مادرانگی او فقط یک نقش نبود؛ یک نگاه بود. ترکیبی از لطافت و قدرت، سکوت و تشخیص، که از یک زن، نه فقط نگهدارنده خانه، بلکه جهتدهنده آینده میسازد. اگر امروز مادری در جستوجوی الگوی واقعی باشد، باید از حادثهها عبور کند و به لحظههای ریشهدار زندگی زهرا(س) برگردد؛ جایی که مادرانگی معنا گرفت.
نخستین تصویر از مادرانگی او در نوجوانیاش آشکار میشود؛ سالهایی که بسیاری تازه به شناخت خود میرسند اما او معنای مسئولیت را میدانست. در خانهای که کانون نور و وحی بود، «دختر پیامبر»بودن برای او یک عنوان نبود؛ پنجرهای بهسوی فهم بود. او زودتر از همسالانش دریافت که زن، اگر نگاهش را جدی بگیرد، میتواند ریشه یک جامعه را تغییر دهد. مادرانگی او از همین دریافت آغاز شد: زن بودن یعنی ساختن، یعنی دیدن آینده حتی پیش از آمدن فرزند.
این تصویر برای مادر امروز حامل یک پیام روشن است: مادر شدن با تولد کودک شروع نمیشود؛ با تولد نگاه شروع میشود. پیش از آنکه دستان کودکی را بگیری، باید ذهنت بتواند فردایی را که برای او میسازی تصور کند. این همان هسته مادرانگی زهرا(س) است:
مادر کسی نیست که فقط مراقبت میکند. مادر کسی است کهمیسازد.
تصویر دوم، جایی است که او رسما وارد نقش مادرانه شد؛ سالهایی که در روایتها با چند جمله کوتاه خلاصه شده: «کار میکرد»، «خسته میشد»، «دعا میکرد». اما حقیقت این سالها بسیار عمیقتر است. او فقط کار نمیکرد. دنیای درونی انسانهایی را میساخت که بعدها ستونهای اخلاقی تاریخ شدند. او فقط خسته نمیشد. در خستگیاش معیار میکاشت و دعاهایش فقط زمزمه نبود؛ طرح تربیتی بود که در آن «تشخیص حق» مهمتر از «آسایش» بود.
شبها کنار گهواره حسن و حسین مینشست و بهجای لالاییها، از حق، عدالت و صداقت میگفت. او میدانست که صدای مادر فقط صدای محبت نیست. صدای ساختن معیار است.در دنیایی که رنگها عوض میشوند، باید حقیقت را مثل چراغی ثابت در ذهن فرزند کاشت. این تصویر به مادر امروز یادآوری میکند که بزرگترین هدیه به کودک رفاه نیست؛ قدرت تشخیص است. کودکی که فهمیدن را نیاموزد، در آرامترین زندگیها هم میلرزد اما کودکی که معیار دارد، در تندترین بادها هم میایستد.
تصویر سوم، مادرانگی او را از دیوار خانه به متن جامعه میکشاند. پس از رحلت پیامبر(ص)، شهر آشفته بود؛ حق در معرض تحریف و سکوت بسیاری سنگینتر از هر فریادی اما او با اینکه جوان بود و مادر، خاموش نماند. میان وظایف خانه و مسئولیت اجتماعی، دیوار نکشید. چون برای او مادربودن یعنی محافظت از آینده فرزندان، حتی اگر این محافظت در قالب ایستادن مقابل ناروا معنا پیدا کند. او به خانهها رفت، با مردم سخن گفت، حق را روشن کرد و ابهام را کنار زد. ایستادنش بخشی از مادرانگی او بود، نه جدا از آن. این همان جایی است که مادر امروز باید مکث کند. زن میتواند در خانه ستون باشد و در جامعه جهت. این دو نقش، نهتنها متضاد نیستند بلکه هویت مادرانه را کامل میکنند.
تصویر چهارم، لطیفترین و انسانیترین بخش مادرانگی اوست. او هرگز فرزندانش را با ترس تربیت نکرد. ترس سریعترین ابزار تربیت است اما ناپایدارترین آنها. در ناامنیهای زمانهاش، به آنها نگفت «پنهان شو»، بلکه گفت: دنیا را بشناس؛ اگر حق را دیدی، بایست. این جمله همزمان نرم است و قاطع؛ و این یعنی او فرزندانی ساخت که میان لطافت و قدرت، میان آرامش و اعتراض، تعادل برقرار کردند.
امروز بسیاری از مادران ناخواسته کودکانشان را با دیوارهای ناپیدای ترس احاطه میکنند: «مواظب باش»، «درگیر نشو»، «خطر نکن» اما مادرانگی زهرا(س) پیام دیگری دارد: وظیفه مادر ساختن پناهگاه نیست؛ ساختن توان ایستادن در جهان است. توان تحلیل، توان انتخاب توان تشخیص.
و اما پنجمین تصویر، باشکوهترین و از نظر عمق انسانی، سنگینترین صحنه زندگی او همان روزهایی است که رنج، تنهایی و بیعدالتی بر او سایه انداخت. چنین لحظههایی معمولا انسان را میشکنند اما او را نه. زهرا(س) در میان فشارها نه خاموش شد و نه منفعل؛ بلکه عمیقتر شد. میان رنج و مسئولیت، راهی را انتخاب کرد که از جنس خشم نبود؛ از جنس یقین بود. او «ایستادن آرام» را برگزید. ایستادنی که نه تند است و نه بیاثر اما ریشه تاریخ روی همان ایستادن بنا شد.
این تصویر برای مادر امروز معنایی حیاتی دارد: مادر بودن یعنی حفظ ثبات خانه در روزهای لرزش. یعنی ساختن فضایی که کودک بتواند به آن تکیه کند، حتی وقتی خود مادر زخمی یا خسته است. مادربودن یعنی خلق امید، حتی وقتی بیرون هیچ نوری پیدانیست.
حضرت زهرا(س) تنها ۱۸ سال زیست اما اثر زیست او قرنها ادامه یافت، چون او فقط نسل نساخت؛ جهت ساخت. او ثابت کرد مادر کسی نیست که فقط فرزند بهدنیا میآورد؛ مادر کسی است که میتواند آینده فرزند را معنا و حتی آینده یک جامعه را شکل دهد.
اما شاید مهمترین درس مادرانگی او در این حقیقت نهفته باشد که: مادرانگی نقش نیست؛ افق است. افقی که هر زن بسته به نگاهش آن را باز یا بسته میکند. او به ما آموخت که مادرانگی یعنی دیدن پیوند میان خانه و جامعه، محبت و معیار، تربیت فرد و ساخت آینده جمع. یعنی فهمیدن اینکه هر واکنش خواه یک سکوت، یک نگاه و یک جمله میتواند سنگبنای اندیشه یک انسان شود. در جهانی که شتاب، فرصت فکرکردن را از بسیاری گرفته، بازگشت به الگوی زهرا(س) یعنی بازگشت به آرامشِ تماشای مسیر. یعنی مادر یاد بگیرد میان آشفتگیها مکث کند، معیارش را بهیاد آورد و آنگاه تصمیمی بگیرد که فقط واکنش به امروز نیست؛ بلکه پلی است به فردای فرزندش.
در نهایت، این حقیقت میماند: مادربودن یعنی ساختن فردایی که شاید خودت در آن نباشی اما نگاهت، معیارهایت و نورت در آن ادامه دارد. حضرت زهرا(س) این حقیقت را برای همه نسلها آشکار کرد: مادران، حتی در سکوت خانههایشان، جهان را بهحرکت درمیآورند.