در بحبوحه تنشهای اخیر در منطقه، شاهد یکی از پیچیدهترین سناریوهای ژئوپلیتیکی بودیم؛ جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل که نهتنها خطوط درگیری را جابهجا کرد، بلکه مفهوم دولت و جغرافیا را نیز به چالش کشید. این درگیری که در پس پرده آن بازیگران منطقهای و بینالمللی متعددی نقش ایفا میکردند، پیامدهای عمیقی برای ثبات و امنیت منطقه برجای گذاشته است. درک عمیقتر این تحولات نیازمند نگاهی از منظر دیپلماتیک است؛ نگاهی که بتواند انگیزهها، استراتژیها و منافع طرفین درگیر را روشن سازد و چارچوبهای حقوقی و سیاسی حاکم بر این منازعه را بازتعریف کند. به همین منظور، با مصطفی مصلحزاده، سفیر پیشین ایران در اردن به گفتوگو نشستیم تا ابعاد مختلف این جنگ ۱۲روزه را مورد بررسی قرار دهیم.
در ادامه متن این مصاحبه آمده است:
ــ از شرایط فعلی مسامحا بهعنوان آتشبس یاد میکنیم، چون وضعیت نامشخصی است. تردیدها درخصوص ادامه آتشبس بر چه اساسی شکل گرفته و هدف احتمالی آمریکا و رژیمصهیونیستی از تداوم این وضعیت ابهامی چیست؟
طبیعتا آتشبس خودش شرایط ابهام است یا به تعبیر دیگر شرایط نه جنگ نه صلح است، ولی گاهی آتشبس حداقل مکتوب میشود اما برای فهم چرایی این شرایط باید برخی مسائل را مرور و برخی پیشفرضها را بازنگری کنیم. برخلاف تصور رایج رژیمصهیونیستی طرف اصلی نزاع با ما نیست طرف اصلی منازعه آمریکاست و تجاوز اخیر هم تصمیم مشترک آمریکا و اسرائیل بوده است. این قاب تصویر که در ذهن برخی شکل گرفته که آمریکا درصدد حمله به ایران نبوده و اسرائیل حمله را به آمریکا تحمیل کرده و یا به عبارت دیگر اسرائیل حمله کرده تا آمریکا را در شرایط عمل انجام شده قرار دهد، درست نیست. اسرائیل و آمریکا دو دولت نیستند یک دولت در دو جغرافیا هستند. اسرائیل پایتخت دوم ایالات متحده است یا به تعبیر خود آمریکاییها، اسرائیل پایتخت خاورمیانهای آمریکاست، یعنی ایالات متحده دو پایتخت دارد یکی در محدود سرزمینی خودش و دیگری در خاورمیانه و از همینجا اهمیت خاورمیانه برای آمریکا روشن میشود. بنابراین اگر تصمیمی بهخصوص در این منطقه گرفته میشود تصمیم مشترک دو پایتخت است و تصور جدایی واشنگتن و تلآویو بیمعناست. بهخصوص تمام تصمیمات راهبردی ازجمله حمله به غزه و ترور سیدحسن نصرالله و حاج قاسم سلیمانی تصمیم مشترک این دو بوده است. بنابراین باید تاکید کرد این تصور که اسرائیل یک دولت مستقل است و مستقل تصمیم میگیرد اشتباه است. در اینجا نباید مغالطه شود و بگوییم که آیا دو پایتخت هیچ اختلافنظری ندارند؟ قطعا اختلاف هست و اساسا در هر مجموعه انسانی اختلاف هست اما در نهایت مسأله این است که این دو پایتخت تصمیم مشترک میگیرند و رابطهای سیستماتیک و ارگانیک دارند؛ اتاق جنگ مشترک دارند و نماینده سنتکام در تلآویو با مسئولان صهیونیست نشست مشترک دارند. درواقع این بحث که بین نتانیاهو و ترامپ اختلافنظر نیست بحث انحرافی است، بحث این است که این دو باهم به تصمیم مشترک میرسند.
ــ از دوره بوش پسر و تهاجم به عراق و افغانستان؛ آمریکا آشکارا وارد عملیاتی کردن طرح خاورمیانه بزرگ شد و بارها این اصطلاح شنیده شد اما در نهایت بسیاری معتقدند آمریکا نتوانست این طرح را عملیاتی کند و عامل اصلی آن هم ایران بوده است.
بله عاملی که باعث شد آمریکا قید خاورمیانه بزرگ را بزند یا درواقع این طرح به بنبست بخورد ایران بوده است. حمله به ایران از 11 سپتامبر خیلی جدی مطرح شد اما 25 سال طول کشید تا عملیاتی شود ولی طرح خاورمیانه بزرگ یا نوین همچنان الهامبخش آمریکا در منطقه است. میدانیم وزیر خارجه آمریکا خانم رایس در اوایل جنگ ۳۳ روزه در لبنان اعلام کرده این جنگ درد زایمان خاورمیانه بزرگ است. همینطور قدرت ایران عامل توقف طرح موسوم به صلح ابراهیم (عادیسازی روابط کشورهای عربی) بوده، طرحی که به نوعی بازنگری همان طرح خاورمیانه بزرگ در دولت اول ترامپ بود و هدف آن تلاش برای اقناع کشورهای عربی برای عادیسازی با اسرائیل در قبال دریافت امتیازات اقتصادی و امنیتی و منزویسازی ایران و شکستن محور مقاومت بوده است.
ــ ایران با چه راهبردی موفق به شکست طرحهای آمریکا در منطقه شده است؟
درواقع این سؤال را میتوان اینطور هم پرسید که چرا از ۱۱ سپتامبر تا الان آمریکا به ایران حمله نمیکرد. علتش این بود آمریکا احساس میکرد که بلوک مقاومت آنقدر توان بالایی دارد که میتواند به اسرائیل که پایتخت دوم آمریکاست ضربات جبرانناپذیری وارد کند. حمله اخیر به ایران هم پیرو این تصور آمریکا شکل گرفته که حزبالله و حماس غیرفعال شده یا خطری ندارد و بشار اسد هم سقوط کرده و از محور مقاومت فقط یمن مانده است. اینجا متوجه میشویم چرا آمریکاییها از مدتها پیش این بحث را مطرح میکردند که ایران برای رفع تحریمها باید رابطهاش را با حزبالله و حماس و یمن قطع کند. درواقع آنها از مدتها قبل دنبال این بودند که ایران تنها شود. در این قاب تصویری که در ذهن آمریکاییها بود، در صورت قطع این رابطه اولا سایر اعضای مقاومت بهسرعت فرو میپاشیدند و جمهوری اسلامی ایران را هم میشد حتی سرنگون یا منفعل کرد.
ــ پس چرا این حمله اخیر به کشورمان در این سطح وسیع و با این برنامهریزی طولانی و مفصل که به تعبیر شما مقدماتش از 11 سپتامبر 2001 شروع شده بود، خیلی زود به شکست انجامید؟
آمریکاییها تصور نمیکردند که ایران تنها هم آنقدر قدرتمند که میتواند اسرائیل را دچار بحران کند و بهرغم جنگ ناگهانی گسترده که روز ۱۳ ژوئن (در ادامه درباره اهمیت این زمانبندی صحبت میکنم) شروع شد، ایران مانند یک ققنوس از خاکستر درآمد و اسرائیل یعنی پایتخت دوم آمریکا را دچار بحران کرد، آنهم با موشکهایی که از هفت لایه پدافندی و به تعبیر دیگر، از هفتخوان عبور میکردند. به یاد داشته باشیم که جنگ سال ۶۷ اسرائیل علیه کشورهای عربی هم در همین ما ژوئن شکل گرفت و اسرائیل در شش روز ارتش مصر، سوریه و اردن را که توسط سایر کشورهای عربی حمایت میشدند، شکست داد. ۵۸ سال بعد آنها در 13 ژوئن میخواستند همین کار را با ایران بکنند. واقعا هم طراحی بسیار دقیقی صورت گرفته بود و آنها بر این تصور بودند که خیلی سریع با زدن فرماندهان ارشد ایران و هدف قرار دادن کلیه پایگاههای نظامی ایران، بدنه نظامی ایران توان مقابله نخواهد داشت و کار ایران تمام است؛ یعنی حتی کمتر از شش روزی که مصر، اردن و سوریه کارشان تمام شد. تقریبا هر روز که از روز اول فاصله گرفتیم، ایران قدرتش را بیشتر نشان میداد و اهداف بسیار مهمی چون پارک و علم فناوری تلآویو که به نوعی سیلیکونولی اسرائیل بود یا مرکز تحقیقات بیولوژیک و همینطور مؤسسه وایزمن و پالایشگاه حیفا را مورد اصابت قرار داد و این رژیم را دچار بحران بزرگی کرد که تصورش قبلا برای طرف مقابل ممکن نبود. در حقیقت، روز آخر جنگ، آمریکا برای پایان دادن به این بحران وارد شد تا در جنگ انحراف ایجاد کند و نبرد را به جای اسرائیل متوجه خود کرده و بعد هم بلافاصله خودش آن را تمام کند.
ــ آیا این پایان ماجراست یا ما در کوتاهمدت دوباره شاهد تکرار اشتباه و اقدام تجاوزی دیگر از طرف آمریکایی ــ صهیونیستی طرف مقابل خواهیم بود؟
خیر، پایان ماجرا این نیست. به خاطر اینکه آمریکا بهدنبال این است که بتواند مشکلات اسرائیل در منطقه را حل کند. این در حالی است که مشکلات اسرائیل الان در غزه در یمن و حتی با لبنان باقیمانده و با اینکه بسیاری تصور میکنند که الان عمده مشکل رژیم در لبنان حل شده اما این تصوری اشتباه است؛ اجمالا شاید بشود گفت فعلا از ناحیه سوریه مشکلی متوجه صهیونیستها نیست. از نظر آمریکا باید این مشکلات حل شود تا دوباره این محل نزاع به ایران برسد. در این مسیر آمریکا تلاش خواهد کرد از گزینههای متعددی استفاده کند. یکی از گزینههای آنها، متوسلشدن به عربستان و امارات و بحث عادیسازی رابطه کشورهای عربی با اسرائیل بوده و جنگ با ایران گزینه آخر است. البته باید توجه داشت که شرایط ما قبل از آتشبس هم همین بود، یعنی نه جنگ نه صلح. الان هم دوباره به آن شرایط بازگشتهایم. فقط تفاوت این است که قبل از جنگ، آمریکا مرتب میتوانست جهان را فریب بدهد که ما خواهان صلح و مذاکرهایم الان دیگر این برگ از دستش خارج شده، یعنی آمریکا دیگر نمیتواند به ما بگوید که صلح میخواهد و اقداماتی چون ارسال نامه ترامپ به ایران که در آن مدعی شده بود که خواهان صلح و مذاکره و عادی شدن روابط و برداشتن بخشی از تحریم و توسعه ایران است، محلی از اعراب ندارد. این ضربه بزرگی به آمریکاست زیرا دکترین فریب از دستش خارج شده است. اکنون پروژه سرنگونی جمهوری اسلامی ایران در کوتاهمدت شکست خورده، الان آمریکا شروع به استفاده از گزینههای دیگر خواهد کرد تا مشکلات یا بحران اسرائیل را که با ضربات ایران بهشدت تشدید شده، حل یا تعدیل کند اگر آمریکا به زعم خودش نتواند در این مسیر موفق شود، شاید در میانمدت دوباره گزینه نظامی علیه ایران را امتحان کند ولی فعلا چارهای جز حل شرایط بحرانزده رژیمصهیونیستی با توسل با سایر گزینهها را ندارد.
برش...
ایران و چالش برتری در خاورمیانه
از نگاه آمریکا خاورمیانه بهعنوان مهمترین مرکز انرژی جهان اگر تحت کنترل آمریکا قرار بگیرد، همه دولتهای جهان ازجمله تمام دول اروپایی، چین و روسیه مجبور به کرنش مقابل آمریکا خواهند شد. خاورمیانه تحت سلطه آمریکا یعنی قیمتگذاری برای انرژی با مدلی که آمریکا میخواهد. به این ترتیب، از دست دادن اسرائیل در خاورمیانه برای آمریکا غیرقابلتصور و غیرقابلقبول است. یعنی در این نگاه یکی از ارکان سلطه آمریکا بر جهان از سلطهاش بر خاورمیانه شکل میگیرد و به همین جهت هم است که پایتخت دومش در خاورمیانه قرار دارد و نه جای دیگری. از اینجا متوجه میشویم که چرا راهبرد قطعی آمریکا در سطح جهانی این است که اسرائیل از نظر آمریکا باید از هر لحاظ قدرت برتر منطقه باشد. برای همین است که بایستی پیشرفتهترین سلاحها و بیشترین کمکهای اقتصادی آمریکا بدون هیچ محدودیتی در اختیار اسرائیل قرار گیرد. اینجا شما معنای سخنان رئیسجمهور وقت آمریکا بعد از هفت اکتبر را متوجه میشوید که گفت: «هرچه اسرائیل بخواهد به او میدهیم». این جمله فقط در یک صورت قابلقبول است و آن این که اسرائیل جزئی از خاک آمریکاست. آمریکاییها حتی در مورد دولتهای اروپایی یا دولتهای وابسته عربی منطقه چنین لحن و حرفی ندارند. به همین دلیل است که آمریکا بهرغم ادعای اولیه نه به امارات و نه به عربستان و نه به ترکیه اف ۳۵ نمیدهد. اف ۳۵ فقط باید مخصوص اسرائیل باشد.
طرح خاورمیانه جدید یا خاورمیانه نوین آمریکا مبتنی بر این استراتژی برتری و سلطه اسرائیل و تجزیه یا تضعیف کشورهای منطقه به منظور حفظ و تضمین این برتری. اگر یک دولتی نخواهد این سلطه را بپذیرد آغاز چالش است بهترین مصداق پذیرش این سلطه ایران دوری پهلوی و البته بهترین مصداق به چالش کشیدن این سلطه هم ایران بعد از انقلاب اسلامی است.