به پایایی خلیج فارس و مانایی زبان فارسی

ناوخدای کشتی فرهنگ واژگان فارسی، در لغت‌نامه گران‌سنگ‌اش خلیج را به معنای شاخاب و آبراه و قسمتی از دریا می‌داند که در خشکی پیش رفته است و محمدحسین بن‌خلف تبریزی در برهان قاطع، خلیج را رودخانه می‌خواند.
کد خبر: ۶۷۶۵۰۲
به پایایی خلیج فارس و مانایی زبان فارسی

رود می‌رود و در رفتن هستی می‌یابد، چنان که خلیج می‌تواند از چشمه «خلیدن» (فرو رفتن) زندگی یافته باشد. همچنان که «خلیش» گل چسبناک و «خلیس» دو چیز در هم آمیخته را گویند. خلد گر به پاخاری آسان برآرم/ چه سازم به خاری که بر دل نشیند.1

و اما بر اساس پژوهش زمین‌شناسان، زایش خلیج‌فارس گویا به دوره سوم زمین‌شناسی برمی‌گردد. در آثار باقیمانده آسوری از این دریا با عنوان نارموتو2 (narmarrata) به معنای آب‌راه تلخ یاد می‌شود.

با گوشه چشمی به تاریخ درمی‌یابیم حدود 12000 سال پیش در خاور نزدیک دگرگونی‌های بزرگی رخ داد. نخستین دهکده‌هایی که در دامنه زاگرس و پس از آن در جلگه‌های حاصلخیز خوزستان گسترده شد، اندک‌اندک نوید شهرنشینی داشت. شوش واقع در جنوب غربی ایران امروزی، گهواره تمدن شد و نشان‌هایی از نوآوری و شکل‌گیری خط و نگارش پدید آمد. نخستین آثار نگارش عیلامی شد و کم‌کم دوره کمال پیموده شد تا جایی که حدود 2700 سال پیش از میلاد این خط برای امور حسابداری به کار گرفته شد. از هزاره دوم پیش از میلاد مهاجرانی به نام مادها و پارس‌ها با لهجه‌هایی از زبان هند و اروپایی وارد فلات ایران شدند.

زمان گذشت و تمدن عیلام رو به سستی نهاد و بعد از آشوریان، امپراتوری جهانی هخامنشی شکل گرفت. پارسیان به شایستگی توانستند با فرمانروایی بر سرزمین‌های پهناوری از دره سند تا یونان و بخش‌هایی از اروپا، امپراتوری چندملیتی و چند فرهنگی را پی ریزد، چنان که تا 220 سال دنیای متمدن آن زمان را به استواری زیر گام داشت و فرمانش که پیام‌رسان فرهنگ نیکی‌ها بود، از احترام به افکار و باورهای دیگران تا پذیرش و گسترش نظم و قانون، از شمال دریای سیاه، لیبی، حبشه (اتیوپی) مصر و عربستان تا آن سوی فرات و سوریه و قبرس روان بود. کورش منشور حقوق بشر از خود بر جای می‌نهد و داریوش آفتاب امپراتوری پارس را بلند و بلندتر می‌دارد، چنان که راه‌های اصلی تجارت چین، ژاپن و هند را به بیزانس (ترکیه) و روم و دیگر مراکز اروپایی متصل می‌کند. در کتیبه بیستون داریوش این آبراه تلخ (narmarrata) را به نام ایران و پارس گره می‌زند و چنین می‌نگارد: «من پارسی هستم، از پارس بر مصر مسلط شدم. فرمان دادم این کانال را بین رودخانه‌ای به نام نیل که در مصر جاری است و دریایی که به ایران می‌پیوندد، حفر کنند. این کانال به فرمان من حفر شد و کشتی‌ها از راه کانال از مصر به ایران رفتند، همان گونه که من می‌خواستم.»3

و این خلیج‌فارس یا دریای پارس یا بحرالفارس درتاریخ می‌ماند و دیرگاهی است که زیسته است به این نام روشن. تاریخ‌نگاران و جغرافیدانان یونانی هم واژه پرسیکون کای‌تاس (persikonkaitas) را برابر خلیج‌فارس به کار گرفتند. اما پدر علم جغرافیا بطلمیوس عبارت دقیق‌تر persicas sinus را به معنی خلیج‌فارس به کار برده و امروزه در تمام زبان‌های ریشه‌دار و زنده دنیا این واژه چه زیبا می‌درخشد؛ از کتاب «البلدان» ابن‌فقیه تا «التفهیم» ابوریحان و «فارس‌نامه» ابن‌بلخی و «معجم‌البلدان» یاقوت و... سخن از خلیج‌فارس و دریای فارس شده و قولی است که جملگی برآنند.

و باز برگی دیگر از دفتر تاریخ را به دیدن می‌نشینیم: در دوره اشکانیان که زبان پهلوی اشکانی،‌ زبان رسمی کشور می‌شود و آثار مکتوب و منظومی از آن بر جای می‌ماند، مهرداد اول به فتح بین‌النهرین می‌پردازد. با بیرون راندن یونانیان و مبارزه با رومیان، شرق و غرب ایران روی آسودگی می‌بیند و فرهنگ و تمدن ایران از هر گزندی در امان است. اشکانیان با سلطنت 480 ساله خود (بیش از چهار قرن) یکه‌تاز میدان سیاست‌اند و تنها رقیب رومیان و این در حالی است که گویی از حمله اسکندر ـ که ایرانیان گجستک (ملعون)اش می‌خوانند ـ دیرزمانی گذشته است. زمان به ساسانیان می‌رسد و تندباد حمله عرب به ایران وزیدن می‌گیرد و برگ‌ریزانی است اما... با وجود بیش از «دو قرن سکوت»4 پیوستگی تاریخی تمدن در این آب و خاک ادامه می‌یابد.

حمله عرب به خیلی از سرزمین‌ها از جمله آفریقای شمالی، مصر، فلسطین و سوریه گسیختگی در نظام فرهنگی آنان پدید می‌آورد تا جایی که زبانشان را از یاد می‌برند و فرهنگشان را به دیار فراموشی می‌سپارند در حالی که در ایران چنین نمی‌شود. نشان فرهنگ پایدار ایران‌زمین، به بار نشستن شاهنامه5 سترگی است که به افتخار از آن به عنوان شناسنامه ملی یاد می‌شود. درست همان زمان که عرب در اندیشه برتری‌جویی است، فردوسی بزرگ با حماسه‌ای بس شایسته به منظور برطرف کردن آشفتگی‌های به بار آمده، از سر جان می‌کوشد و زبان فارسی را به ستیغ می‌رساند و پیوستگی زبان و فرهنگ این دیار آباد را به تیغه‌های خورشید می‌سپارد.

و باز زمان را پشت سر می‌گذاریم تا می‌رسیم به سایه سنگین و سیاه دیونشانان جان‌ستان بی‌فرهنگ مغول. صدای حافظ در تاریخ می‌پیچد.

از آن سموم که بر طرف بوستان بگذشت/ عجب که رنگ گلی ماند و بوی یاسمنی. درست در همین گیر و دارها و سر بردارها و از کشته، پشته ساختن‌ها و شب تاریک و گردابی چنین هایل، مرواریدهایی چون مولوی و سعدی و حافظ پدیدار می‌شوند و رنگ و جلایی بس روشن به تاریخ و فرهنگ می‌بخشند و چه عالمانه و عاشقانه به پاسداری از زبان فارسی می‌پردازند. تا به دنیا ثابت شود که این فرهنگ و تمدن از پای نخواهد نشست و زبان این ملت همچنان پویا و گسترده است.

مگر نه این‌که دیرزمانی طوطیان هند به این قند پارسی شکرشکن6 بودند و کام بسیار مردمان در جاهای گوناگون دنیا با این قند شیرین می‌شد.7 بی‌شک هر زمان که فکر جامعه و ملتی بالندگی داشته، زبان نیز به پیروی از آن بالیده و برومند بوده است.

پویایی زبان و فرهنگ می‌تواند در هر دوره‌ای و در برابر هر گونه حمله و تاراجی سپری باشد فولادین همچنان که بارها و بارها از دیروز تا امروز خلیج همیشه فارس و این خاک زرخیز جولانگاه زیادی‌خواهانی بوده است که مگس‌وار نابخردانه در عرصه سیمرغ عرض خویش برده‌اند و ما که نیک می‌دانیم: به پاس هر وجب خاکی از این ملک/ چه بسیار است آن سرها که رفته/ ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک/ خدا داند چه افسرها که رفته.8 از سر باور دیرین به روان روشن همه گلگون کفنانش درود می‌فرستیم و همواره با کوشش در پاسداری از زبان و فرهنگ ماندگاری خویش را فریاد می‌رنیم: تا آخرین نفر، تا آخرین نفس، کوشیم و بشکنیم، دیوار هر قفس، از ساحل خلیج تا ساحل ارس. و پایان سخن را دعایی است این چنین: «اهورامزدا مرا یاری کناد و کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ بپایاد.»9

پا‌نوشت‌ها:

1ـ طبیب اصفهانی

2ـ تاریخ ایران‌باستان مشیرالدوله

3ـ تاریخ تمدن ایران، هانری ماسه

4ـ به یاد استاد فرزانه پروفسور عبدالحسین زرین‌کوب

5ـ بسازم من از نظم کاخی بلند / که از باد و باران نیابد گزند

بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی

نمیرم از آن پس که من زنده‌ام / که تخم سخن را پراکنده‌ام

6ـ شکرشکن شوند همه طوطیان هند / زین قند پارسی که به بنگاله می‌رود(حافظ)

7ـ گویند ابن‌بطوطه جهانگرد شناخته شده به هر کجا سفر می‌کرد، زبان فارسی کلید گشایش روابطش بود.

8ـ دکتر حمیدی‌شیرازی

9ـ اطلس تاریخی ایران، انتشارات دانشگاه تهران، 1350

دکتر ثریا باوری‌پور / پژوهشگر و استاد زبان و ادب فارسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها