در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
آموزش علم طب به صورت آکادمیک در ایران وجود نداشت و برای نخستین بار بود که مدرسه علم طب در دارالفنون دایر شد. با ایجاد رشته پزشکی و دعوت از متخصصان خارجی بویژه اتریشیها، تاریخ پزشکی در مسیر رشد و ترقی قرار گرفت. ازجمله کسانی که برای تدریس علم طب به ایران آمدند، یاکوب ادوارد پولاک؛ معلم طب، جراح و داروساز اتریشی بود. وی در دارالفنون استخدام شد. هنگام ورود دکتر پولاک به ایران جامعه پزشکی در شرایط خوبی قرار نداشت و تعداد محدودی از پزشکان ایرانی، درس تخصصی علم طب را خوانده بودند. اطلاعات پزشکان محدود به مسائل سطحی علم طب و علم امراض جالینوسی بود؛ بدون آن که مطالب جدیدی به آن افزوده شود. علوم نظری طب را به درستی نمیدانستند و اگر پزشکی، فرمول چند نسخه را حفظ میکرد، معروف میشد. علم داروشناسی هم محدود به دانستن چند داروی گیاهی بود که در هر عطاری یافت میشد. اشتغال به طب به تحقیق و مطالعه در زمینه گیاهان دارویی، مواد معدنی و تاریخ طبیعی نیازی نداشت. دکتر پولاک توسط ناصرالدین شاه قاجار به سمت پزشک مخصوص دربار انتخاب شد. وی سه سال قبل از ورود به دربار شاه قاجار، در بین مردم ایران زندگی کرد که این امر به شناخت دقیق او از وضع بهداشت جامعه کمک کرد و در سفرنامه «ایران، سرزمین و مردم آن» خود توضیحات بسیار دقیقی از اوضاع بهداشتی ایران و وضع بهداشت شهر و معابر و نقش دولتمردان در ایجاد خدمات بهداشتی و رفاهی در ایران دوره قاجار، داده است.
هرچند مطبوعات اصلاحطلب آن زمان، با هدف تغییر عادات و رفتار مردم، زیرساختهای پزشکی مدرن را در ایران توسعه دادند و با چشمانداز بهبود سلامت عمومی در کشور، مقالات و کتابهایی در باب اهمیت بهداشت عمومی و فردی، همچنین اطلاعاتی درباره بیماریها، پیشرفتهای علم پزشکی نوشتند. به طور کلی در این دوره وضع بهداشت و درمان شهرها به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نابسامان بود. در تهران آب سطح شهر، از قناتهای مختلفی تأمین میشد که در جویهای وسط خیابان جریان مییافت و از این جویها برای انتقال آب باران و فاضلاب نیز استفاده میشد. حتی مردگان را در آب جاری شهرها شستوشو میدادند. شرایط نامناسب معابر شهری و وجود زبالههای گوناگون در خیابانها از عوامل اصلی بروز بیماریهای گوناکون و شیوع امراض خطرناک مانند وبا بود. گسترش بسیاری از بیماریهای متداول در دوره قاجار علل مختلفی داشت؛ غذا و آب غیربهداشتی، وجود حشرات ناقل بیماری که اقدامی برای از بین بردن آن نمیشد، دفع نشدن صحیح زباله، نبود سیستم فاضلاب در شهرها و روستاها، رعایت نکردن بهداشت فردی و نبود آموزش عمومی در زمینه رعایت اصول اولیه بهداشت. نخستین اقدامات جدی که برای سلامت و بهداشت عمومی صورت گرفت، تأسیس اولین مجلس حفظالصحه دولتی و رسمی ایران سال 1322هجری قمری در تهران بود. بر این اساس نظامنامهای تنظیم و شهرداری تهران موظف به پاکیزهنگهداشتن معابر شهر شد. برای نظارت بر اجرای مقررات گوناگون و همچنین ابقای سلامت عمومی، شهرداری تهران، شهر را به ده منطقه تقسیم کرد ;i هر منطقه به طور مستقل یک متصدی سلامت عمومی داشت. آنها باید مغازهها را بازرسی و مشخص میکردند که فروشندگان دچار بیماریهای عفونی یا بیماریهای پوستی نباشند و بر نظافت عمومی مغازهها نیز نظارت میکردند، همچنین از تمام ساختمانهای عمومی مانند مساجد، وضوخانه، تسهیلات، مستراحها، مدارس، گرمابههای عمومی، کاروانسراها، هتلها، دفاتر دولتی، زندانها و نیز مخزن آب آشامیدنی عمومی و مجرایهای آن بازدید میکردند.
در نهایت، آنها باید از طبابت نکردن افراد فاقد صلاحیت، مطمئن میشدند و به بازرسی مغازه دلاکها پرداخته و از اجرای مقررات، اطمینان حاصل میکردند. با سازماندهی شهرداری، سیستم خدمات پزشکی نیز تأسیس شد. همچنین بیمارستان شهری با صد تخت، چند مرکز برای ارائه خدمات درمانی به فقرا، شش مرکز برای بیماریهای عمومی، یک مرکز برای بیماریهای زنان، یک مرکز برای بیماریهای مقاربتی و یک درمانگاه برای دندانپزشکی گشایش یافت.
در دوره قاجار بیمارستانها به دو قسمت اصلی، یکی مخصوص مردان و دیگری ویژه زنان مجهز بود که در هر یک، بخشهای مختلفی وجود داشت. بیمارستان زنان در عهد احمدشاه قاجار در خیابان تهران ایجاد شد و بعدها نام آن به بیمارستان امیر اعلم تغییر یافت. در قسمت زنان، پرستاران و خدمه زن فعالیت داشتند. هر بیمارستانی به دو قسمت کاملا جدا از هم تقسیم میشد. این کار از نظر اجرای مقررات شرعی که زن را از ظاهرشدن بدون حجاب در برابر مرد منع میکرد، لازم بود. هر قسمت با پرستاران و خدمتگزارانی که از همان جنس بیماران بودند، مجهز بود ولی پزشکان و جراحان، مرد بودند. گرچه از پزشکان زن، نامی برده نشده است اما ویل دورانت، معتقد است که نخستینبار، زنان در جوامع اولیه به کار طبابت پرداختند. به نظر میرسد که علاقه زنان به مقوله طبابت و پزشکی، فقط بهدلیل انجام پرستاری از مردان و پرداختن به حرفه مامایی نباشد، بلکه ورود زنان به حیطه مسائل درمانی، ناشی از آشنایی آنها با گیاهان دارویی بوده است.
میرزا احمدخان (نصیرالدوله) وزیر معارف، مدرسه متوسطه دختران موسوم به «فرانکوپرسان» را که از سال 1323 هجری قمری دایر شده بود، تبدیل به «دارالمعلمات» کرد و به این ترتیب مدرسه قابلگی با ده شاگرد دارالمعلمات در مریضخانه نسوان تأسیس شد. معلم مدرسه در بدو امر مادام فراسکینا، پزشک مریضخانه بود. در آن موقع تعداد زنان باردار که برای وضع حمل به بیمارستان مراجعه میکردند بسیار اندک بودند و فقط گاهی در موارد زایمان غیرطبیعی، زائو را ناگزیر به بیمارستان میآوردند و با این وضع هر 15 تا 20 روز فقط یک زایمان انجام میشد. بعد از مادام فراسکینا سه قابله اروپایی به مرور در مریضخانه نِسوان مشغول کار و عهدهدار تعلیم فن قابلگی شدند.
تا قبل از سال 1315خورشیدی هیچ اثری از وجود آموزش منسجم و علمی پرستاری، حداقل در سیستم آموزش دولتی وجود ندارد و پرستاران شاغل در مراکز درمانی عمدتا دارای تجربه عملی نبودند. گروهی از پرستارانی هم که از آموزشهای علمی و تئوری برخوردار بودند، در مدارس و بیمارستانهای مربوط به مسیونرهای خارجی تحصیل کرده بودند. به دنبال ایجاد توسعه در سیستم بهداشت و درمان و احساس نیاز مبرم به وجود پرستار تحصیلکرده و دورهدیده، هیات دولت به فکر افتاد سیستم آموزش پرستاری را آکادمیک کند و سپس آموزشگاههای پرستاری به تصویب شورای عالی معارف رسید.
منابع:
ـ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک «ایران و ایرانیان»، ترجمه کیکاووس جهانگیری، تهران: خوارزمی، 1368.
ـ ویلم فلور، سلامت مردم در ایران قاجار، ترجمه ایرج نبیپور، تهران: انتشارات دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی ـ درمانی بوشهر، 1386.
ـ محسن روستایی، تاریخ طب و طبابت در ایران (از عهد قاجار تا پایان عصر رضاشاه)، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1382.
الهه باقری / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد