من نمیخواستم فیلمی بسازم که به هر شکلی دچار سیاستزدگی شود و چهرهای تاریک از ایران به نمایش بگذارد. در سازوکار پیچیده جهان امروز باید سنجید که حرف را کجا و به چه کسی بزنیم. به قول حافظ: با خراباتنشینان ز کرامات ملاف / هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد...»
این جملات بخشی از گفتوگوی علیرضا خاتمی (فیلمساز ایرانی مقیم کانادا) با وبسایت «سینما سینما» است که پس از جشنواره فیلم ونیز ۲۰۱۷ در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۹۶ در این رسانه انتشار یافت.علیرضا خاتمی در آن دوره از جشنواره ونیز با نخستین فیلم بلند خود به نام «فراموشی میسراید» یا «آیههای فراموشی» شرکت داشت و جایزه بهترین فیلمنامه را در بخش جنبی «افقها» این جشنواره دریافت کرد. فیلمی که به گفته خودش در همان مصاحبه، تهیهکننده اصلی فرانسوی داشت اما از کشورهای هلند، آلمان و شیلی نیز در سرمایهگذاری فیلم شرکت کرده بودند. از اینرو فیلم محصول مشترک هر چهار کشور بود؛ فیلمی که در کشور شیلی و به زبان اسپانیایی فیلمبرداری شد.
داستان آن درباره پیرمردی بود که در سردخانهای دورافتاده در حاشیه قبرستانی بزرگ در سانتیاگوی شیلی مسئولیت داشت و در جریان کودتای شیلی، اتفاقاتی افتاد که منجر به قرق کردن سردخانه توسط پلیس شد. بعد از رفتن نیروهای پلیس، پیرمرد جنازه دختر جوانی را پیدا کرد که ظاهرا از چشم آنها دور مانده بود و تصمیم گرفت پیش از بازگشت پلیس، جنازه را به خاک بسپارد. این فیلم به گفته خاتمی به نوعی در بستر وقایع تاریخی میگذشت که در آمریکایجنوبی بارها و بارها اتفاق افتاده و اکثرا محصول مستقیم کودتاهای نظامی مورد حمایت آمریکا بوده است.
وقتی فهمید، زیر حرفش زده
علیرضا خاتمی سال ۱۳۸۳ و ۲۴ سالگی به مالزی مهاجرت کرد و مدتی در همانجا مشغول به کار بود. چند سال بعد برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در دانشگاه آمریکایی بیروت و دانشگاه دوپال شیکاگو درس سینما داد.او برای دومین فیلمش با همکاری علی عسگری فیلم «آیههای زمینی» را ساخت که در واقع صحبتهایش درباره ساخت فیلم از جامعهای که نمیشناسد (یعنی ایران) را زیرپا گذارد و نتیجه همانطور که اظهار داشته بود، اثری مملو از تحریفات و جعلیات و شعر و شعار از کار درآمد! شاید از همین روی، فیلم آیههای زمینی برخلاف اثر اولش، چندان موفقیتی در جشنوارههای مختلف پیدا نکرد.
و شاید از همین روی مجددا به ساخت فیلم بدون ارتباط با کشور محل تولدش پرداخت. تازهترین فیلم او به نام «چیزهایی که تو میکُشی» درباره مشکلات و معضلات یک مدرس دانشگاه در ترکیه پس از بازگشت از مهاجرت ۱۴ سالهاش به آمریکاست.
فیلم که از بخش فیلمهای بینالمللی جشنواره ساندنس، برایش جایزه بهترین کارگردانی فیلم درام را به همراه آورد و سپس بهعنوان نماینده کانادا به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا معرفی شد، سرمایهگذارانی از فرانسه، کانادا، ترکیه و لهستان دارد و تهیهکنندگان فیلم هم کانادایی و ترک بوده و ماجرای خود فیلم در آنکارا ترکیه میگذرد،درهمانجا و به علاوه صحنههایی در انگلیس فیلمبرداری شده است. بازیگران و دیگر عوامل فنی هم همگی از کشور ترکیه و مسئولان جلوههای ویژه بصری از کانادا و انگلیس هستند.
تکرار یک قصه قدیمی سینما
در فیلم همان مدرس دانشگاه به نام علی که پس از ۱۴ سال از آمریکا به ترکیه بازگشته، در خانواده با بیماری و رنجوری و سپس مرگ مادر و بیخیالی و ظلم پدر مواجه شده، ضمن اینکه خود دچار معضل ناباروری نیز هست و از همین روی با همسرش دچار چالش و مسأله شده و از دانشگاه هم قرار است بیکار شود. اما زمین و باغی دارد که روزی غربیهای به نام رضا برای کار به او مراجعه کرد و روی آن زمین و باغ مشغول شد.مرگ ناگهانی مادر، علی را بههم ریخت، در عین اینکه با شواهدی مبنی بر دست داشتن پدر در قتل مادر مواجه شده و از همینرو با همکاری همان غریبه اقدام به مجازات و زندهبهگور کردن پدر میکند.روایت علیرضا خاتمی در فیلم چیزهایی که تو میکُشی، بسیار در تاریخ سینما تکرار شده که در همان اوایل فیلم، پایانش قابل حدس است. از «دکتر جکیل و مستر هاید» گرفته تا مثلا فیلم «باشگاه مشتزنی» دیوید فینچر و حتی نوع کمدی آن به نام Multiplicity ساخته هارولد رامیس و بهخصوص فیلم «پنجره مخفی» دیوید کوئپ که داستانش را از استفن کینگ گرفت، بیش از همه روی این فیلم تاثیر گذاشته است. در فیلم پنجره مخفی هم غریبهای مرموز به سراغ نویسندهای رفته و مدعی میشود که داستان وی را دزدیده و طی حضورش در زندگی نویسنده باعث و بانی فجایع عجیب و غریبی میشود اما تقریبا ماجرا تا آخرهای فیلم لو نرفته و تماشاگر متوجه نمیشود ماجرا چیست.
زندگی شیرین میشود!
ادامه این روند باعث میشود برخلاف مسیر تقریبا منطقی فیلم پنجره مخفی، که موت رینی نویسنده (جانی دپ) برای دک کردن جان شوتر مدعی (جان توروتورو) در پیش میگیرد، در اینجا غربیهای که به جای علی نشسته، همه خشم و انتقامجوییاش با تنها چند جمله عمه علی مبنی بر خوب بودن پدر، انگار که آب سردی ناگهان روی آتش ریخته باشند، خاموش شده و تصمیم میگیرد علی را از زنجیر لانه سگ خلاص کرده که ابلهانه گرفتار او میشود!
بقیه کار هم قضیه «زندگی شیرین میشود» اولین سری از مجموعه تلویزیونی «آیینه» است که در دهه ۶۰ از تلویزیون پخش میشد و دو بخش داشت؛ در بخش اول همهچیز رو به تاریکی و فنا میرفت و در بخش دوم که عنوان زندگی شیرین میشود را هم داشت، ناگهان همه آن سیاهیها، سپید شده و ختم بهخیر میشد!
حالا در فیلم چیزهایی که تو میکُشی هم یک دفعه بعد از آن دو کلمه حرف عمه و پشیمانی غربیه/ علی، ناگهان زندگی شیرین شده و همهچیز به خوبی پیش میرود، نه قتلی، نه بیکاری از دانشگاه و نه بنبست باروری و نه... .
ایکاش همه آنهایی که برای فیلم نساختن علیرضا خاتمی در اینجا و نفرستادن فیلمش از ایران برای آکادمی اسکار، آهکشان و اشکریزان به مصیبتخوانی و مرثیهگویی روی آوردند، لااقل این فیلم را میدیدند و شرایطش را ارزیابی میکردند تا دریابند اساسا فرستادن چنین فیلمی از ایران برای اسکار ممکن بود؟!
ترکیب فیلمفارسی هندی با استفن کینگ!
نکته اینجاست که خود این داستان استفن کینگ هم چفت و بست چندان محکمی نداشته و در اواسط کار، ماجرا را لو میدهد. اما دیوید کوئپ در فیلم پنجره مخفی، سعی داشته باتمهیداتی لورفتن ماجرا راحتیالامکان به تعویق اندازد.ولی علیرضا خاتمی نتوانسته چنین کاری را با تم داستان استفن کینگ انجام دهد و فیلم تقریبا از همان جایی که گویی علی بهدنبال غریبه رفته تا بیل و کلنگ بردارد و به سراغ پدرش بروند، گرهاش را برملا میسازد! اگرچه خاتمی سعی داشته با تاریک کردن اغراقآمیز صحنه، تا حدودی از آماتوریسم کار بکاهد اما همین هم کار دستش داده و بهویژه بعد از این صحنهها، قرار دادن غریبه در تمام صحنههای کاری و خانوادگی بهجای علی و به زنجیر کشیدن علی در لانه سگ(کاریکاتوریترین تمهید برای جدا کردن دو شخصیت یک فرد!)، فیلم را در اواسط کار به اتمام میرساند!
فیلم چیزهایی که تو میکُشی، شروع متوسط و البته قابل قبولی دارد؛ مادری در رنج و بدبختی، پدری ظالم و ستمگر و هیولا، خواهرانی که دندان سر جگر گذشتهاند و حالا پسری که ازآن سر آب برای نجات یا انتقام آمده، همه وهمه فیلم را درحد کپی دستچندم یک فیلم هندی مثل «مادر هند» یا فیلمفارسیهای مشابه نشان میدهد.اما ازجایی که فیلمساز میخواهد با این داستان هندی/ فیلمفارسی، یک تم استفن کینگی قاطی کند، کار خراب میشود! ازهمان زمان ورود غریبهای که تقریبا همان خصوصیات خود علی را دارد، کتابهای او را میخواند، در آمریکا درس خوانده و... اما قرار است روی دیگر او باشد.