دکتر رسول جعفریان در گفت‌و‌گو با «جام‌جم» مطرح کرد

تحول تاریخ‌نویسی؛ از روایتگری منفعلانه تا کنشگری انتقادی

در دهه‌های اخیر، از تاریخ‌نویسی روایی قدیم به تاریخ نگاری انتقادی روی آورده‌ایم، اما میزان موفقیت را باید بسنجیم. اگر موافق باشید می‌خواهیم با شما به بازبینی دستاوردمان در «تاریخ نگاری انتقادی» بپردازیم. 
در دهه‌های اخیر، از تاریخ‌نویسی روایی قدیم به تاریخ نگاری انتقادی روی آورده‌ایم، اما میزان موفقیت را باید بسنجیم. اگر موافق باشید می‌خواهیم با شما به بازبینی دستاوردمان در «تاریخ نگاری انتقادی» بپردازیم. 
کد خبر: ۱۵۲۱۸۵۸
نویسنده علی مظاهری 

در کتاب‌ها، خصوصا آثار تاریخی و تاریخ مذهبی تا بوده ارجاع‌ها به این‌و‌آن منبع مکتوب بوده که در این هم دقیق نبوده‏ایم! اما در سده اخیر، استفاده از منابع کهن جدی‌تر گرفته‌شده که نتیجه تصحیح آثار قدیمی و چاپ آنها بوده. نه‌تنها از قدیم بلکه اکنون نیز از منابع مکتوب فراتر نمی‌رویم و به منابع اثرگذار غیر‌مکتوب کمتر توجه داشته‌ایم. 

غربی‌ها نزدیک به سه سده است از باستانشناسی و فیلولوژی یعنی زبانشناسی برای تحقیقات تاریخی استفاده می‌کنند که به‌ویژه زبان‌شناسی، دانشی بسیار محوری در این فرآیند است. نقطه عزیمت بیشتر شرق‌شناسان، فیلولوژی بوده است. این روش در میان ما کمتر شناخته‌شده است. استفاده از سکه‌ها در تاریخ نگاری ما هرچند کمرنگ بوده ولی تحت تاثیر تحقیقات تاریخی مدرن، تا حدی شروع شده. 

به باور من در تاریخ نگاری‌های ما اصولا استفاده از باستان‌شناسی، سکه شناسی، تحقیقات میدانی، کتیبه‌خوانی و... بسیار کم است و در این ساحت فقط گاهی از منابع دیگر نقل‌به‌مضمون شده، در‌حالی‌که چند دهه است پژوهش‌های غربی‌ها در حوزه تاریخ اسلام، از منابع دیگری مانند باستان‌شناسی و کتیبه‌ها بهره‌ها می‌برد. 

چرا آن‌همه نسخه‌های خطی در کتابخانه‌های جهان و مجموعه‌های خصوصی خاک می‌خورد و چنان منبع عظیمی احیا نمی‌شود و محل رجوع و پژوهش قرارنمی‌گیرد؟
استفاده از نسخ‌خطی برای تحقیقات تاریخی رویه ما نبوده و نشده. با این‌که کار تصحیح در میان گروهی از ما یعنی قمی‌ها جدی است، اما در تحقیقات تاریخی از متون خطی بهره نمی‌بریم. 
مثلا وقتی کلبرگ (Etan Kohlberg) روی ابن طاوس کار می‌کرد، همزمان از نسخ خطی و چاپی آثار ابن طاوس استفاده می‌کرد و به آنها ارجاع می‌داد، اما دیده نشده است که از نسخ مختلف مانند طبقات ابن سعد یا جریر طبری استفاده کرده باشیم، در حالی که باید در نظر گرفت این متن‌های خطی پر از غلط و ناهماهنگی با دیگر نسخه‌بدل‌های خود است. 

استاد جعفریان، دامنه تاریخ‌نگاری انتقادی معاصر تا کجاست بی‌گمان که از ارجاع به منابع متعدد فراتر می‌رود؟
این موضوع بسیار فراتر از صرفا ارجاع‌دادن به چند کتاب در هر صفحه است. تاریخ‌نگاری انتقادی یعنی توان نقد و بررسی عمیق و زیر‌سؤال‌بردن تصورات رایج و حاکم بر تاریخ؛ مثلا کار طه حسین در کتاب «فی الشعر الجاهلی» نقطه عطفی بود که هنوز هم محل بحث و نقد است. این نوع نقد و دقیق‌سازی روش تحقیق، اساس تاریخ‌نگاری انتقادی است و ما در این زمینه هنوز ضعف‌های جدی داریم. باید افزود به‌صورت سنتی روش تحقیق داشته‌ایم که الغدیر علامه امینی در آن ساحت یک تجربه جالب است. بعد‌ها علامه عسکری و علامه جعفر مرتضی نیز در این راستا قوی بودند، اما به هر حال، روش‌های نقد امروزی، مبتنی بر تحقیقات و تجربیات با ارزشی است که مورخان بزرگ در طول چند هزار سال تاریخ‌نویسی آن را پرورانده‌اند و به‌خصوص در غرب خیلی جدی مورد توجه است. 

بنابراین، روش سنتی ما همچنان روی روش‌های سند شناسی و احیانا متن پژوهشی محدود متمرکز مانده؟
مساله روش تحقیق صرفا بحث سندی نیست، هزار نکته باریک‌تر از مو در اینجا هست که در هر سوژه تاریخی‌ای که در مورد آن پژوهش می‌کنیم، مدلش فرق دارد. مساله دیگر استفاده از نظریات معرفت‌شناسانه و نظریات اجتماعی و معرفتی جدید برای فهم بهتر تحولات است. در حوزه معرفت‌شناسانه، مباحث هنرمنوتیکی بسیار مهم هستند، اما اغلب، در پژوهش‌های ما، تحقیقات مبتنی بر روش‌های معرفت‌شناسانه واقع گرا با روش‌های پدیدارشناسانه خلط می‌شود. 
درک درست مناسباتی که در حوزه اجتماعی و اقتصادی وجود داشته، البته بر‌پایه نظریاتی سنجیده که مبنای بررسی‌های تاریخی مهم بوده، می‌تواند تاریخ نگاری ما را متحول کند. 

استاد، اما نظریه‌ها نقدپذیر و در مظان خطا هستند....
اما روابط مهمی را روشن می‌کنند که در زندگی بشر مانند سنت‌های الهی وجود دارد. خیلی‌وقت‌ها، این نظریات، حکم روح را در بررسی‌های تاریخی جزئی و موردی ما دارند و به آنها حیات می‌بخشند، اما بدون بهره‌برداری و استفاده از آنها در نهایت انگار یک جسم بی‌جان ارائه می‌دهیم. 

از آن پیش‌نیاز‌هایی که روح‌بخش تاریخ‌نگاری ما تواند بود؟
تاریخ‌نویسی نیازمند بخردی و تعقل نیرومند است؛ یا جامعه شناسی، مستلزم تجربه زندگی میان مردم، حتی خواندن رمان‌های خوب و چیز‌هایی اسست که بتواند به ما در فهم درست زندگی مردمی که تاریخشان را می‌نویسیم، کمک کند. گوشه‌گیری و کم مطالعه کردن حاصلی جز یک ذهن نارسا و ضعیف ندارد. هر علمی نبوغ خاص خود را می‌طلبد؛ تاریخ نیز همین‌طور است. 

استاد، دوران ما رشته‌های دانشگاهی آن اطلاق سابق را ندارند و آمیختگی ناگزیری با رشته‌های مرتبط و همگرا دارند؛ بااین‌وصف، تاریخ‌نگاری میان‌رشته‌ای از افق دید شما کجا قرار می‌گیرد؟ 
دانش‌های دیگری هستند که بسیار می‌توانند به تحقیقات تاریخی کمک کنند. دانش‌هایی که اغلب استفاده از آنها میان ما رایج نیست. از نظر سابقه مهم‌ترین نکته در تحقیقات شرق‌شناسان شروع کار با فیلولوژی است که در تحقیقات ما ایرانی‌ها جز در حوزه ایران باستان، مانند کار‌های ابراهیم پورداود، مورد توجه نبوده است. در گرایش‌هایی مانند تاریخ اندیشه، روشن است که به فلسفه نیاز داریم و چاره‌ای نداریم جز این‌که در این بخش دانشجویان‌مان را به شناخت مفاهیم فلسفی و اجتماعی مجهز کنیم. ما باید مواد تازه‌ای به درس‌های‌مان بیفزاییم. به‌جز هوش مصنوعی، باید درس‌های تحلیل گفتمان، بحث‌های زبانشناسی و اصول آن، بحث علوم شناختی و روانشناسی در تاریخ و ... را لحاظ کرد. آشنا‌شدن با اسناد تاریخی، کتیبه‌خوانی، یادگرفتن زبان‌های باستانی و بسیاری از نکات دیگر نیز از ضروریات راه است. 

دانش تاریخ به‌ویژه تاریخ اسلام و ایران در حال حاضر در چه وضعیتی است؟ چون‌وچرا‌های توسعه این دانش از نظر شما کدامند؟
ما دانش تاریخ را (خصوص تاریخ اسلام و ایران را) باید هم در عمق، هم سطح توسعه بدهیم که نداده‌ایم و هنوز روی یک خط مستقیم پیش می‌رویم. نویسندگانی که عمری در حوزه تاریخ تلاش کرده‌اند، باید تجربیات پژوهشی خود را برای نشان‌دادن تاریخ درست به دیگران عرضه کنند. مشکل اختلاف نقل‌ها را به‌گونه‌ای حل کنند که راه‌حل‌شان علمی و مقبول باشد. مشکل جایگزین‌شدن شایعات به‌جای تاریخ را در کتاب‌های منبع، تئوریزه کرده و روشن کنند. نقش ریاضی و حساب و احتمالات را در تحقیقات تاریخی جدی بگیرند. به روشنگری درباره برداشت‌های غلط از نوشته‌های تاریخی بپردازند. باید اشتباهات شایع در تاریخ اسلام و ایران را با کار علمی، خواندن اسناد، و یافتن شواهد تازه و نیز روش‌های تحقیق بهتر، از ذهن‌ها بزداییم. 

پس، درس روش تحقیق صرفا به‌معنای یادگیری و رعایت فصل‌بندی و ارجاع نیست و نباید باشد.
بله روش تحقیق در تاریخ، به‌معنای گردگیری از متون تاریخی، درآوردن اشتباهات و خلط‌ها، خواندن مطالب بین سطور در کتاب‌های تاریخی و روشن‌کردن ابهامات در گزارش‌هایی است که انسان‌ها به عمد یا سهو، اما پر‌از‌خطا تحویل ما داده‌اند. 
چه منابع ما چه پژوهش‌هایی که اکنون انجام می‌دهیم، در معرض این اتهام قرار دارند که با نگاه رستگارانه و در واقع الهیاتی انجام می‌شوند. اغلب همه‌چیز زیر سایه نگاه پیروزمندانه و درست‌انگارانه است، گویا هماره تحولات با هاله‌ای مقدس پیش می‌روند. در این‌باره پاتریشیا کرون عبارت «روایت مقدس» را به‌کار برده. 

یعنی از قبل و همچنان در کلان‌روایتی پیشینی دست و‌پا می‌زنیم؟
یعنی این‌که از قبل، با نوعی گزینش از پیش طراحی شده کار تاریخی انجام می‌دهیم. برای این باید فکری بکنیم. شاید نتوانیم به‌کلی از این نگاه خلاص شویم، اما اگر اثری می‌نویسم که در خارج از محیط‌های مسلمانی انتظار ترویجش را داریم، باید برای آن فکری بکنیم. 

استاد! گاه با عناوینی روبه‌رو می‌شویم که ظاهرش جدید است، عناوین دهن‌پر‌کن و همگن با اصطلاحات جدید، در حالی که تنها چید‌مان و دسته‌بندی داده‌ها توفیرکرده و همچنان مطابق سلیقه روز و خواست حاکم بر فضای جامعه است و آورده جریان‌ساز و متن مؤثری در میان نیست. 
مشکل این است که اغلب ما کار کتاب‌نویسی را برای مشتری‌های دینی بر حسب درخواست آنها انجام می‌دهیم یا به‌دنبال تحقق دستوراتی هستیم که از بالا به ما داده می‌شود، اما دست‌کم باید خودمان یادمان باشد که این‌کار‌ها ربطی به مرز‌های دانش و درنوردیدن آنها ندارد. 
یکی از خطراتی که نوشته‌های مذهبی-تاریخی را تهدید می‌کند، تحلیل‌های عمومی و آبکی است. بافتن جملات مهمل، اما طولانی. طبل توخالی است، اما صدا می‌کند. ما نصوص تاریخی را مثل یک گلی تصور می‌کنیم که می‌توانیم آن را به هر قالبی در بیاوریم. 
در حالی که باید توجه داشت نصوص تاریخی بازیچه ما نیستند که هر‌کاری خواستیم با آنها بکنیم. هر نصی، بُردار خاصی دارد. شاید بتوان مجموعه‌ای از نتایج را گرفت و آدم‌های ساده‌لوح هم قبول کنند، اما آیا در منطق عالمانه این حرف‌ها چه مقدار پذیرفته می‌شود؟ مهم همین است. 
اغلب این نوشته‌ها، نوعی تاریخ‌سازی فکری است که در آینده به‌عنوان اندیشه‌های جاری در زمانه ما روی آنها حساب می‌کنند، نه آثاری که قرار است گذشته را روشن کنند. 

سخن از مشکلات اصلی شد؛ در علوم اجتماعی و تاریخی چه‌چیزی سبب می‌شود بسیاری از نوشته‌های تاریخی ما مسلمانان با سنجه‌های بی‌تعارف علمی، ضعیف تلقی شود؟
در حوزه علوم اجتماعی و تاریخی و انسانی، یک مشکل «حرف‌زدن»‌هایی است که ما‌به‌ازای معین ندارد؛ شرح و بسط. این انتقادی است که به بسیاری از نوشته‌های تاریخی ما مسلمانان وارد است. ما مفهوم پیشرفت علم را متوجه نیستیم که چگونه است؛ لذا خیلی وقت‌ها تکراری حرف می‌زنیم بدون آن که متوجه باشیم. در مواردی به‌طور روشن فرق تبلیغات را با تحقیقات نمی‌دانیم. این‌که اینها دو ادبیات هستند و در دو جای مختلف به‌کار می‌روند؛ تبلیغات ربطی به علم ندارد، نوعی کاربرد شبه‌علم در مصارف خاص است. 

شگفت این‌که همین مساله بسی شایع است؟!
در بسیاری از اوقات، جملات ما در این کتاب‌ها، توضیح واضحات یا به‌قول کانت مشمول «قضایای این‌همانی» یا «تحلیلی» است. قضیه‌ای مانند این‌که «یک دایره گرد است»، یا «همه متوازی الاضلاع‌ها چهار ضلع دارند»، یا «همه مجردها، بدون جسم» هستند، نمونه‌هایی از قضایای تحلیلی یا این همانی هستند. اینها همیشه صادق‌اند و نیاز به اثبات از طریق تجربه هم ندارند. در واقع، در این قضایا محمول، در موضوع مستتر است، اما قضایای تألیفی-از نظر کانت-این‌طور نیستند و حمل محمول بر موضوع نیاز به اثبات دارد. اینها هستند که بر دانش می‌افزایند. بعضی گربه‌ها سیاه هستند. این را باید رفت و دید و مشاهده کرد. خورشید فردا طلوع خواهد کرد، نیاز به تجربه دارد. اینها هم برخی پیشینی هستند مثل قضایای ریاضی، برخی هم پسینی مانند علوم طبیعی. حالا مقصودم این است که بسیاری از اوقات نوشته‌های تاریخی ما روشنگر چیزی نیستند. مواردی هم که تالیفی است چندان در گروی اثباتش نیستیم. حرف زیاد می‌زنیم، برداشت‌های شگفت و غیر‌متعارف داریم. از سوی دیگر، به این اصل منطقی هم پایبند نیستیم که «نتیجه تابع اخسّ مقدمات» است. معمولا یک صورتی آماده داریم، برای آن ماده فراهم می‌کنیم. 

ظاهرا ناگزیریم هدف‌گذاری‌های پژوهشی‌مان را بازتعریف کنیم؛ تجربه زیسته همه ماست که خیلی‌وقت‌ها در مواجهه با متن‌های تاریخی دینی، مثلا از قبل معلوم است با چه داده‌ای طرفیم؛ عنوان کتاب و مقاله حتی سوگیری پدیدآورنده را لو می‌دهد. 
در واقع در‌حال عمل به تکلیف هستیم و روشن است که این علم نمی‌شود. این کلام است و ما در‌صدد اقناع دیگران نسبت به درستیِ یک اصل ازپیش معین و معلوم هستیم. این‌که ما اگر در دوره تحریم اجتهاد-عصر اول-بودیم، درباره لزوم اخباری گری ائمه و ضدیت با اجتهاد می‌نوشتیم، اما وقتی وارد عصر اجتهاد شدیم، بعد از شیخ طوسی، در اثبات این امر در زندگی ائمه می‌کوشیم، این یعنی ما با طرح‌های آماده سروکار داریم و باید آن را اثبات کنیم. هرچند معنای چنین کنشگری‌هایی این نیست که حتما همه آنچه ارائه می‌دهیم غیر‌علمی است؛ اما به هر حال، اعتماد‌آور هم نیست. 

با آن‌که کار مذهبی- تاریخی غیر از کار صرفا تاریخی است و هرکدام مخاطب و هدف خود را دارند، اما مهم، درک این تفاوت است مثلا اگر پذیرفتنی باشد شماری متن‌های شریعتی، گونه‌ای تاریخ‌پردازی بود؛ نوعی تاریخ‌نگاری ایدئولوژیک؛ دراین‌باره چه‌نظری دارید؟
در سده اخیر ما نوعی تاریخ‌نگاری ایدئولوژیک داریم که محور‌های مشخصی دارد؛ اسلام انقلابی، اسلام ضدسرمایه‌داری، اسلام سیاسی و امثال اینها. این جریان متاثر از نوشته‌های ابوالعلاء مودودی، سید قطب، شکیب ارسلان، سید جمال و محمد عبده است. تاریخ به ابزاری برای تحقق این اهداف تبدیل شده و در نتیجه متن‌هایی انقلابی تولید می‌شود. شریعتی نمونه بارز این رویکرد است. این نگاه، امیرالمومنین علی بن ابی‌طالب (ع) را نیز به‌شکلی خاص معرفی می‌کند که هم در ایران و هم در مصر رایج است و البته مانع تحقیق علمی می‌شود. 

تاریخ‌نگاری اجتماعی و تمدنی را بعضا با قالب‌زدن مصادره می‌کنند مثلا به‌مناسبت، نسخه‌ای درمانی می‌شوند برای هویت‌پردازی.
بخشی از این تاریخ نگاری، اجتماعی و تمدنی است که امری مثبت است. توجه به جنبه‌های مردم‌شناسانه و اجتماعی و همین‌طور تمدنی، از رویکرد‌های تاریخ نگاری‌های جدید است، مگر آن که اسیر تک محوری شود؛ غربی بخواهد همه‌چیز را از آن خود بداند، یا شرقی چنین اندیشه‌ای داشته باشد. به‌عبارتی، اینها تاریخ را برش می‌زنند و اغلب حتی تحریف می‌کنند. مثل بنایی که باید سر و ته یک سنگ را بتراشد تا بنایش چشم‌نواز شود. این امر دیگری است. 
در سال‌های اخیر مسائل تمدنی خیلی مورد توجه قرار گرفته، اما به نظر بنده، اغلب پر‌حرفی است. به علاوه، تاریخ مورد استفاده ابزاری قرار می‌گیرد و کسانی دنبال هویت‌سازی برای خود و انکار دیگران هستند. 

آیا پرتویی می‌بینید که مسیر آینده تاریخ‌نگاری را روشن کند؟ 
این مهم است که ما نیازمند جلسات پیوسته و مستمر نقد و بررسی هستیم؛ مرور آنچه تاکنون در این رشته انجام داده‌ایم از نخستین مقالات در مجلات قدیم گرفته تا آثار مکتب اسلام و تشیع و بعد از انقلاب تا امروز. این خود موضوعی مهم برای تحقیق و کمک به پیشرفت مسیر آینده است. فقط با نقد و بازنگری است که می‌توانیم راه درست را پیدا کنیم و دانش تاریخ را به جایگاهی برسانیم که شایسته آن است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها