در مقدمه این کتاب آمده است: عظمت شخصیت امام و عمق و گستردگى آن حتى براى نزدیکترین افراد و برجستهترین شاگردان ایشان قابل دسترسى و شناخت دقیق نبود و کسى را هم یاراى چنین ادعایى نیست. با این همه هرکس متناسب با درک و ظرفیت خویش و از زاویهاى آن هم در بعد ظاهرى و اثباتى، قطرهاى از دریاى حکمت و فرزانگى امام را چشیده است و با جمعآورى این قطرههاست که جویبارهایى از آن دریاى فضیلت براى تشنهکامان تاریخ و نسلهاى آینده، جارى مىشود.
آغاز درخشش
درآن روزگار شهرت حضرت امام عمدتا در شعاع فضلا و محافل علمى و خواص بود، زیرا که امام براساس منش و روش زاهدانه خود، همواره خود را از معرض شهرت و ریاست دور مىداشتند و توده مردم و حتى طلبههاى تازهوارد، ایشان را درست نمىشناختند. تا آنجا که به یاد دارم طلبهاى مبتدى که همحجره ما بود از اینکه ما مقلد امام بودیم، اظهار تعجب مىکرد. ولى دیرى نپایید که با توطئه ننگین رژیم ستمشاهى در قالب لوایح ایالتى و ولایتى و محتواى ضداسلامى آن، نهضت امام خمینى آغاز شد و برخورد شجاعانه و دفاع سرسختانه امام از اسلام و قرآن موجب آن شد که ناگهان چهره الهى و شخصیت ملکوتى امام درخشید و نور محبت و عشق الهى او بر تمام دلهاى پاک تابید.
چشم گریان
امام، راز و نیازها و مناجاتها و تهجدهایشان را کاملا مخفى و دور از چشم دیگران انجام مىدادند. با این همه در برخى موارد که نمىشد مخفى کرد آنچه دیدهاند و دیدهایم، بسیار عجیب است : انسانى که در مرگ فرزند عزیز و ارشدش که طبق دستخط خود ایشان، میوه دل و روشنى دیده پدر بوده است، گریه نکرد و فقط وقتى مطلع شد، گفت : انا لله و انا الیه راجعون .
پزشکان از اینکه امام گریه نکرده بودند، نگران بودند. آنها معتقد بودند که باید ایشان گریه کنند تا مبادا فشارى روى قلبشان وارد شود. همین امام را کسى ندیده است که ذکر مصیبت امام حسین(علیهالسلام) یا حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) و دیگر ائمه معصومین(علیهم السلام) را بشنوند و گریهنکنند.
رعایت دقیق
حضرت امام در موضع به وظیفه و رعایت ضوابط شرعى ــ از ریزترین و سادهترین امور تا مهمترین مسائل ــ با هیچکس، حتى محبوبترین کسان و دوستانشان اهل مداهنه و مجامله نبودند.
علىرغم کارهاى زیاد و تصرفات گستردهاى که در بسیارى از امور داشتند، من هرچه در طول این مدت دقت کردم، موردى را نیافتم که حضرتش در پیشگاه خداوند گیر و گرفتار باشند.
حضرت امام، دست به هیچ کارى نمىزدند مگر آنکه یا خود به تشخیص قطعى رسیده باشند یا آنکه از طرق شرعى دیگر، حجت برایشان تمام شده باشد. نکته جالب اینکه عموما در بخش اول، یعنى آنچه خود به تشخیص قطعى رسیده بودند، اشتباه رخ داد، مربوط به بخش دوم بود که موضوعى مثلا از طریق بینه، زمینه صدور حکم امام مىشد؛ همانند انتخاب و تایید برخى از لیبرالها و... که بر حسب نظر و تاکید افراد موثق و مورد اطمینان انجام دادند. ولى عجب اینجاست که وقتى هم از اشتباه در این انتخاب سخن گفتند، با کمال بزرگوارى و کرامت، اشتباه را خود به گردن گرفتند و دیگران را به خاطر اشتباهشان سرزنش نکردند.
امام در اوج وارستگى
حضرت امام در پرتو اخلاص فوقالعاده و دلسپردگى مطلق به ذات مقدس حق جل و علا، نه فقط از تعلق خاطر نسبت به دنیا و امور مادى رسته بود که حتى نشانى از دلبستگى و وابستگى به اعمال و عبادات و دستاورهاى عظیم معنوى خویش در زندگى آن حضرت دیده نمىشد. امام خود را و آنچه را که در طول یک عمر پربار و مبارک تحصیل کرده بود، با آنهمه عظمت و گستردگى در پیشگاه مقدس الهى به هیچ مىانگاشت . همه در سخنان و پیامهایشان مکرر شنیدهایم و خواندهایم که از احساس حقارت، کوچکى و شرمسارى خود در برابر بندگان خوب خدا مانند شهدا، بسیجیان، جانبازان و... دم میزد.
کمک به مستمندان
حضرت امام در حالىکه سخت با گداپرورى، برخورد قاطع داشتند، از باب نمونه در نجف اشرف که افرادى مشخص بهعنوان خادم حرم مطهر و غیر آن، حرفهگرایى و تیغزنى داشته و مدام از خانه این مرجع به خانه مرجع دیگر در حال رفتوآمد بودند. گدایى آنها نوعى باجگیرى بود که احیانا همراه با شانتاژ وجوهسازى و داد و فریاد بود. تنها کسى که در مقابل آنها هرگز تسلیم نشد، حضرت امام بودند.
ولى با اینحال، نسبت به افراد مستحق و مستمند و مستضعف، گذشته از آنکه قیامتشان در راه خدا براى نجات آنها از چنگال ظالمان و قدرتهاى شیطانى بود و علاوه بر اهتمام کلى و دستورات لازم، به مسئولان، براى احقاق حق محرومان، شخصا نیز رسیدگى به وضع مستمندان را در راس کارهایشان گذاشته بودند. تقریبا بدون استثنا هر پرداختکننده وجوه شرعیه که براى پرداخت مستقیم سهمین مبارکین به افراد مستحق استجازه مىکرد، حداقل تا ثلث بدهى شرعى او را اجازه مىدادند و اگر پرداختکننده براى موردى خاص با ذکر مشخصات و مبلغ مورد نیاز یک فقیر، در رابطه با بیمارى، مقروض بودن، شوهر دادن دختر، مسکن و... کسب اجازه مىکرد تا حد برطرف شدن آن نیاز را اجازه مىدادند از وجوه شرعیه پرداخت کند.
توجه به مناطق محروم
درحالىکه عموما وکلاى حضرت امام و دارندگان اجازه امورحسبیه از سوى حضرتشان، بیش از ثلث وجوهات دریافتى را اجازه نداشتند در محل صرف کنند و دو ثلث بقیه را باید براى صرف در حوزههاى علمیه و اعلاى کلمه الله به دفتر تحویل مىدادند ولى در مناطق محروم و دورافتاده، برعکس عمل مىکردند. یعنى دوسوم را اجازه داشتند که در محل مصرف کنند و یکسوم به دفتر فرستاده شود. در مناطقى که درجه محرومیت بیشتر بود، تمام مبالغ دریافتى منطقه را امام اجازه مىفرمودند که همانجا در موارد مقرره شرعیه و کمک به فقراى متدین مصرف شود. وکلاى حضرت امام در سایر کشورهاى اسلامى نیز از این قاعده مستثنى نبودند. ازجمله در لبنان با آنکه علماى حزبالله در متن مجازاتشان سخن از مصرف ثلث و نصف وجوه در محل بود ولى بهطور شفاهى اجازه دوسوم داده بودند و یکسوم باقیمانده را نیز به دفتر ارسال مىکردند، مجددا مرجوع مىفرمودند. آقایان نیز از کانال صندوق بیتالمال که در آنجا تاسیس کرده بودند، در جهت مصالح عامه اسلام و موارد مقرره شرعیه و مومنان مستحق صرف و سالانه بیلان کارشان را به دفتر ارسال مىکردند. از اینها گذشته به بسیارى از وکلایشان بهویژه در مناطق محروم، اجازه مىدادند که در مورد خانوادههاى شهدا، بسیجیها، رزمندگان و بهطورکلى، افرادى که در خدمت اسلام هستند و وضع معیشتى خوبى ندارند و براى حساب سالانه خمس مراجعه مىکنند، گذشته از دستگردان و اموال، اگر لازم دیدند، بعد از حسابوکتاب، بهطورکلى آنها را بر حسب مورد، برىالذمه کنند. همانطور که خود حضرتامام نیز در موارد مذکور عموما همین روش را معمول مىداشتند.
دورى از مظاهر رفاه
امام در طول مدتى که در نجفاشرف بودند، در یک منزل اجارهاى قدیمى که از جهت سادگى مثل منازل سایر مردم عادى و طلاب بود، سکونت داشتند. مرسوم بود که بزرگان نجف هرکدام یک منزل در کوفه و نزدیک شط فرات هم داشته باشند تا شبها ــ مخصوصا در فصل تابستان ــ به آنجا بروند (کوفه در ۱۰کیلومترى نجف قرار دارد و داراى هوایى مطبوع بوده و معمولا هواى آن بیشتر از ۵ درجه خنکتر از هواى نجف است). حضرت امام با هواى بسیار گرم و خشک نجف مأنوس نبودند و با توجه به پیرى، از این هوا بیشتر از افراد مشابه که از سالهاى دور ساکن نجف بودند رنج مىبردند. همه دوستان نیز از این مسأله نگران بودند. یک شب، مرحوم حاجشیخ نصرالله خلخالى پس از مقدمهچینى، مثالهایى زد دراینباره که به افرادى که مریض بودهاند، پزشکان گفتهاند هواى نجف سمى است که تریاق آن، هواى کوفه است. آنها نیز با رفتن به کوفه کاملا بهبود یافته بودند. او با این شیوه سعى کرد امام اجازه دهند که منزلى برایشان در کوفه اجاره کنند. همین که سخنان مرحوم حاج شیخ نصرالله تمام شد- درحالىکه همه بعد از آنهمه صحبت و مقدمهچینىها فکر مىکردند-امام سرشان را بلند کردند و به مرحوم خلخالى نگاه کردند؛ بدون اینکه حتى یک کلمه سخن بگویند، فقط تبسمى زیبا و درعینحال تلخ بر لبهاى مبارکشان نقش بست. تبسمى تشکرآمیز از مرحوم خلخالى و تلخ بهخاطر کراهت از مظاهر دنیا و رفاه زندگى.
سبقت در سلام
اگر امام به مکانى وارد مىشدند، خیلى مشکل مىشد در سلامکردن به ایشان پیشدستى کرد. روزى ما زودتر از امام به اتاق موعود رفته بودیم. چشم بر در منتظر و آماده ورود معظمله بودیم.
حتى سینهها براى سلامکردن صاف شده بود ولى بازهم غافلگیر شدیم، زیرا با باز شدن در صداى سلام امام را شنیدیم بهطورىکه متوجه نشدیم معظمله ابتدا وارد شدند و سپس سلام کردند یا آنکه اول سلام کردند و آنگاه وارد اتاق شدند.
یک روز هم در نجف از کوچهاى که میان مسجد مرحوم شیخانصارى و منزل امام بود، درحالىکه سرم پایین بود، عبور مىکردم. ناگهان احساس کردم کسى به من سلام کرد. وقتى سرم را بالا کردم، چشمم به سیماى مبارک امام افتاد. در یک لحظه، سنگینى و فشار عجیبى را بر خود احساس کردم. انگار زبانم بند آمده بود. آخر او امام، مرجعتقلید، محبوب، مراد و... و من ناچیز، بچهطلبه نوجوان. ولى دیگر دیر شده بود و من چارهاى جز جواب سلام نداشتم. زیرا جواب واجب بود و این صحنه درست اخلاق پیامبر(ص) آن اسوه مخاطب به انک لعلى خلق عظیم را تداعى مىکرد.
اهمیتدادن به وحدت اسلامى
روحانى برجسته یکى از شهرهایى که مردم آن شیعه و سنى هستند، نامهاى خدمت امام(س) فرستاده بود که طى آن ضمن درخواست کمک به ساختن مدرسه علمیه، متذکر شده بود که در این شهر، اهل سنت نیز حوزه دارند. تذکر این نکته، نشان مىداد که در آن شهر نهچندان بزرگ مدرسه علمیه فىنفسه ضرورتى ندارد و انگیزه ساختن مدرسه علمیه آن بود که برادران اهل سنت مدرسه علمیه دارند. او گمان کرده بود که تذکر این نکته باعث موافقت قطعى حضرتامام براى ساختن مدرسه علمیه مىشود. ولى وقتى نامه به عرض معظمله رسید، با لحنى قاطع فرمودند: نباید حالت مقابله با آنها باشد! این دلیل کافى
نیست که چون آنها دارند، پس ما هم باید داشته باشیم. نهخیر!
حضرت امام(س) با این برخورد، دو نکته را مشخص فرمودند؛ یکى اینکه براى ساختن مدرسه علمیه در شهرهاى کوچک باید زمینهها و امکانات لازم وجود داشته باشد و دیگر آنکه اگر پیروان دیگر مذاهب اسلامى هم در آنجاها هستند، کارى را که حالت مقابله با آنها به خود بگیرد، نباید انجام داد.
عنایت ویژه نسبت به حضرت آیتالله خامنهاى
حضرتامام براساس تقید به نظم و انضباط در کارها، همانگونه که اشاره شد، همیشه بعد از خلاصه اخبار ساعت ۸ صبح را براى انجام کارهاى دفتر و مهر کردن قبوض مقرر کرده بودند و تقریبا هیچگاه تغییرى در این برنامه نمیدادند و حتى در روزهایى که احیانا بهدلیل کسالت یا سردى شدید هوا و یخبندان به اتاق کارشان نمىآمدند ما مجاز بودیم در اتاق زندگىشان مشرف شویم تا بههرصورتى که بود در کارهاى دفتر و مراجعین مربوط تاخیر و تعطیل نشود و براى اینکه نظم و وقت بههمنخورد همانگونه که به مناسبت دیگر معروض شد اگر هم مسأله خاصى را پیشبینى مىکردند که مانع از حضور بهموقعشان باشد از روز قبل خبر مىدادند. بعد از اتمام این بخش از کارها برنامه عقد و سپس دستبوسى انجام مىگرفت و بعد از آن، اگر ملاقات خصوصى براى مسئولان و شخصیتهاى مختلف پیشبینى شده بود انجام مىشد.
با این همه چند برنامه استثنایى نیز اتفاق افتاد که حضرتامام دستور دادند کل برنامهها تاخیر شود که یک مورد مربوط به حضرت آیتالله خامنهاى بود که وقتى حضرتامام مطلع شدند، ایشان اول وقت یعنى در ساعت ۸ براى ملاقات در دفتر حضور یافتهاند، دستور دادند شما کارهایتان را بگذارید براى بعد و بدینترتیب، برخلاف معمول، اول ملاقات حضرت آیتالله خامنهاى انجام شد. در آن زمان، ما متوجه دلیل این امتیاز و عنایت ویژه حضرت امام نسبت به آیتالله خامنهاى نبودیم ولى دیرى نپایید که با مرور زمان نمونهاى دیگر از آیندهنگرى و ژرفاندیشى امام نمودار شد.