کاترین بیگلو، شورش دیترویت را فیلم می‌کند

سوژه تازه خانم فیلمساز

کاترین بیگلو: باز هم خواهم ساخت

این روزها نام کاترین آن بیگلو به واسطه موفقیت پر سر و صدای فیلم آخرش (The Hurt Locker) که ترجمه‌های مختلفی در ادبیات سینمایی ایران از آن به عمل آمده است مانند: محفظه درد، گنجینه رنج، قفسه درد و ... ولی یکی از بهترین معادل‌ها در این برگردان‌های فارسی عنوان مهلکه است که هم خوش آهنگ‌تر است و هم به شکل مختصر و مفید مفهوم اساسی اثر را در خود جای داده است و همین‌جا هم از فیلم با همین ترجمه یاد می‌کنیم.
کد خبر: ۳۲۲۵۱۹

 در هشتاد و دومین دوره مراسم جایزه اسکار (2010) که توانست 6 جایزه مهم این محفل سینمایی را از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی از آن خود سازد، در صدر اخبار بین‌المللی سینمایی قرار دارد. شاید برخی از کسانی که تازه با مقولات سینمایی آشنا شده‌اند تصور کنند این کارگردان جزو فیلمسازهای تازه وارد و متاخر است ولی چنین نیست. کاترین بیگلو اکنون 61 سال دارد و فیلم مهلکه، پانزدهمین تجربه کارگردانی او در حوزه سینما و تلویزیون است. او جدا از فیلمسازی در زمینه‌های فیلمنامه‌نویسی (با 5 اثر)، تهیه‌کنندگی (با?2 اثر که البته سومی‌اش هم در حال تدارک و پیش‌تولید است) و نهایتا بازیگری (با یک فیلم سینمایی با نام زاده شده در آتش ساخته لیزی باردن و نیز یک تله فیلم) هم فعالیت داشته و دارد.

کاترین بیگلو در 27 نوامبر سال 1951 در سن‌کارلوی کالیفرنیا از مادری کتابدار و پدری که مدیر یک کارخانه رنگسازی بود، به دنیا آمد. او در آغاز نوجوانی به واسطه استعداد زیادی که در هنرهای تجسمی و بویژه نقاشی داشت 2 سال در بنیاد هنرستان فرانسیسکو تحصیل کرد. در 20 سالگی توانست بورسیه تحصیلی در این رابطه را اخذ کند و به شکل جدی‌تر مطالعات هنری‌اش را ادامه دهد.

بیگلو در اواخر دهه 1970 در کلاس‌های پیتر وولن (پژوهشگر معروف سینمایی) در مدرسه فیلم کلمبیا شرکت جست و تأثیر بسیار عمیقی از او در دیدگاه‌های هنری‌اش گرفت. بعد از مدتی او وارد مدرسه هنری سانفرانسیسکو شد و در کلاس اشخاص معتبری مانند سوزان سانتاگ و ریچارد سرا و رابرت روچنبرگ شرکت کرد و حضوری آکنده از بحث و جدل و تلاش از خود باقی گذاشت. کاترین بیگلو در سال 1979 در رشته هنر مجتمع دانشگاهی مدرسه کلمبیا فارغ‌التحصیل شد و از همان زمان از اعضای فعال گرو‌ههای پیشرو دانشگاهی در زمینه‌های هنر و زبان بود.

اولین تجربه سینمایی کاترین بیگلو یک فیلم کوتاه 17 دقیقه‌ای به نام تبانی بود که در سال 1978 کارگردانی کرد. این اثر یک کار پژوهشگرانه درمورد چگونگی به تصویر کشیدن خشونت در فیلم‌های سینمایی بود و این که چرا و چگونه فیلمسازان مبحث مشمئز‌کننده‌ای مانند خشونت و خونریزی و قتل را در آثارشان به شکلی جذاب و دلچسب به تصویر می‌کشند. مشخص بود که بیگلو از همان آغاز فعالیت‌های سینمایی در پی تبیین جنبه‌های مردانه‌تر سینما در این ساحت بود. همین پیش زمینه بود که مسیر سینمایی او با قالب‌های عمدتا اکشن و حادثه و خشونت بار سوق داده شد. از این رو بیگلو صرفا به عنوان تنها زنی که توانسته است در طول برگزاری محافل اسکاری جایزه بهترین کارگردان را به‌دست آورد منحصربه‌فرد نیست، بلکه از معدود زنان فیلمسازی هم هست که بیش از جنبه‌های ملودرام و یا اجتماعی، در پی ترسیم دنیاهایی پرزد و خورد و خشونت‌بار است.

من چهره جنگ مدرن در عراق را به تصویر کشیدم. موضوع فیلم تنشی بود که همچنان ادامه دارد. می‌دانستم که باید به واقعیت آنچه در عراق اتفاق می‌افتد وفادار باشم. کوشیدم فیلم لحنی کاملا گزارشی پیدا کند

بیگلو در سال 1982 عملا وارد سینمای حرفه‌ای شد ؛ با نگارش فیلمنامه و نیز کارگردانی فیلمی به‌نام بدون عشق که البته هر دو زمینه را به‌طور مشترک با مانتی مونتگمری انجام داده بود. این فیلم اگرچه عنوانی عاشقانه دارد ولی بیشتر اثری روشنفکرانه و تحلیلی است که در زمینه‌های روان‌شناسی دغدغه‌هایی را برمی‌انگیزد. 2 سال بعد او فیلمنامه یکی از قسمت‌های مجموعه‌ای تلویزیونی با نام برابرکننده نگاشت و در سال 1987 دومین تجربه بلند سینمایی‌اش را با عنوان نزدیک تاریکی به ثبت رساند که البته فیلمنامه این نیز کاری مشترک بود با اریک رد. بیگلو بعدها درباره این فیلمش با عنوان «یک وسترن خون‌آشامانه» یاد کرده بود و این را نیز خاطرنشان ساخته بود که «هرچند من شیفته فیلم‌های مربوط به ژانرها هستم، اما به فیلم‌های فرموله شده علاقه‌ای ندارم و نمی‌خواهم در دام قالب‌ها و قراردادها بیفتم». در سال 1989 به موازات هم دو کار مختلف انجام داد: یکی ساخت یک فیلم ویدئویی با نام جوهره نظم نوین و دیگری کارگردانی و نویسندگی فیلم سینمایی فولاد آبی که البته خودش بعد از سال‌ها چندان این اثرش را مهم نمی‌انگارد. 2 سال بعد او فیلم نقطه شکست را ساخت که شمایلی نامتعارف و جنجال‌برانگیز داشت و فصل افتتاحیه‌اش بسیار نفسگیر می‌نمود: به مانع برخوردن دزد و پلیس و فیلمبردار و حتی تماشاگر! او قبل از آن که در سال 1996 نیز تله‌فیلم دیگری با عنوان جریان زیر آب را کارگردانی کند، در سینما فیلم مهیج و پرتماشاگری با نام روزهای عجیب را کارگردانی کرد که بر مبنای فیلمنامه‌ای از همسرش جیمز کامرون نوشته شده بود که البته دوران زندگی مشترک این دو فیلمساز موفق بیش از چند سال محدود طول نکشید. روزهای عجیب داستانی عجیب دارد: یک پلیس سابق به دستگاهی دست می‌یابد که با کمک آن می‌تواند هر چه را بر افراد گذشته است ببیند و تعقیب کند و همین به مایه‌های دراماتیک و هیجان‌آوری و البته آمیخته به برخی مفاهیم سیاسی برش زده می‌شود. آنچه منتقدان در این فیلم پسندیده بودند کار دقیق و ظریف بیگلو روی همه جزئیات بصری و صوتی اثر بود و همان موقع بسیاری تشخیص داده بودند که بیگلو احاطه بالایی روی میزانسن به خصوص صحنه‌های شلوغ و سرشار از درگیری و جلوه‌های ویژه دارد. بیگلو که قبل از این فیلم قسمتی از یک سریال تلویزیونی به نام نخل وحشی را کارگردانی کرده بود، بار دیگر سراغ تلویزیون رفت و در سال 1998 سه قسمت از سریالی با نام قتل: زندگی در خیابان را ساخت.

در سال 2000 کاترین بیگلو مجددا فعالیت سینمایی‌اش را از سر گرفت و فیلم وزن آب را با بازیگری سارا پولی و شان‌پن ساخت. این فیلم اگرچه خشونت ظاهری چندانی نداشت و در بدو امر هم موضوعی لطیف و خانوادگی (سفر دو زوج به یک گردش دریایی) را تعریف می‌کرد، ولی ادامه ماجرا با معماها و تعلیق‌هایی پیوند می‌خورد که خبر از جنایتی هولناک در زمان‌های گذشته می‌دهد. بیگلو در این فیلم وسوسه‌های شیطانی را در ابعاد مختلفش روانکاوانه می‌نگرد و با غافلگیرساختن تماشاگر در سکانس‌های پایانی مرز ظریفی بین معصومیت و جنایت ترسیم می‌کند. اما در سال 2002 فیلم سینمایی مهم دیگری از او روانه اکران شد که 19 تله انفجاری که اثری اکشن و پرهیجان درباره تعقیب و گریزهای زیردریایی‌ها و تهدیدات هسته‌ای است که البته بر مبنای واقعه‌ای واقعی در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی تنظیم شده بود. این فیلم که در بخش مسابقه بین‌المللی بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر (بهمن 1381) نیز به نمایش درآمد، اگرچه نظر موافق برخی از منتقدان را جلب نکرد ولی کارگردانی خود بیگلو در نظر کارشناسان کم‌نقص تشخیص داده شد. نکته جالب در این فیلم آن بود که هریسون فورد به عنوان بازیگری که شمایل ایدیانا جونزی‌اش به مثابه یک قهرمان آمریکایی در مناسبات سینمایی تثبیت شده است، نقش یک افسر روسی عالیرتبه نیروی دریایی را بازی می‌کند که حاضر است همه چیز را از خدمه و تجهیزات زیردریایی گرفته تا جان خودش را فدای مام میهن سازد!

در سال 2004 باز کار تلویزیونی دیگری از بیگلو پخش شد که قسمتی از سریال کارن سیسکو با نام او از دوستان خودم است بود و در سال 2007 هم فیلم سینمایی دیگری ساخت با نام ماموریت صفر. اما آنچه که دیگر نام این زن فیلمساز را شهرت و اعتباری جهانی بخشیده است فیلم سینمایی مهلکه (2009) است که همان طور که گفتیم در مراسم اسکار امسال تلألو فراوانی پیدا کرد. این فیلم درباره موقعیت چند سرباز است که به عراق اعزام شده‌اند. در چند سال اخیر البته فیلم‌های زیادی درباره جنگ عراق و یا افغانستان و کلاً بحران خاورمیانه ساخته شدند، اما اغلب آنها فارغ از ارزش داشته و یا نداشته سینمایی‌شان لحن سیاسی پررنگی داشتند: در دره الاه (پل هگیس)، غیر قابل انتشار (برایان دی پالما)، قلمرو پادشاهی (پیتر برگ)، استرداد (گاوین هود)، شیرها در کمین بره‌ها (رابرت ردفورد) و خانه شجاعان (ایروین وینکلر) مهم‌ترین آثار این جریان سینمایی بودند. اما داستان فیلم 130 دقیقه‌ای کاترین بیگلو ماجرای به ظاهر ساده‌ای دارد و سرگذشت یک گروه آمریکایی خنثی‌کننده بمب در عراق اشغال شده را به تصویر می‌کشد که به دلیل اقتضای شغلشان روزها و شب‌های پر تب و تابی را می‌گذرانند و هر روز که می‌گذرد بیشتر از گذشته با زندگی‌های عادی و آرام خود در آمریکا فاصله می‌گیرند. بیگلو خود درباره این فیلم گفته است: «من چهره جنگ مدرن در عراق را به تصویر کشیدم. موضوع فیلم تنشی بود که همچنان ادامه دارد. می‌دانستم که باید به واقعیت آنچه در عراق اتفاق می‌افتد وفادار باشم. کوشیدم فیلم لحنی کاملا گزارشی پیدا کند. لحن گزارشی مورد نظرم را هم مارک بوال ( نویسنده فیلمنامه که روزنامه‌نگار هم هست) بخوبی درآورد. فیلمنامه ذهن مخاطب را بخوبی با خود درگیر کرده و این احساس را به او می‌دهد که گویی در محل وقوع حادثه حضور دارد. همواره خواسته‌ام که در فیلمسازی به چنین لحنی دست یابم تا تماشاگر فیلم خود را در میانه وقوع داستان حس کند. از لحظه لحظه ساخت این فیلم لذت بردم. به فیلمی همچون نبرد الجزیره نگاه کنید. یک جور عشق در فیلمسازی به این روش واقعگرایانه وجود دارد که می‌توانید آن را در تمام نما‌های فیلم ببینید. مهم نیست که فیلمسازی در آن شرایط چقدر سخت باشد و یا گرمای هوا چقدر طاقت‌فرساست، یا بودجه‌تان تا چه حد محدود است و چه مقدار با مقامات محلی مشکل پیدا می‌کنید. من باز هم فیلم‌هایی از این دست خواهم ساخت.»

مهرزاد دانش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها