ارتش اشغالگر قدس اعلام کرد قصد دارد غزه را به مناطق جداگانه تقسیم کند و همزمان به غیرنظامیان فلسطینی دستور تخلیه مناطق درگیری را صادر کرد. اما جزئیات درباره این تهاجم جدید و تحرکات نظامی صهیونیستها مبهم باقی ماند. علیرغم تشدید بحران تا روز دوشنبه ارتش رژیم صهیونیستی هنوز پیشروی بزرگ ادعایی را آغاز نکرده بود. تصاویر ماهوارهای که در۲۸اردیبهشت(۱۸می)تهیه وتوسط نیویورک تایمز تحلیل شده، نشاندهنده تحرکات نظامی رژیمصهیونیستی از یک هفته پیش در چندین نقطه نزدیک به مرزهای نوار غزه است. این تحرکات در بخشهای شمالی این سرزمین اشغالی و همچنین نزدیکی شهر خان یونس در جنوب مشاهده شده است. نیروهای اشغالگر در مناطق جنوبیتر رفح نیز فعال بودهاند؛ جایی که تصاویر ماهوارهای نشان میدهد بخشهای وسیعی از این شهر پس از فروپاشی آتشبس تخریب شده است. ارتش اشغالگر قدس روز یکشنبه ادعا کرد که در طول هفته گذشته بیش از ۶۷۰هدف درسراسر نوارغزه را مورد حمله قرارداده است. ساکنان غزه از انفجارهای بیوقفه و غرش جنگندههای اشغالگر بر فراز آسمان این منطقه گزارش دادهاند. براساس آمار وزارت بهداشت غزه، از آغاز جنگ تاکنون بیش از ۵۳ هزار نفر در این نوار شهید شدهاند. اگرچه فتح یک سرزمین در نگاه نخست مفهومی نظامی به نظر میرسد، اما در نگاهی دقیقتر و ژرفتر، تسخیر واقعی، نیازمند تسلیم روانی، فرهنگی، سیاسی و اراده جمعی مردم آن سرزمین است. در مقابل، «اشغال» مفهومی صرفا حقوقی است که در چهارچوب حقوق بینالملل تعریف میشود و اساسا موقتی و شکننده است. در این میان، غزه نه در عمل نظامی، نه در ساختار سیاسی و نه در روح و فرهنگ مردمش، هرگز تسخیر نشده و نخواهد شد.
تاریخ شکست اشغال در برابر روح مقاومت
در نخستین دهههای اشغال، فرماندهان ارتش رژیم، ازجمله آریل شارون، با اعتقاد به سرکوبپذیری فلسطینیان، برنامههایی با هدف نهایی پاکسازی تدریجی غزه تدوین کردند. طرح «پنج انگشت» شارون نمونهای بارز از این تلاش بود. این طرح با هدف تجزیه جغرافیایی نوار غزه، کنترل مسیرهای استراتژیک، ساخت شهرکهای پراکنده یهودی نشین و قطع ارتباط مردم فلسطین با یکدیگر طراحی شده بود. اما برخلاف تصور طراحان آن، هیچگاه به طور کامل اجرا نشد. مقاومت مداوم، روحیه نافرمانی مدنی و حمایت گسترده مردمی، اجازه تحقق چنین طرحهایی را نداد.افزون بر آن،هزینههای سنگین نظامی و امنیتی برای حفظ شهرکهای یهودینشین، مانند نتساریم به زودی برای رژیم به معضلی بزرگ تبدیل شد. شهرکهایی که فقط چند هزار نفر در آنها ساکن بودند، نیازمند چند برابر نیروی نظامی برای حفاظت بودند. آنها عملا به پادگانهای نظامی تبدیل شده بودند که امکان توسعه و بهرهبرداری اقتصادی نداشتند. این در حالی بود که در کرانه باختری، شهرکها به تدریج به پروژههای پرمنفعت استعماری بدل شده بودند.
عقبنشینی بی سر و صدا؛ شکست در میدان مشروعیت
در سال ۲۰۰۵،زمانی که ارتش رژیم صهیونیستی شبانه از غزه عقبنشینی کرد، این عقبنشینی پیامدی مستقیم از مقاومت پیوسته، عملیاتهای مقاومت و بیثباتی ساختار اشغالگرانه بود. هزاران فلسطینی، خروج نظامیان را با نگاههای خشمآلود و گاه تحقیرآمیز تعقیب کردند. این صحنه،به نمادی جهانی ازشکست یک ارتش متجاوز تبدیل شد؛ ارتشی که با همه تجهیزات و تبلیغات، نتوانسته بود یک منطقه کوچک ۳۶۵ کیلومتر مربعی را فتح کند.با این حال، این عقبنشینی نظامی، به معنای پایان اشغال نبود. سازمان ملل متحد بلافاصله اعلام کرد که غزه همچنان براساس حقوق بینالملل، یک «سرزمین اشغالی» است؛ چرا که کنترل بر مرزها،آبهای سرزمینی، حریم هوایی،واردات وصادرات و حتی منابع طبیعی مانند گاز مدیترانه، همچنان در اختیار رژیم صهیونیستی باقی مانده بود.
محاصره به جای اشغال؛ چهره مدرن استعمار
در ادامه، رژیم راهبرد تازهای را پی گرفت: محاصره کامل. این راهبرد، شامل محدود کردن شدید رفتوآمد افراد، مسدود کردن مسیرهای انسانی، محدود کردن واردات کالاهای حیاتی، قطع عمدی برق،کنترل غذا ودارو و تهدید مستمر به حملات نظامی بود. محاصرهای که در ادبیات حقوق بینالملل به عنوان مجازات جمعی شناخته میشود و اساسا ممنوع است. در کنارمحاصره، راهبرد ویرانگر دیگری هم شکل گرفت:سیاست«چمنزنی»که در آن به طورادواری وهدفمند، توانمندیهای مقاومت فلسطین مورد هدف قرارمیگیردتاهیچگاه به نقطه تهدیدواقعی نرسد.این سیاست، همراه با بمبارانهای دورهای، به بهانههای واهی، تلاش داشت مقاومت را در سطح تاکتیکی نگه دارد اما همانطور که تجربه سالهای اخیر نشان داد، این سیاست هم در نهایت، نتیجهای معکوس داشت. زیر فشار محاصره و تهدید دائمی، غزه نه تنها فرو نریخت بلکه در دل همین شرایط، مقاومتی نوین و پیشرفته شکل گرفت؛ مقاومتی که در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ قدرت واقعی خود را نمایان کرد.
طوفانالاقصی؛ شکستن اسطوره شکستناپذیری ارتش اسرائیل
درعملیاتی که به نام «طوفان الاقصی» مشهور شد، نیروهای مقاومت فلسطینی توانستند مرزهای دفاعی ارتش رژیم را در هم بشکنند، به عمق شهرکها نفوذ و ساختار امنیتی جنوب سرزمینهای اشغالی را فلج کنند. این عملیات که با برنامهریزی دقیق، مشارکت مردمی و اطلاعات دقیق همراه بود،نشانهای از بلوغ نظامی مقاومت وشکست دکترین امنیتی اسرائیل است. این عملیات، تنها یک موفقیت نظامی نبود بلکه یک تحول استراتژیک در نگاه جهانی نسبت به مسأله فلسطین ایجاد کرد. غزه دیگرصرفامنطقهای محصور وفقیرنبودبلکه به مرکزابتکارعمل مقاومت تبدیل شد.رژیمی که ادعای «شکستناپذیری» داشت، اکنون در برابر جوانانی شکست خورد که در محاصره بزرگ شده بودند.
نسلکشی؛آخرین راهبرد شکست خورده
در واکنش به این شکست، رژیم صهیونیستی راهبردی بیرحمانهتر و ضد انسانیتر را در پیش گرفت: نسلکشی مستقیم. بمباران پناهگاهها، بیمارستانها، مدارس، کمپهای آوارگان و حتی مناطق امن اعلام شده توسط خود سازمان ملل، بخشی از پروژهای بود که هدف آن، خالیسازی جمعیتی غزه بود اما باز هم این راهبرد، نتیجهای نداشت. میلیونها غزهای، با وجود ویرانی کامل زیرساختها، حاضر به ترک سرزمین اجدادی خود نشدند. این پایداری و ایستادگی، همان عاملی است که باعث شده رژیم نتواند به اهداف نهاییاش در غزه برسد؛ نه تصرف کامل، نه اشغال دائمی، نه شهرکسازی، نه محاصره، نه چمنزنی و نه نسلکشی. هیچکدام نتوانستهاند روح مقاومت را در هم بشکنند.
کشتارگاه غـزه
پیش از اعلام حملات زمینی جدید، رژیم صهیونیستی حملات هوایی خود به غزه راتشدید کرده بود و براساس آمار وزارت بهداشت غزه که بین غیرنظامیان و رزمندگان تمایزی قائل نمیشود،حملات این رژیم از پنجشنبه گذشته تاکنون جان بیش از ۴۰۰ نفرراگرفته است.درحالی که مقامات صهیونیستی هفتههادرانظارعمومی مدعی تامین مایحتاج عمومی غزه بودند، اسناد داخلی نشان میدهد احتمال بروز فاجعه قحطی در صورت عدم ورود کمکها به این منطقه اشغالی وجود دارد.