شرح آموزه‌ای اخلاقی از حکایت «فیل و خانه تاریک» مثنوی!

حکایتی کوتاه اما پرنکته و عبرت در دفتر سوم مثنوی آمده است که شهرتی بسیار دارد. داستان از این قرار است که فیلی در خانه‌ای تاریک بود.
کد خبر: ۱۵۲۹۳۸۵
نویسنده شهاب‌ الدین بنائیان

 بیگانگان ناآشنا با آن، وقتی وارد خانه شدند، به تن فیلم دست سودند و مطابق این لمس، شناختی محدود از فیل یافتند. 
پیل اندر خانۀ تاریک بود
عرضه را آورده‌بودندش هُنود
ازبرایِ دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی
دیدنش با چشم چون ممکن نبود
اندر آن تاریکی‌اَش کف می‌بَسود

او که‌ خرطوم فیل را دست زد، گفت: ناودانی را مانَد! دوّمی، گوش فیل را به بادبزن تشبیه کرد! دیگری، پای فیل را همچون ستونی ستبر دانست! و آخری، گرده فیل را به تخت تعبیر نمود!

آن یکی را کَف به خرطوم اوفتاد
گفت: هم‌چون ناودان است این نهاد
آن یکی را دست بر گوشش رسید
آن بر او چون بادبیزن شد پدید
آن یکی را کَف چو بر پای‌اَش بَسود
گفت: شکل پیل دیدم چون عَمود
آن یکی بر پُشتِ او بنهاد دست
گفت: خود این پیل چون تختی بُده‌ست

ماجرا از این قرار بود که فیل ندیده‌ها، با ابزار قوّهٔ لامسه، بزرگترین حیوان آفریده خدا را، منطبق با ادارک ذهنی خویش، صورتگری می‌کردند و‌ به تصورات‌شان، در غیاب دانستن همهٔ حقیقت، رنگ واقعیت می‌دادند!
هم‌چنین هریک به جُزوی که رسید
فهم آن می‌کرد، هرجا می‌شنید
از نظرگَهْ گفتشان شد مختلف
آن یکی دالش لقب داد، این الف

این حکایت، قصه پرغصه برخی قضاوت‌های ما نسبت به دیگران است... در ظلمت شب که روشنابخش آن، نور دانش و بینشی نیست؛ هر آینه‌ می‌تواند همچون داستان فیل و تاریکی، درک معرفت با خطای دید و تردید، نقصی یابد و صحّت قضاوتهای روزمرّه ما نسبت به سایر افراد و افعال را مخدوش سازد!

آنها که هر یک با حس بساوایی، فیل را ناودان و بادبزن و ستون و تخت نامیدند، اگر چراغی داشتند تا شعاعی از نور بر جثّه آن بیافکنند، هیچکدام معنای «فیل» را چنین نازل نمی‌یافتند! 

آری... در خاموشی‌های این دنیای تاریک که بر مجاز، لباسی به ظاهر حقیقی پوشانده‌ اند، نوری تابنده باید تا با یاری آن بتوانیم به درستی، واقعیت امور را ببینیم و بی‌اشتباه، تحلیل نماییم و تصمیم بگیریم.

در این فقره، موجب تأسف آن است که انسان شب‌زدهٔ گرفتار در حصار حجاب علمی نیم‌بند، در بند و اسیر اوهامش گردد و خطای خود در نسبت ناروا دادن به فیل خانه تاریک‌ را، هنگام دمیدن نور صبح، تکرار کند و طلوع آفتاب حقایق را منکر شود!

باید مراقب بود که چشیدن این چند قطره از اقیانوس معارف و معالم، در کام ما، به رفع عطش سیراب شدن از چشمه‌سار علم قرین با اخلاق و معرفت مشحون از انصاف نینجامد و تکبّر علمی، به انکار خورشید حق در وسط نیمروز روشن منتهی نشود!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
ما فرزندان دلیلیم، نه پرخاش

سید علی بطحایی معتقد است ضرورت تدوین منشور اخلاقی برای هیات‌ها ضروری است تا فرهنگ «نقد عالمانه» جایگزین رفتار‌های تنش‌زا شود

ما فرزندان دلیلیم، نه پرخاش

نیازمندی ها