همچنین در «ترانه مادری» (۱۳۸۷)، نقشی مادرانه و پراحساس را ایفا کرد که مشکلات و عواطف یک مادر را بهخوبی منتقل میکند.این بازیگر محبوب در سریال «پرستاران» (۱۳۹۵)نیز، درنقش یک سرپرستار، احساسات پیچیده و چالشهای حرفهای و شخصی یک زن در محیط بیمارستان را به نمایش گذاشت. یکی از ویژگیهای برجسته گودرزی این است که بهراحتی میتواند در نقشهای مختلف جا بیفتد و احساسات را بهخوبی منتقل کند. آثارش بیشتر در ژانرهای اجتماعی و خانوادگی قرار دارد و به همین دلیل توانسته ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند. وقتی از گودرزی اسم آورده میشود، قریب به اتفاق مخاطبان، تصویر مادری مهربان و سخت کوش را از او به خاطر میآورند که بازیگریاش دلنشین است و هر بار که روی صفحه تلویزیون ظاهر میشود، انگار داستانی جدید و واقعی را روایت میکند.
این شبها، صفحه تلویزیون با سریال «روزی روزگاری آبادی» از شبکه یک سیما، روایتی گرم و پراحساس از دیار کرمان را برایمان به تصویر میکشد. فاطمه گودرزی باردیگر در نقش یک مادر مهربان، دلسوز و سختکوش ظاهر شده اما اگر با دقت به بازی دلنشین او بنگرید، بدون شک خواهید گفت که «سکینه خاتون» این سریال، شخصیتی کاملا متفاوت و منحصربهفرد نسبت به دیگر نقشهای قبلیاش است. همین عمق و ظرافت در ایفای نقش، ما را بر آن داشت تا با این بازیگر خوشاخلاق و دوستداشتنی گفتوگویی داشته باشیم تا احوالش را جویا شویم و از جزئیات مسیر هنریاش بپرسیم.
ترجیح سریال جدی به کمدی سخیف
در ابتدای گفتوگو، گودرزی ساده و خلاصه احوال این روزهایش را اینگونه بیان میکند: «حالم خوب است و مشغول زندگی هستم.» این جمله بهظاهر ساده در روزگاری که هر کس درگیریهای کوچک و بزرگ خود را دارد، برایم یادآور سریال تازه اوست. گودرزی در روزی روزگاری آبادی نقش «سکینه خاتون» را ایفا میکند؛ زنی از دیار کرمان که در نبود شوهرش، بار سنگین زندگی را به دوش میکشد. او با کار در آبدارخانه شورای حل اختلاف، نهتنها امرار معاش میکند بلکه بهرغم سواد کم، با دقت و هوشیاری اصول مذاکره و مصالحه را یاد میگیرد و در حل درگیریهای مردم نقش مؤثری ایفا میکند. سکینه خاتون در قالب قربانی فرونمیرود؛ بلکه با مهربانی و تلاش مضاعف، زندگی را مدیریت و حال خوبش را در کمک به دیگران حفظ میکند.
از گودرزی میپرسم «درچند سال اخیر بیشتر در پروژههای تلویزیونی فعالیت داشتید. دلیلش چیست؟ آیا این امنیت اخلاقی و شغلی در آثار تلویزیونی است که شما را به این کار واداشته و در دیگر بسترها چنین فرصتی وجود ندارد؟» او پاسخ میدهد: امنیت اساس فعالیت درهرحوزه و قالبی است. اینکه در تلویزیون بیشتر از دیگر بسترها فعالیت دارم، ورای امنیت موجود در فضای کار تلویزیونی است. معتقدم همه بسترهای تولید آثار نمایشی زیر سایه یک فرهنگ و قانون در حال فعالیت هستند. امنیت در آثار نمایشی، چه سینما، چه تلویزیون و چه تئاتر، تفاوت خاصی ندارد.
شاید تنها فضای سینما کمی بازتر باشد، اما همانطور که گفتم تفاوت زیادی وجود ندارد. درحالحاضر، به نظر میرسد سینما بیشتر به سمت طنز و کمدی رفته و برخی از این کمدیها واقعا سخیف هستند. به همین دلیل کار جدی در تلویزیون را به حضور در کمدیهای سخیف ترجیح میدهم؛ چراکه کیفیت اثر برایم اولویت دارد.
مشتاق بازی در نقش منفی عمیق هستم
اگر به خاطراتتان از بازی گودرزی دقت کنید، احتمالا او را بیش از هر چیز در نقشهای مادرانهاش به یاد میآورید؛ نقشهایی گرم و واقعی که هرکدام با ظرافتی منحصربهفرد از یکدیگر متمایزند. این بازیگر محبوب نشان داده مادرانگی قالب ثابتی ندارد، بلکه در موقعیتهای گوناگون، رنگ و بوی تازهای میگیرد. در لحظه گرگومیش (۱۳۹۷)، مادری نگران و حمایتگر برای یاسمن بود؛ زنی که در بحرانهای خانوادگی و اجتماعی، با استقامت و مهربانی، پیوندهای عاطفی را حفظ میکند و عمق عواطف مادرانه را در طوفانها به تصویر میکشد. در شرم (۱۳۹۹)، نقش «پوران»، مادر لعیا را بازی کرد؛ مادری سنتی و فداکار که در محدودیتهای فرهنگی، عشقش را با حمایت بیقیدوشرط از دختر نشان میدهد و چالشهای مادرانه در جامعه سنتی را واقعگرایانه روایت میکند. در فاصلهها (۱۳۹۰)، مادری میاننسلی بود که برای درک نسل جوان فرزندان و حفظ هارمونی خانوادگی تلاش میکند، لحظاتی پراحساس که مخاطب را با دغدغههای واقعی یک مادر همراه میسازد. و در دخترعمو پسرعمو (۱۳۹۵)، مادر نازنین، زنی دلسوز و خردمند؛ مادری که در روابط روزمره و پیچیده خانوادگی، با مهربانی راهنماییکننده است و عشق مادرانه را در جزئیات ساده زندگی جاری میسازد.
این نقشها دریچههایی متفاوت به مادرانگی هستند: استقامت در بحران، حمایت سنتی، پلزدن بین نسلها و همراهی روزمره. گودرزی با این تنوع، هر نوع مادری را با عمق باورنکردنی زنده میکند و گرمای آغوش مادرانه را به مخاطب هدیه میدهد. بنابراین از شناخت مخاطب در قالب مادر مهربان از او میپرسم. بازیگر نقش سکینهخاتون در روزی روزگاری آبادی دراینباره میگوید: اینکه در ذهن مخاطب چه تصویری از بازیگر نقش ببندد به علاقهمندیها و باورهای مخاطب هم مربوط است. اینکه مخاطبان اغلب تصوری مادرانه از من دارند، به ماهیت نقشهایی برمیگردد که ایفا کردهام؛ کاراکترهایی که شاید جنبه مهر و عطوفت در آنها پررنگتر بوده است. همین باعث خواهد شد که این علاقهمندی در مخاطب ایجاد شود که من نقشهای مادرانه بازی کنم. اما حقیقت این است که در بین پیشنهادها نقش منفیای که جاندار و عمیق باشد را نداشتم. قطعا اگر نقش منفی خوبی پیشنهاد شود میپذیرم.
این بازیگر سینما و تلویزیون ادامه میدهد: برعکس تصور حاکم از من بهعنوان مادر، گاهی پیشآمده که بعد از ارائه پیشنهاد و خواندن فیلمنامه خودم خواستهام که نقش دیگری که حتی ممکن است بازی کمتری داشته باشد را به عهده بگیرم. هرچند در موارد اینچنینی ممکن است قرارداد آن نقش را با بازیگر دیگری بسته باشند و دیگر نشود آن را تغییر داد. در این شرایط من هم علاقهای به تغییر بازیگر ندارم. یا اینکه نظر کارگردان و تهیهکننده برای بازی من این است که همان نقش پیشنهادی در شکلگیری اثر مفیدتر خواهد بود.
نگاه به مادر در کلیشه مانده
گودرزی تجربه بالایی از بازی در آثارخانوادگی دارد بانگاهی دوراندیش درباره پرداخت نقش مادر درآثار نمایشی توضیح میدهد: با وجود تغییرات فرهنگی و گذر زمان، تصور عامه از مادر در آثار نمایشی با گذشته چندان تفاوتی ندارد. هنوز فضا همان فضاست، مادرها هم همان مادرهای گذشته هستند. نگاه اصولی به جامعه نشان میدهد مادر امروز در بستر جامعه دیگر با تیپ شکل نمیگیرد. نمونههای موجود در جامعه مصادیق ملموسی هستند که به چارچوبشکنی نیاز دارند. برای همین میبینیم که در بسترهای دیگر آثاری داریم که مادر واقعیتر ترسیم میشود و به ابعاد تازهای از مادرانگی اشاره میشود. در آن بسترها دست نویسنده برای شخصیتپردازی بازتر است، هر چند در آن بسترها به نسبت با مخاطب محدودتری مواجه هستیم که بهصورت اختیاری آثار را انتخاب میکنند.
گودرزی یک دلیل دیگر برای بازی در نقشهای یکسان را فضای فیلمسازی حاکم میداند و اضافه میکند: در کشورمان جا افتاده اگر کسی نقش مادر را خوب بازی کرده، همچنان پیشنهادهایی از این جنس داشته باشد. با تمام تفاصیل گفته شده تلاش دارم همیشه تغییراتی در کاراکترها ایجاد کنم تا نقشها جذابیت بیشتری داشته باشند و صرفا بهعنوان یک مادر نمونه نباشم. حالا یا شوخ یا بدخلق، چیزی به آن اضافه میکنم تا از حالت یکنواختی خارج شود.
از آنجا که در برخی سریالها رگههای طنز مشهود است، درباره بهکار بردن تکیهکلامها و شوخیهای مجازی در آثار نمایشی از او میپرسم. گودرزی معتقد است: استفاده از شوخیهایی که در مجازی از آنها استفاده میشود کار جالبی نیست. همه با این دست شوخیها در فضای مجازی آشنا هستند و لزومی ندارد همانها را از زبان بازیگر بشنوند. پوشش ضعف در فیلمنامه با استفاده از شوخیهای مجازی ترفندی است که برای مدت محدودی میتوانست مخاطب را سرگرم کند، همانطور که میبینیم مخاطب آگاه، دیگر متوجه ترفندهای ساده برای برطرفسازی ظاهری ضعف اثر میشود. بهنظر میرسدنویسندگان آسانترین راه راانتخاب کرده وازشوخیهای مرسوم درفضای مجازی برای القای جذابیت استفاده میکنند. شاید خود نویسندگان وقتی این شوخیهارا درفضای مجازی میبینند، لذت میبرند و آنها را به نوشتههایشان منتقل میکنند.
ضعفهای تولید و اعتماد به تهیهکنندگان
در صحبتهایی که با این بازیگر دارم، او میگوید که در سال گذشته بازیگر پروژهای بوده که نیمهکاره رها شده است. با اشاره به همین موضوع عنوان میکند: دلیل این دست ضعفها به بخش تهیهکنندگی اثر مربوط است. وقتی تهیهکننده تازهکار بوده و به اصول تولید ماندگار اشراف نداشته باشد همین میشود که مابین تولید، کار نیمهتمام میماند. البته بهتر است از نگاهی جامعتر به مبحث ضعف در آثار نمایشی دقت کنیم. این را میدانم که عوامل امیدوارند نظارت از بخش بالاتری نسبت به تهیهکننده انجام گیرد؛ چرا که دراین صورت تهیهکننده نمیتواند با رفتاری غیرحرفهای، پروژه را نیمهتمام و عوامل را بدون پرداخت دستمزد رها کند.
گودرزی با بیان اینکه «بسیاری از تهیهکنندگان تلویزیون را شخصا میشناسم و سالها با آنها همکاری داشتم» تکمیل میکند: آشنایی طولانیمدت و تجربیات مشترک با برخی تهیهکنندگان، باعث شده به حرفهایگری، تعهد و اخلاق کاریشان اعتماد کامل داشته باشم. در دنیای شلوغ رسانه، این اعتماد نهفقط بر پایه روابط شخصی، بلکه براساس کیفیت کارهایشان و احترامی که به هنرمند نشان میدهند، شکل گرفته و این دست دلایل من را ترغیب میکند تا برخی پروژههای تلویزیونی رابااطمینان واشتیاق بیشتری بپذیرم،چراکه میدانم درمحیطی حمایتی وحرفهای،بهترین نسخه ازخودم رابه نمایش میگذارم.