درباره باربرهای بازار آلیاسین تهران حرف میزنیم، باربرهایی که دستگاههای سنگین جوراببافی را در این محدوده جابهجا میکنند، زیرا بافت فرسوده این قسمت به صاحبان دستگاههای جوراببافی اجازه نمیدهد از خودرو یا جرثقیل برای جابهجایی استفاده کنند. در این گزارش به بازار آلیاسین تهران رفتیم و پای درددل باربرهایی نشستیم که برای کسب درآمد جان خود را به بازی میگیرند.
تعدادشان انگشتشمار و پاتوقشان بازار آلیاسین است و هر روز از ساعت 10 تا 18 در سه راهی اول این بازار در انتظار کار، کنار هم مینشینند تا زمانی که صاحب یکی از کارگاههای جوراببافی برای جابهجایی دستگاههای خود به آنها نیاز پیدا کند.
بافت این قسمت از بازار آنقدر فرسوده است که باربرهای معمولی با چرخ یا گاریهای دستیشان نمیتوانند از این کوچهپسکوچهها عبور کنند، از طرفی مغازهها و کارگاههای جوراببافی هم در ساختمانهایی فرسوده دایر شدهاند که راهپلههایی غیراستاندارد دارند، این فرسودگی و غیراستاندارد بودن سبب شده مالکان کارگاهها به کارگران نیرومندی که میتوانند بارهای سنگین را جابهجا کنند، نیازمند باشند.
یکی از جوراببافها در این باره میگوید: از قدیم ما در این منطقه از بازار مشغول بوده و هستیم، اگر بخواهیم به جای بهتری هم برویم، برایمان صرف نمیکند، چون اجاره ملک بالاست و از طرفی هر شخصی بخواهد کار سفارش بدهد به این قسمت میآید.
به گفته این مالک کارگاه این دلایل سبب شده جوراببافها در بافت فرسوده کار کنند و تمایلی برای ترک این منطقه نداشته باشند. از طرفی فعالیت جوراببافها در بافت فرسوده سبب شده شغل کاذبی هم برای تعدادی کارگر باربر ایجاد شود؛ کارگرهایی که به واسطه زور بازویی که دارند،به این کار روی آوردهاند.
کار دیگری نیست!
مهدی علیزاده، یکی از باربرهای قدیمی این قسمت از بازار است، او که 36 سال دارد، درباره حرفهاش میگوید: البته این کاری که ما انجام میدهیم، شغل نیست؛ چون یک روز هست و روز دیگر نیست. بیشتر مواقع ما در سهراهی بازار کنار یکدیگر مینشینیم تا کاری برایمان پیدا شود.
علیزاده حدود 20 سال است که در بازار آلیاسین کار میکند، به همین دلیل او یکی از باربرهای شناخته شده بازار است و مالکان کارگاههای جوراببافی هر وقت برای جابهجایی دستگاههای خود به باربر نیاز داشته باشند به سراغ علیزاده میروند.
او ادامه میدهد: دستگاههای جوراببافی بین 280 تا 500 کیلوگرم وزن دارند و جابهجا کردن آنها کار آسانی نیست و از عهده هر باربری بر نمیآید.
ماجرای دیگری که سبب شده در بازار آلیاسین فقط چهار تا شش نفر بتوانند از عهده جابهجا کردن دستگاههای سنگین جوراببافی بر بیایند، بافت محل و غیراستاندارد بودن کارگاههاست.
جابهجایی بار در محلی که رفت و آمد برای عابران معمولی مشکل است و بالا رفتن از پلههای فلزی و قدیمی که هیچ اعتمادی به آنها نیست، کار را برای باربرهای این قسمت مشکلتر کرده است.
باربر خوشسابقه
باربرها در این قسمت از بازار برای خود دو یار کمکی دارند که به آنها در جابهجایی دستگاههای جوراب بافی کمک میکنند.
علیزاده ادامه میدهد: کمکیها به باربر کمک میکنند تا بار را روی دوش خود بگذارد، علاوه بر این یکی از آنها جلوی باربر حرکت میکند و یکی هم پشت سر او، چون کوچه پس کوچههای اینجا واقعا تنگ است و باید مراقب بود دستگاه به در و دیوار نخورد و آسیب نبیند.
گران بودن دستگاههای جوراببافی کار را برای باربرهایی مانند مهدی سختتر میکند، او تاکید میکند: دستگاهها بین 15 تا 30 میلیون تومان قیمت دارند، اگر باربری آنها را زمین بیندازد کلی به مالک کارگاه ضرر میزند.
باربرها خیلی مراقبند دستگاهها را زمین نیندازند، زیرا در بازار آلیاسین به باربری که بار خود را زمین انداخته باشد، دیگر کار نمیدهند، مهدی ادامه میدهد: وقتی باربری دستگاهی را زمین بیندازد، اسمش بد میشود؛ یعنی دیگر شخصی به او کار نمیدهد، برای همین باربر باید قید کار کردن در این قسمت از بازار را بزند.
دستکم؛ کمر درد
باربرهایی که وسایل سنگین را جابهجا میکنند، خیلی زود دچار آسیبدیدگی میشوند، کمردرد و بادفتق از مشکلاتی است که بیشتر باربرها با آن دست و پنجه نرم میکنند، علیزاده میگوید: باربرها خیلی زود آسیب میبینند. من چند نفر را میشناسم که به دلیل گشاد شدن رگهای قلبشان خانهنشین شدهاند. کمردرد، پادرد و بادفتق هم که مخصوص همه باربرهاست.
به گفته مهدی از زمانی که او مشغول این کار شده یکی از انگشتان دست خود را از دست داده است. علیزاده اضافه میکند: انگشت میانی دست راستم چند سال پیش هنگام جابهجایی بار زیر یک گاوصندق سنگین ماند.
او با خنده اضافه میکند: بعضی وقتها چای شیرینم را با همین انگشتم هم میزنم چون دیگر حسی ندارد!
علیزاده چند سال پیش از طریق یکی از دوستانش با این کار آشنا شد، او در جستجوی کار از اردبیل به تهران آمد، اما وقتی نتوانست شغل مناسبی پیدا کند، ناچار کار باربری در بازار آلیاسین را انتخاب کرد. مهدی چند سال به عنوان نیروی کمکی در کنار دیگر باربرها کار کرد تا سرانجام توانست اعتماد صاحبان کارگاههای جوراببافی را جلب کرده و برای خودش کار کند.
مهدی ادامه میدهد: این کار واقعا سخت است چون وقتی دستگاه را برداشتی تا رسیدن به مقصد نمیتوانی آن را زمین بگذاری اگر هم بخواهی آن را زمین بیندازی روی پای خودت میافتد.
به گفته علیزاده سختترین قسمت کار آنها بالا رفتن از پلههای غیراستاندارد کارگاههای جوراببافی است، چون پلهها آنقدر کوچک هستند که بعضی وقتها دستگاه در راهپله گیر میکند، او میگوید: یک بار در راهپلهای حدود نیم ساعت گیر افتادم، دستگاه گیر کرده بود نه میتوانستم آن را زمین بگذارم نه میشد به راه ادامه داد، شرایط سختی بود تا اینکه سرانجام به کمک چند بار بر دیگر توانستیم دستگاه را آزاد کنیم.
باربری شبانه
علیزاده در این مدتی که در بازار آلیاسین مشغول به کار بوده خاطرات زیادی از کارش دارد، او یکی از خواندنیترینهای آن را برایمان تعریف میکند: یکبار مردی به سراغم آمد و گفت میخواهد دستگاهی را به زیرزمین خانهای مسکونی منتقل کند، اما چون ممکن است همسایهها او را ببینند باید این کار را شبانه انجام بدهد.
به این ترتیب صاحب دستگاه با علیزاده قرار میگذارد که شبانه و پنهانی این کار را انجام دهند. مهدی ادامه میدهد: به همراه برادرم ساعت 12 نیمهشب دستگاه را به محلی که صاحب کارگاه گفته بود بردیم، اما جلوی کوچه یک خودروی پراید پارک شده بود که راه ما را بند آورده بود. شرایط بدی بود، چون نه میشد به دنبال صاحب ماشین گشت نه میشد بیخیال کار شد.
به گفته علیزاده آن شب او و برادرش تصمیم عجیبی گرفتند؛ آنها خودروی پراید را جابهجا کردند تا راهشان باز شود. آقای باربر ادامه میدهد: مجبور شدیم با برادرم پراید را به آن طرف جوی آبی که آنجا بود منتقل کنیم، برای این کار دو نفرمان یک بار جلوی پراید را بلند کردیم و یک بار هم عقب خودرو را.
اما مهدی و برادرش بعد از جابهجا کردن دستگاه جوراببافی دوباره مجبور شدند خودروی پراید را به جای اولش برگردانند، او در این باره میگوید: وقتی دستگاه جوراببافی را به زیرزمین منتقل کرده و داشتیم برمیگشتیم دیدیم چند نفر دور پراید جمع شدهاند، مرد جوانی داشت برای همسرش توضیح میداد: من خودرو را آن طرف جوی آب پارک کردم نمیدانم چطور به این طرف آمده اینجا پلی روی جوی آب نیست که من به آن طرف بروم.
علیزاده و برادرش وقتی این صحنه را دیدند، تصمیم گرفتند خودروی پراید را به جای اولش برگردانند، او اضافه میکند: نمی توانستیم به آنها بگوییم کار ما بوده از طرفی هم نمیشد کمکشان نکنیم برای همین دوباره به کمک برادرم پراید را به جای اولش برگرداندیم، فکر کنم آنها متوجه ماجرا شدند، ولی به روی ما نیاوردند.
مهدی در این مدتی که دربازار آل یاسین کار کرده خاطرات زیادی دارد،او ادامه میدهد: چند وقت پیش هم دستگاهی را به یک مجتمع تجاری در خیابان جمهوری منتقل کردیم، صاحب دستگاه میگفت شما فقط دستگاه را تا ورودی پاساژ و جلوی آسانسور بیاورید، بقیه راه را با آسانسور میبریم، اما وقتی ما دستگاه را در آسانسور گذاشیم، آسانسور به جای اینکه بالا برود پایین رفت، به همین دلیل ناچار شدیم دستگاه را تا طبقه چهارم پاساژ بالا ببریم.
البته آقای باربر از زور بازوی خود برای کمک به مردم هم استفاده میکند،او ادعا میکند تا به حال صدها خودروی خراب را هل داده و چند اتومبیل دیگر را که در جوی خیابان گیر کرده بودند درآورده است، مهدی میگوید: یک بار هم وقتی داشتم به اردبیل میرفتم متوجه شدم یک خودروی پیکان پنچر شده ولی راننده جک نداشت تا لاستیک خودرو را عوض کند، به همین دلیل برای چند دقیقه عقب ماشین را بلند کردم تا مرد راننده لاسیتک خودرو را عوض کند.
روزی حلال میچسبد
هرچند کار باربرهای این قسمت از بازار تهران سخت است، اما همگی آنها معتقدند چون پول حلال در میآورند خستگی کار از تنشان بیرون میرود، آنها دوست دارند مسئولان فکری به حالشان بکنند و حداقل با پرداخت کمی از سهم بیمه آنها را کمک کنند، علیزاده میگوید: این روزها بازار کار ما هم تعریفی ندارد، الان حدود دو روز است که کار نکردهام، اما باز هم خدا را شکر همین که پول حلال درمیآوریم کافی است. باور کنید بعضی وقتها از سنگینی بار پلههای کارگاهها زیر پایمان میشکند یا پایمان در کوچه پس کوچههای خاکی اینجا فرو میرود.
باربرهای این قسمت بازار با صاحبان دستگاهها بیشتر به صورت توافقی کار میکنند، مالکان دستگاهها هم چون از سختی کار آنها باخبرند هوای آنها را دارند، برای نمونه آنها اگر دستگاهی به وزن 400 کیلوگرم را به طبقه چهارم ساختمانی ببرند حدود 130 هزار تومان دستمزد میگیرند، البته این دستمزد برای باربر و دو نیروی کمکی اوست.
باربرها برای اینکه راحتتر بتوانند دستگاهها را جابهجا کنند از کولههای مخصوصی استفاده میکنند، این کولهها شبیه وسیلهای است که کولبرها در مناطق کوهستانی از آن استفاده میکنند، علیزاده ادامه میدهد: ما این کولهها را تا مدتی قبل در تهران میخریدیم، اما الان باید آنها را سفارش بدهیم تا از بانه به قیمت صد هزار تومان برایمان بیاورند، چون دستگاههایی که ما جابهجا میکنیم سنگین است، این کولهها را برای ما سفارشی میسازند.
آقای باربر 117 کیلوگرم وزن دارد، او میگوید به دلیل کار سختی که دارد، غذای زیادی هم میخورد. علیزاده ادامه میدهد: بیشتر برای ناهار به مغازه دیزیفروشی بازار میروم، صاحب آنجا هم که از کار و بار من با خبر است به من غذای بیشتری میدهد، خلاصه اینجا همه هوای ما را دارند، البته ماهم با آنها خوب رفتار میکنیم.
مهدی آیینی - گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد