وقتی​آقارحیم مریض شد

آقارحیم سرایدار مدرسه سراج بود، اما بعد از سال‌ها زحمت کشیدن از کار زیاد مریض شده بود. آن روز صبح وقتی بچه‌ها به مدرسه آمدند همه جا پر از آشغال بود. سطل‌های زباله پر، زمین پر از خاک و دستشویی‌ای کثیف و شیرهای آب خراب. همه بچه‌ها با تعجب به هم نگاه می‌کردند. سینا از آقای ناظم پرسید: آقا چی شده؟ چرا مدرسه به این شکل درآمده است؟ آقای ناظم گفت: آقارحیم از دیشب مریض شده است.
کد خبر: ۶۷۷۸۶۳

علی پرسید: آقا چرا آب نیست؟ آقای ناظم گفت: دیروز چند نفر از بچه‌ها شیر‌های آب را باز گذاشته بودند. آقارحیم هم که مریض بوده و نتوانسته از جایش بلند شود و شیرها را ببندد به همین دلیل آب هدر رفته و آب هم قطع شده است.

سینا خیلی ناراحت شد، چون می‌دانست یکی از کسانی که این کار را کرده، خودش بوده است.

آقای ناظم همه بچه‌ها را جمع کرد و گفت: بچه‌ها بیایید با هم بسیج شویم و تمام آشغال‌هایی را که خودمان ریخته‌ایم جمع کنیم تا آقارحیم حالش بهتر شود. همه بچه‌ها مشغول شدند. چند ساعتی گذشت و مدرسه تمیز شد.

آقای ناظم گفت: بچه‌ها همگی به صف بایستید.

بچه‌ها همه صف کشیدند در حیاط و آقای ناظم ادامه داد: بچه‌ها از همین امروز هرکسی مبصر خودش باشد. وقتی خوراکی می‌خورید آشغالش را روی زمین نریزید. وقتی دستشویی می‌روید شیرها را ببندید. وقتی از آبخوری می‌خواهید آب بخورید با لیوان مخصوص آب بخورید و شیر آب را پس از مصرف ببندید. امروز متوجه شدید بدون آب زندگی چقدر سخت است و اگر آب نباشد همگی از تشنگی تلف می‌شویم.

بچه‌ها همگی گفتند: بله آقا.

از آن روز به بعد تمام بچه‌های مدرسه به هم کمک کردند تا مدرسه تمیز بماند. بعد از چند روز آقارحیم هم حالش خوب شد و بچه‌ها از سلامتش خوشحال شدند. سینا هم که عادت داشت شیر آب را باز بگذارد این عادتش را ترک کرد و با لیوان آب می‌خورد و بعد شیر آب را می‌بست.

گلنوشا صحرانورد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها