واژه «غزل» در اصل لغت به معنی «حدیث عشق و عاشقی کردن است و چون این نوع شعر بیشتر بر سخنان عاشقانه است، آن را «غزل» نامیدهاند.» کلام شاعرانه در قالب غزل همواره رو به تکامل بوده و شاعران ما با همنشین کردن واژهها، خلق تعبیرهای تازه، ساخت ترکیبهای زیبا و پرداخت موسیقایی و نمودآوایی گوناگون به فرآیند «ابداع» و «ایجاد» در غزل دست یافته و از تقلید و تکرار سنتهای ادبی پیشینیان پرهیز کردهاند.
هرچه به سده ششم هجری نزدیک میشویم، غزلهای فارسی، هم از نظر زبان و بیان شاعرانه و هم از نظر معنی و مفهوم عاشقانه، از ملاحت و صراحت بیشتری برخوردار شده و بهعنوان یک نوع شعر غنایی با اعتبار و استقلال خاص زبانی، قالبی مناسب و شیوهای شایسته برای بیان شور و حال و شوق انسانی و بازتاب تجربههای روحی و شهودی رخ نموده است.
با نگاهی کلی به سرگذشت غزل در زبان فارسی، درمییابیم پیشرفت، تحول و تکامل اینگونه ادبی، از «لفظ» به «معنی» از طبیعتگرایی و عینیت به معنویتگرایی و ذهنیت، سیر کرده و در این راه تا آنجا پیش رفته که به ابزاری مناسب برای بیان عالی احساسات عرفانی و شور و عاطفه روحانی تبدیل شده است.
غزلهای فریدالدین عطار نیشابوری در سنجش یا غزلهای شاعران پیش از او از جوش و هیجانهای انسانی بیشتری برخوردار بوده است. تفاوت و تنوع معنایی و محتوایی غزلهای عطار، مجلای جهان درونی و معنویت، شیوه تفکر و تعقل اوست. عطار در غزلهای خود برای بیان احساس و اندیشه عرفانیاش زبانی ویژه برگزیده است؛ زبانی که آینه جهانبینی و زیستشناختی اوست. این زبان با زبان شعر و شهودهای شاعرانه یکی است.
زبان عطار، زبان «دل» است و تنها اهل «دل» میتوانند آن را دریابند. عطار با این زبان است که با خدای خود سخن میگوید و به چون و چراهای این جهان پاسخ میدهد؛ از اینروست که غزلهای او تنها با شهود رمزی و درونی قابل ادراک است؛ زیرا سرچشمه آنها، ذهن و دل بیآرایش عطار است؛ غزلهایی که میتوان در آنها جهان آرزو، آرمان و اعتقاد عطار را آمیخته با هیجانهای عاشقانه و عاطفه و روان صادقانه بدرستی و به رمز و اشاره دریافت کرد. از اینروست که رمز و نمادهای غزل او، بازتاب اندیشه عرفانی و زبان صوفیانه او را در غزلهای شاعران پس از او مانند: مولوی، عراقی، سعدی و حافظ بیشتر از دیگران میتوان دید.
نمادگرایی و رمزپردازی در زبان فارسی بهعنوان یک سبک و مکتب، پیشینهای دیرینه دارد. شاعران و عارفان سخنور ما کوشیدهاند با فرافکنی هیجانهای معنوی و روحی و تلاطمهای عاطفی و درونی خود نوعی شناخت و معرفت در قلمرو زبان فارسی به دست دهند و ما را با شیوهای از رفتار زبانی ـ نمادین ـ آشنا کنند.
فریدالدین عطار نیشابوری در نیمه دوم سده ششم هجری توانست با بهرهگیری از تجربههای زبانی و شیوه بیان شاعران پیش از خود، دانش فرهنگی و عرفانیاش را در قالب غزلهایی جذاب و شورآفرین درآمیزد و نمادها و استعارههایی بسازد که بر حس و ذهن و ضمیر مخاطب اثر گذاشته و گونهای کشش و جذبه معرفتی و شناختی در دل و جان او به وجود آورد. عطار در غزلی به این رمزگرایی خود اشاره کرده است.
سوز معشوق در پس پرده / عاشقان را دلیل آموز است
هر که او شاهباز این سر نیست / زین طریقت، جهنده چون یوز است
تو اگر مردی، این سخن پی بر / که فرید آنچه گفت، مرموز است
اینگونه است که فریدالدین عطار نیشابوری با این زبان رمزی و فردی به معرفت و حقیقت دست یافته است. اشارهها و رمزهای شاعرانهای که در غزل زیر هست، گستردگی روح و رستاخیز درون، دانش زبانی و تفکر عرفانی و ایمان الهی او را به نمایش گذاشته است:
ای آفتاب، طفلی در سایه جمالت / شیر و شکر مزیده از چشمه زلالت
هم هر دو کون، برقی از آفتاب رویت / هم نه سپهر، مرغی در دام زلف و خالت
بر باد داده دل را، آوازه فراقت/ در خواب کرده جان را، افسانه وصالت
عقلی که در حقیقت، بیدار مطلق آمد / تا حشر، مست خفته در خلوت خیالت
خورشید که آسمان را، سر رزمه میگشاید / یک تار مینسنجد در رزمه جمالت
ترک فلک که هست او در هندوی تو دایم / سر پا برهنه گردان، در وادی کمالت
سیمرغ مطلقی تو، در کوه قاف قربت / پرورده هر دو گیتی در زیر پر و بالت
صف قتال مردان، صفهای مژه توست / صد قلب برشکسته در هر صف قتالت
عطار شد چو مویی، بیروی همچون روزت / تا بو که راه یابد در زلف شب مثالت
همه عناصر آرایهای و زیبایی در این غزل، بیانگر این است که زبان عطار، زبانی شاعرانه و رمزی است؛ زبانی که زبان محرمان درگاه حق است؛ زبانی که برآیند حرکت سالک از طبیعت به ماورای طبیعت؛ زبانی که به آگاهی، بیداری و یقظه عارفانه و کمال انسانی انجامیده است. تعبیرها و ترکیبهای زبانی این غزل، دانسته و شایسته، انتخاب شدهاند: «چشمه زلال» به جای «دهان معشوق»، «ترک فلک» به جای «خورشید»؛ «خلوت خیال» به جای «بارگاه روحانی و حرم الهی» و «هندو» به جای «تاریکی آسمان» و «زلف» که به شب همانند شده و کنایه از «تاریکی کفر» است.
عطار، صف مژه معشوق را در برابر صف عاشقان در میدان نبرد عشق قرار میدهد و به نوعی از محسوس به معقول و از معقول به منقول و مسموع میرسد و غزل خود را که با ستایش معشوق ازلی آغاز کرده با کلامی سراسر تحمید، در آرزوی سرآمدن هجران و غیبت هویت حق به پایان میبرد.
به این ترتیب، میبینیم عطار مانند یک حکیم متاله و عارف حقیقی از حقیقت و جهان الوهیت در قالب غزل با ما سخن گفته و غزلهای پرشور او این شایستگی را یافته است که بهعنوان بخش عمدهای از غزلهای عرفانی در زبان فارسی در سایه ازلیت دلنشین بماند.
عبدالحسین موحد / پژوهشگر و مدرس ادبیات
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد