در زمینه فیلمنامه در کارگاه استاد هادی مقدمدوست در تهران با عنوان «اقتباس در فیلمنامه» هم شرکت میکردم. آنجا با این مسألهروبهرو شدم که ما از آثار تاریخ شفاهی و کتابهای روایت میتوانیم فیلمنامههای خوبی اقتباس کنیم. وقتی به این آثار مراجعه کردم، بهنسبت فیلمنامههایی که بهصورت تخیلی نوشته میشد، در فیلمنامههای اقتباسی اصالت ویژهای دیدم. این باعث شد بیشتر به این سمتو سو کشیده شوم که تاریخ شفاهی چیست و چرا این گنجینه را اینقدر کم میشناسیم؟
علاقه و دغدغه من نسبت به اینکه محتوای تاریخ شفاهی بیشتر شناسانده و وارد عرصه سینما شود، از آن زمان شکلگرفت که فیلمهای اقتباسی بر مبنای کتابهای تاریخ شفاهی هم در سینمای ایران موفقیتهایی کسب کردند و مورد توجه قرار گرفتند. همانجا بودکه مجذوب تاریخ شفاهی شدم و گرایشم از فیلمنامه به سمت روایتنویسی و تاریخ شفاهی تغییر پیدا کرد.
من از کرج به تهران و مدرسه روایت میآمدم و وقتی باشگاه ادبی گوهر راهاندازی شد، گزینه خوبی برای جایگزینی بود. خانم مهرابی به من گفتند که در باشگاه ادبی گوهر قرار است در حوزه تاریخ شفاهی و روایتنویسی فعالیت منسجمی را شروع کنیم و همین نقطه آغاز همراهی من با این باشگاه بود. در اردوی مدرسه ملی روایت سمنان هم شرکت کردیم که کارگاههای بسیار خوبی زیر نظر اساتید مطرح کشوری برگزار شد و برای ما بسیار آموزنده بود.
مدیریتِ راهگشا
تشکل ادبی دیگری در استان البرز که بر مبحث روایت و تاریخ شفاهی تمرکز داشته باشد را سراغ ندارم و این، کار باشگاه ادبی گوهر را خطیر و حساس میکند. در باشگاه گوهر، مدیریت خانم مهرابی بسیار موثر و کارگشاست. سطوح مختلفی از نویسندگان در جمع ما هستند و جلسات هفتگی یکشنبهها بسیار خوب مدیریت میشود. هم آموزش در جریان است و هم از فعالیتها و پروژهها حمایت میشود. من پروژهای داشتم که در زمینه مصاحبه با سوژه و پژوهش به مشکلاتی برخورده بودم و البته افراد دیگری هم با این مشکلات روبهرو بودند. وقتی این مشکلات گسترده شد، مجموعه کارگاه «تکنیکهای مصاحبه در تاریخ شفاهی» شکل گرفت تا مشکل ما حل شود. تدبیر تشکیل این کارگاهها هم با مدیریت باشگاه بود. حساسیت باشگاه ادبی گوهر نسبت به دغدغهها و مشکلات اعضا در حوزه ادبیات، از ویژگیهای کمنظیر «گوهر» در میان تشکلهای همعرض است. ما در این کارگاهها مطالب زیادی آموختیم و بخش زیادی از مشکلات ما در حوزه پژوهش از بین رفت. این موارد برای من اهمیت زیادی دارد که وقتی در کارم به مشکل میخورم، باشگاه گوهر میتواند مثل یک حامی و یک تکیهگاه به دادم برسد و مشکلم را راحت مطرح میکنم. اگر فردی باشد، به صورت فردی رسیدگی میشود و اگر جمعی با این مشکل روبهرو باشند، واکنش مناسب نشان داده میشود.باشگاه ادبی گوهر کسی را از شرکت در کارگاهها و دورههای دیگر در تهران یا هر جای دیگری منع نمیکند. نگفته پیداست که در تهران کارگاههای زیادی وجود دارد و موضوعات زیادی را میشود پیدا کرد و اساتید بزرگی تجاربشان را ارائه میکنند؛ اما باشگاه گوهر تلاش میکند زمینه بهترین آموزشها را برای ما فراهم کند. به این طریق، باشگاه گوهر نیاز ما برای رفتن به تهران یا هر کجای دیگر را برطرف کرده و تسهیلگری قابلتوجهی دارد.
زنان و پشتیبانی از جنگ
پروژهای که درپی عضویت در باشگاه ادبی گوهر در دست دارم، بحث پشتیبانی بانوان کرج از جبهههای جنگ در دوران دفاعمقدس بوده است؛به نحوی که زنان استان البرز درآن زمان هم لشکر۱۰سیدالشهدا(ع) وهم لشکر۲۷محمد رسولالله(ص) را از نظر کمکهای مردمی و اقلام مختلف خوراکی و پوشاکی یاری میکردند. آنها تمرکز و تشکیلات مفصلی داشتند و همه کارها حتی رانندگی وانت برای انتقال اقلام پشتیبانی را هم برعهده میگرفتند. پخت نان، تهیه اقلامی مثل شربت و ترشیجات، تامین لباس برای فصل سرد و تهیه لباسهای ویژه حملات شیمیایی و میکروبی از جمله کارهای شاخصی بود که در آن زمان انجام میشد. در سطح استان البرز که آن زمان شهرستان کرج بود هم فعالیتهای فرهنگی داشتند که قابلتوجه بود. من هرچه گشتم در هیچ کتابی تاریخ شفاهی این فعالیتها در کرج را پیدا نکردم و به همین خاطر، سوژه را به حوزه هنری استان البرز پیشنهاد دادم که تصویب شد و بخش زیادی از کار پیش رفت اما متاسفانه تعداد قابلتوجهی از این خانمها از دنیا رفتهاند و دسترسی به روایتهایشان وجود ندارد!