یکی از همین دروغهای بزرگ، درباره تاریخ جهان اسلام و بهویژه ایران، مربوط میشود به حادثه مسجد گوهرشاد. در این فاجعه، حداقل هزار نفر کشته شدند. اگر کسی محتاطانهترین رقمها را هم در نظر بگیرد، باز نمیتوان کمتر از این گفت. من با بسیاری از بزرگان در مشهد گفتوگو کردهام که با اطمینان، آمار ۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر کشته را تأیید میکردند و بر همین اساس میتوان با صراحت عنوان کرد که از مقطع سال ۱۹۰۰ تا سال ۲۰۰۰ هیچ حادثهای در کره زمین، به غیر از حادثه بالکان، قابل قیاس با آنچه در فاجعه گوهرشاد رخ داد، نیست.
حالا بیایید به واکنش رسمی دولت وقت نگاه کنیم. دو روز بعد از وقوع این جنایت، یعنی در حدود ۲۳ یا ۲۴ تیر محمود جم، وزیر کشور دولت ذکاءالملک فروغی-نخستوزیر وقت بیانیهای منتشر کرد که در صفحات اول تمام روزنامههای آنزمان چاپ شده بود. این بیانیه چندخطی، واقعه گوهرشاد را چنان کوچک و کماهمیت جلوه داده که گویی دعوای خیابانی کوچکی در مشهد اتفاق افتاده و چند نفر با چاقو به جان هم افتادهاند و هفتهشت نفر کشته شدهاند.
در آن بیانیه، حتی اشارهای به استفاده از ارتش هم نشده است؛ در صورتی که برای نخستینبار در دوران حکومت رضاشاه، در مواجهه با یک حادثه امنیتی، از ارتش شرق کشور-که آن زمان با نام «لشکر مقیم مشهد» یا «لشکر شرق خراسان» شناخته میشد-استفاده شد. فرمانده این لشکر نیز شخصی بهنام سرلشکر ایرج مطبوعی بود.
از آن مهمتر اینکه خبرگزاری «رویترز» در آن زمان نیز این دروغ بزرگ رسانهای را تکمیل کرد و در گزارشی که مؤید بیانیه وزارت کشور بود، این رخداد بزرگ در حد یک دعوای خیابانی تقلیل داد.
این در حالی بود که ریشه اصلی این حادثه به رخدادهای یک یا دو ماه پیش از ۲۱ تیر برمی گشت. یعنی زمانی که آیتالله حسین قمی در مدت حضور در تهران، زمانی که برای زیارت به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی میرفت درخواست ملاقات با رضاشاه را مطرح کرد اما او را در اقامتگاهی در حصر نگه داشتند و اجازه خروج به او ندادند.
از سویی دیگر تحصنی که در مسجد گوهرشاد شکل گرفت، یکی از آرامترین نمونههای اعتراض بود. اگر بخواهیم با منطق امنیتی امروز تحلیل کنیم، اصلا نباید اسمش را حادثه بگذاریم. آنجا مردم فقط جمع شده بودند، حتی حرکت خیابانی هم نداشتند.
سؤال اساسی این است: این چه خوف و هراسی بود که حکومت رضا شاه را فراگرفت؟ چرا باید حکومتی از چنین تجمعی که در صحن یک مسجد و بدون هیچگونه حرکت خیابانی یا شعارهای تند انجام شده بود، دچار وحشت شود؟ بدترین تحلیلهای امنیتی هم نمیتواند چنین واکنشی را توجیه کند.
اقدام حکومت رضاشاه برای کشتار، تصمیمی بیرحمانه و بیسابقه بود که در تاریخ خاورمیانه نظیر ندارد. حتی آتاتورک- که بیدین بود و علنا به جنگ دین رفت-جرأت نکرد چنین قتلعامی به راه بیندازد. در حالیکه رضا شاه، در کشور شیعهای که پادشاهش طبق قانون اساسی باید از مادر و پدری شیعه متولد شده باشد، چنین کشتاری را در مشهد بهراه انداخت.
این جنایت در ایران، با کمک معنوی غرب و عوامل دستنشاندهشان، یعنی حکومت پهلوی، در تیرماه ۱۳۱۴ به وقوع پیوست. عمق حادثه چنان بود که برخی از افراد با تجربه، از جمله کسانی که در نهادهای حکومتی فعال بودند، برایم تعریف کردند که بلافاصله بعد از این واقعه، میدان خراسان در تهران به صورت غیرعلنی تحت کنترل نیروهای امنیتی قرار گرفت و پلیس مخصوص رضا شاه، به صورت نامرئی، رفتوآمد میان تهران و مشهد را زیر نظر داشت. این کنترل تا سال ۱۳۱۸ ادامه داشت؛ یک نوع حکومت نظامی پنهان، که فقط برای جلوگیری از انتشار اخبار فاجعه و ایجاد ترس عمومی به اجرا درآمده بود.
در این حادثه، چهرههای مهمی هم بازداشت شدند. از جمله آیتالله آقازاده، فرزند آخوند خراسانی و یکی از بزرگترین علمای مشهد. همراه با او، ۱۸ یا ۱۹ نفر از علمای بزرگ دیگر نیز دستگیر شدند. این افراد را از مشهد به تهران منتقل کردند و برای اینکه جنجال رسانهای بهراه نیفتد، در خانهای حوالی میدان امینحضور تحت نظر قرار دادند و پس از مدتی آیت الله آقازاده با تزریق آمپول به شهادت رسید.
این حادثه بهقدری خونبار بود که حتی خبر آن، در داخل کشور نیز به سختی منتقل میشد. سانسور شدیدی اعمال شده بود و حکومت با تمام قوا تلاش میکرد آن را کوچک و بیاهمیت جلوه دهد اما عمق فاجعه آنقدر بزرگ بود که حافظه تاریخی مردم مشهد و روحانیت شیعه نتوانست آن را فراموش کند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد