الگوریتم؛ پلیس مقتدر

سریال «الگوریتم» به کارگردانی بیژن میرباقری و تهیه‌کنندگی ابوالفضل صفری، درام پلیسی جذابی از شبکه سه سیماست که روایتی از همکاری نهادهای امنیتی و پلیس در پرونده‌ای پیچیده، شامل تأمین مالی گروه‌های تروریستی، پولشویی و جرائم سایبری، ارائه می‌دهد. داستان با حراج مشکوک یک الماس گران‌قیمت آغاز می‌شود و با لایه‌های رازآلود و تنش‌های امنیتی پیش می‌رود؛ اثری که کوشیده شخصیت‌های متفاوت و پیچیده‌ای را در دل خود خلق کند.
سریال «الگوریتم» به کارگردانی بیژن میرباقری و تهیه‌کنندگی ابوالفضل صفری، درام پلیسی جذابی از شبکه سه سیماست که روایتی از همکاری نهادهای امنیتی و پلیس در پرونده‌ای پیچیده، شامل تأمین مالی گروه‌های تروریستی، پولشویی و جرائم سایبری، ارائه می‌دهد. داستان با حراج مشکوک یک الماس گران‌قیمت آغاز می‌شود و با لایه‌های رازآلود و تنش‌های امنیتی پیش می‌رود؛ اثری که کوشیده شخصیت‌های متفاوت و پیچیده‌ای را در دل خود خلق کند.
کد خبر: ۱۵۲۹۲۲۶
نویسنده زهرا عباسی - گروه رسانه
 
به همین منظوردرمجموعه جام‌جم با حضور دو بازیگر این سریال، بهادر زمانی (بازیگر نقش سرگرد سیاوش کیان) و بهار قاسمی (بازیگر نقش ساغر)، گفت‌وگویی داشتیم.این هنرمندان درباره تجربیات‌شان دررویارویی باچالش‌های نقش‌‌، همکاری با کارگردان و پشت‌صحنه‌های واقعی الگوریتم سخن گفتند.

چطور برای نقش سرگرد سیاوش کیان در سریال الگوریتم انتخاب شدید؟
زمانی: سیاوش کیان، شخصیتی پیچیده و بی‌سابقه درتلویزیون است؛ پلیسی با این ظاهر،اخلاق وپرونده‌های خاص، تابه‌حال در تلویزیون نداشته‌ایم.اعتماد به هربازیگری برای ایفای این نقش‌طولانی باعملیات‌های متعددودرگیری‌های عملیاتی، از سوی گروه تولید، کارگردان و تهیه‌کننده درجه یک، واقعا دشوار است. به همین دلیل، طبیعی است که همیشه گزینه‌های مختلفی برای انتخاب بازیگر روی میز باشد.من شانس کاربا این گروه را داشتم وآنهاهم شانس همکاری بامن را پیدا کردند.
 
از نظر فیزیکی،‌ آمادگی پذیرش نقشی با تحرک بالا را داشتید؟

آن زمان برای نقش سختی درشبکه نمایش خانگی درحال مذاکره بودم.احساس کردم برای ایفای نقش باید به آمادگی فیزیکی بالاتری برسم‌؛ چرا که در شبکه نمایش خانگی، برخلاف تلویزیون، چارچوب‌های سختگیرانه کمتری وجود دارد و ممکن بود صحنه‌هایی با پوشش کمتر داشته باشیم که در آنها اندام بدنی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. به همین دلیل پیش از شروع سریال الگوریتم، مدتی طولانی ورزش کردم تا به آمادگی نسبی برسم که خب، در الگوریتم مفید واقع شد. البته در طول این پروژه، حتی یک روز هم فرصت استراحت نداشتم و طی هفت ماه تمام توان فیزیکی‌ام را از دست دادم. با این حال سختی صحنه‌ها، مانند دوندگی‌ها را به حساب یک سال ورزشی که داشتم باید گذاشت. 
 
چالش‌های اصلی بازی در نقش سرگرد سیاوش کیان در سریال الگوریتم چه بود؟

از زمان ورود به پروژه آقای میرباقری، گفته بودند سرگردی می‌خواهندکه سریع وتند حرف بزند؛ ویژگی‌ای که تا آن زمان در هیچ نقشی تجربه نکرده بودم و برایم دشوار به نظر می‌رسید. بنابراین درخانه تمرین می‌کردم؛ متون را تند می‌خواندم یا در ماشین با پخش شعرهای رپ ریتمیک، همخوانی می‌کردم تا به‌سرعت به چالش تندگویی برسم. دیالوگ‌های سیاوش کیان اغلب در موقعیت‌های ایستا نبود؛ باید در حال دویدن، شتاب یاعملیات، دیالوگ‌ها رامی‌گفتم، زیرا آقای میرباقری می‌خواستند همیشه در حرکت باشیم تا پویایی اثر حفظ شود.شیوه گفتار سرگرد و فعالیت فیزیکی‌اش هر دو چالش‌های بزرگی بودند و تلاش کردم کارگردان و تهیه‌کننده را از بازی‌ام راضی نگه دارم. 
 
گفتید قبل از ورود به الگوریتم، آمادگی جسمی پیدا کردید. باوجود این صحنه‌هایی در سریال هست که خطرآفرینند. چطور با این چالش‌ها روبه‌رو شدید. آیا بدل داشتید؟ 

از همان روز اول پیوستن به پروژه‌ تأکید کردم به هیچ‌وجه بدل نمی‌خواهم. در ادامه سکانس‌های خطرناک تعقیب و گریزی خواهیم داشت که در ضبط‌شان‌ دو جای دستم شکست و پای چپم زخمی شد. جراحت‌های مشابه زیاد داشتم ‌اما همیشه می‌گفتم‌ با قدرت ادامه می‌دهم، چون دغدغه‌ام این بود که صفر تا صد نقش را خودم بازی کنم. نیامده‌ام فقط نقش بازی کنم و دستمزد بگیرم. در دفتر تهیه‌کننده کار (آقای صفری) قرارمان این نبود. آقای میرباقری از جمله فیلمسازانی است که برای افتادن کاراکتر به استخر‌ نمی‌گوید با چند سطل آب خیسش کنید تا مخاطب باور کند بلکه می‌خواهد اتفاق واقعا رخ بدهد، بازیگر دست و پا بزند و با سختی نقش کنار بیاید تا خروجی خوبی داشته باشیم. در میان کارگردان‌ها، آقای درویش هم همین رویکرد واقع‌گرایانه را دارند. تجربه همکاری با ایشان را داشتم و می‌دیدم از هر صحنه، شکل واقعی‌اش را طلب می‌کردند و مثلا می‌گفتند باید بدوی... به من ربطی ندارد! ‌ 
در راستای تلاش برای بازی واقعی، صحنه‌هایی از سریال در فضای مجازی منتشر شد. جایی بود که من و همکارم روی دو موتور در وسط اتوبان در حال اجرای عملیات بودیم. آقای میرباقری اصرار داشتند صحنه واقعی باشد تا تلاش پلیس کاغذی به‌نظر نرسد. با حجم بالای ماشین‌ها، اگر بعد از زمین خوردن‌ یکی از روی‌مان رد می‌شد‌ فاجعه بود. شانس آوردیم و زنده ماندیم. یا مثلا در صحنه‌ای دیگر‌ می‌گفتند‌ ‌وقتی متهم با ایست شما نمی‌ایستد و تیراندازی ممکن نیست، باید با لگد موتورش را بزنید تا بیفتد. این صحنه را سه بار تکرار کردیم تا آنچه ایشان می‌خواستند‌ انجام شود‌ اما همان‌طور که گفتم حادثه شدیدی رخ داد که صحنه‌هایش در مجازی حاشیه‌ساز شد. در پروژه‌ای مثل الگوریتم، بازیگر باید از همان اول حساب کار خودش را بکند. 
 
در برخی خاطرات فیلمسازی می‌خوانیم بازیگرانی از خواسته کارگردان برای انجام صحنه‌های خطرناک سر باز می‌زنند. شد جایی بگویید این را انجام نمی‌دهم؟  

در طول ۲۰سال تجربه بازیگری‌ام هیچ‌وقت وارد گعده این بازیگران نشدم. یکی از دلایلی که هیچ‌وقت دستمزد میلیاردی نگرفته و دچار حاشیه نشده‌ام، این است که تلاش کرده‌ام همراه کارگردان باشم. پدرم ازبچگی به من می‌گفت همیشه چشمت به دهان معلمت باشد.می‌گفت چیزی که دنبالش هستم،دردهان معلم است.تقریبادرهمه آثاری که بازی‌کردم، کارگردان‌ها باسابقه بودند. استدلالم این بود که این کارگردان مویش را درمسیر فیلمسازی سفید کرده ودستاوردهایی دارد که من فرصت تجربه تک‌تک آنها را ندارم اما می‌توانم از ایشان یاد بگیرم. تنها راه دسترسی به دستاوردهای کارگردان، گوش دادن به خواسته‌های اوست. آقای میرباقری می‌خواستند بازیگر‌ همانی باشد که مد نظر اوست. من هم تلاش کردم این اتفاق بیفتد. 
 
یکی ازعواملی که خروجی‌آثارتحت تأثیرآن شکل می‌گیرد ناظرکیفی است.ازآنجاکه گفتید رویکردتان انجام‌بازی واقع‌گرایانه است، با این بخش از نظارت که اغلب به‌نوعی آن را دست‌انداز رسیدن به بازی می‌دانند چگونه کنار آمدید؟ 

برخی نسبت به نظارت‌های موجود نظر مثبتی ندارند. به‌طور منطقی این نقد به ناظر کیفی نیروی انتظامی وارد نیست. این افراد توسط مراجع گوناگون تحت فشارند و ترجیح می‌دهند حاشیه‌ای برای پلیس درست‌ نشود. اجازه نمی‌دهند پلیس در سریال  ناگهان روی میز بزند و داد بکشد. زیرا این تصویر را برای وجهه پلیس نامناسب و عامل کم‌اعتمادی مردم می‌دانند. بعضی وقت‌ها می‌گفتم اگر افسر اکنون تند برخورد نکند، متهم‌ که ۳۰ تا ۲۰نفر را بدبخت کرده، اصلا به حرف نمی‌آید. بگذارید مردم ببینند افسر با هزار مشکل روانی دست‌وپنجه نرم می‌کند.چون هرروز باهزار پرونده جورواجور روبه‌روست و اگر چنین برخورد نکند، خلافکاران جامعه را نابود می‌کنند. اگر سیاوش کیان به‌نظر برخی عبوس، عصبی و مشکل‌دار است، دلیلش تلاش من برای نشان دادن این است که افسران آگاهی به‌خاطر پرونده‌های دردناک_ که بارها از شنیدن‌شان گروه را ترک کرده و در حیاط گریه کرده‌ام_ همیشه تحت فشارند. 

چه توصیه‌ای برای رسیدن به سرگرد سیاوش کیان مشغول به خدمت در آگاهی به شما می‌شد؟
به من می‌گفتند در مواجهه با متهم، بسیار آرام برخورد کن، این درحالی‌بود که در عمل نمی‌توانستم این کار را بکنم. در یکی از پرونده‌ها، که اقتباسی از بی‌ثباتی‌های اخیر بود، با تصور این‌که پلیس، متهم امنیتی را در دفتر کارش گرفته و همه چیز خوب پیش می‌رود، تلاش می‌کردم آرام باشم. در آن صحنه وقتی متهم می‌گوید یکی از ابزارهای ساخته‌شده در آنجا چیست، کنترل از دستم خارج شد و هرچه روی میز بود را پرت کردم. ما ایرانی‌ها نسبت به هم حال عجیبی داریم و نمی‌توانیم خیانت به مردم‌مان را تحمل کنیم؛ فرقی نمی‌کند جیب‌زنی در خیابان باشد یا مسائل تروریستی. دست تک‌تک نیروهای انتظامی، به‌خصوص آگاهی را می‌بوسم. به گلایه‌های حاشیه‌ای کاری ندارم و تأکید می‌کنم: اگر روزی ارگان‌های امنیتی پای‌شان را عقب بکشند، خدای‌نکرده نیازی به دشمن نیست؛ از داخل خودمان همه چیز فرومی‌پاشد. 
 
فکر می‌کنید مخاطبان، سرگرد کیان را پسندیدند؟

با توجه به یک‌سری جوسازی‌ها نسبت به پلیس و نیروهای امنیتی، نگرش بخشی از جامعه نسبت به این نهادها چندان مثبت نبوده است. بر همین اساس تصورم از کیان این بود که مورد علاقه مخاطب قرار نگیرد‌. حتی بر همین اساس، در الگوریتم این دیالوگ را هم داریم که «چرا باید پلیس ترسناک باشد؛ آن‌هم زمانی که افراد به یک پشتوانه امنیتی و نظامی نیاز دارند. چرا در این شرایط مردم نباید سراغ پلیس بیایند؟» اما با توجه به مشاهداتم می‌بینم در الگوریتم پلیس به قهرمانی تبدیل شده که نظر مثبت مخاطبان را جلب می‌کند و برای لحظاتی حتی بغض آنها نسبت به قدرت‌گیری بزهکاران را می‌شکند. هنگام تماشای فیلم، واکنش مخاطبان را می‌سنجم. مثلا در صحنه بازجویی اولیه سریال، جایی که روی میز می‌کوبم و بر سر متهم داد می‌زنم (کمتر کارگردانی می‌تواند این صحنه را به این زیبایی دربیاورد و همان‌طور که می‌بینیم،‌ این رویکرد در کل سریال یکدست پیش می‌رود.) دیدم اطرافم، دو نفر چیزی را در دست، محکم مچاله می‌کردند و در نگاه‌شان، بغضی دیدم که از درگیری عمیق‌شان با دنیای سریال حکایت می‌کرد. الگوریتم توانسته بغض انباشته مخاطبان از اخبار بزهکاری را بشکند و برای لحظاتی، آنان را از درست‌بودن عملکرد پلیس مطمئن سازد. چنین تأثیرگذاری‌ای را پیش‌تر در سینما و نمایش‌خانگی دیده‌ایم؛ برای نمونه، با بازی‌های درخشان پیمان معادی در «متری شیش‌ونیم» و شهاب حسینی در «پوست شیر» که تماشاگر را مجذوب خود کردند، اما تاکنون نمونه‌ای این‌چنینی در تلویزیون شاهد نبوده‌ایم. امیدوارم الگوریتم در این امر موفق شده باشد کیان را صمیمی و بدون اغراق نشان دهد؛ پلیسی با دغدغه‌های واقعی و باورپذیر. البته تا به اینجا، شکر خدا، تماشاگران تلویزیونی هیچ انتقاد منفی‌ای به من‌نداشته‌اند.
 
خانم قاسمی، شما چطور برای «ساغر» انتخاب شدید؟

قاسمی: از طرف تیم تولید تماسی داشتم و البته در ابتدا نقشی غیر از ساغر به من پیشنهاد شد. قرار بود سیناپس ورود آن شخصیت به داستان را بخوانم. حین مرور، به این نتیجه رسیدم که نقش ساغر جذاب است. از خودم پرسیدم: چرا ساغر را بازی نکنم؟ این سیناپس مربوط به قسمت ۱۷ بود که در آن، داستان ساغر در روند روایت بسیار کلیدی می‌شد. حقیقتا با نقش پیشنهادی ارتباط نگرفتم، اما ساغر مرا جذب کرده بود. در تماس بعدی، درباره ساغر حرف زدیم؛ آنها گفتند تیم، نظر مساعدی به شما دارد، هرچند تصورشان از سن ساغر ۱۰‌سال بیشتر از سن شماست. خلاصه، آنها سراغم آمدند، اما من هم پافشاری کردم و گفتم: «اگر ساغر باشد، من هستم.» می‌توان گفت من ساغر را انتخاب کردم.
 
ساغر چه خصوصیاتی داشت که تصمیم گرفتید آن را بازی کنید؟

همان‌طور که گفتم، نقش ساغر برایم جذاب بود، هر‌چند که دلیل دیگرم برای حضور در الگوریتم، کارگردانی آقای میرباقری بود؛ به‌خاطر شناخت‌، علاقه‌مند بودم این تجربه را با ایشان داشته باشم. اما نقش ساغر... او تا میانه سریال شخصیتی مرموز دارد و رازهایش لایه‌لایه‌باز می‌شود و هر بار مخاطب رابا اطلاعاتی جدید درگیر و کنجکاو می‌کند. این روند، جذابیت اصلی شخصیت‌پردازی و قصه ساغر است. نمی‌توان او را کاملا منفی دانست؛ کاراکتری خاکستری است که دوست داشتم تجربه‌اش کنم. ساغر، کاریزماتیک است، زود عصبانی می‌شود و زندگی سختی داشته؛ بدون لو‌دادن داستان، بگویم الان برای هدفی می‌جنگدکه اورا ارزشمندترودوست‌داشتنی‌تر می‌کند.درابتدا، او راسردوبی‌تفاوت به شوهرش می‌بینیم که با کارهای غیرقانونی مثل پولشویی و شهرک‌سازی غیرمجاز، تنها به‌دنبال اهداف مالی است. اما با پیشرفت داستان، دلیل این رفتارها روشن می‌شود: مسئولیت مدیریت اموال یک خلافکار بزرگ بر عهده اوست که خودش غایب است. این‌که چرا ساغر این بار سنگین را پذیرفته و با تمام وجود آن را پیش می‌برد، بخشی از روایت است که در ادامه روی آنتن خواهد رفت. این زن ثروت را دوست دارد، اما نه به‌قیمت خلاف؛ جلوتر می‌فهمیم هدفش بزرگ‌تر از این حرف‌هاست.
 
آیا پیش از الگوریتم هم نقشی بازی کرده‌اید که به ساغر نزدیک بوده باشد و برای بازی در چنین‌نقش‌هایی دچار درگیری درونی شده‌اید؟

واقعیت این است که تمایلی به تایید هرگونه نیت خلاف ندارم اما چندین‌سال پیش، نقش مادری را ایفا کردم که مرتکب قتل شده بود و بر‌اساس داستان واقعی مهین قدیری ساخته شده بود.درآن روایت، به‌طرز شگفت‌انگیزی همه حس‌ها و ارزش‌های جهانی در برابر عشق بی‌پایان مادر به فرزند قرار می‌گیرد. با نزدیک‌شدن به خانواده قاتل و دیدن فرزند آن خانم، بر‌اساس تجربیات شخصی‌ام باور دارم که مادر برای فرزندش ممکن است هراقدامی انجام دهد؛ البته همان‌طور که گفتم این به‌معنای تایید اعمال خلاف نیست، بلکه واقعیتی است که وجود دارد. مادری که به‌دلیل بیماری فرزند، دوری، درمان او و... انگیزه دارد، دست به هر‌کاری می‌زند. مادر‌بودن باعث می‌شود بتوانم این‌گونه شخصیت‌ها را بفهمم.
 
در چه خصوصیاتی به ساغر نزدیک بودید که توانستید از پس نقش بربیایید؟

من و ساغر خیلی به هم شبیه هستیم. دوستانم من را آدم صبوری می‌دانند و البته در بازیگری واقعا صبورم و همیشه از کارگردان پیروی می‌کنم، اما درزندگی شخصی زودعصبی می‌شوم واین شباهت با ساغر راحس می‌کنم. اوهم زود عصبانی می‌شد و اغلب پرخاشگر بود؛ این ویژگی‌ها لایه‌های پنهان غم همیشگی‌اش را نشان می‌داد.درزندگی واقعی سعی می‌کنم این خصیصه را مهار کنم، اما نقش ساغر فرصتی داد تا رها شوم: فریاد بزنم، در را بکوبم و انرژی‌ام را تخلیه کنم. دوستان پشت صحنه پس از برخی سکانس‌ها حالم را می‌پرسیدند و من پاسخ می‌دادم «عالی‌ام»!
 
با وجود این محدودیت‌ها، چطور به تعامل لازم برای رسیدن به ساغر رسیدید؟

آقای میرباقری از کارگردان‌هایی هستند که همان ابتدای کار، تمام نکات را با بازیگر طی می‌کند تادرادامه همکاری مشکلی پیش نیاید. اما در جریان تولید، با اجرای خواسته‌ها توسط بازیگر، تعامل‌شان بیشتر می‌شود. من هم از بازیگرانی هستم که تشویق، عملکردم را بهبود می‌بخشد. در اوایل فیلمبرداری، هنگام ضبط صحنه‌ای، فکر کردم ضربه‌زدن به لیوان روی میز، به بازی جان تازه‌ای می‌دهد. با هیجان به آقای میرباقری پیشنهاد دادم، اما ایشان بدون پاسخی رفتند. این واکنش‌شان من را آشفته کرد؛ هرچندسعی می‌کردم صبور باشم.تقریبا دو روز بعد، با توجه به این‌که درروند تولید، فیلمنامه و دیالوگ‌ها تغییر می‌کرد وطبیعتامن هم به همین دلیل اشراف کاملی بر سکانس‌ها نداشتم، ایشان آمدند و گفتند: «اینجا بزن زیر لیوان.» آنجا فهمیدم این سکانس برای اجرای چنین اکتی مناسب‌تر است. البته هیچ‌وقت نپرسیدم آیا خاطرشان هست که من چنین پیشنهادی داده‌ام یا نه.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها