حجت‌الاسلام دکتر حسن خیری در گفت‌و‌گو با جام جم آنلاین:

بدون نظام‌سازی، حرکت تمدنی ممکن نیست/ انقلابی بودن شعار نیست، یک سبک رفتار است/ مرجعیت علمی بانوان نیازمند شجاعت علمی است

پیام تاریخی رهبر معظم انقلاب به مناسبت صدسالگی بازتأسیس حوزه علمیه، دارای نکات و اشاراتی بود که به گفته کارشناسان، دورنمای یک جریان تمدنی براساس آموزه‌های اسلامی را نشان می‌دهد. جام جم آنلاین در گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام دکتر حسن خیری رئیس انجمن مطالعات اجتماعی حوزه به بررسی ابعاد این پیام و چهارچوب‌های نظری و عملی حرکت به سمت نظام سازی در راستای دستیابی به افق تمدن اسلامی پرداخته است که مشروح این گفت و گوی تفصیلی را می‌خوانید.
پیام تاریخی رهبر معظم انقلاب به مناسبت صدسالگی بازتأسیس حوزه علمیه، دارای نکات و اشاراتی بود که به گفته کارشناسان، دورنمای یک جریان تمدنی براساس آموزه‌های اسلامی را نشان می‌دهد. جام جم آنلاین در گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام دکتر حسن خیری رئیس انجمن مطالعات اجتماعی حوزه به بررسی ابعاد این پیام و چهارچوب‌های نظری و عملی حرکت به سمت نظام سازی در راستای دستیابی به افق تمدن اسلامی پرداخته است که مشروح این گفت و گوی تفصیلی را می‌خوانید.
کد خبر: ۱۵۳۶۰۰۶
نویسنده علی مظاهری/ جام جم آنلاین

رهبر معظم انقلاب به مناسبت یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه‌های علمیه پیام مهمی صادر کردند. اهمیت این پیام در چیست؟ 
این پیام را باید یکی از جامع‌ترین و راهبردی‌ترین اسناد فکری سال‌های اخیر دانست. متنی مفصل، حدوداً ۲۰ صفحه‌ای، که نه‌تنها به گذشته حوزه‌های علمیه می‌پردازد، بلکه افق آینده آنها را نیز ترسیم می‌کند. رهبر انقلاب در این پیام، حوزه را به‌عنوان یک نهاد تمدن‌ساز مورد خطاب قرار داده‌اند، نه صرفاً یک مرکز آموزشی یا فقهی. 

محور‌های اساسی اشاره شده دراین پیام از نظر شما چیست؟
در مجموع، پنج بند کلیدی در این پیام مورد توجه قرار گرفته که هرکدام ناظر به یک مأموریت بنیادین برای حوزه‌های علمیه است. یکی از مهم‌ترین آنها، بند چهارم پیام است که به موضوع «نظامات» اختصاص دارد؛ موضوعی که به‌نوعی پیونددهنده حوزه، دانشگاه و آینده تمدنی کشور است.

منظور از «نظامات» در این پیام چیست؟ 
مقصود از نظامات، طراحی و تدوین ساختار‌های منسجم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بر پایه معارف اسلامی است. رهبر انقلاب تأکید می‌کنند که حوزه‌های علمیه باید با همکاری دانشگاه‌ها، در تدوین این نظامات نقش فعال ایفا کنند؛ چرا که بدون نظام‌سازی، حرکت تمدنی ممکن نیست

این نگاه البته در بیانات رهبر انقلاب سابقه‌دارد و پیش‌تر در «بیانیه گام دوم انقلاب» روشن شده بود.

بله، در آنجا رهبر انقلاب از ضرورت «نظامات انقلابی» سخن گفتند و تأکید کردند که در چله دوم انقلاب اسلامی، صرفِ داشتن آرمان‌ها کافی نیست؛ بلکه باید این آرمان‌ها به نظامات اجرایی و کارآمد تبدیل شوند..

این نظامات چه هدفی را باید دنبال کنند؟ 
هدف نهایی، حرکت در مسیر الگوی ایرانی–اسلامی پیشرفت است. الگویی که بر سه مؤلفه اساسی استوار است: خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی. محصول نهایی این مسیر، زمینه‌سازی برای تحقق تمدن نوین اسلامی و در نهایت، آمادگی برای ظهور حضرت ولی‌عصر (عج) عنوان می‌شود. 

از نظر شما اقدام عملی برای تحقق این الگو، صورت گرفته است؟ 
این نگاه صرفاً در حد توصیه باقی نمانده. رهبر انقلاب با حکم مستقیم خود، مرکزی را برای تدوین الگوی ایرانی–اسلامی پیشرفت تأسیس کردند و مأموریتی مشخص به گروهی از اندیشمندان سپردند تا این الگو را به‌صورت علمی و کاربردی طراحی کنند. این اقدام نشان‌دهنده جدیت نظام در ورود به عرصه نظام‌سازی است. 

الزاماتی که چنین راهبردی برای جامعه و نهاد‌های فکری کشور ایجاد می‌کند، چیست؟
لازمه این مسیر، شفاف‌سازی مقصد است؛ اینکه بدانیم جامعه اسلامی قرار است به کجا برسد. بر همین اساس، بحث «مهندسی فرهنگی» مطرح می‌شود؛ مهندسی‌ای که در قالب‌های مختلف، بر تقویت هویت ایرانی–اسلامی–انقلابی تمرکز دارد و تلاش می‌کند این هویت را در ساختار‌های اجتماعی نهادینه کند.

وقتی از «نظامات» سخن گفته می‌شود، آیا رفتار فرد انقلابی کجای این مفهوم قرار می‌گیرد؟ 
یکی از لایه‌های مهم نظامات، «نظام رفتاری» است. انقلابی بودن صرفاً یک شعار یا موضع سیاسی نیست، بلکه یک سبک رفتار است. حتی مفهوم «آتش به اختیار» که رهبر انقلاب مطرح کردند، ناظر به همین نظام رفتاری است؛ یعنی فرد انقلابی در چارچوب عقلانیت، مسئولیت‌پذیری و تشخیص درست، وارد میدان عمل می‌شود. 

این نظام رفتاری چگونه تعریف می‌شود؟ یا چه کسی واقعاً انقلابی است؟ 
برای پاسخ به این سؤال باید معیار داشت. انسان انقلابی کیست؟ کشور انقلابی چه ویژگی‌هایی دارد؟ و در این میان، اقتصاد، فرهنگ و سیاست چه جایگاهی در نظامات اجتماعی پیدا می‌کنند؟ اینها پرسش‌هایی است که بدون طراحی نظام رفتاری پاسخ روشنی ندارند. انقلابی‌گری اگر به یک الگوی رفتاری منسجم تبدیل نشود، دچار افراط یا انفعال می‌شود. 

رهبر انقلاب در دیدار با حوزه‌های علمیه خواهران دراین راستا نکاتی مطرح کردند، به نظر شما این بیانات چه مباحثی را به مباحث قبلی در این زمینه اضافه کرده است؟ 
آن بیانات یکی از مصادیق روشن ورود به عرصه نظام‌سازی است. ایشان صراحتاً از انتظارات جدید از حوزه‌های علمیه خواهران سخن گفتند و بحث «مرجعیت علمی بانوان» را مطرح کردند؛ موضوعی نوآورانه که نیازمند اجتهاد، شجاعت علمی و بازتعریف برخی قالب‌های سنتی است. 

مرجعیت علمی بانوان یعنی اینکه بانوان فقیه بتوانند در برخی حوزه‌ها، به‌ویژه در احکام مرتبط با زنان و خانواده، نقش مرجعیت ایفا کنند. حتی بحث‌هایی درباره امکان مرجع تقلید بودن بانوان در برخی احکام مطرح می‌شود. رهبر انقلاب تأکید دارند که برخی از این احکام، اولویت بیشتری برای تبیین تکلیف مکلفین دارند و لازم است بانوان فقیه با نگاه نوآورانه وارد این عرصه شوند.

و تأثیری که این رویکرد در فضای فرهنگی و اجتماعی دارد، چیست؟ 
این نگاه، جایگاه «استفتاء از از مراجع خانم» را به‌عنوان یک ضرورت علمی و اجتماعی مطرح می‌کند. برخی احکام، به‌واسطه تجربه زیسته بانوان، دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تر تبیین می‌شود. این خود بخشی از تدوین نظام اجتماعی مبتنی بر واقعیت‌های انسانی و فطری است. 

خانواده در این نظام اجتماعی چگونه تعریف می‌شود؟
خانواده، هسته مرکزی نظام اجتماعی اسلامی است. وقتی رهبر انقلاب درباره خانواده سخن می‌گویند و جایگاه زن و مرد را ترسیم می‌کنند، در واقع در حال تدوین یک «نظام اجتماعی» هستند. خانواده اسلامی به‌عنوان یک الگو، باید تعریف روشن داشته باشد: جایگاه زن چیست؟ جایگاه مرد چیست؟ نقش دختر و پسر چگونه تعریف می‌شود؟ یا تفاوت‌های جنسیتی چگونه باید رعایت شود بدون آنکه به تبعیض یا تحقیر منجر شود.

مسلما این الگو فقط به خانواده محدود نمی‌شود؟
خیر، این الگو قابلیت تعمیم به همه عرصه‌های حیات اجتماعی را دارد. همان منطقی که در خانواده اسلامی حاکم است، می‌تواند به عرصه اقتصاد، فرهنگ و اجتماع نیز تسری پیدا کند. برای مثال، نقش بانوان در گسترش فرهنگ کار، کارآفرینی، مهارت‌آموزی و تربیت انسان‌هایی پویا، مؤمن، سالم و صالح، بخشی جدایی‌ناپذیر از نظامات اجتماعی است. 

شاهد شکل‌گیری یک کنشگری سازمان‌یافته در فضای مجازی بودیم. این پدیده را می‌توان در چارچوب بحث نظامات تحلیل کرد؟
آنچه در نگاه اول یک فعالیت رسانه‌ای یا فرهنگی به نظر می‌رسد، در واقع بخشی از بازسازی «نظام اجتماعی حضور در فضای مجازی» است. حتی ممکن است برخی از کنشگرانی که وارد این عرصه شده‌اند، آگاهانه به مطالبه رهبر انقلاب درباره نظام‌سازی توجه نداشته باشند، اما در عمل، در حال پاسخ دادن به همان مطالبه‌اند. دیگر فضای مجازی صرفاً یک ابزار ارتباطی نیست؛ یک «عرصه هویت‌ساز» است. هویت فردی و جمعی، سبک زندگی، الگو‌های رفتاری و حتی نظام ارزشی، در این فضا شکل می‌گیرد یا دگرگون می‌شود. به همین دلیل، نگاه به فضای مجازی باید استراتژیک و نظام‌مند باشد، نه مقطعی و واکنشی. 

به نظر می‌رسد حوزه‌های علمیه به‌درستی توجه کرده‌اند که «حضور کنشگران» در فضای مجازی باید قاعده‌مند باشد.
اگر این حضور به‌درستی تدوین و مستندسازی شود، خود می‌تواند به یک سند معتبر در حوزه نظامات اجتماعی تبدیل شود؛ سندی که نشان دهد چگونه می‌توان در عرصه مجازی، مبتنی بر هویت اسلامی و انقلابی کنشگری کرد. چراکه این بحث با سبک زندگی اسلامی نیز نسبت‌دارد. بحث نظامات، دامنه‌ای بسیار گسترده دارد و تقریباً همه عرصه‌های زندگی را در بر می‌گیرد؛ به‌ویژه وقتی از «سبک زندگی اسلامی» سخن می‌گوییم، که همواره مورد تأکید مقام معظم رهبری بوده است. درین‌راستا پرسش اصلی این است: ما چگونه باید سبک زندگی اسلامی را بسازیم و بعد از جامعه انتظار داشته باشیم به آن پایبند باشد. 

بسیاری از آسیب‌های اجتماعی امروز از همین زاویه قابل تحلیل‌اند؟
دقیقاً. مسائلی مانند خشونت اجتماعی، کم‌کاری، ضعف وجدان کاری، تأخیر در سن ازدواج، کاهش رغبت به تشکیل خانواده و بحران کاهش جمعیت، همگی محصول یک نوع «نظام اجتماعی» هستند. اینها پدیده‌های تصادفی یا فردی نیستند؛ نتیجه سال‌ها سیاست‌گذاری، فرهنگ‌سازی و جهت‌دهی اجتماعی‌اند. به تجربه کاهش جمعیت در سال‌های پس از انقلاب توجه کنید. در اوایل انقلاب، با شعار‌ها و برنامه‌هایی که حتی روی دیوار‌های شهر‌ها نوشته می‌شد، خانواده‌ها به کاهش فرزندآوری تشویق شدند. امروز آثار سوء آن سیاست‌ها را به‌روشنی می‌بینیم. جامعه با پدیده پیری جمعیت مواجه شده و جبران آن نیازمند دهه‌ها زمان است.

این سیاست‌ها از آن سوی آب نشأت می‌گرفت؟ 
بخش قابل‌توجهی از این نگاه، متأثر از علوم انسانی غربی بود؛ علومی که در بسیاری موارد با پشتوانه‌های استعماری و استکباری طراحی شده‌اند. دشوار است بپذیریم که چنین فرآیند گسترده‌ای بدون برنامه‌ریزی بوده باشد. مسئله اصلی اینجاست که ما همان نسخه را پذیرفتیم و اجرا کردیم، بی‌آنکه نظامات بومی و آینده‌نگرانه خودمان را طراحی کرده باشیم. چرا اصلاح این روند تا این حد دشوار به نظرمی‌رسد؟ 
چون ما نسبت به «فرهنگ» و قدرت تثبیت‌شده آن غفلت کردیم. وقتی یک الگو در فرهنگ جامعه نهادینه می‌شود، دیگر با یک بخشنامه یا دستور اداری تغییر نمی‌کند. این الگو‌ها به‌تدریج وارد فیلم‌ها، تبلیغات، سبک تغذیه، مناسبات اجتماعی و حتی زبان روزمره شدند و جامعه آن‌ها را پذیرفت. 

چه باید بکنیم اگر بخواهیم از این چرخه آسیب خارج شویم؟ 
راهی جز بازگشت جدی به «نظام‌سازی» نداریم؛ نظام‌سازی مبتنی بر سبک زندگی اسلامی، هویت ایرانی–اسلامی و آینده‌نگری تمدنی. بدون این نگاه کلان، هر اقدام فرهنگی یا رسانه‌ای، مقطعی و کم‌اثر خواهد بود.

بعد از دوم خرداد، مفهومی وارد ادبیات فرهنگی شد که در ظاهر منطقی می‌نمود و جذاب بود؛ «حق انتخاب آگاهانه دختر و پسر در ازدواج»، این مفهوم باعث چه آسیب‌هایی شده است؟
 در ظاهر، جمله‌ای زیبا و قابل دفاع است. چه کسی با انتخاب آگاهانه مخالف است؟ اما مسئله دقیقاً از جایی آغاز می‌شود که این مفهوم، بدون تدوین نظام‌مند و بدون نگاه جامع وارد نظام اجتماعی می‌شود. وقتی یک گزاره درست، ناقص فهم یا ناقص اجرا شود، نه‌تنها مسئله را حل نمی‌کند، بلکه مسئله‌ای بزرگ‌تر می‌سازد.
اما اشکال در این بود که نظام اجتماعی ما فقط روی «حق» تمرکز کرد و از روی دیگر سکه غفلت شد؛ یعنی «تکلیف». هیچ نظام پایداری، چه در خانواده و چه در جامعه، بدون توازن حق و تکلیف شکل نمی‌گیرد. 
وقتی فقط از حق فردی سخن می‌گوییم، باید بپرسیم: تکلیف این فرد نسبت به خانواده، جامعه و نسل آینده چیست.

اگر این توازن رعایت نشود، چه پیامد‌هایی دارد؟
محصولش تربیت انسان‌هایی است که صرفاً «مطالبه‌گر» هستند، نه متعهد. فردی که فقط حق خود را می‌بیند، اما مسئولیت و تعهدش را نه. چنین فردی در خانواده، همسر مسئول نیست؛ در جامعه، شهروند مسئول نیست؛ و در فرهنگ، کنشگر مسئول نخواهد بود.
ظاهرا هدف اعلامی این بود که جوانان آگاهانه تصمیم بگیرند تا طلاق کاهش پیدا کند و خانواده‌ها مستحکم‌تر شوند. اما اگر به آمار‌ها و روند‌های اجتماعی نگاه کنیم، از همان مقطع به بعد، سیر صعودی طلاق و افزایش مطالبات فردی آغاز شد. این یعنی نظام اجتماعی به سمتی حرکت کرد که فردمحوری بر تعهد جمعی غلبه یافت.

 و این روند که به یک نظام اجتماعی تبدیل شد؟
وقتی یک گفتمان به‌صورت مداوم در رسانه، آموزش و سیاست‌گذاری تکرار می‌شود، تبدیل به نظام می‌شود. نظامی که در آن، «منِ فردی» اصل است و «ما» به حاشیه می‌رود. این همان نقطه‌ای است که آسیب‌ها از سطح فردی عبور می‌کنند و به بحران اجتماعی بدل می‌شوند.
 یکی از نمونه‌های بارز، «منشور حقوق شهروندی» در دولت آقای روحانی است. در این سند، سخن از «حق شهروندی» به میان می‌آید، اما از «حقوق و تکالیف شهروندی» خبری نیست. همین تفاوت لفظی، حامل یک جهان‌بینی است. وقتی فقط از حق حرف می‌زنید، خروجی آن شهروندانی مطالبه‌گر، اما بدون تعهد خواهد بود. 


این رویکرد عجب شباهتی با نظام اجتماعی غرب دارد!
شباهت آن دقیقاً در اصالت‌بخشی به فرد است؛ همان نگاه غربی که مسئولیت اجتماعی را تضعیف می‌کند. فرهنگی که می‌گوید: «به من چه»، «فضولی نکن»، «در کار دیگران دخالت نکن». حتی بی‌تفاوتی اجتماعی را به‌عنوان یک رفتار شیک و متمدنانه معرفی می‌کند؛ اینکه کسی مشکلی را ببیند و با لبخند از کنارش عبور کند.

مسلما این نگاه برای جامعه ما خطردارد؟
خطرش نیز این است که انسان دیگر از خودش نمی‌پرسد: این جامعه برای من چه هزینه‌ای داده؟ این نسل‌های قبل چه زحمتی کشیده‌اند؟ فقط مطالبه می‌کند، بدون اینکه بداند سرمایه‌های اجتماعی چگونه تولید شده‌اند. امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه و امام رضا (ع) هشدار می‌دهند نسبت به «پاس دادن مسئولیت» و گرفتار شدن در «غفلت جمعی»؛ همان چیزی که امروز به‌وضوح در برخی لایه‌های جامعه دیده می‌شود.

 پس اگر بخواهیم خانواده و جامعه‌ای پایدار داشته باشیم، چه باید کنیم؟ 
راهی جز بازگشت به توازن حق و تکلیف نداریم. هر گفتمانی که فقط یک سوی سکه را ببیند، حتی اگر در ابتدا زیبا و جذاب باشد، در نهایت به فروپاشی نظام اجتماعی منجر خواهد شد. این دقیقاً همان جایی است که ضرورت «نظام‌سازی هوشمندانه» خودش را نشان می‌دهد.

برای این بحثِ توازن حق و تکلیف، اتفاقا نمونه‌ای روشن در قرآن داریم؟!
بله، قرآن دقیقاً در همین نقطه، دو الگوی کاملاً متفاوت از انسان و نظام اجتماعی را ترسیم می‌کند. در یکی از آیات، از انسانی سخن گفته می‌شود که از کودکی مسیر طبیعی رشد را طی کرده؛ مادری که او را حمل کرده، شیر داده، زحمت کشیده، کودک بزرگ شده، به بلوغ رسیده و حتی به چهل‌سالگی رسیده است. سؤال مهم اینجاست: اولین سخن این انسان بالغ چیست؟! ژ نه از «حق» سخن می‌گوید، نه از طلبکاری. اولین دعایش این است: «خدایا به من بیاموز چگونه شکر تو را به‌جا بیاورم.» این نقطه آغاز یک نظام فکری است؛ نظامی که بر پایه سپاس، شکر و قدردانی بنا شده، نه بر مطالبه‌گری صرف؛ و آیه بلافاصله شکر والدین را کنار شکر الهی می‌نشاند. یعنی انسانِ قرآنی، بیش از همه قدردان کسانی است که بیشترین خدمت را به او کرده‌اند. خانواده، اولین حلقه این نظام اجتماعی است. بعد از آن، سخن از تربیت فرزند صالح و استمرار نسل می‌آید؛ یعنی ذریه، آینده و مسئولیت تاریخی.
آیه در ادامه، الگوی متضاد را معرفی می‌کند؛ انسانی که وقتی بزرگ می‌شود، می‌گوید: خانواده برای من چه کار کرده؟ جامعه چه خدمتی به من داده؟ همه‌چیز را اسطوره، افسانه و ساخته‌وپرداخته دیگران می‌بیند. این انسان، انسانِ ناسپاس است. اینجا دو نظام اجتماعی در برابر هم قرار می‌گیرند: یکی بر پایه شکر و سپاس، و دیگری بر پایه ناسپاسی و فراموشی.

یعنی تفاوت نظامی که بر شکر بنا شده با نظامی که براساس خودمحوری ساخته شده است؟
هرچه دارایی‌های مادی و معنوی انسان بیشتر می‌شود، تواضعش بیشتر می‌شود. چنین انسانی بیشتر خوبی‌ها را می‌بیند، زحمات دیگران را درک می‌کند و نگران انتقال این سرمایه‌ها به دیگران است. اما در نظام ناسپاسی، هرچه انسان بیشتر می‌گیرد، طلبکارتر می‌شود.
جامعه‌ای که دچار فراموشی شود، جامعه‌ای که گذشته، زحمت‌ها و سرمایه‌هایش را از یاد ببرد، در واقع دچار نوعی «آلزایمر اجتماعی» می‌شود. چنین جامعه‌ای حیات پایدار ندارد؛ آرام‌آرام تحلیل می‌رود و از درون فرو می‌پاشد.

بسیاری از نگرانی‌هایی که امروز ـ چه در فضای مجازی و چه در فضای واقعی ـ با آن مواجه هستیم، ریشه در همین فراموشی دارد؟!
نظام اجتماعی باید حساس باشد؛ باید بپرسد چه اتفاقی افتاده که فردی با این همه سرمایه‌گذاری انسانی و اجتماعی، به نقطه انقطاع می‌رسد.
فردی که به دنیا آمده، پدر و مادری داشته که با تمام وجود برای رشد او تلاش کرده‌اند؛ بعد وارد حوزه علمیه شده، سال‌ها از امکانات، استاد، وقت و سرمایه اجتماعی استفاده کرده، به بلوغ فکری رسیده، اما در نهایت می‌گوید: من نه شیعه‌ام، نه سنی، نه وهابی. این یعنی یک جای کار در نظام تربیتی و اجتماعی دچار اختلال شده است.

وظیفه نظام اجتماعی در چنین مواردی چیست؟
وظیفه، شناسایی مسئله است، نه پاک‌کردن صورت‌مسئله. باید ببینیم کجا خطا کرده‌ایم، کدام بخش از نظام تربیتی، فرهنگی یا فکری دچار نقص شده است. سرمایه انسانی بسیار محدود است؛ ما آن‌قدر منابع نداریم که این‌گونه سرمایه‌سوزی کنیم و بی‌تفاوت عبور کنیم.
اگر نظام اجتماعی ما بر پایه شکر، سپاس، مسئولیت و حافظه تاریخی بنا نشود، دیر یا زود با بحران هویت مواجه می‌شود. بازگشت به الگوی قرآنی، یعنی بازسازی نظامی که انسان را از مطالبه‌گری صرف، به تعهد، قدردانی و مسئولیت اجتماعی می‌رساند؛ و این، قلب هر نظام تمدن‌ساز است.

استاد! در برخی انجمن‌های مطالعاتی طرح شده که بین دیندار و غیر دیندار باید تعادل و توازن وجود داشته باشد این یعنی چه؟
یک دغدغه مهم اجتماعی را نشان می‌دهد: یعنی باید بررسی کرد چه عواملی باعث شکل‌گیری شاکله شخصیتی افراد می‌شود و چرا برخی با تعصب یا بی‌تفاوتی نسبت به مسائل دینی واکنش نشان می‌دهند. اگر نظام اجتماعی و تربیتی ما نتواند این عوامل را شناسایی و مدیریت کند، شخصیت افراد آسیب‌پذیر می‌شود و حساسیت‌های اخلاقی و دینی کاهش پیدا می‌کند.
وقتی بحث مهم حجاب و عفاف طرح می‌شود، اهمیت تدوین نظامات مشخص می‌گردد. وقتی صحبت از حجاب و عفاف می‌کنیم، نباید صرفاً با بیان دستورات صرف، جامعه را قانع کنیم. باید «عقبه‌های تئوریک» کار را پیدا کنیم؛ یعنی نقطه شروع مسئله را در لایه‌های جامعه‌شناختی، تاریخی و فرهنگی ببینیم.
در بحث حجاب و عفاف، برخی می‌گویند: «بیاییم بر اساس تاریخ صدر اسلام بررسی کنیم؛ رسول خدا چه کردند و آیات حجاب کی نازل شد؟» یا حجاب به نظام اجتماعی و وضعیت فرهنگی آن دوران برمی‌گردد. اما این نگاه، اگر به تنهایی باشد، ناقص است. 
در صدر اسلام، پوشش و عفاف با ساختار اجتماعی و طبقات جامعه گره خورده بود. زنانی که نجیب‌زاده یا خانواده‌دار بودند، پوشش بیشتری داشتند و حریم‌شان را خودبه‌خود محافظت می‌کردند. زنانی که در سطح اجتماعی پایین‌تر بودند، شرایطشان متفاوت بود. بنابراین، وقتی نگاه صرفاً تاریخی و متنی باشد و به بعد جامعه‌شناختی توجه نشود، تصویر غلطی از اهمیت موضوع ارائه می‌شود.

وقتی مسائل مهم دینی مثل حجاب بدون تحلیل جامع و بدون فهم ریشه‌های اجتماعی مطرح شود، چه پیامد‌هایی دارد؟ 
ذهن جوان دچار سردرگمی می‌شود. حتی کسانی که به‌عنوان اسلام‌شناس یا معلم دینی وارد گفت‌و‌گو می‌شوند، اگر مسئله را تنها به سطح «حکم» تقلیل دهند، نمی‌توانند جامعه را مجاب کنند. نتیجه این می‌شود که جوان نمی‌فهمد چرا باید رعایت کند و اهمیت مسئله برای زندگی اجتماعی او چیست؛ و اینکه راه حل چیست و چگونه می‌توان این گسست بین فهم دینی و عمل اجتماعی را پر کرد، پاسخ و راه حل، همانا تدوین نظامات جامع است؛ نظاماتی که در آن مسائل اخلاقی و دینی، تاریخی، فرهنگی و جامعه‌شناختی دیده شود. یعنی حجاب و عفاف نه صرفاً یک دستور فردی، بلکه بخشی از یک نظام اجتماعی با ریشه‌های اخلاقی، تربیتی و تمدنی تعریف شود. وقتی نظام این‌گونه طراحی شود، فرد می‌فهمد رعایت عفاف صرفاً اطاعت یا وظیفه نیست؛ بلکه حفاظت از خود، خانواده و جامعه است.

اگر نظام اجتماعی ما نتواند حساسیت‌ها و لایه‌های تاریخی، فرهنگی و اخلاقی را بازتبیین کند، چه خواهد شد؟ 
نه تنها اصول دینی کم‌اثر می‌شود، بلکه سرمایه‌های تربیتی و معنوی جامعه به هدر می‌رود؛ بنابراین هر بحث دینی و تربیتی باید در قالب یک نظام جامع و مستند اجتماعی ارائه شود تا شخصیت افراد آسیب نبیند و حساسیت‌ها پایدار بماند در نظامات اجتماعی، دو عنصر اساسی «عاملیت» و «ساختار» وجود دارد عاملیت یعنی فرد و کنش‌های او؛ ساختار یعنی قواعد، نظامات و چارچوب‌های اجتماعی که کنش‌ها در آن معنا پیدا می‌کنند. یک پرسش مهم این است: آیا جامعه ما را می‌سازد یا ما جامعه را می‌سازیم؟ یا واقعیت چیزی بین این دو است؛ هم ما جامعه را می‌سازیم و هم جامعه ما را شکل می‌دهد. 

پاسخ نظریه‌های جامعه‌شناسی به این پرسش چیست؟
برخی نظریه‌ها صرفاً روی فرد تمرکز می‌کنند و کنشگر را محور تحلیل قرار می‌دهند؛ برخی دیگر ساختار اجتماعی را تعیین‌کننده می‌دانند؛ و گروهی هم نگاه تلفیقی دارند؛ یعنی هم کنشگر اهمیت دارد و هم ساختار. برای طراحی نظامات اجتماعی، لازم است این کل نظریه‌ها از صدر تا ذیل بررسی شود تا شالوده منطقی و عملی برای مدیریت نظام اجتماعی فراهم شود. ازدیگرسو در ادبیات اسلامی، ما دو نوع حق داریم: «حق‌الناس» و «حق‌الله». حق‌الناس مربوط به تعاملات فردی و مالکیت است؛ مثلاً شما مالک یک دفتر هستید، اگر کسی آن را برد، حق دارید شکایت کنید و قاضی می‌تواند حکم دهد یا مصالحه کند. در اینجا زمام دست فرد است و می‌تواند تصمیم بگیرد.

و حق‌الله در این میان چه جایگاهی دارد؟ 
حق‌الله مربوط به اموری است که زمام آن در اختیار فرد نیست و رعایت آن برای همه لازم است؛ زیرا این قوانین، «نظام اجتماعی» را تولید می‌کنند. حتی اگر فرد باور نداشته باشد، موظف است از آن پیروی کند. برای مثال، حفظ جان و مال مردم، جلوگیری از شرابخواری، تهمت به ناموس افراد، ارتداد، رابطه نامشروع یا محاربه؛ همه اینها حد و حدودی دارند که رعایتشان برای نظم اجتماعی ضروری است. اگر هر فرد فقط بر اساس تشخیص شخصی عمل کند، نظم اجتماعی مختل می‌شود. مثلاً کسی که دین خود را تغییر داده یا مرتد شده، نمی‌تواند در جامعه اسلامی به جریحه‌دار کردن احساسات مردم یا به هم ریختن نظم عمومی اقدام کند. رعایت این حدود، حفظ نسل‌ها، مال، جان و ناموس افراد را تضمین می‌کند و بدون آن، نظام اجتماعی فرو می‌پاشد.

و کارکرد نظامات اجتماعی در این زمینه چیست؟ 
پیام اصلی این است که نظامات اجتماعی باید هم «چارچوب‌ها و حدود» را مشخص کنند و هم «عاملیت فردی» را در تعامل با این چارچوب‌ها تعریف کنند. یعنی افراد باید بدانند آزادی‌شان کجاست، تکلیفشان کجاست و چه محدودیت‌هایی برای حفظ جامعه و نظم عمومی وجود دارد. بدون این بازتعریف، حتی بهترین برنامه‌های فرهنگی و تربیتی هم اثرگذار نخواهد بود. برای ایجاد نظام اجتماعی پایدار، نمی‌توان صرفاً به حق فردی تکیه کرد یا فقط ساختار‌ها را اعمال نمود. هر دو عنصر لازم هستند: افراد باید عاملیت خود را در چارچوب ساختار‌ها به‌کار بگیرند و ساختار‌ها باید از حقوق و حدود الهی و اجتماعی حمایت کنند. این توازن، ستون فقرات هر جامعه‌ای است که می‌خواهد هویت دینی و تمدنی خود را حفظ کند.

در برخی موارد، آیا ممکن است نظم اجتماعی اقتضا کند که یک مسئله صرفاً فردی، به مطالبه اجتماعی تبدیل شود؟ 
بله، دقیقاً. مثلاً حجاب؛ اگر آن را صرفاً یک رفتار فردی ببینیم، نمی‌توانیم پیامد‌های اجتماعی آن را نادیده بگیریم. وقتی شرایط اجتماعی طوری است که رعایت نکردن آن باعث جریحه‌دار شدن احساسات عمومی، آسیب به نظم اجتماعی یا نفوذ مفاسدی که دشمن طراحی کرده، می‌شود، این مسئله دیگر صرفاً حق فردی نیست؛ بلکه حق‌الله و مطالبه اجتماعی است. در چنین شرایطی دولت موظف است وارد شود و حافظ دین و نظم مردم باشد. این مثال نشان می‌دهد که تدوین نظامات اجتماعی بسیار ضروری است. کار کردن روی نظامات اجتماعی یعنی اینکه ما صرفاً گنده‌گویی نکنیم یا کلان‌نگر باشیم، بلکه مشخص کنیم هر کنش و تصمیم چه پیامد‌هایی برای جامعه دارد و چگونه باید تنظیم شود. 

نسبتی که حضور کنشگران در فضای مجازی با این نظامات دارند؟ 
وقتی شما برنامه‌ریزی می‌کنید، آموزش ویژه می‌دهید و سازماندهی می‌کنید تا در فضای مجازی حضور پیدا کنید، در واقع وارد یک نظام اجتماعی، تربیتی و تبلیغی شده‌اید. این حضور، نه تصادفی است و نه بی‌هدف؛ بلکه مستلزم شناخت نظامات، اصول تربیتی و چارچوب‌های اسلامی است. علوم انسانی باید مسئله‌محور باشد؛ یعنی ابتدا مسئله را شناسایی کنیم و بعد با ابزار علوم انسانی اسلامی، راهکار طراحی کنیم. غرب هم وقتی علوم انسانی را شکل داد، ابتدا مسئله داشت: عقب‌ماندگی اقتصادی، صنعتی شدن سریع و فشار‌های اجتماعی. آنها پوزیتیویسم و علوم انسانی را به‌وجود آوردند تا مسئله را حل کنند، اما، چون پایه‌های انسانی و ارزشی آنها درست نبود، نتیجه کامل نشد.

چگونه می‌توانیم این تجربه را برای علوم انسانی بومی به کار بگیریم؟
باید مسائل واقعی جامعه خود را شناسایی کنیم؛ مثلاً مسائل اخلاقی، تربیتی، فرهنگی و اجتماعی مانند حجاب یا نظم عمومی. سپس با مطالعه قرآن، سنت، عقل و منابع انسانی، نسخه عملی طراحی کنیم، آزمایش کنیم و اصلاح نماییم. این فرآیند، تولید علوم انسانی اسلامی و بومی است که با مسائل واقعی جامعه ارتباط مستقیم دارد. راه توسعه نظامات اجتماعی و علوم انسانی، مسئله‌محور بودن است. یعنی ابتدا مسئله شناسایی شود، بعد با ابزار علمی، اسلامی و انسانی برای آن راهکار طراحی شود و بعد در جامعه پیاده شود. این همان فرآیندی است که هم نظم اجتماعی را حفظ می‌کند، هم نظام تربیتی و اخلاقی را تقویت می‌کند و هم علوم انسانی بومی و کاربردی تولید می‌کند.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۳ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها