با این حال همین تعلیق پیشرفت در مذاکرات کافی بود تا افکار عمومی به تبع تلاشهایی که عمدتا از آن سوی مرزها نشأت میگرفت، نتیجه گفتوگوهای اخیر هستهای را تعبیر به «شکست» کند و البته نه ایران و نه طرف مقابل هیچیک بهطور رسمی از این عبارت استفاده نکردهاند و وضع این دور از گفتوگوها را نهایتا میتوان با مذاکرات ژنو2 (یا به عبارتی با در نظر گرفتن سه دور مذاکره هستهای در ژنو طی دوره استقرار دولت محمود احمدینژاد، ژنو 5) مقایسه کرد؛ همان گفتوگوهایی که بنبست نهفته در آن یک هفته بعد شکسته شد.
همانطور که پیش از این گفته میشد، مذاکره برای دستیابی به توافق نهایی میان ایران و 1+5 «دشوار» بوده و طبیعی است برخلاف توافق ژنو ـ که تنها آزمونی برای محک حسننیت طرف مقابل بود ـ رسیدن به نتیجه با پیچیدگیهای بیشتری همراه است.
با این حال بهنظر میرسد افکار عمومی انتظار داشت سرعت این دور از گفتوگوها نیز بسان مذاکرات مقدماتی بالا بوده و خیلی زود به فرجام روشنی برسد.
شاید حتی برخی انتقادها از توافق ژنو نیز بر این سوءتفاهمات افزود و عدهای گمان بردند تهران در هر شرایطی آماده امضای توافق است؛ امری که تجربه گفتوگوی وین 4 نشان داد چندان نسبتی با واقعیات جاری در مذاکرات نداشته است.
هر چند گفته میشود اصرار طرف آمریکایی حاضر در مذاکرات بر گفتوگو درباره موشکهای بالستیک ایران، مذاکرات وین را پیچیدهتر از آنچه پیشبینی میشد ساخته، اما بهنظر میرسد ورای اینگونه زیادهخواهیها، نفس گرفته شدن بهانه فشار بینالمللی بر تهران از سوی واشنگتن، اکنون این کشور را با این وسوسه مواجه کرده که بسختی تن به یک توافق پایدار دهد.
شاید به همین خاطر هم هست که آمریکا تلاش دارد در متن توافق پیشنهادی بهجای لغو تحریمهای اعمال شده علیه کشورمان، از تعلیق آن سخن بگوید.
دیپلماتهای آمریکایی هر چند بخوبی میدانند که طرح موضوع موشکهای بالستیک براساس بند نهم قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل در شرایطی که ایران ضریب شفافیت در برنامه هستهای خود را بالا برد و نگرانیهای ادعاشده طرف مقابل را کاهش دهد، بیمعناست، اما ماهیت سیاسی و غیرفنی تحمیل شده بر پرونده هستهای ایران، مانع از آن شده تا دستکم در این مرحله، غرب بپذیرد حساسیتها بر توانمندی موشکی ایران معلول بهانههای هستهای بوده و نه علت آن، بنابراین با از بین رفتن بهانههای مطروحه، طبیعی است طرح مسائل موشکی نیز نادرست خواهد بود.
بنابراین موانع بهوجود آمده در مسیر مذاکرات هستهای از یکسو نشاندهنده پافشاری تیم مذاکرهکننده بر منافع کشورمان است که خود نافی برخی دلواپسیهاست و از سوی دیگر حکایت از این دارد که جهتگیری دستگاه دیپلماسی در مسیر رفع بهانههای هستهای بهعنوان عامل اصلی دیگر فشارهای سیاسی علیه کشورمان صحیح بوده و این همان نکتهای است که غرب نیز باید اندکاندک این واقعیت را بپذیرد.
شش کشور مذاکرهکننده با تهران میدانند که اگر بنا به طرح چالشهای غیرهستهای میان این کشورها با ایران باشد، نه در فرجه شش ماهه و یکساله، بلکه به اندازه قریب به دو قرن روابط استعماری زمان لازم است تا مشکلات تاریخی یک به یک روی میز مذاکره قرار گیرد اما اصل واقعگرایی ایجاب میکند دو طرف به مذاکره بر سر فوریترین و اصلیترین مساله میان خود که همان ابعاد پرونده هستهای کشورمان است، رضایت دهند و پس از آن سراغ دیگر اختلافات موجود روند. این همان نکتهای است که میتوان امیدوار بود طرف غربی به آن تن داده و مانع شکست گفتوگوهایی شود که در صورت رسیدن به فرجام مناسب، میتواند پس از قرنها نشانهای از حاکمیت عقلانیت در روابط بینالملل و به حاشیه رانده شدن لابیهایی باشد که طی دهههای اخیر برای درمان هر دردی، نسخه کشنده «جنگ» پیچیدهاند.
مذاکرات «مفید» دانسته شده کارشناسان ایرانی و 1+5 در نیویورک نشان داد که پرونده هستهای ایران در ابعاد فنی ـ یعنی دستور کار گفتوگوها ـ با اختلافات کمتری پیش میرود، اما آنچه این پرونده را با دشواری مواجه کرده، بیشتر در حوزه چالشهای سیاسی و مسائلی قرار میگیرد که اساسا روی میز مذاکره نیست و به همین دلیل است که تهران پیش از این نیز تأکید کرده که اگر عزم سیاسی وجود داشته باشد، امضای توافق نهایی چندان مشکل نیست.
مصطفی انتظاری هروی - گروه سیاسی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد