براساس آمارهای منتشر شده حدود ۱۹میلیون نوجوان در کشور زندگی میکنند؛ نسلی که فراتر از چارچوبهای سنتی و باورهای والدینشان، در جهانی دیجیتال و پویا روزگار میگذرانند و جهانی سرشار از آرزوهای نو، پرسشهای بنیادین و نیازهایی دارند که اغلب کمتر مورد توجه قرار گرفته. از تقاضای فزاینده برای مهارتهای عملی زندگی و چالشهای سلامت روان گرفته تا کاوش هویت در میان شکافهای نسلی و نیاز به پذیرش و تعلق اجتماعی.کارشناسان معتقدند چنین مسائلی نوجوانان را با مجموعهای پیچیده از خواستهها روبهرو ساخته است. نوجوانان امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض دوگانگیهای فکری، ارزشی و فرهنگی قرار گرفتهاند؛ از یکسو خانوادههایی دارند که میان سنت و مدرنیته سرگردانند و از سوی دیگر با سیلی از محتوا و ارزشهای متفاوت در فضای مجازی روبهرو هستند. چنین شکافهایی باعث شده نسل جدید در مسیر هویتیابی خود با سردرگمیهای متعددی روبهرو شود. علیرضا شریفییزدی، جامعهشناس در این خصوص به جامجم میگوید: بخشی از این مشکل به ساختار خانوادههای امروز بازمیگردد. این روزها بیشتر والدین دلسوزند اما در دسترس نیستند چراکه در سالهای اخیر، بسیاری از آنها برای تأمین معاش خانواده دو شیفت کار میکنند و همین باعث شده ارتباط عاطفی و گفتوگو با فرزندانشان به حداقل برسد. این یکی ازشکایتهای اصلی نوجوانان از والدینشان است. آنطورکه او توضیح میدهد کمرنگ بودن حضور پدر درخانه وسهم او در تربیت فرزندان بهویژه برای پسران میتواند در شکلگیری هویت جنسی و اجتماعی آنان اختلال ایجاد کند. چون وقتی تربیت پسران تا پایان دوره نوجوانی بیشتر بهعهده مادر است، نوعی تربیت زنانه شکل میگیرد که گاهی برای پسران ایجاد سردرگمی میکند. نوجوان نمیداند باید چه نقشی در خانواده و جامعه داشته باشد و چطور رفتار کند.
بلوغ در میانه تضادها
در مسیر پرچالش بلوغ، نوجوانان بیش از هر زمان دیگری میان خواستهها و بایدها و نبایدهای متناقض والدین گرفتارند. خانوادهها که خود میان سنت و مدرنیته گرفتارند، ناخواسته سردرگمی را به فرزندانشان منتقل میکنند. این جامعهشناس معتقد است ریشه بخشی از بحران هویت در نوجوانان در رفتار و انتظارات متناقض والدین نهفته است: امروزه بسیاری از خانوادهها تکلیفشان با خودشان روشن نیست. مثلا وقتی نوجوان کاری کودکانه انجام میدهد، سرزنش میشود که «تو بزرگ شدهای. چرا مثل بچهها رفتار میکنی؟» یا وقتی میخواهد نظر بدهد یا تصمیم بگیرد به او میگویند «تو هنوز بچهای، عقلت نمیرسد!» این تناقضها سردرگمی شدیدی در نوجوان ایجاد میکند.وقتی والدین از فرزندشان میخواهند راستگو باشد اما خودشان دروغ میگویند یا انتظار احترام دارند اما خودشان حرمت فرزند را نگهنمیدارند، این دوگانگی در رفتار، برای نوجوان گیجکننده است.شریفییزدی بااشاره به اختلاف در سبکهای تربیتی والدین میگوید: در بسیاری از خانوادهها پدر سختگیر و مستبد است اما مادر سهلگیرانهتر برخورد میکند. این دوگانگی باعث میشود نوجوان نداند از کدام الگو پیروی کند و در برابر هر موقعیتی چه واکنشی داشته باشد.
دوگانگی ارزشها؛ از خانه تا مدرسه
نسل نوجوان امروز در نقطه تلاقی دنیای واقعی و مجازی بزرگ میشود؛ جایی که پیامها و ارزشها از خانه، مدرسه و شبکههای اجتماعی بهطور همزمان به او منتقل میشوند و گاه با یکدیگر در تضادند اما این تداخل و سردرگمی پیامها، پایههای هویت نوجوانان را متزلزل میکند و روند شکلگیری هویت آنان را با چالشهای جدی مواجه میسازد. این جامعهشناس عنوان میکند: نوجوان امروز با مجموعهای از ارزشهای متناقض روبهروست. مثلا از یک طرف در مدرسه از او میخواهند یکسری نکات را رعایت کند اما ممکن است در خانه قواعد دیگری حاکم باشد یا از طریق شبکههای اجتماعی، فیلمها و بازیهای خارجی با دنیایی متفاوت از قواعد مواجه شود که در بسیاری از مواقع با ارزشهای واقعی اطرافش متفاوت است. همین تضاد میان آموزههای رسمی و غیررسمی موجب سردرگمی در تشخیص درست میشود.
آسیبها در کمین نوجوانی
در قلمرو پرابهام نوجوانی، زنگ خطرها به صحنهای از یک فوریت تمامعیار تبدیل شدهاست. چون آنچه این روزها جامعهشناسان از آن سخن میگویند، فهرستی عادی از آسیبها نیست بلکه نقشهای از یک زلزله خاموش است که کانون آن در عمیقترین لایههای روانی و اجتماعی نسل فعلی قرار دارد.
شریفییزدی در این خصوص میگوید: نتایج برخی مطالعات نشان میدهد سن شروع مصرف دخانیات و مواد روانگردان در کشور به حدود ۱۳سال رسیده! روابط جنسی خارج از چارچوب و پیوستن به گروههای بزهکار از آسیبهای شایع این سنین است. او درباره آسیبهای روانی نیز هشدار میدهد: افسردگی و اضطراب در میان نوجوانان بسیار افزایش یافته است. در کنار آن، احساس تنهایی بهویژه در خانوادههای دچار طلاق عاطفی یا رسمی، خودکشی را به یکی از آسیبهای جدی این دوره تبدیل کرده است. علاوه بر اینها کارشناسان معتقدند تکفرزندی هم بر شدت احساس انزوا در بین نوجوانان دامنمیزند.
جای خالی مهارت زندگی در نظام آموزشی
میتوان گفت نوجوان امروز در میدان مین تضاد و آسیبها بهنوعی گرفتار شده. در چنین شرایطی این پرسش مطرح میشود که پناهگاه امن نوجوان کجاست؟ پاسخ به این سوال کوتاه و آشناست: خانواده! کارشناسان معتقدند مهمترین نهادی که در این زمینه نقش دارد خانواده است و همچنان بالاترین میزان اثرگذاری را بر نوجوانان دارد.
آنطور که شریفییزدی میگوید در میان نهادهای حاکمیتی، آموزش و پرورش بیشترین نقش را دارد چراکه نوجوانان حدود ۱۶هزار ساعت از عمرشان را طی ۱۲سال تحصیل در محیط مدرسه میگذرانند اما نظام آموزشی ما هنوز بر فرمولهای ریاضی و قواعد دستوری متمرکز است و جای آموزش مهارتهای زندگی، گفتوگو و خودشناسی در آن خالی است. به عقیده این جامعهشناس، آموزش و پرورش از طریق انجمن اولیا و مربیان میتواند والدین را نیز آموزش دهد و اگر این انجمنها بهطور واقعی و مؤثر فعال شوند، میتوانند پل ارتباطی میان خانواده و مدرسه باشند و به والدین بیاموزند چگونه با نوجوان خود ارتباط مؤثری برقرار کنند.
نقشه راه نجات نوجوانان
برای بهبود روند فعلی و تغییر این مسیر باید تحولی عمیق و همهجانبه را ازهمان کانونی آغاز کنیم که بیشترین و ماندگارترین تأثیر را در شکلدهی به هویت، باورها و جهانبینی نوجوانان امروز برجای میگذارد. با درک این اولویت استراتژیک تحولی رقم میخورد که نقطه آغازین آن، بازتعریف رسالت و بازطراحی کارکردهای اساسی نهاد آموزش و پرورش است. شریفییزدی در این خصوص عنوان میکند: تحول باید از مرزهای سنتی و رویکردهای متعارف فراتر رود و در سه سطح کلان «همسو کردن سرفصلهای درسی با نیازهای واقعی»، «سوق دادن شیوههای تدریس از حافظهمحوری صرف بهسمت پرورش مهارتهای زندگی، تفکر انتقادی و خلاقیت» و «تغییر معیارهای سنجش موفقیت از انباشت نمره به توانایی برقراری ارتباط مؤثر، کار گروهی و حل مسائل پیچیده» را پوشش دهد. افزون بر این مسائل باید توجه داشت که برای کودکان و بزرگسالان برنامههای فرهنگی متعددی در نظر گرفته میشود اما نوجوانان در این میان مورد غفلت قرار گرفتهاند.تولیدات رسانهای ویژه آنان درحوزههای فیلم و سریال، بازیهای رایانهای ومحتواهای آموزشی بسیار کم است، درحالی که اگر این خلأ پر نشود نسل نوجوان ما هویت خود را از منابع بیرونی وغیرقابل کنترل دریافت خواهد کرد.