انسان گمان میکند برای خودش کسی است وطرز تفکری دارد.آری دارد، اما نه برای خودش ونه ازخودش. همان انسانی که «من» رامدام تکرارمیکندواین کلمه از دهانش نمیافتد میداندچند درصد از اخلاق و رفتارش واقعا نتیجه فکر کردنش است؟
اگر فکر میکردیم با موج همراه نمیشدیم هرکدام به تنهایی موج کوچکی بودیم؛ کوچک اما عاقل. موج اجتماع را میگویم. بگذارید مثال ملموستری برایتان بزنم. دیدهاید که ناگاه لباس خاصی مد میشود؟ همه از آن میخرند و یک شکل میشوند یا عروسکی به یکباره از تمام کیفها آویزان میشود. مد فقط لباس و عروسک نیست. افکار هم مد میشوند. چه افکاری؟ افکاری که دستهای پشت پرده میخواهند. کدام دستهای پشت پرده؟ همانها که از رشد آن فکر سود میبرند. چرا انسانها با آنها همراه میشوند؟ چون این همراهی موجب تاییدشان میشود. تأیید توسط چه کسی؟ همه آدمهایی که خود را به آن موج سپردهاند. چه کار باید کرد؟ باید فکر کرد، لحظهای از آن موج مهیب پناه گرفت و غربال کرد هر آنچه را که در ذهن تو ثبت شده. دنبال ریشه بگرد. ریشه هر فکر را پیدا کن و ببین سالم است؟ اگر سالم بود به تو تبریک میگویم. اگر ناسالم بود. زودی دست به کار شو به جانش بیفت و آن را از ریشه بکن. به هر زحمتی بود آن را از باغ ذهنت بیرون بینداز. باغ تو باید سبز باشد تا حالت خوب شود.