- عمومی

عمومی
تاریخ یلدا

تاریخ یلدا

۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۰

یلدا، کهن‌ترین جشن ایرانیان، هر سال در شب آخر پاییز و بلندترین شب سال گرامی داشته می‌شود. ریشه این جشن به هزاران سال پیش و به آیین‌های ایرانیان باستان در ستایش «مهر» (خورشید) بازمی‌گردد. ایرانیان باستان باور داشتند در این شب، اهریمن تاریکی در نبرد با خورشید به اوج خود می‌رسد، اما از فردای این شب، روزها به تدریج بلندتر شده و پیروزی نور بر تاریکی آغاز می‌شود. از این رو، آنها این شب را «شب چله» نیز می‌نامیدند. چون آغاز چله بزرگ زمستان است.

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

یوزپلنگانی که با من دویده‌اند

۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۸

نویسندگان زیادی نیستند که کاراکترهای داستان‌شان شاعرانه حرف بزنند و در یک جمله یک تصویر را به نمایش بگذارند. از طرف دیگر، داستان‌های کوتاه زیادی هم نیستند که بعد از خواندن‌شان و به‌خاطر فضا و اتمسفر روایت، مخاطب تا مدت‌ها درگیر داستان بماند اما بیژن نجدی در مجموعه داستان «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند‌» هردوی این کارهای بدیع و سخت را انجام داده.

شب چله‌های نوجوانی

شب چله‌های نوجوانی

۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۶

سالیان است ما ایرانیان در آخرین شب آذر‌ماه، «شب یلدا»دور هم‌ جمع می‌شویم و طولانی‌ترین شب سال را درکنار هم،با دیوان‌حافظ،داستان‌های شنیدنی پدربزرگ‌ها ومادربزرگ‌ها،خوردن میوه‌های‌زمستانی‌وخوابیدن زیرکرسی به‌صبح می‌رسانیم؛ شبی که علی‌رغم طولانی‌بودنش، به کمک دوستان ونزدیکان به‌راحتی صبح شده وبه‌سختی می‌توان متوجه طولانی‌تر‌بودنش نسبت به دیگرشب‌های سال شد.

یک دقیقه بیشتر

یک دقیقه بیشتر

۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۸

پاییز با تمام رنگ‌ها جلوه می‌نماید، با طراوت خاک باران خورده خاطرات را لمس می‌کند و قرار است فصلی باشد برای ماندگاری‌؛ مانند نوجوانی که فصلی است زرین به رنگ برگ‌های پاییز و پر از خاطراتی است که تا سال‌ها پس از گذر از این دهه‌ مهم زندگی با شور و شوق نقل محفل‌هاست.

چشم‌های همیشه آرام!

چشم‌های همیشه آرام!

۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۰

به چهره‌اش نگاه می‌کنم؛ چشم‌هایی که موجی از نگرانی‌ها را در خود جای داده و لبخندی که آرامش را معنا می‌کند.

مادر؛ آینه جان

مادر؛ آینه جان

۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۶

رابطه مادر و دختر، شبیه دو نیمه یک روح است‌؛ یکی آغازگر داستان، دیگری ادامه‌دهنده آن.  مادر، فصل اولی ‌است که با واژه‌های صبر و عشق نوشته شده‌؛ و دختر، فصل دوم آن، که با واژه‌های امید و رویا جان می‌گیرد. 

هورمون عشق

هورمون عشق

۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۳۱

می‌گویند هنگامی که نوزاد تازه متولد شده در آغوش مراقبت‌کننده اولیه قرار می‌گیرد در او هورمونی ترشح می‌شود به نام عشق. بماند که روان‌شناسان دوآتشه گذشته‌گرا چون فروید و... چطور همین یک لحظه آغوش را مهم دانسته و عدم آن را برابردانسته‌اند با دنیای تیره و تاریک بزرگسالی. سراسر بی‌اعتمادی، ترس و سردی.

زنِ جهت‌ساز

روایتی از خانه حضرت زهرا(س) تا مادر امروز

زنِ جهت‌ساز

۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۴

در تاریخ، همیشه صحنه‌های بزرگ دیده می‌شوند‌؛ خطبه‌ها، نبردها و تصمیم‌هایی که نام‌شان در کتاب‌ها می‌ماند اما حقیقت این است که مسیر تاریخ را نه این صحنه‌های بلند، بلکه لحظه‌های کوچک و بی‌صدا رقم می‌زنند‌؛ لحظه‌هایی که در سکوت خانه‌ها رخ می‌دهند و آینده را بی‌هیاهو تغییر می‌دهند. مادرانگی حضرت زهرا(س) از همین لحظه‌هاست‌؛ ساده در ظاهر اما عمیق در بنیان. او نشان داد مادر‌بودن یعنی ساختن ریشه‌هایی که تاریخ را تغذیه می‌کند.

نور و بلور

نور و بلور

۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۰

در طول تاریخ بر سر چیزهای زیادی دعوا و جنگ شده است‌؛ از حقابه‌ دو روستا گرفته تا مرز بین دو کشور. بعضی از این جنگ‌ها نتیجه داده و کسی فاتح بوده و برخی هم در دار روزگار محو شده‌اند. اما یک چیز همیشه محل بحث و تاریخ‌ساز بوده است. این‌که زنان کجای جامعه ایستاده‌اند و اصلا چطور می‌شود آنها را تعریف کرد. روش‌های مختلفی هم برای حل این مساله وجود داشته ولی هرگز امکان نادیده گرفتن این انسان ظریف قدرتمند با تاثیر فزاینده‌اش در رمز و راز تحولات جهان داشته وجود نداشته است.

مادرم، شعر آرامش من

مادرم، شعر آرامش من

۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۱

گاهی دلم می‌خواهد زمان را متوقف کنم؛ درست همان لحظه‌ای که مادرم نگاهم می‌کند و لبخند می‌زند. من، دختر جوانی که حالا در آغاز مسیر زندگی هستم هنوز هر صبح وقتی آینه را نگاه می‌کنم، بازتاب چشمان مادرم را در چشمان خودم می‌بینم. حس می‌کنم بخشی از او در من جاری ا‌ست؛ در صدایم، صبرم، حتی در زمین خوردن‌ها و دوباره برخاستن‌هایم.

نیازمندی ها