخیلی که اگر هم قدری خلاف‌آمد عادت، شاید بتواند نشانه‌ای از ادامه زندگی در اینجا باشد. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها