اظهار کردن واقعیتهایی که در ذهن وجود دارد یک انگیزه طبیعی است که شخص بزرگسال را وادار میکند تا بخواهد دیگران هم از این واقعیتها آگاه شوند. اما این آگاهی که در سطحشناختی آن هم در مرحله ناپایدار دانستن متوقف میشود نمیتواند تأثیر تربیتی به خود بگیرد، درست همان گونه که نوازش کردن کودک تب او را درمان نمیکند، گفتن واقعیتها به او نیز نه جهل او را درمان میکند و نه مشکلات شخصیتی و رفتاریاش را.
مثلاً در بعد آموزشی، هنر یک معلم آگاه و با تجربه در این نیست که دائماً در پی انتقال و تحمیل اطلاعات، دادهها و دانستههای علمی به دانش آموزان باشد، (آن هم به صورت کلامی و نصیحت) بلکه هنر اصلی و در عین حال ظریف معلم، ایجاد عشق به دانستن، کشف کردن و خلق کردن در یادگیرنده است. معلم یا مربی برای پرورش نیروی تفکر باید محیطی را فراهم سازد که دانش آموزان خود به تفکر و تعمق در مسایل بپردازند.
به عبارت دیگر، رسالت معلم در این است که متعلم را از وابستگیهای کلامی و نصایح بیرونی برهاند و با فراهم سازی زمینههای مستعد و مساعد او را به درون خویش رهنمون سازد. بهترین ذکرها و نافذترین داروها و حتی مؤثرترین روشهای درمانی در درون انسان است. بهترین نصایح در خویشتن فرد نهفته است، تنها آماده سازی روانی و تزکیه دل را میطلبد تا فرد از «حجتهای بیرونی» پی به «حجتهای درونی» خود ببرد، از «عقل دیگری» رها گشته و به «عقل خود» دست یابد از «نصیحت غیر» بپرهیزد و از «نصیحت خود» سیراب شود.
در مورد مشکلات و ناهنجاریهای اخلاقی و رفتاری نیز همین حکم صادق است. اگر کودکان بنابر اقتضای سن و شرایط خاص تحول روانی، دچار مشکلات رفتاری میگردند قبل از آنکه برای معالجه و تغییر رفتار آنها از طریق کلامی و نصیحت اقدام کنیم بهتر است به روشهای عملی و فراهم کردن موقعیتهای تربیتی تکیه کنیم تا خود به خود مشکل مورد نظر مرتفع گردد. برای مثال، اگر دانش آموزی از افسردگی روانی رنج میبرد و نسبت به محیط، همسالان و محرکهای محیطی بیتفاوت و بیعلاقه شده است، به جای اینکه از طریق نصیحت او را به زندگی بانشاط و فعال دعوت کنیم که قطعاً بیهوده به نظر میرسد، باید شرایطی را در مدرسه یا خانه فراهم کنیم که او از وجود خویش لذت ببرد؛ «احساس مفید بودن» در او ریشه بگیرد؛ به کارهایی که میتواند انجام دهد تشویقش کنیم تا او با احساس موفقیت و پیروزی تصویری که از خود دارد تغییر دهد و خواهیم دید با این «عمل و رفتار»، خود بخود احساس افسردگی و اندوه را از درون او زدودهایم. بدون اینکه با کلام و نصیحت با او برخورد کرده باشیم.
ما باید زبان «کردار» را جایگزین زبان «گفتار» کنیم. زیرا زبان رفتار، زبان حال، زبان احساس، عواطف و هیجان است. بدون تردید بخش عظیمی از حالات و هیجانات ناخودآگاه ما در هنگامی که در حال انتقال پیام کلامی هستیم به دیگران منتقل میشود و آنچه را که در «پس گفتار» ما ارسال میشود قویتر و گویاتر از تمامی عباراتی است که در «متن گفتار» بیان میشود.
>> دکتر عبدالعظیم کریمی
* شما چه نظری دارید؟ تجربهها و نظراتتان را در این زمینه، با ما در میان بگذارید *
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد