کیهان:اسرائیل، در انتظار پاسخ
«اسرائیل، در انتظار پاسخ»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛حمله جنگنده های رژیم غاصب صهیونیستی به منطقه ای در حومه دمشق با آنچه طی ماه ها و به خصوص هفته های اخیر در سوریه جریان داشت، ارتباط مستقیمی دارد. همه شواهد، قرائن، خبرها و جمعبندی های رسمی و غیررسمی بیانگر آن است که سوریه از نقطه بحران عبور کرده و تحولات امنیتی درون این کشور از اندازه بحران به اندازه «شرایط دشوار» تغییر کرده و در آینده نزدیک از شرایط دشوار به سمت چالش های محدود امنیتی که هر کشوری با آن مواجه می باشد، تغییر خواهد کرد. در این شرایط حمله رژیم صهیونیستی به حومه دمشق، طبعاً تلاش برای اعاده شرایط بحرانی و در امتداد ماجرای امنیتی یک سال اخیر به حساب می آید اما در عین حال تردیدی هم در این نیست که حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی نتوانسته شرایط را به نفع معارضه ضد سوری تغییر دهد در این ماجرا توجه به چند نکته اهمیت دارد.
1- رژیم صهیونیستی مدعی است که حمله به حومه دمشق به این دلیل صورت گرفته است که گروه های تندرو غیرمسئول به محل تولید و نگهداری تسلیحات شیمیایی سوریه نزدیک شده بودند و این حمله ای پیشدستانه و با هدف اطمینان یافتن از عدم دسترسی شبه نظامیان به این تسلیحات بوده است. جدای از اینکه چنین ادعایی از رژیم غاصب که به بیش از 200 کلاهک هسته ای مجهز بوده و به عضویت پیمان منع گسترش سلاح های کشتار جمعی (NPT) هم در نیامده، مسموع نیست در عین حال تجاوز نظامی به آسمان و زمین یک کشور را نمی توان با چنین بهانه هایی توجیه کرد.
این در حالی است که حمله به حومه دمشق در زمانی صورت گرفته است که ارتش سوریه مناطق آلوده اطراف دمشق از جمله منطقه «واریان» را پاکسازی کرده و عناصر تروریست را متواری کرده بود با این وصف کاملاً واضح است که این یک اقدام ضد سوریه و بخصوص ضد دولت سوریه و تلاشی برای کمک به مخالفان مسلح- تروریست ها- به حساب می آید. بر این اساس معنای این حمله حتی از معانی که بعد از حمله هوایی رژیم صهیونیستی به منطقه «تل ابیض» واقع در استان دیرانی سوریه در شهریور 1386 مطرح شد و یا معانی که بعد از حمله آبان ماه رژیم غاصب به منطقه الیرموک در حومه خارطوم مطرح گردید فراتر و متفاوت است.
رژیم غاصب در گذشته با هدف تست و هشدار به یک دولت عربی وارد عمل می شد ولی حمله چند روز پیش اسرائیل به حومه دمشق در واقع یک اقدام تلافی جویانه علیه سوریه به دلیل مقابله سرسختانه ارتش این کشور علیه تروریست ها به حساب می آید.
2- اقدام دولت نتانیاهو در شرایط کنونی یک نوع تلاش برای جبران کسری مشروعیت داخلی نیز به حساب می آید. ائتلاف لیبرمن و نتانیاهو اگر چه در انتخابات اخیر کنست با کسب حدود یک چهارم آراء به پیروزی رسید، اما همه می دانند که این ائتلاف با کاهش 11کرسی به موقعیت ضعیف تر رسیده و قطعا عمر دولت جدید نتانیاهو بسیار کوتاه تر از عمر دولت کنونی که به حدود سه سال رسید، خواهد بود. این دولت در مقایسه با دولت های دو دهه اخیر به احتمال بسیار زیاد، کوتاه ترین عمر را خواهد داشت. نتانیاهو با این حمله تلاش کرد تا موقعیت ائتلاف لیکود- بیتنا را نزد احزاب مذهبی نظیر شاس و میرتز بهبود بخشیده و آنان را به ائتلاف با دولت ترغیب نماید. پیش از این احزاب مذهبی نگرانی خود را از وادار شدن اسرائیل به عقب نشینی از مناطق جولان و جبل الشیخ -متعلق به سوریه- ابراز داشته بودند از نظر آنان نتانیاهو تحت فشار جریان بیداری اسلامی و برای خنثی کردن موج رو به افزایش احساسات ضد اسرائیلی در منطقه عربی از مناطق اشغالی 1967 عقب نشینی خواهد کرد.
نتانیاهو برای جلب اعتماد این احزاب، حمله به سوریه را در دستور قرار داده است تا بگوید مصمم به حفظ مناطق اشغالی است و از سوی دیگر قصد دارد در آستانه شکل گیری دولت دوم بگوید که تحت هیچ فشار خارجی نیست و کماکان با دست باز طرح های امنیتی را دنبال می نماید.
3- حمله جنگنده های رژیم غاصب به حومه دمشق قطعا با یک محاسبه منطقه ای هم توام بوده است به بیان دیگر این حمله بدون هماهنگی با کشورهایی در منطقه صورت نپذیرفته است و در این میان کشورهایی که طی 22 ماه گذشته همه ظرفیت خود را برای ایجاد بحران در دمشق به میدان آوردند، در مظان جدی اتهام هستند. کشورهای عربستان، قطر و ترکیه در این ماجرا به نوعی دخالت داشته و کمترین جرم آنان «اطلاع داشتن» است و این تا حد زیادی یک اتفاق و روند تازه به حساب می آید چرا که تاکنون سوریه با اقدام مشترک نظامی صهیونیستی، عربی و ترکی مواجه نبوده است.
4- مقامات رژیم صهیونیستی گفته اند که پیش از حمله، مقامات ارشد آمریکا را در جریان جزییات حمله هوایی به سوریه قرار داده اند. این اظهارات با سکوت مقامات آمریکایی مواجه شده و این می تواند واقعیت داشته باشد کما اینکه اگر واقعیت هم نداشته باشد، سکوت مقامات آمریکایی از جنبه حقوقی به معنای پذیرش آثار ناشی از مطلع بودن از این تجاوز می باشد هرچند اسرائیل اساسا بدون جلب نظر موافق آمریکا قادر به ورود به فضای امنیتی سوریه نبوده است چرا که همه می دانند که یک اقدام خودسرانه در منطقه می تواند به یک سلسله حوادث غیرقابل مهار منجر شود.
اما چرا آمریکایی ها اجازه یا رضایت و یا دستور حمله را داده اند؟ اگر به زمان حمله و وضعیت نیروهای مرتبط با آمریکا در سوریه- جریان موسوم به ارتش آزاد نگاه بیاندازیم پاسخ این سوال را دریافت می کنیم. آمریکایی ها طی هفته های اخیر و بلکه از اواسط مهرماه به این جمعبندی رسیدند که دولت سوریه تحت هیچ شرایطی تغییر نمی کند و اقدامات فشرده بین المللی، منطقه ای و داخلی قادر به واژگون کردن حکومت کنونی نیست.
از این رو آمریکایی ها سعی کردند دولت اسد و متحدان منطقه ای آن را متقاعد نمایند که اسد تا 2014 بماند و در آن سال در انتخابات کاندیدا نشود و میدان را به مخالفان واگذار کند تا آن موقع هم حتی الامکان دولتی مشترک بین مخالفان و موافقان اسد شکل بگیرد. آمریکایی ها برای جا انداختن این طرح چندین نوبت به مسکو رفتند و از طریق اخضر ابراهیمی تلاش کردند تا ایران را نیز به پذیرش این طرح متقاعد نمایند. اما برخلاف تصور آمریکایی ها، طرح با پاسخ منفی دولت سوریه و مخالفت ایران مواجه شد چرا که پذیرش این طرح به معنای فروش استقلال سوریه بود. در این بین سوال مهمی که برای ایران و سوریه وجود داشت این بود که چه حجت قانونی برای محروم کردن مردم سوریه از انتخاب دوباره اسد در سال 2014 وجود دارد و به چه دلیل سوریه و هواداران آن باید زیر بار چنین تحمیل ناروایی که می تواند در کشورهای دیگر نیز تکرار شود، بروند؟ مخالفت دولت و مردم سوریه و مخالفت ایران و عدم همراهی روس ها با این طرح، عصبانیت آمریکا را برانگیخت و این در حالی بود که اوباما گمان می کرد در آغاز دوره دوم ریاست جمهوری، می تواند از برگ توافق بین المللی و منطقه ای بر سر بحران سوریه استفاده کرده و بقیه مسایل را هم با روش مشابه حل و فصل نماید. بمباران هوایی سوریه توسط اسرائیل در چارچوب گوشمالی اسد صورت گرفت ولی خود «واکنش محدود» به پاسخ قاطع دمشق نشان می دهد که آمریکایی ها ناچارند شرایط جدید را بپذیرند.
5- حمله نظامی به سوریه، اسرائیل را در شرایط تهدید قرار می دهد، حمله به سودان و سوریه به فاصله حدود 3 ماه از یکدیگر منطقا توسل به اقدامات نظامی علیه اسرائیل را توجیه حقوقی می کند.
این در حالی است که دو منطقه حساس شمال فلسطین که در تسخیر رژیم صهیونیستی است متعلق به سوریه است و تاکنون هیچ کشوری حقی برای رژیم جعلی اسرائیل در تداوم سیطره بر جولان و جبل الشیخ قایل نشده و هیچ قانون بین المللی هم برای حمایت از تصرف این منطقه وجود ندارد از سوی دیگر کرانه باختری رود اردن که حدود 5500 کیلومترمربع مساحت دارد از نظر بین المللی «منطقه اشغالی» شناخته شده و طبعا آزادسازی آن کاملا قانونی است کما اینکه آزادسازی کل فلسطین -سرزمین های 48 و 67- مشروع است.
حمله نظامی رژیم صهیونیستی به شمال دمشق دست سوریه را در هرگونه اقدامی باز می کند. سوریه می تواند بطور رسمی اعلام کند که همچنانکه اسرائیل به خود اجازه داده وارد هوا و خاک سوریه شده و دولت سوریه را ناتوان تلقی کرده است، هر کس اجازه دارد از مرزهای جنوب غربی سوریه عبور کند. در این صورت یک مسابقه ای در جهان اسلام راه می افتد و زمین را زیر پای صهیونیست ها به لرزه درآورد و یا سوریه می تواند اعلام کند که برای ایجاد تدابیر دفاعی از همه ظرفیت های بین المللی و منطقه ای و داخلی کمک می گیرد و مخصوصا در جوار منطقه اشغالی جولان پادگانهایی را در اختیار حزب الله لبنان، حوثی های یمن و... قرار می دهد و در عمل هم این اقدام را انجام دهد که کار بسیار ساده ای است، اسرائیل قادر به مقابله با این نیروها نیست چرا که حمله به یگانهای حزب الله به معنای پذیرش جنگ با این جنبش است و حال آنکه سیاست تل آویو پرهیز از درگیری با این نیروهاست. دولت بشاراسد می تواند در واکنش به اقدام تجاوزکارانه صهیونیست ها مراکز حساس نظامی و امنیتی رژیم که با فاصله 10 تا حداکثر 100 کیلومتری در دسترس دمشق هستند را زیر آتش موشک ها و هواپیماها قراردهد اگر این اتفاق بیفتد جنگ حزب الله و حماس در شمال و غرب فلسطین بلافاصله آغاز می شود و این موضوعی است که نه تنها برای رژیم غاصب بلکه برای آمریکایی ها هم خسارت فراوان و غیرقابل تصور به همراه می آورد. این مسئله قطعا سبب تشدید ضدیت مردمی با آمریکا بخصوص در کشورهایی نظیر مصر،لیبی و تونس خواهد شد.
6- صهیونیست ها اگر چه حمله به اطراف دمشق را با این جمعبندی انجام دادند که این بار هم سوریه واکنشی نشان نخواهد داد اما همه شواهد و قرائن بیانگر آن است که اسرائیل در اضطراب و نگرانی مطلق از واکنش سوریه بسر می برد. البته سوری ها اعلام کرده اند که واکنش آنان «غافلگیرانه» خواهد بود ولی این به معنای آن نیست که فرصت زیادی در اختیار تل آویو است.
خراسان:پرونده آمیا و ضرورت رویکرد حقوقی به موضوعات امنیتی
«پرونده آمیا و ضرورت رویکرد حقوقی به موضوعات امنیتی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم دکتر ابراهیم متقی است که در آن میخوانید؛فصل ششم منشور ملل متحد بر ضرورت حل مسالمت آمیز اختلافات برای اجتناب از بحران های منطقه ای و بین المللی تاکید دارد. ماده 33 تا 38 منشور ملل متحد نیز فرآیندهای مربوط به رویکرد حقوقی برای حل موضوعات امنیتی و راهبردی را ارایه می دهد. یکی از موضوعات امنیتی دو دهه گذشته در روابط ایران و آرژانتین شکل گرفته است. همواره اسرائیل تلاش داشته است تا موضوع مربوط به «پرونده آمیا» را به نقطه تضاد و تعارض ایران با سیاست بین الملل تبدیل نماید.
توافق ایران و آرژانتین درباره تداوم فرآیند حقیقت یابی از طریق مذاکره سیاسی و پیگیری حقوقی را باید نمادی از تلاش سازمان یافته دیپلماتیک جهت کاهش تهدیدات امنیتی علیه جمهوری اسلامی ایران دانست. پرونده آمیا از سال 1994 به بعد یکی از مشکلات تحرک دیپلماتیک و اقتصادی ایران در آمریکای لاتین بوده است. به همین دلیل می توان فرآیندی را مورد ملاحظه قرار داد که به موجب زمینه های لازم برای حل مسالمت آمیز اختلافات حقوقی و امنیتی فراهم گردیده است.
پیگیری حقوقی پرونده آمیا بعد از دو دهه بی اعتمادی در اواخر ژانویه 2013 در محافل دیپلماتیک و مراکز رسانه ای مطرح شد. «کریستینا فرناندز دکرشنر» رئیس جمهوری آرژانتین از تشکیل یک کمیته مستقل برای انجام تحقیقات در مورد انفجار آمیا خبر داد. پس از آن، نیز رسانه های ایران بر اساس اظهارات مقامات اجرایی و دیپلماتیک چنین توافقی را تایید کردند. هرگاه ایران تلاش نماید تا موضوعات مورد اختلاف خود با کشورها و سازمان های بین المللی را از طریق مسالمت آمیز پیگیری کند، با واکنش گروه های اسرائیل محور روبرو می شود.
چنین رویکردی به منزله آن است که گروه های محافظه کار در آمریکا به همراه مجموعه های اسرائیل محور و دولت اسرائیل تلاش دارند تا هر موضوع حقوقی را تبدیل به بحران امنیتی نمایند. به همین دلیل است که پرونده آمیا بعد از دو دهه هنوز به عنوان دغدغه امنیتی بسیاری از کارگزاران جمهوری اسلامی ایران و برخی از نهادهای بین المللی باقی مانده است اعلام سفر قاضی پرونده آمیا به تهران در قالب فعالیت «کمیته حقیقت یاب» متشکل از 5 قاضی بی طرف که قرار است هیچکدام ملیت ایرانی و آرژانتینی نداشته باشند انجام گرفته است. کمیته حقیقت یاب را می توان به عنوان نمادی از تلاش همکاری جویانه نهادهای امنیتی ایران با مجموعه های حقوقی و قضایی در آرژانتین دانست.
1- الگوی تعامل سازنده در فرآیند حل اختلافات حقوقی ـ امنیتی ایران و آرژانتین
رویکرد ایران برای حل اختلافات امنیتی ایجاد شده با آرژانتین معطوف به همکاری سازنده خواهد بود. سفر قاضی این پرونده به تهران قرار است در شرایطی انجام گیرد که «هکتون تیمرمن» وزیر امور خارجه آرژانتین فرآیند سفر را سازنده و معطوف به الگوی همکاری جویانه ایران برای بررسی واقعه حادثه آمیا ذکر کرده است. طبیعی است اگر بوینس آیرس در فرآیند ادامه این بررسی به رویکرد حقوقی پایبند بماند در چنین فرآیندی امکان بررسی موضوع از طریق مذاکره با برخی از مقامات و کارگزاران دفاعی و امنیتی ایران حاصل خواهد شد. در پرونده آمیا نام 8 ایرانی به عنوان اعضای اصلی برنامه ریزی انفجار «مرکز یهودیان بوینس آیرس» ذکر گردیده است.
مذاکره با مقامات دیپلماتیک و امنیتی ایران بخشی از ماموریت قاضی پرونده خواهد بود. این سفر در چارچوب ماده 33 از فصل ششم منشور ملل متحد انجام می گیرد. در ماده 33 این موضوع مورد تاکید قرار گرفته است که: «طرفین هر اختلاف برای حفظ صلح و امنیت بین المللی، باید قبل از هر چیز از طریق مذاکره، میانجی گری، سازش، داوری، رسیدگی قضایی و توسل به نهادهای منطقه ای» که مبتنی بر ابزارها و فرآیندهای صلح جویانه می باشد، اختلافات خود را برطرف نمایند.
پرونده آمیا در دو دهه گذشته به عنوان یکی از موضوعات تهدیدکننده منافع ملی ایران در محیط منطقه ای و بین المللی بوده است. رئیس جمهور آرژانتین از تشکیل کمیته مستقل برای انجام تحقیقات حقیقت یاب درباره انفجار مرکز یهودیان بوینس آیرس حمایت به عمل آورده است. این موضوع با واکنش شدید اسرائیل روبرو گردید. «ایگار پالمور» وزیر امور خارجه اسرائیل در اقدامی مداخله گرایانه مبادرت به احضار سفیر آرژانتین در تل آویو نمود. به این ترتیب می توان نشانه هایی را مورد ملاحظه قرار داد که چگونه مذاکرات بین المللی تحت تاثیر گروه های فشار و نیروهای غیررسمی قرار می گیرد.
2- الگوی کنش دیپلماتیک ایران برای حل حقوقی پرونده آمیا
در سال های گذشته مقامات سیاسی آرژانتین تلاش نمودند تا موضوع انفجار مرکز یهودیان بوینس آیرس را از طریق نهادهای سیاسی و امنیتی بین المللی پیگیری نمایند. به همین دلیل «پلیس بین الملل» ماموریت پیدا نمود تا پیگیری پرونده آمیا را به انجام رساند. از آنجایی که برخی از متهمین پرونده دارای مصونیت دیپلماتیک می باشند، بنابراین امکان پیگیری موضوع از طریق اینترپل با مشکلات زیادی روبرو شد.
در نهایت ایران و آرژانتین در حاشیه اجلاس سران اتحادیه آفریقا در آدیس آبابا توافق کردند که در روند حل اختلافات حقوقی و امنیتی دو کشور، از سازوکارهای دیگری از جمله: مذاکره و رسیدگی قضایی استفاده خواهند کرد. بر این اساس و در پی توافقات به عمل آمده در آدیس آبابا وزیر خارجه ایران و آرژانتین در نامه ای به دبیرکل اینترپل اعلام کردند که دو کشور این موضوع را از این پس خودشان پیگیری خواهند کرد و نیاز به اقدامی در این خصوص از سوی اینترپل نیست. این امر نشان می دهد که چنین مراکز و مجموعه هایی از تمامی ابزارهای خود بهره می گیرند تا مسایل مورد اختلاف ایران با سایر کشورها، در قالب سازوکارهای حقوقی پیگیری نشود. آنان تلاش دارند تا موضوعات مورد اختلاف ایران با سایر کشورها در وضعیت امنیتی قرار گیرد. به همین دلیل است که بعد از اعلام فرآیند جدید معطوف به رسیدگی قضایی در قالب کمیته حقیقت یاب، مقامات اسرائیلی به همراه برخی از سازمان های یهودی در آمریکای لاتین و اروپا نسبت به آن اعتراض نمودند.
تشکیل کمیته حقیقت یاب به عنوان نماد رسیدگی قضایی از طریق سازوکارهای مسالمت آمیز تلقی می شود. اعلام سفر قاضی آرژانتینی به تهران را می توان به عنوان یکی از الگوهای حل مسالمت آمیز اختلافات ایران و بازیگرانی دانست که عموما توسط نیروهای مداخله گر و لابی های اسرائیل محور بین المللی تصاعد پیدا می کند. الگوی تصاعد بحران در زمره مطلوبیت های راهبردی برای گروه های محافظه کار و امنیت گرا در آمریکا و اسرائیل محسوب می شود. عبور از چنین بحران هایی صرفا در شرایطی حاصل می گردد که امکان تحرک دیپلماتیک و بهره گیری از سازوکارهای حقوقی برای کارگزاران راهبردی جمهوری اسلامی ایران فراهم گردد.
جمهوری اسلامی:آنچه میماند
«آنچه میماند»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛مسائل مطرح شده در جلسه علنی مجلس در روز یکشنبه 15 بهمن ماه جاری و درگیریهای لفظی میان رؤسای دو قوه مجریه و مقننه را از دو منظر میتوان ارزیابی کرد. از یک منظر، میتوان به خاطر استفاده رئیسجمهور از حق قانونی خود برای دفاع از وزیری که درحال استیضاح شدن بود، سخنان او را طبیعی دانست و با همین استدلال، سخنان رئیس مجلس را نیز حق طبیعی وی برای پاسخگوئی به اظهارات رئیسجمهور تلقی کرد. اما منظر دوم اینست که آنچه در این بگومگوها رخ داد، چنگ انداختن به چهره انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بود، آنهم در ایام دهه فجر که زمان تلاش برای نزدیک کردن دلها و تقویت ارادهها به منظور همسوتر کردن نیروها با آرمانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی است.
جلسه استیضاح وزیر کار میتوانست بدون بگومگوها برگزار شود و طرفین با استفاده از حقوق قانونی خود، این استیضاح را به سامان برسانند. همانگونه که رأی اعتماد گرفتن وزیر از مجلس امری طبیعی است، از دست دادن رأی اعتماد نمایندگان نیز امری طبیعی است. شخص وزیری که استیضاح میشود و همینطور رئیس دولت بعد از آنکه در چارچوب قانون، دفاعیات خود را به نمایندگان مجلس ارائه کردند، باید به نظر مجلس تمکین کنند. نمایندگان مجلس نیز ضمن استفاده از حق قانونی خود برای استیضاح وزیر، ملزم به رعایت جوانب اخلاقی و شرعی موضوع هستند و در نهایت با ارائه رأی، تمایل یا عدم تمایل خود به ادامه کار وزیر را نشان میدهند.
این، روندی است که طی 34 سال گذشته همواره ادامه داشت و بارها برهمین منوال بسیاری از وزرا استیضاح و بعضی از آنها برکنار و بعضی دیگر ابقاء شدند. این روند قانونی و اخلاقی قطعاً به نفع مجلس و قوه مجریه است کما اینکه کشور و نظام نیز از آن سود میبرند. رمز این واقعیت نیز اینست که در چنین روندی طرفین پای بندی خود به قانون و اخلاق را نشان میدهند و طبیعی است که هر جا به قانون عمل شود، همه سود میبرند حتی اگر خود قانون دچار نقص باشد. اگر یکی از طرفین به قانون ایراد داشته باشد، در آن صورت باید از راهکاری که آن را نیز خود قانون مشخص کرده وارد شود و برای رفع ایراد اقدام نماید و تا ایراد برطرف نشده باید به قانون عمل شود و همه در برابر آن تمکین کنند.
آنچه در حاشیه استیضاح وزیر کار در جلسه علنی یکشنبه 15 بهمن رخ داد، از چارچوب قانون و اخلاق خارج بود. اینکه چه کسی این روند خارج از چارچوب قانون و اخلاق را در این جلسه آغاز کرد، موضوع مهمی است ولی در این مقاله با آن کاری نداریم. آنچه اکنون درصدد گوشزد کردن آن هستیم، بهائی است که کشور، ملت و نظام جمهوری اسلامی برای این رویداد میپردازند و اینکه چه عواملی موجب تحمیل چنین هزینه سنگینی میشود و البته سخنی نیز با دشمنان ملت ایران.
1- در ایامالله دهه فجر، تمام همتها باید مصروف ایجاد وحدت شود. انتظار وحدت آفرینی و تحکیم پایههای وحدت، از مسئولان ارشد نظام بیش از دیگران است. وقتی این اصل بدیهی رعایت نمیشود و در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی به جای عمل به قانون و پای بندی نشان دادن به اخلاق، افشاگری علیه این و آن صورت میگیرد، قبل از هر چیز به پایههای وحدت ضربه وارد میشود و این، هزینه سنگینی است که به ملت و کشور و نظام تحمیل میگردد.
2- کسانی که در مناصب اجرائی و قانونگذاری قرار دارند، باید بدانند که حضور در این مناصب، به لطف خدا، برکت فداکاریهای مردم، خون شهیدان و رهبری امام برای به پیروزی رساندن انقلاب نصیبشان شده است. شکر نعمت الهی، قدردانی از ملت، پاسداری از خون شهدا و عمل به رهنمودها و وصایای بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایجاب میکند وحدت در تمام مراتب حفظ شود و اعتبار و آبروی انقلاب و نظامی که با آنهمه تحمل مشقت تأسیس شده است بر منافع و ملاحظات شخصی و گروهی ترجیح داده شود. برای انجام این وظیفه، مدیران ارشد نظام باید در صف اول قرار داشته باشند.
3- رهبر معظم انقلاب در مقاطع مختلف، از جمله چند هفته قبل، با تأکید فراوان به مسئولین توصیه کردند از علنی کردن اختلافات خودداری نمایند و راه را برای پیدایش تشنج در کشور ببندند. متأسفانه همان کسانی که باید قبل از دیگران به رهنمودهای رهبری عمل نمایند، درست در نقطه مقابل قرار گرفته و اختلافات را علنی کردند و به تنور دعواها هیزم ریختند. اولین نشانه اعتقاد به ولایت فقیه، پای بندی عملی به رهنمودهای ولی فقیه است و کسانی که در عمل به توصیههای رهبری عمل نمیکنند نمیتوانند خود را پیرو رهبری و معتقد به ولایت فقیه بدانند. افرادی که مدیریتهای ارشد را به عهده میگیرند باید در عمل بیش از دیگران به ولایت فقیه پای بند باشند تا بتوانند به وظایف خود عمل کنند و اگر عکس این باشد، کشور همواره دچار مشکلات خواهد بود.
4- به تبلیغات دشمنان انقلاب و بدخواهان نظام جمهوری اسلامی اگر بنگرید، به این نتیجه خواهید رسید که آنان از اختلافات مسئولین جمهوری اسلامی بیشترین بهرهبرداری را به عمل میآورند. اگر ماجرای حاشیه سازیهای جلسه استیضاح وزیر کار موجب نگرانی مردم شد، متأسفانه دشمنان از این واقعه خوشحال شدند و برای تشنج آفرینان کف زدند. آیا همین دشمن شاد شدن نباید افرادی را که بدون توجه به مصالح کشور و منافع ملت به هر اقدامی مبادرت میکنند متنبه کند و آنها را از ادامه مسیر در کژراههای که برگزیدهاند منصرف نماید؟!
در اینجا لازم است به دشمنان انقلاب و بدخواهان نظام جمهوری اسلامی اعلام نمائیم که بیهوده شادی نکنند و این خیال خام و باطل را از سر بیرون نمایند که چنین رویدادهائی مردم را از صحنه خارج و نظام جمهوری اسلامی را از پشتوانه مردمی محروم خواهد کرد. دشمنان باید بدانند که اعتقاد مردم ایران به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی عمیقتر و مستحکمتر از آنست که این قبیل رویدادها در اراده آنها کوچکترین تأثیری بگذارد. مردم ایران در طول 34 سال گذشته این واقعیت را تجربه کردهاند که افراد به مسئولیتهای مختلف میرسند و در این مسئولیتها امتحان پس میدهند.
آنها میآیند و میروند ولی آنچه میماند و استوارتر و قویتر میشود، نظام جمهوری اسلامی است. این واقعیت را دشمنان ملت ایران در روز 22 بهمن امسال یعنی روز یکشنبه هفته آینده در سرتاسر ایران شاهد خواهند بود. مردم ایران در روز 22 بهمن، با حضور گسترده خود در راه پیمائیهای سی و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب و همزمان با سی و پنجمین بهار آزادی امیدهای دشمنان را ناامید خواهند کرد و به جهانیان نشان خواهند داد که حوادث تلخی مانند آنچه در حاشیه جلسه استیضاح وزیر کار در مجلس رخ داد، هرگز در اراده آنها برای حمایت از نظام جمهوری اسلامی و پایبندی به آرمانهای انقلاب اسلامی خللی ایجاد نخواهد کرد.
رسالت:پشتوانه تاریخی 22 بهمن
«پشتوانه تاریخی 22 بهمن»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛22 بهمن جشن پیروزی انقلاب اسلامی است، روز تجدید عهد مردم با نظام مردمسالاری دینی و رهبری است، روزی است که میلیونها ایرانی فرصت دیدار با یکدیگر را مییابند تا برای استمرار مبارزه خویش تجدید قوا کنند، روزی است که ملت ایران با حضور نمادین و یکپارچه در صحنه، همبستگی خویش را در برابر چشم دشمنان به نمایش میگذارد تا مایه یاس بدخواهان و سبب شادمانی دوستداران سربلندی ایران اسلامی را فراهم سازد.22 بهمن جشن بازگشت به ارزشهای والایی است که عامل پیدایش انقلاب اسلامی شد و فرصتی است برای تمام هموطنان و یکایک مردم ما از هر قشر و گروه تا با حضور پرشور دلبستگی خود را به ایران ابراز دارند.22 بهمن در انحصار هیچ کس نیست؛ روز ملت ایران است، روز سرافرازی مردم است. 22 بهمن "آزادی" را به ارمغان آورد؛ آرمانی که ملت ایران سالیان سال در راه آن و علیه استبداد پادشاهان مبارزه کرده بود.
مبارزهای که در دوران معاصر از انقلاب مشروطیت آغاز شد اما با دخالت بیگانگان نه تنها روزگار "آزادی" به سر آمد بلکه بلای "استعمار" نیز گریبانگیر ملت شد و با حاکمیت رژیم پهلوی و به قدرت رسیدن عوامل انگلیس و آمریکا و تصویب قانون کاپیتولاسیون "استقلال" ایران هم خدشهدار شد. 22 بهمن پاداش سال ها مقاومت مردم ایران در برابر "استعمار" انگلیس است، مقاومتی که با نهضت ملی شدن صنعت نفت شروع شد اما آمریکاییها و انگلیسیها پس از یک عقبنشینی تاکتیکی، کودتای 28 مرداد را طراحی کردند و بار دیگر شاه را با سرسپردگی بیش از گذشته به مسند قدرت بازگردانیدند تا علاوه بر "استقلال" و "آزادی"،"فرهنگ اسلامی" ما را نیز در پای بیگانگان قربانی کند. 22 بهمن هدیه خداوند به امام خمینی(ره) و ملت ایران بود در قبال پانزده سال مبارزه نفسگیر از سال 1342 علیه رژیم شاه.
در 22 بهمن 57 ملت ایران با تکیه بر این پشتوانه استوار و با عبرت آموزی از این تجربیات تلخ اما گرانسنگ به آرزوی دیرین خویش رسید و براساس استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی نظام مردمسالاری دینی را بنیان نهاد. رمز استمرار انقلاب اسلامی و بقای نظام مردمسالاری دینی نیز مرهون عدم غفلت از این تجربیات تاریخی است.
تجربه این 34 سال نیز ثابت کرده است که سردمداران نظام سلطهجهانی از آنجا که اساس پیشرفت خود را بر چپاول ذخایر و استثمار دیگر کشورها از جمله ایران بنا نهادهاند هیچگاه حاضر نشدهاند انقلاب اسلامی و استقلال ملت ایران را به رسمیت بشناسند و هر نیرنگی را برای فروپاشی نظام مردمسالاری دینی به کار بستهاند.چنان که تهاجم سیاسی به نظام نوپای اسلامی، نخستین یورش دشمنان بود و گروههایی همچون جبهه ملی، منافقین، کمونیستها و حتی ساواکیها را به خیابانها کشاندند تا مانع برقراری آرامش در جامعه شوند اما نفوذ کلام امام خمینی (ره) و هوشیاری مردم در اطاعت از رهبری، تهاجم سیاسی را عقیم گذاشت و نوبت به تهاجم نظامی رسید که در قالب کودتاها وغائلههایی به نام خلق و ایجاد ناآرامی در کردستان و آمل و امثال آن طراحی شد اما خوشبختانه دشمن را به مقصود نرساند و نهایتا صدام را به تجاوز و لشکرکشی نظامی تحریک کردند که با مقاومت ایثارگرانه ملت ایران مواجه شد.در مرحله بعد دشمن "تهاجم اعتقادی، فرهنگی،سیاسی" و چند جانبهای را تدارک دید و با همدستی وابستگان و دلبستگان خویش، حمله به نظام اسلامی را از درون نظام آغاز کرد. نقطه اوج این تهاجم فتنه سال 88 بود که کاسه صبر ملت را لبریز ساخت و این تهاجم نیز به لطف الهی خنثی شد.اینک دشمن سرخورده از محاسبات قبلی به موازات تشدید سیاست همیشگی تفرقهافکنی، "تهاجم اقتصادی" را برنامهریزی کرده است تا اقشار ضعیف را به ستوه آورد و به گمان خود آنان را رو در روی نظام اسلامی قرار دهد اما به مدد الهی و با رهنمودهای هوشمندانه مقام معظم رهبری، ملت ایران، این مرحله حساس را نیز پشت سر خواهد گذاشت و مسئولان عالیرتبه نظام با وحدت و هماهنگی، تهاجم اقتصادی را نیز ناکارآمد خواهند ساخت.
اکنون چشم امید مسلمانان بلکه تمام عدالتخواهان جهان به انقلاب نستوه و بالنده 22 بهمن دوخته شده است و مشعلی که 22 بهمن در ایران برافروخت، اینک بر کشورهای اسلامی پرتو افکنده است و همه مظلومان جهان را به راه روشن وحدت و مقاومت فرا میخواند و این واقعیت بار مسئولیت ملت ایران، خصوصا دولتمردان را سنگینتر میکند، مباد که از کینهتوزی دشمن زخم خورده و دامی که بر سر راه قدرتطلبان میگستراند، غفلت ورزند و با دلمشغولی به ظواهر فریبنده پست و مقام، در انجام رسالت خطیر خویش و بویژه رسیدگی به اقشار ضعیف و نیازمند جامعه کوتاهی کنند.
سیاست روز:نگاهی دیگر به روز استیضاح
«نگاهی دیگر به روز استیضاح»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛ماجرای روز استیضاح وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، علاوه بر آن که رسانههای داخلی خودمان به آن پرداختند، رسانههای خارجی به ویژه فارسی زبان هم آن را بازتاب دادند، بازتاب آن در رسانههای فارسی زبان خارجی، در کشور هم بازتاب داشت، یعنی مطالب و تیترها و صفحات سایت آنها در برخی رسانههای داخلی مورد استفاده قرار گرفت.
نخست میخواهم درباره نوع برخورد رسانهای و شخصیتهایی که نسبت به این اتفاق اظهارنظر کردهاند، از دریچهای دیگر بنگرم.
یک عمل و خواسته قانونی براساس چارچوبهای قانونی موجود در کشور، روزیک شنبه در صحن علنی مجلس اتفاق افتاد. دولت هم براساس همین قانون به مجلس رفت و به هر نحوی که امکان داشت از عملکرد خود و وزیرش دفاع کرد، نمایندگان موافق استیضاح هم سخنشان را بیان کردند و ایضاً وزیر و رئیس جمهور هم، اینگونه. دست آخر رئیس مجلس هم به واسطه سخنان رئیسجمهور پاسخ داد.
این که چرا نگرانیم از این اتفاقی که افتاده، جای بحث دارد. این که چرا نگران از بازتاب چنین اتفاقاتی در رسانههای خارجی هم هستیم جای بحث دارد و این که چرا ما در داخل کشور بازتاب اتفاق در رسانههای خارجی را باز هم بازتاب میدهیم هم نکتهای است برای خودش.
نگارنده بر این اصل پایبند است که باید در همه عرصهها، اخلاق اسلامی و انسانی به ویژه در حوزه سیاسی رعایت شود. همانگونه که بزرگان دینی ما از رسول بزرگوار اسلام گرفته تا ائمه معصومین(ع) به آن پایبند بودند و آن را رعایت میکردند و همین برای ما الگویی است تا بتوانیم ذرهای خود را با آن آموزهها تطبیق دهیم.فلسفه وجودی این بزرگواران همین است.
اما این امر در یک نظام اسلامی نباید مورد غفلت قرار گیرد که حکومتی که اقتدار آن براساس وجود مردمی آگاه و بصیر و به ویژه جایگاه ولایت فقیه که حضرت امام(ره) درباره آن فرمودند «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد» هیچگاه با مشکلی لاینحل مواجه نخواهد شد. اعتقاد قلبی و واقعی به این دو ویژگی مهم و بزرگ در نظام اسلامی، هیچگاه نگرانی به دل راه نخواهد داد. که البته این اعتقاد حقیقی و واقعی به این دو اصل و رکن مهم حکومت اسلامی، از بدو انقلاب تاکنون بوده و باز هم خواهد بود.
به تیترهایی که روزنامهها و رسانههای دیگر درباره روز استیضاح در تحلیلهای خود از آن استفاده کردند توجه کنید. همه به نوعی نگرانی خود را از آن روز، ابراز داشتند و آن را یک روز تلخ و سیاه و دردآور و توطئهآمیز و دهها واژه دیگر تعبیر کردند.
چرا؟چرا باید اینگونه مسائل را که میتوان به راحتی از کنار آن گذشت و تنها به انتشار آن بسنده کرد، بزرگ میکنیم و از آن یک غول بیشاخ و دم میسازیم؟ اگر چنین مسائلی پیش نیاید، مردم چگونه میتوانند سره را از ناسره تمیز دهند؟ در این کشور از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون مگر چنین اتفاقاتی نیفتاده است که اینگونه به خود ترس راه میدهیم؟ برای این کشور ومردم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.همین واکنش خود باعث تزلزل خواهد شد.
این اتفاق یک نقطه قوت و دلگرمی برای همه آحاد کشور است که اگر چنین نبود باید نگران میشدیم. یک اتفاق ساده که قطعا «خیری» در آن است؛ میتوانیم اینگونه به آن نگاه کنیم. چرا خودمان درباره اینگونه مسائل بزرگنمایی میکنیم. یک رئیس قوه مطلبی را مطرح کرده و یک رئیس قوه هم پاسخ داده است، قضاوت را هم به مردم واگذار کنیم که آنها بهترین قاضی هستند. نظام اسلامی با اینگونه رفتارها هیچگاه با چالش روبرو نخواهد شد. بگذارید رسانههای خارجی که اوضاع و احوالشان برای همگان روشن است، بنویسند و تحلیل کنند. ما خودمان باید سعی کنیم از اینگونه اتفاقات سوء برداشت و سوء تدبیر نکنیم. اینگونه مسائل را هم به عنوان تجربه هایی برای آینده انقلاب تلقی کنیم و سعی داشته باشیم از آنها به بهترین شیوه استفاده مطلوب خود را ببریم. مهم در این مقوله قانون است. رعایت قانون، اجرا و احترام به آن. این مقوله همواره مورد تاکید حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بوده است.
آنهایی هم که با نصایح رهبری همخوانی ندارند و به توصیه ایشان برای جلوگیری از اختلافات توجهی نمیکنند، تکلیفشان روشن است. اتفاقا اینگونه مسائل باعث میشود برخی مسائل روشن شود و مردم نسبت به آنها آگاهی یابند. آنگاه میتوانند در مقاطع گوناگون تصمیمگیری کنند.
رهبر معظم انقلاب در دیداری که دانشآموزان و دانشجویان با ایشان داشتند، درباره اختلافات فرمودند؛ البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هیچ اشکالی هم ندارد - دو نفر مسئولند، رفیقند، اختلاف نظر هم دارند؛ همیشه هم بوده است - اما اختلاف نظر نباید به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهای گوناگون، به اختلاف علنی، به گریبانگیری، به مچگیری در مقابل چشم مردم منتهی شود؛ چون آن اختلافات آنقدر اهمیت ندارد. یک وقت یک چیزهای مهمی است، خب مردم باید مطلع شوند؛ اما این اختلافاتی که انسان میبیند بین این حضرات هست، چیزهائی نیست که اینقدر اهمیت داشته باشد که حالا با ادعاهای گوناگون، ما اینها را بزرگ کنیم، جلوی چشم مردم نگه داریم، به اینها اهمیت بدهیم؛ که اهمیتی هم ندارد. اختلافات را نباید علنی کرد؛ اختلافات را نباید به مردم کشاند؛ احساسات مردم را نباید در جهت ایجاد اختلاف تحریک کرد. از امروز تا روز انتخابات، هر کسی احساسات مردم را در جهت ایجاد اختلاف به کار بگیرد، قطعاً به کشور خیانت کرده.»
وطن امروز:باز هم 88
«باز هم 88»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛وقایع روز یکشنبه مجلس شورای اسلامی حقیقتا تاسفبار بود. اگرچه بیانصافی محض است که سهم هر دو طرف این نزاع یکسان دیده شود اما تعیین سهم طرفین در واقع چیزی از فاجعهبار بودن اصل موضوع کم نمیکند.
بدترین نتیجه آنچه در روز یکشنبه اتفاق افتاد اساسا مربوط به صحنه سیاست داخلی کشور نیست. از جنبه داخلی ماجرا این است که رئیس یک قوه اراده کرده بود وزیر خود را قربانی کند تا صحن مجلس بدل به صحنه محاکمه رئیس قوه دیگر شود و آن دیگری هم در این شرایط چارهای جز دفاع نداشت.
مردمی که مذاکرات روز یکشنبه مجلس را شنیدند احتمالا قبل از هر چیز احساس نومیدی کردهاند. احساس بعدی هم لاجرم این بوده است که در میانه این همه مشکلات مهیب که مردم را زیر فشاری خردکننده قرار داده، چرا کسانی این همه اصرار دارند صحنه سیاسی و رسانهای کشور حتی یک روز خالی از دعوا و مجادله نباشد؟ و اگر انرژی و توان و نیرویی هست چرا به جای دویدن از پی حل مشکلات مردم، صرف بدل کردن جایی مثل صحن مجلس به مجلس تعزیه میشود؟ بیش از 4 سال است که این سوالهای آزاردهنده بسیاری از دلسوزان را رها نکرده است که چرا معرکهگیری از صحنه سیاسی کشور، بر زبان آوردن حرفهای شاذ و اصرار بر آن، ایستادن روبهروی مقدسات دینی و محترمات عرفی مردم، گرفتن تصمیمهای آشکارا نادرست و هزینه پرداختن برای آن تا جایی که صدای سینهچاکان و مخلصان هم درآید، توطئهپنداری همه اختلافات و به هیچ انگاشتن همه نظامات و شئونات قانونی کشور، از دید برخی آقایان یگانه روش سیاستورزی است؟
چرا برخی به هم ریختن کشور و به گروگان گرفتن مشکلات آشکار و نهان آن را مزیت نسبی خود در عرصه فعالیت سیاسی میدانند؟ قطبیسازی مداوم شرایط سیاسی کشور و به هم زدن ثبات و آرامش که باعث تبدیل شدن برخی از گرانبهاترین فرصتهای نظام به تهدید شده، از کدام آبشخور آب میخورد؟
چرا هنوز دعوای قبلی خاتمه نیافته و صدای داد و هوار آن معرکه از گوشها بیرون نرفته، صحنهای دیگر آراسته میشود؟ چرا نباید حتی یک روز آب خوش از گلوی مردمی پایین برود که تا امروز نجیبانه و با اقتدا به مولای خویش ایستاده و این صحنهها را به این امید که «این یکی دیگر آخری باشد» نگریستهاند؟ و مهمتر از همه، وقتی دشمنان اصلی این کشور، تاریخیترین و بیسابقهترین پروژه فشار خود علیه ملک و ملت را کلید زدهاند، چرا عدهای اصرار دارند دائما این آدرس را به افکار عمومی بدهند که آن بیرون خبری نیست و دشمن واقعی همین جا بیخ گوش ما در مجلس، قوه قضائیه، دولت، دستگاه امنیتی یا ... خفته است؟ چرا برخی نگرانند که همه انرژی کشور به سمت مبارزه با دشمن اصلی تجمیع شده و همه نیروها در این راستا همگرا شوند؟ جواب البته چندان پیچیده نیست، حالا دیگر قطعا نیست. خیلی حرفها میتوان زد که حالا مجالش نیست اما همین یک نکته را عنایت بفرمایید که وقتی کسی میداند کشور دلمشغول نبرد با خونیترین دشمنان خود است و در این اوضاع به آرامش و ثبات داخلی نیاز دارد و آن وقت با رو کردن مشکلات و اشکالاتی که به اقتضای مسؤولیت کاریاش در جریان آن قرار گرفته (یا برخی را خود بهوجود آورده)، آرامش کشور را به گروگان میگیرد، در واقع کاری جز اینکه در میانه جمع دوستان جدول دشمن را پر کرده باشد، نکرده است.
اما گفتم که قصه اصلی در داخل کشور نیست، اگر بود چندان بیمی نبود، چرا که این کشور به برکت تکیهگاهی استوار به نام «ولایت فقیه» از گردنههایی بس دشوارتر از این هم گذشته است. مساله اصلی این است که درست زمانی که دشمن در حال رسیدن به این نتیجه است که فشارها قادر به متوقف کردن ایران نیست و توطئههای منطقهایاش هم موثر از آب در نیامده و خود را برای در پیش گرفتن مشی و رویهای جدید آماده میکند، کسانی از داخل کشور سر بر میآورند و امید ناامید شده دشمن را دوباره احیا میکنند تا دشمن یک بار دیگر به این نتیجه برسد که هنوز برای کنار گذاشتن مسیر فشار زود است و به امید تشدید درگیریهای داخلی هم که شده، تصمیم بگیرد چند صباحی دیگر به همین راه برود.
هیچ یادم نمیرود که در آستانه انتخابات 88 هم همین صحنه تکرار شد. آن زمان هم پس از مذاکرات ژنو 1 ( در پاییز 87) آمریکاییها دریافته بودند که چارهای جز رسیدن به یک راهحل مشترک با ایران ندارند اما شب انتخابات کسانی از داخل ایران آنها را متقاعد کردند که اکنون وقت سازش و امتیاز دادن نیست و بهتر است صبر کنند چون در انتخابات اتفاقاتی رخ خواهد داد که معادله را تغییر میدهد. آن روز بزرگترین خیانت فتنهگران این نبود که چند سطل آشغال در خیابانهای تهران آتش زدند بلکه اصلیترین خیانت آنها این بود که روحیه باخته و ضعیف شده دشمن را بازسازی کرده و موجب شدند دور جدیدی از فشار و توطئه علیه ملت ایران با قطعنامه 1929 در خرداد 89 آغاز شود.
تاریخ این سالهای ما گویی فشرده شده است. در بازههای زمانی کوتاه در معرض آزمونهایی مشابه قرار میگیریم ولی باز جالب است که کسانی همچنان با اینکه سوالهای امتحان به همراه جوابهایش قبلا در اختیار آنها قرار داده شده، باز هم رفوزه میشوند.
مردم سالاری:سرو جمهوری اسلامی و موریانهها
«سرو جمهوری اسلامی و موریانهها»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علیودایع است که در آن میخوانید؛ پرچم سه رنگ ایران در همه جا به چشم میخورد، خیابانها همه آذین بندی شده است.بهمن ماه، برای ایرانیان ماه متفاوتی است. خاطره روزهای شیرینی که انقلاب ایران به رهبری معمار کبیر جمهوری اسلامی و تجدید پیمان با آرمانهای امام خمینی(ره) در 22 بهمن سوژههای رسانههای جهان میشود.
ایران اسلامی از نخستین روز پیروزی در طول سالیان سال انواع بحرانهای هزار رنگ را از سر گذرانده است. برکناری بنیصدر، هفتتیرکشی منافقین، بمبگذاری و شهادت مسوولان نظام، 8 سال جنگ تحمیلی، تهاجم فرهنگی، بحرانسازی بینالمللی برای برنامه هستهای ایران و اتهام تروریسم ایرانی و هزاران نمونه دیگر را جمهوری اسلامی همانند یک سرو راست قامت از سرگذرانده است.هرکدام از این بحرانها برای ساقط شدن یک حکومت کافی است، اما جمهوری اسلامی بیش از 3 دهه است که با اقتدار به حرکت خود ادامه داده است.
درست در قلب سیوچهارمین بهار جمهوری اسلامی اتفاقات ناخوشایندی در بهارستان رخ داده است که ایران را دشمن شاد کرد. لحظه، لحظه جمهوری اسلامی پرالتهاب و حساس است؛ هرثانیه ممکن است توطئهای از سوی دشمن علیه منافع ایران رخ دهد اما ایرانیان به بحران عادت کردهاند و ظرف چندین سال تجارب گران قیمتی کسب کردهاند. با توجه به این شرایط بحران خارجی باید به موضوعی حاشیهای تبدیل شده باشد اما عملکرد بد برخی افراد و سیاستمداران داخلی متاسفانه خود بحرانی ایجاد میکند.در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 92 فعالیتهای انتخاباتی و حزبی افراد آغاز شده است و هرلحظه بر میزان آن افزوده میشود.
به دور از چانهزنیهای سیاسی در جامعه ایران اتفاقات ناخوشایندی در حال شکلگیری است. آمار ازدواج کاهش یافته، آمار طلاق افزایش یافته، آمار بیکاری و تعطیلی کارخانهها و کارگاهها نگران کننده است؛ فراتر از همه اینها صدای استخوانهای مردم زیر بارگرانی شنیده میشود. براساس آمار رسمی بانک مرکزی نرخ تورم بیش از 28 درصد اعلام شده است، در حالی که آمار غیررسمی از عدد 50 درصدی سخن میگوید. بسیاری با طلوع آفتاب، هر روز انتظار کاهش سرمایه خود را میکشند، گرچه دهکهای متمول جامعه با طعم گرانی غریبه هستند ولی این وضعیت برای یک نظام مقتدر ناخوشایند است.
مردم ایران بهترین مردم دنیا هستند! این موجگرانی در هرجای دنیا رخ میداد یا باعث ساقط شدن دولت میشد یا شورش و عصیان جامعه را در پی میآورد. بحث ریاضت اقتصادی و وضعیت افت اقتصادی در اروپا نمونه بارز آن است. یکشنبه روز تلخی برای دلسوزان نظام بود، اگرچه ناراحتی از عملکرد برخی سیاستمداران ایرانی همانند گرانی عادی شده است ولی موضوع زمانی دردناک میشود که رئیس یک قوه علیه روسای دو قوه دیگر اتهاماتی سنگین مطرح میکند.
چند خبرنگار و روزنامه نگار به اتهام رابطه با رسانههای بیگانه دربازداشت به سر میبرند. فارغ از هر حرف و حدیث درباره آنها، براساس اظهار نظرهای صورت گرفته، رابطه با رسانههای بیگانه جرم محسوب میشود.حال جای این سوال است که آیا عملکرد بد و حتی زشت بعضی مسئولان که باعث ذوق زدگی رسانههای معاند میشود نباید تحت پیگرد قرار گیرد؟!
شاید گفته شود شرایط حساس است و نباید به آن پرداخته شود ولی عدم پرداخت و کالبد شکافی آن میتواند تبعات ناخوشایندی درپی داشته باشد.
جاروجنجال رسانههای بیگانه را میتوان بیارزش قلمداد کرد اگر صدای پای موریانه اتهام افکنی جدی گرفته شود. ماجرای اختلاس تاریخی 3 هزار میلیارد تومانی و کشاندن عوامل آن به پای میز محاکمه به خوبی نشان داد که مردم میدانند هرکسی در هرجایگاهی میتواند از قانون تخطی کند و آن را در صورت برخورد نظام به پای جمهوری اسلامی ننویسند.
آنچه که روز یکشنبه رخ داد حادثهای نبود که در عرض یک روز حادث شده باشد بلکه سماجت برای ریاست یک نفر بر سازمان تامین اجتماعی و جدال 11 ماهه آن در مجلس هشتم و نهم، نامهنگاری روسای قوا را در پس پرده داشته است.متاسفانه باید گفت شخص مقام معظم رهبری در طول 2 سال گذشته حداقل در 4 مورد صریحا به سران قوا درباره موج گرانی و پرهیز از مجادلات سیاسی تذکر جدی دادهاند اما میزان تمکین به ولایت فقیه و فرامین مقام معظمرهبری چقدر بوده است؟!
آنچه که روز یکشنبه روی داد از یک منظر دیگر نیز قابل پیگرد است؛ حدود 2 هفته پیشتر پنتاگون در گزارش رسمی به قدرت اطلاعاتی ایران اذعان کرده بود. آیا آنچه که روی داد سیستم اطلاعاتی، امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی را تهدید نکرد؟
در رقابتهای بینالمللی سیاسی بحث پروندهسازی و شنود غیرقانونی یک بحث رایج بوده است ولی برطبق اخلاق ایرانی، آرمانهای امام خمینی(ره) و منویات مقام معظمرهبری قابل پذیرش نیست. در اصل 25 قانون اساسی هم موضوع به صراحت رد شده است.
در نهایت یک هشدار جدی دیگر نیز باید مطرح کرد؛ پس از التهاب دردناک سال 88، انتخابات ریاست جمهوری 92 با رویکرد افشاگرانه و پروندهسازی که حقیقت را نشانه رفته میتواند تبعات سنگینی داشته باشد.
تاریخ جمهوری اسلامی گواهی میدهد مردم ایران باکسی شوخی ندارند و هرگونه تخطی از قانون و مقام معظم رهبری میتواند آنها را در هرجایگاهی که باشند در حاشیه براند یا از صحنه سیاسی حذف کند.
آفرینش:کنفرانس امنیتی مونیخ؛ فرصت ها و چالش ها
«کنفرانس امنیتی مونیخ؛ فرصت ها و چالش ها»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛کنفرانس امنیتی مونیخ هرساله در ماه فوریه در هتل بایریشر هوف در مونیخ آلمان برگزار میشود. این کنفرانس در سال 1962 توسط ادوارد هاینریش فن کلایست، نظامی سرشناس آلمانی، بنیان گذاشته شد و در آغاز « کنفرانس امنیتی بینالمللی» و نیز « کنگره دفاعشناسی» نام داشت.
این نشست در خصوص سیاستهای امنیت جهانی است که در آن تصمیمی گرفته نمیشود و صرفاً ویژه اظهار نظر، رایزنی و دیدارهای سیاسی است. شمار شرکتکنندگان کنفرانس امنیتی مونیخ بهتناسب افزایش کانونهای بحران و تنش در جهان نیز افزایش می یابد. هزینههای این کنفرانس نیز توسط وزارت دفاع آلمان و کمکهای مالی صنایع تسلیحاتی تامین میشود.در این کنفرانس هر سال بهطور ویژه به یک یا چند موضوع مهم امنیت بینالمللی پرداخته میشود.
امسال نیزچهل و نهمین کنفرانس امنیتی مونیخ از روز جمعه هفته گذشته آغاز بهکار کرده است. از دعوتشدگان امسال به این کنفرانس میتوان به نماینده رئیسجمهور آمریکا، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، آندرس راسموسن، دبیرکل ناتو، خوزه مانوئل باروسو رئیس کمیسیون اروپا، وزرای دفاع و امور خارجه آلمان، اخضر ابراهیمی، نماینده ویژه سازمان ملل در بحران سوریه، علی اکبرصالحی وزیرخارجه کشورمان و نمایندگانی از دولتهای مصر، ترکیه و قطر اشاره کرد.
امسال "موضوع هسته ای ایران"، "جنگ فرانسه در مالی" و "بحران داخلی سوریه" سه محور اصلی در جریان این نشست است که قرار است مورد بحث و تبادل نظر قرار بگیرد. در دو محور این موضوعات ایران طرف اصلی بحث است و این می تواند اهمیت نقش جمهوری اسلامی ایران را در تحولات بین المللی مشخص کند، به شرط آنکه با استفاده از فضای به وجود آمده درجهت شفاف سازی اهداف و تلاش های کشورمان در حل وفصل مسالمت آمیز مناقشات هستهای و منطقه ای برای جهانیان، استفاده گردد. درغیر این صورت کنفرانس مونیخ به محلی برای سیاه نمایی و محکوم کردن کشورمان دربی نتیجه بودن مناقشات هسته ای و مسئله سوریه، تبدیل خواهد شد.
درطی برگزاری این نشست وزرای خارجه آلمان،روسیه و کاترین اشتون مسول سیاست خارجی اتحادیه اروپا درمورد پرونده هسته ای و تاثیرگذاری ایران درمورد بحران سوریه اظهاراتی داشته اند و درطی آن خواستار مذاکرات صلح آمیز با ایران شده اند. اصولاً طرح مذاکره از سوی غرب همواره به این گونه بوده است که در جریان مذاکرات با درخواست های غیرمنطقی موجب به نتیجه نرسیدن گفتگوها شده و پس ازآن با استفاده از شانتاژهای تبلیغاتی ایران را مسبب عبث بودن مذاکرات معرفی کرده اند.
اما شرایط بین المللی امروز متفاوت از دیگراوقات است؛ امروز تمام دنیا به ویژه قدرت های بزرگ درپی پایان مناقشه هسته ای ایران هستند. وجود تحریم های اقتصادی هرچند که فشارمضاعفی را به ایران وارد کرده است اما موجب ضرر و زیان طرف های غربی نیز گردیده است. به لحاظ امنیتی نیز طولانی شدن مناقشات هسته ای ایران، افکارعمومی جهان را نسبت به خطرهسته ای ایران دچار تشویش کرده است. قدر مسلم با اطمینان از صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای کشورمان ضروری است تا هرچه سریعتر به لحاظ امنیتی و چه اقتصادی درصدد مذاکرات نتیجه بخش برآمد.
بحث دیگری که درکنفرانس مونیخ از سوی بسیاری از مقامات ارشد غربی عنوان شده است مذاکرات مستقیم میان ایران و آمریکا می باشد. سرگی لاوروف وزیرخارجه روسیه دراظهاراتی بر انجام این مذاکره تاکید کرده و بیان داشته که "ایران باید مطمئن باشد که غرب درپی تغییرنظام این کشور نیست". کنفرانس مونیخ فرصت مناسبی است تا ایران شبهات و ابهامات موجود را مطرح کرده واز مواضع خود درزمینه هسته ای و مسئله سوریه دفاع کند. ضمن اینکه باحضور کشورهای بزرگ وتاثیرگذار دراین کنفرانس ایران می تواند شرایط و ضوابط خود برای انجام مذاکرات مستقیم با سایرکشورها درمورد موضوعات مختلف رامطرح و به تبادل خواسته بپردازد. دستگاه دیپلماسی کشورمان موظف است تا از کنفرانس امنیتی مونیخ، نهایت استفاده را برده و با رایزنی های گسترده با مقامات دیگرکشورها مواضع ایران را درموضوعات مختلف مشخص کرده و ازحقوق کشورمان دفاع نماید. امیدواریم این مهم در نشست مونیخ محقق گردد.
ابتکار: آنچه البته به جایی نرسید، قانون بود
«آنچه البته به جایی نرسید، قانون بود»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛روز یکشنبه 15 بهمن ماه 1391قرار بود مردم ایران در اجرای بخشی از قانون، توسط نمایندگان خود در مجلس قانونگزاری کشورشاهد استیضاح وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی باشند. بر اساس اختیاراتی که قانون به نمایندگان داده است، آنان میتواند به تشخیص خود و مطابق قواعدی که در آئین نامه و قانون مشخص شده وزرای دولت را به خاطرعدول از قانون بازخواست نمایند. این اتفاق به عنوان یک رویه قانونی بارها در دولتهای مختلف افتاده است.
جلسه استیضاح وزیر کارهم مانند جلسات پیش از این تا ظهر روز یکشنبه جلسه ای عادی بود. کمتر کسی خارج از بهارستان پیش بینی میکرد که ساعتی بعد این روز به یکی از جنجالی ترین روزهای تاریخ پارلمانی کشور بدل میشود. اما این اتفاق افتاد و محمود احمدی نژاد که برای دفاع از وزیرش پشت تریبون قرار گرفت در کسری از ساعت بحث را به جبهه ای دیگر کشاند تا ماندن یا نماندن شیخ الاسلامی به فرعی ترین جلسه استیضاح و قانون به مظلوم ترین مساله روزکشور بدل شود.
درهمه یک سال گذشته که ماجرای مدیریت تامین اجتماعی مطرح شد، مخالفان و موافقان دولتی و مجلسی همواره از لزوم اجرای صریح و سریع قانون سخن گفته اند. در این مدت طیفی از منتقدان دولت در مجلس، سپردن سکان سازمان تامین اجتماعی به سعید مرتضوی توسط رئیس جمهور را با طرح دلایلی اقدامی خارج از قانون تلقی میکردند. آنها بارها اهرمهای قانونی در اختیار خود را برای مقابله با این اقدام به کار گرفتند. مخالفان اما تا روز یکشنبه راه به جایی نبردند و هر تکی که علیه کرسی ریاست تامین اجتماعی انجام میشد، بلافاصله با پاتک جبهه دولت خنثی میشد. در تمامی این«تک» و «پاتک»ها هم ظاهر قانون و مادهها و تبصرههای بار شده بر قوانین مختلف، ابزار کار و سلاح رزم دو طرف بوده است. هم مخالفان و هم موافقان در این روند فرسایشی، گاهی با تفسیر شخصی از قانون کار خود را پیش بردند، گاه با استناد به بند و تبصره ای فرعی راهکاری برای هدف اصلی خود یافتند، گاه سر قانون را به دلخواه کج کردند و گاه این واژه مظلوم را به راحتی آب خوردن دور زدند. چرا که این روزها انگار بیش از هر زمان دیگری هدف وسیله را توجیه میکند.
زمان اوج گیری مظلومیت قانون و استفاده ابزاری از این واژه مقدس و مظلوم اما روز برگزاری جلسه استیضاح و مکان این واقعه صحن علنی مجلس قانونگزاری کشور بود. در تمام طول برگزاری استیضاح، هم در جلسه صبح و گفتههای نمایندگان و وزیر و هم در جلسه جنجالی عصر و جدل «گفتم، گفتی» روسای دو قوه، آقایان مخالف و موافق، بارها از ظن خود یار قانون شدند و به رای خود قانون را هم یار خود کردند. اما آنچه البته به جایی نرسید اجرای قانون بود.
درحالی که بر اساس قانون وزیر باید در خصوص عملکرد قانونی و اختیارات و اقدامات خود بازخواست شود، در جلسه صبح مجلس، تقریبا هیچکدام از مخالفان و موافقان درجریان استیضاح شیخ الاسلامی برعملکرد او درمسند وزارت کار، نقد و ایرادی نداشتند. هر آنچه که عنوان میشد، ایراد و اشکال به تصمیمی خارج از اراده و خواست او در این مقام بود. به عبارتی وزیر کار در واقع نه به واسطه عملکرد خود که به خاطر اختلافات پیش آمده میان پاستور و بهارستان بازخواست میشد. طراحان و موافقان استیضاح اگرچه با دور زدن قانون و سو استفاده دولت از قانون ایراد داشتند اما راهی که برگزیدند نیز چندان قانونی نمینمود. چرا که بر سراین مساله، آن کس که باید بازخواست میشد نه وزیر، که مقام بالاتر او بود.
عصر یکشنبه بهارستان اما عصر بی سابقه و تلخی برای قانون، اخلاق و حتی مصلحت اندیشی در کشور بود. محمود احمدی نژاد در همه 7 سال گذشته و در مقام رئیس جمهور بارها غیر قابل پیش بینی بودن خود را نشان داده بود. اما آنچه که در جلسه عصر یکشنبه در بهارستان اتفاق افتاد بسیاری را غافلگیر کرد.
در جریان دفاع رئیس جمهور از وزیرش به خواست او و در میان بهت همگان، از صحن علنی مجلس و به طور زنده از رادیو و تلویزیون، فایلی تصویری از یک گفت وگو و چانه زنی دو نفره منتشر شد. این فایل، مخفیانه و بدون اطلاع یکی از طرفین گفت وگو ضبط شده بود و این عمل کاری کاملا غیر قانونی بود. این فایل بدون رضایت یکی از طرفین گفت وگو منتشر شد که انتشار آن هم عملی خلاف مقررات بود. افراد حاضر در این فیلم یکی از از مقامهای کشوری و دیگر از منسوبین به برخی مقامها بودند و محتوای گفت وگوی آنان نیز چانه زنی و یافتن راه برای عبور و یا سوء استفاده از قانون و به طور کلی جلسه ای شبهه دار بود. در بخشهای دیگر جلسه مجلس، هم رئیس جمهور و هم رئیس مجلس به طور مکرر اتهامها و ادعاهای کم سابقه ای علیه یکدیگر مبادله کردند. بر خلاف مقررات، از تریبون استیضاح برای طرح مسائلی بی ارتباط با دستور کار استفاده شد و.... آنچه که گفته شد فقط سیاهه کوچکی از مظلومیت قانون در اوج گیری دعوای شبه قانونی سران دو قوه بر سر یک مساله کم اهمیت در کشور بود. تاسف بار تر این است که این بگو مگوی خارج از عرف و قانون در قلب قانونگزاری کشور و در روزهایی روی داد که کشور بیش از هر زمان دیگری به قانون مداری و عمل بر سیاق قانون نیاز دارد.
روز یکشنبه به آخر رسید و رسانهها و مسئولان دلسوز کشور به انحاء مختلف تلاش کرده اند که پس لرزههای این جدل کم سابقه را کمتر نموده و عوارض منفی آن بر روند امور کشور را کنترل نمایند. اما کاش این واقعه عبرتی شود برای بازگشت واقعی همه ارکان کشور بر مدار و لنگرگاه قانون...
حمایت:ضرورت تدوین لایحه چند دوازدهمی
«ضرورت تدوین لایحه چند دوازدهمی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم عزت الله یوسفیان ملا است که در آن میخوانید؛بر اساس آییننامه داخلی مجلس شورای اسلامی دولت باید تا پانزدهم آذر ماه لایحه بودجه سالیانه کشور را تقدیم مجلس کند و باز بر اساس همین قانون اگر در مهلت تعیین شده لایحه بودجه را به مجلس نرساند، باید همزمان با ارسال لایحه بودجه کل کشور، لایحه چند دوازدهمی را همراه آن به مجلس شورای اسلامی ارسال کند. این سازوکار به صراحت در قانون آمده است؛ بنابراین اکنون که دولت در ارایه لایحه بودجه تأخیر کرده است باید به فکر لایحه چند دوازدهمی باشد و برای یک بار هم که شده به قانون عمل کند.
در قانون آییننامه داخلی مجلس برای بررسی لایحه بودجه روندی تعیین شده که بر اساس آن دستکم حدود پنجاهوپنج روز زمان نیاز است تا لایحه بودجه در کمیسیونهای تخصصی بررسی شوند، بعد از این مرحله تازه نوبت بررسی و تصویب آن در صحن علنی مجلس فرا میرسد که با این حساب تقریبا دو ماه کامل زمان نیاز است تا لایحه بودجه بسته شود. امروز هفدهم بهمن است و بنا به اظهارات روز گذشته آقای میرتاجالدینی، معاون رییسجمهوری، دولت تا دو هفته دیگر لایحه بودجه را به مجلس تقدیم میکند؛ اگر گفته معاون رییسجمهوری در اجرای قانون اساسی درست باشد لایحه بودجه اول اسفند به دست نمایندگان میرسد که در این مدت تصویب کامل لایحه بودجه امکانپذیر نیست؛ بنابراین دولت باید همراه لایحه بودجه، لایحه چند دوازدهمی بدهد تا تخلف دیگری در کارنامهاش، آن هم در ماههای پایانی عمر دولت به ثبت نرسد. البته سال گذشته هم دولت با وجود تأخیر طولانی در ارایه لایحه بودجه، همزمان با آن لایحه چند دوازدهمی ارایه نکرد، اما پس از آنکه از تصویب نشدن لایحه بودجه قبل از سال مطمئن شد به اجبار لایحه چند دوازدهمی به مجلس فرستاد.
امسال هم اگر دولت همزمان با ارایه لایحه بودجه، لایحه چند دوازدهمی را به مجلس نیاورد، در نهایت، یکی دو هفته دیگر مجبور به این کار میشود؛ چون مجلس در وضع کنونی اگر بخواهد مطابق آییننامه مجلس پیش برود که میخواهد، به هیچوجه وقت نمیکند قبل از پایان سال لایحه بودجه کل کشور را بررسی و تصویب کند؛ بنابراین بهتر است دولت همزمان با ارایه لایحه بودجه سالیانه، لایحه چند دوازدهمی را هم به مجلس بفرستد تا کار خود را دشوارتر و حساب و کتاب مالی کشور را پیچیدهتر نکند.
ملت ما:مدیریت اختلاف را بیاموزیم
«مدیریت اختلاف را بیاموزیم»سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محسن رضایی است که در آن میخوانید؛محسن رضایی:در دنیا چند کشور هستند که واگنهایشان را به لوکوموتیو خودشان وصل میکنند. بیشتر کشورهای دیگر، لوکوموتیو ندارند و واگنهایشان را به کشورهای بزرگ نصب میکنند که حرکت کنند. مثل کاری که ایران پیش از انقلاب میکرد. ما پیش از انقلاب لوکوموتیو نداشتیم. راننده مستقل هرگز نداشتیم. ایران همواره واگنهایش را یا به قطار انگلستان یا قطار امریکا وصل میکرد. پس از انقلاب، ایران به یک کشور مستقل تبدیل شد که هم لوکوموتیو و هم واگن دارد. در بعد سیاسی این کار به سرعت اتفاق افتاد ولی در بعد فرهنگ و اقتصاد، با تاخیر پیش میرود؛ بنابراین، جامعه به ساخت یک لوکوموتیو فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی نیاز دارد تا بتواند روی ریل خود حرکت کند.
این کار سادهای نیست معمولاً 300-200 سال طول میکشد تا کشورها صاحب چنین علم و دانش و توانایی بشوند. ما البته در حال حرکت به این سمت هستیم و برای همین، تقویت نظارت در دولت و مجلس و مجمع ضروری است. ما عادت نکردهایم که مسائل سیاسی را از مسائل فنی جدا کنیم. نگاه سیاسی غالب بر نگاه فنی است.
لوکوموتیو جامعه هنگامی خوب کار میکند که مسائل سیاسی با مسائل تخصصی ادغام نشود. در کل کشور چه بین خواص و چه بین عوام، این بینش غالب نشده است برای مثال نخبگان، سیاسیون و دولتمردان هنوز یاد نگرفتهاند در عین حالی که اختلاف دارند و یکدیگر را نقد میکنند همزمان بتوانند با یکدیگر زندگی کنند. این یک سطح ظرفیتی بالایی را میخواهد که آدمها بهطور جدی یکدیگر را نقد کنند و در یک خانه زندگی کنند.
ما چون یک فرهنگ سیاسی قوی نداریم، هنوز این فرصت را به دست نیاوردهایم. به این دلیل که بیش از 6-5 قرن تحت استبداد بودهایم و به هیچ عنوان فرصت تعامل، گفتوگو، همکاری و نقد کردن یکدیگر را نداشتهایم؛ برای همین، این 30 سال فرصت کمی است که بتوانیم این نقیصه را جبران کنیم و از این فرهنگ استبدادی که چندین قرن بر تاریخ و جامعه ایرانی مسلط بوده است، رهایی یابیم. به همین دلیل، ایران یک مشکلاتی برای رسیدن به یک قدرت واقعی مستقل پیشروی خود دارد که توانایی سر پا ایستادن خودمان را داشته باشیم.
ما هماکنون به این سمت حرکت میکنیم؛ البته در این کار سرعتمان کند است. در زمینه اقتصاد و فرهنگ سرعتمان کند است. اما شما دقت کنید که در زمینه سیاسی بیش از 30 انتخابات در کشور برگزار شده است که نشاندهنده شتاب بالایمان در این حوزه است. اما این سرعت پیشرفت را در اقتصاد و فرهنگ نداشتهایم. وجود این مشکل هم به دلیل نبود توازن میان سیاست و اقتصاد و سیاست و فرهنگ است که باعث شده یک جاهایی بلنگیم.
نخبگان و دولتمردان باید تعادل بین این حوزهها را برقرار کنند و نقش متعادلکننده داشته باشند. ما به یک اراده ملی در این زمینه نیاز داریم. نیازمند یک بسیج ملی هستیم که چارچوبهای فکریمان را عوض کنیم. نیاز به تمرین برای زندگی با اختلاف را داریم که این یک تمرین سادهای نیست. کمی سخت است.
شرق:گلوی خشک بهداشت و درمان
«گلوی خشک بهداشت و درمان»عنان سرمقاله روزنامه شرق به قلم علیرضا زالی است که در آن میخوانید؛گلوی خشک بهداشت و درمان کشور در سال 91 با اختصاص اعتبارات مناسب، تر نشد، انگار در سال 92 نیز تر نمیشود. کاهش بودجه سلامت در سال 92 درحالی مشکلات نظام سلامت در کشور را دوچندان میکند که باعث میشود بدنه نحیف و ضربهخورده نظام سلامت نیز در سال آینده، دارای مشکلات متعددی شود. در سال جاری شاهد این مساله هستیم که بودجه بخش سلامت در سال 1391 به اندازه کافی محقق نشده است. به طوریکه در اوایل سال جاری پیشبینی میشد بودجه امسال براساس مصوبات مجلس شورای اسلامی رقمی در حدود 15هزارمیلیاردتومان بود اما هماکنون که 10 ماه از سال 1391 گذشته است تنها 45درصد از این بودجه به صورت کامل محقق شده است. به این معنا که کسری و کمبود بودجه تنها مشکل سال آینده نیست. وزارت بهداشت در سال جاری نیز با کسری اعتبارات، عدم تحقق بودجه، عدم تحقق سازوکارهای جبرانی و تورم بالای بخش بهداشت و درمان مواجه بود.
1- در سال جاری وزارت بهداشت قرار بود بودجه 15هزارمیلیاردتومانیای را دریافت کند، اما عملا تنها 45درصد از کل بودجه اختصاص یافت، به طوریکه در بودجه سال 91 بخش تملک و دارایی با توجه به اینکه بیمارستانها در کشور مشغول ساختوساز هستند، تخصیص اعتبارات تخصیص اندکی بود. از طرف دیگر اگر دولت کلیت بودجه 15هزارمیلیاردی را به طور کامل اختصاص میداد بازهم این اعتبارات اندک بود. چرا که وزارت بهداشت سال 91 را با کسری بودجه 1800میلیاردتومانی آغاز کرد و این وضعیت باعث شد وزارت بهداشت سال 91 را با کاهش اعتبارات و کسری بودجه آغاز کند که شرایط سختی را به نظام بهداشت و درمان کشور تحمیل کرد.
2- نکته دیگر که در بودجهنویسی در وزارت بهداشت از اهمیت بالایی برخوردار است، تاثیر تورم عمومی بر خدمات درمانی است. در دیماه امسال تورم عمومی کشور 28درصد اعلام شد درحالی که میزان تورم در روزهای اولیه سال 91، 21درصد بود اما مطالعات داخلی و بینالمللی نشان میدهد، تورم در بخش سلامت همیشه 8/1 تا دو برابر تورم عمومی در کشور است. در طول سالهای اخیر کسری بودجه به زخمی قدیمی تبدیل شده است و عدم اختصاص مناسب بودجه به وزارت بهداشت در کنار آثار تورمزا روزهای سختی را برای بهداشت و درمان رقم زده است.
3- هماکنون محاسبه هزینههای بیمارستانها و هزینه شاخص بهای کالا و خدمات نشان از میزان افزایش بالایی نسبت به سالهای قبل دارد. این افزایش با افزایش میزان هزینههای ناشی از هدفمندی یارانهها هزینههای تحمیلی بسیار زیادی را داشته است. هدفمندی یارانهها از ابتدای اجرای آن نگرانیهایی را برای تحمیل هزینهها ایجاد کرد. مجلس در اقدامی به دنبال سازوکارهای جبرانی بود و بر اساس برنامه پنجم اختصاص سهم 10درصدی وزارت بهداشت از محل درآمدهای ناشی از هدفمندی را تصویب کرد اما این سازوکار هم در سال اول اجرای هدفمندی و سال دوم نیز محقق نشد. این سناریوی سخت در بهداشت و درمان کشور تنها با بودجه انبساطی قابل حل است وگرنه وزارت بهداشت در سال 92 وضعیت سختی را پیش رو دارد.
قانون:اینجا چراغی روشن است
«اینجا چراغی روشن است»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قلم مسعود لقمان است که در آن میخوانید؛بهمنماه برای اهالی فرهنگ و هنر، بیشتر یادآور جشنوارههای گوناگون در زمینههای سینما، تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی، شعر و ... است. دو جشنواره فیلم و تئاتر در این میان از اهمیت بیشتری برخوردارند. با این حال، روند حاکم بر فرهنگ و هنر در سالهای اخیر کم از حوزههای دیگر ندارد. شاید این جشنوارهها بر اثر انباشت تجربه و بهره از فناوریهای نوین از نظم بهتری نسبت به گذشته برخوردار شده باشند؛ اما بیتردید از لحاظ محتوایی، نه تنها پیشرفتی نسبت به گذشته رخ نداده که هر سال، دریغ از پارسال.
تا امروز که پنجمین روز جشنواره سپری شده است شاید تنها یکی-دو فیلمیچون «قاعده تصادف» یا «حوض نقاشی» اندکی به مذاق منتقدان خوش آمده باشد؛ اما سایر فیلمها نه تنها چنگی به دل نمیزنند بلکه در شأن سینمایی که سال پارینهاش، مهمترین جایزه جهانی سینما را از آن خود کرده است، نیست؛ البته به رغم غیبت معنادار نامداران سینمای ایران در جشنواره سیویکم، حضور گسترده فیلم اولیها در بخش نگاه نو این جشنواره، میتواند نویدگر بال و پر گرفتن نسل نوینی از فیلمسازان ایرانی باشد که شاید از میان آنان ببالند کارگردانانی که بتوانند جا پای پیشکسوتان این سینمای شریف بگذارند و در این میان برخلاف نظر برخی از منتقدان، بودن جشنوارههایی از این دست -به رغم همه معایبش- به از نبودنش است تا همگان دریابند در هر شرایطی، اینجا چراغی روشن است.
بهار: شب سمور و لب تنور
«شب سمور و لب تنور»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم احمد مسجدجامعی است که در آن میخوانید؛اتفاقاتی که در یکی دو روز پیش و با سخنان تند و بیپروای رییس قوهمجریه و به زعم خودشان افشاگرانه در مجلس گذشت چهره دیگری از در همریختگی روابط بین مدیران کلان و «بداخلاقی» و «بیاخلاقی» را در پایان هفته وحدت و پس از میلاد رسول اخلاق و مدارا و رحمت، میلاد امام جعفرصادق علیهالسلام و نیز ایام دهه فجر آشکار کرد. این شیوه که در این سالها بیسابقه نیست در آن روز شدتی دیگر یافت و مسائلی مطرح شد که در هیچ محکمهای نه تنها به اثبات نرسیده که حتی طرح هم نشده است. شیوه جمعآوری اطلاعات، نحوه طرح موضوع، زمان و مکان بیان همگی دلالت بر نوعی سندسازی، ناامنی روانی و رویگردانی از اخلاق عمومی و رسانهای داشت و به اذعان هر دو طرف ماجرا «بداخلاقی» و «بیاخلاقی» بود.
این روال در این روزگار سابقهدار است و درباره شخصیتهای گرانقدر بسیار تکرار شده است و نه تنها نسبت به گویندگان و مدعیان هیچگونه توبیخ و تنبیهی انجام نشده بلکه در برخی موارد شکل مواجهه به شیوهای بوده که شائبه تایید و تشویق را نیز در خود داشته است. شاید آنها نمیدانستند که اگر این نحوه رفتارها باب شود روزی گریبان خودشان را نیز خواهد گرفت که گرفته است. «رعایت اولیات اخلاقی» یک ضرورت و الزام است که به درستی و به جا از سوی رییس قوهمقننه بیان شد.
ولی آیا اگر مخاطب سخنان رییسجمهور، جز شخص و خانواده ایشان بود چنین دفاعی از اصول اخلاقی زیباتر نبود؟ اگر همان زمانی که «بگم بگم»ها شروع شد این اصول اخلاقی تحت تاثیر رقابتهای جناحی قرار نمیگرفت و آن همه تحسین و تمجید صاحبمنصبان را به دنبال نداشت و با همین ادبیات روشن و منطق استوار پاسخگویی میشد آیا امروز در شرایط بهتری قرار نداشتیم، که در دهه فجر شاهد رفتاری باشیم که مخالف ذات این ایام است؟ تعجب آن است که اگر گوشهای از این مطالب توسط خبرنگار یا رسانهای بیان شود یا از نوشته، خبر و حتی کاریکاتوری چنین استنباطی شود برخوردی شدید را به همراه خواهد داشت و آن را تشویش اذهان عمومی و همسویی با رسانههای خارجی قلمداد میکنند. اگر خبرنگاری چنین مطالبی از قول برادران و نزدیکان روسای سه قوه میگفت و آنها را متهم به انواع سوءاستفاده از جایگاهشان و نفاق میکرد چه برخوردی با او میشد؟ خوب است مقایسهای بشود بین نوع، حجم و محتوای مطالب خبرنگاران بازداشت شده به دلیل تشویش اذهان عمومی و تغذیه خبری رسانههای خارجی از یکسو با میزان بهرهگیری این رسانهها و تشویش اذهان عمومی از غائله استیضاح و سخنان طرفین ماجرا که هر یک گوشهای از به گفته خودشان فساد و رفتارهای «مافیایی» و مغایر اخلاق دیگری را از رسانههای سراسری در منظر دید همه جهانیان قرار دادند، از سوی دیگر، تا مظلومیت جامعه خبری مستقل را بهتر و بیشتر دریابیم.
هر چند ممکن است آنها نیز همچون اینها و البته با ضریب تاثیرگذاری بسیار کمتر، مرتکب اشتباهاتی شده باشند، ولی عموما به هیچوجه برخورد تند و خشن با آنها متناسب با آن خطای احتمالی نیست و از سوی دیگر اینها بیشتر ناقلان و راویان وقایعی هستند که دیگران نقشآفرین آنند. هر چند رسالت رسانه انعکاس واقعیات و اتفاقات جامعه است ولی حتی در مورد غائله دیروز که صحت وقوع آن بر هیچکس پوشیده نیست...
رسانههای داخلی نتوانستند آن را به درستی انعکاس دهند. سالها پیش وقتی بحث طبقهبندی مشاغل مطرح شد، روزنامهنگاری جزو شغلهای سخت گنجانده شد. آن سالها در مخالفت با این موضع وزارت ارشاد، مدیران سایر دستگاهها نظراتی داشتند و هر کدام نمونههایی از مشاغل دشوار حوزه کاری خود میآوردند و با خبرنگاری مقایسه میکردند. اما تجربه این سالها، درستی آن نظر را بهتر نشان داد، زیرا گرفتاریهای فراوان شغل پرمخاطره خبرنگاران، نسبت به بسیاری از شغلهای دیگر روشنتر شده است.
ناامنی شغلی، هم از جهت سیاسی و هم اقتصادی، تنها یکی از دلایل این دشواری است. میزان فشار روانی برای برطرف کردن موانع، در ایفای نقشی فعال در عرصه پرالتهاب خبر، بخش دیگری از این سختیها است. برای جبران همه اینها، انگیزهای قوی ضرورت دارد، روزآمد بودن، تسلط به جنبههای حرفهای، گستردگی موضوعات مبتلابه و ناپایدار بودن رسانههای مستقل، خبرنگاران را تبدیل به کارگران روزمزد و زحمتکش حوزه فرهنگ کرده است.
در حالی که شان آنها در آگاهیبخشی، روشنگری، انعکاس واقعیتهای پنهان جامعه و کاهش فساد قدرت و اصلاح امور بیبدیل است. چند سال پیش در روز خبرنگار، جلسهای با حضور آنها و برخی اعضای شورای شهر به صرف ناهار تشکیل شد، در آن روز طبق معمول هر یک از خبرنگاران چیزی گفتند، یکی از آنها گفت من تا چند روز پیش در روزنامهای کار میکردم، چند سال پیش در روزنامه دیگری بودم که مشی سیاسی کاملا متفاوتی با آن یکی داشت.
ولی امروز بیکار هستم، اگر کاری سراغ دارید حاضر به انجام آن هستم، این سخن که با قدری شوخی نیز همراه شد، هنوز کامم را تلخ میکند، ولی واقعیت انکارناپذیر جامعه خبری و رسانهای امروز ماست که با این گروه رفتاری اینچنین میشود و آنان اسباب پذیرایی در عزا و عروسی هستند، با این گروه، این برخوردها میشود، تا ببینیم با مدعیان چه خواهد شد.
به هر حال اگر توهین و تهمت جرم است که هست چرا باید بعضی در اینگونه امور عنانگسیخته باشند و برخی با کمترین شائبهای مورد مواخذه قرار گیرند و اگر رعایت اخلاق ضروری است که هست، چرا باید گروهی خود را فارغ از رعایت هر قاعده اخلاقی بدانند و گروهی دیگر با وجود رعایت همه جوانب همچنان در معرض انواع شماتتها و توهینها و سرزنشها قرار گیرند. مگر میشود اخلاق را براساس سلیقههای شخصی تعریف کرد؟
شنیدهای تو که محمود غزنوی شب دی
نشاط کرد و شبش جمله در سمور گذشت
یکی فقیر در آن شب لب تنور گرفت
لب تنور بر آن مستمند عور گذشت
علی الصباح بزد نعرهای که ای محمود
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت
دنیای اقتصاد: داستان غفلت ارزی در چهار پرده
«داستان غفلت ارزی در چهار پرده»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم مهدی نصرتی است که در آن میخوانید؛سال 1391، یک روز بهاری: آقای اقتصاددان برای خرید به میدان میوه و تره بار رفته است. آنجا با قیمت بالای میوههای داخلی مواجه میشود؛ اما در کمال شگفتی مشاهده میکند که میوههایی مثل موز و آناناس تقریبا از همه میوههای داخلی ارزان تر هستند.
آقای اقتصاددان با خود میگوید از دو حالت خارج نیست: یا قیمت میوههای داخلی خیلی بالا رفته است (عرضه میوههای داخلی کم شده است) یا قیمت ارز خیلی کمتر از مقدار حقیقی آن است که باعث شده قیمت نسبی میوههای وارداتی این قدر پایین باشد و لذا به زودی ارز باید پرش کند. آقای اقتصاددان امیدوار بود حالت اول درست باشد؛ ولی حالت دوم درست از آب در آمد.
سال 1391، یک روز تابستانی: آقای اقتصاددان در خبرها میخواند قیمت آپارتمان در تهران از قیمت در آمریکا و بسیاری شهرهای اروپایی بالاتر است. آقای اقتصاددان با خودش فکر میکند این شهر که نه امکانات فوقالعادهای دارد(به نسبت شهرهای آمریکایی و اروپایی) و نه حتی هوای سالمی! پس از دو حالت خارج نیست: یا قیمت ملک در تهران خیلی بالا رفته است(عرضه ملک در تهران کم شده است) یا قیمت ارز خیلی کمتر از مقدار حقیقی آن است که باعث شده قیمت نسبی آپارتمان در تهران در مقایسه با قیمتهای جهانی این قدر بالا باشد و لذا به زودی ارز باید پرش کند. آقای اقتصاددان امیدوار بود حالت اول درست باشد؛ ولی حالت دوم درست از آب در آمد.
سال 1391، یک روز پاییزی: آقای اقتصاددان در خبرها میخواند که با توجه به افزایش شدید نرخ ارز، در حال حاضر پراید ارزان ترین خودروی دنیاست. آقای اقتصاددان به فکر فرو میرود که خودروسازان داخلی که به دلیل شرایط انحصاری و ناکارآیی ضربالمثل هستند و قاعدتا نباید بهرهوری بالایی داشته باشند و ارزانترین خودروهای جهان را تولید کنند. آقای اقتصاددان با خود میاندیشد از دو حالت خارج نیست: یا قیمت ارز خیلی بالا رفته است و باعث شده قیمت جهانی خودروهای ما ارزان باشد و لذا ارز پایین خواهد آمد یا قیمت ریالی خودرو پایین است و به زودی خودرو گران میشود. آقای اقتصاددان امیدوار بود حالت اول درست باشد ولی حالت دوم درست از آب در آمد.
سال 1391، یک روز زمستانی: آقای اقتصاددان مشاهدات روزمره زیادی دارد؛ ولی ترجیح میدهد آنها را بیان نکند. مثلا آقای اقتصاددان میبیند وزن و ارزش طلای سکه تمام، تقریبا معادل 8 سکه گرمی است؛ ولی قیمت سکه تمام معادل 5/4 سکه گرمی است. بنابراین از نظر ایشان در حال حاضر سکه گرمی خیلی گران است. از نظر ایشان در طرف تقاضا مشکلی وجود ندارد. طبیعی است که قدرت خرید مردم کمتر شده و لذا تقاضای بالاتر برای سکه گرمی باعث این وضعیت شده است. اما مشکل در طرف عرضه است. از نظر ایشان دو حالت متصور است: یا بانک مرکزی باید از این فرصت برای عرضه سکه گرمی و جمع آوری نقدینگی استفاده کند یا اگر این کار را نمیکند...، آقای اقتصاددان حالت دوم را بررسی نمیکند اما امیدوار است اینبار حالت اول درست باشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگوی«جامجم» با احمد ابوالقاسمی یکی از موفقترین قاریان قرآن و میزبان برنامه «محفل»
در گفتوگو با دکتر علیرضا کیخا معاون امور استانهای رسانه ملی مطرح شد
علاءالدین بروجردی نماینده مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با جام جم آنلاین:
ابوالفضل ظهره وند نماینده مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با جام جم آنلاین: