همسرش از خانوادهاش طرد میشود و باوجود نامهربانیهایی که میبیند، همچنان به مادرشوهر و پدرشوهرش احترام میگذارد. در ادامه داستان مادر، شوهر و برادرش را از دست میدهد و تنها چیزی که برایش میماند فرزندانش است که تنها دلخوشی او هستند.
حال در ادامه داستان و در فصل دوم، 22 سال از آن ماجراها گذشته است و سرنوشت یکبار دیگر حشمت فردوس را رودرروی ستایش و فرزندانش قرار داده است. هرچند ستایش داستانی کلیشهای و دست خورده دارد و برای چندمین بار داستان عشق پسر پولدار به دختر فقیر و آدمهای خوب و بد را دستمایه خود قرار داده است، اما باز هم این روزها جزو یکی از پرمخاطبترین برنامههای تلویزیون است.
***
اگر به سریالهای قبلی سعید سلطانی و بخصوص «پس از باران» که جزو پرمخاطبترین سریالهای تلویزیون بود، توجه کنیم داستانی شبیه داستان ستایش دارد، داستان دختری که با خان دهکده ازدواج میکند و مورد ظلم قرار میگیرد. در ستایش هم مثل پس از باران داستان مظلومیت زنان و رودررویی آنها با مشکلاتشان را میبینیم.
در حقیقت سعید سلطانی به ما ثابت کرده است اگر همیشه با همین فرمول پیش برویم و چهرهای آرمانی از کسی که مورد ظلم واقع شده است و در مقابل ظلمهایی که به او میشود از پای نمینشیند را به مخاطب نشان دهیم، برگ برنده را در اختیار داریم و میتوانیم به همراهی مخاطب از هر سنی دل ببندیم. کافی است با زبانی که او میخواهد حرف بزنیم. درحقیقت قهرمانپروری همان چیزی است که مخاطب دوست دارد بارها از تلویزیون ببیند و از تماشای آن خسته نمیشود.
از طرف دیگر بیننده میخواهد در ورای داستانها و شخصیتهایش، داستانی شبیه زندگی خود ببیند و در این صورت با آن حس نزدیکی میکند. خانوادهای هم که در ستایش میبینیم نمونهاش را در زندگی واقعی بسیار سراغ داریم.
عروس خوب، عروس بد، پدر و مادر لجباز و یکدنده، پدر و مادر خوب و مهربان و فرزند ناخلف و خلف. اما خیلیها معتقدند مهمترین عاملی که باعث میشود یک سریال هواداران زیادی پیدا کند، حس نزدیکی مخاطب به داستان و شخصیتهای مثبت فیلم و لحظهشماری برای غلبه آنها بر آدمهای بد است، اتفاقی که از ابتدا برای شخصیت اصلی داستان یعنی طاهر فردوس، با بازی مهدی پاکدل افتاد.
بسیاری معتقدند مخاطب دوست ندارد سریال به این زودیها تمام شود و میخواهد بداند سرنوشت تکتک آدمهای داستان چه میشود، کارگردان برای همه شخصیتهای قصهاش چه پایانی را در نظر گرفته است. برای همین است که بیشتر سریالهای چندفصلی، از پایتخت گرفته تا ستایش، این همه هوادار دارد. از آنجا که مخاطب میخواهد آدمهای بد سریال به سزای اعمالشان برسند و آدمهای خوب بالاخره پاداش رنجهای خود را بگیرند، با آن همراه میشود تا چیزی را از دست ندهد و با چشم خودش همه اینها را ببیند.
ستایش طبق همان فرمول پس از باران پیش میرود و با فلاشبکهایی به گذشته همراه است. راوی قصه نماینده دو نسل گذشته یعنی حشمت فردوس و محمود نادری است و رویارویی آنها را با بچههای خود نشان میدهد.
درست است که ستایش داستانی تا حدودی اغراق شده دارد و تصویری بسیار آرمانی را از ستایش به ما نشان میدهد که خود را فدای خواستههای دیگران میکند و یک تنه در برابر مشکلات ایستاده، اما به عقیده بسیاری، نمونه زنانی مثل ستایش در زندگی عادی کم نیستند.
بیننده در جایگاه قاضی
نرگس محمدی، بازیگر نقش ستایش درباره دلیل موفقیت این سریال میگوید: قصهای که سریال ستایش داشت آنقدر جذاب بود که ناخودآگاه مخاطب را با خود همراه میکرد. قصه این سریال راجع به یک زن زجرکشیده بود؛ زنی که تقدیر با او سر سازش نداشت و دائم سر راه او مشکلاتی قرار میداد، قصه این کار آنقدر روان بود که مخاطب هر لحظه خودش را کنار ستایش میدید، چراکه اطرافش قصههایی مانند سرگذشت این دختر را شنیده بود و شاید فقط احتیاج به کسی بود که میآمد و قصه این کار را برای آنها تعریف میکرد.
به نظر من جای چنین داستانهایی واقعا در تلویزیون ما خالی است. قصههایی که تصویر واقعی از یک جامعه را نشان دهد و مشکلات یک زن را با خانواده همسرش حسادتها، تهدیدها یا مصیبتهایی که ممکن است در یک زندگی تجربه کند به نمایش بگذارد. به نظر من لج کردن ستایش یا شخصیتپردازی انیس یا حشمت فردوس آنقدر قوی و حساب شده است که مخاطب هر لحظه حق را به یکی از آنها میدهد یعنی کارگردان با خلاقیت خود توانسته بیننده را در جایگاه قضاوت بنشاند و دائم با خودش همراه کند. در هر حال من عامل موفقیت این کار را ورای کارگردانی خوبش، فیلمنامه قویاش میدانم.
شنیدن مشکلات از زبان دیگران
محمود عزیزی که در فصل اول سریال ستایش در نقش محمود نادری پدر ستایش بازی کرده است، درباره این سریال میگوید: از مردم شنیدهام که چرا بعضی مواقع این همه خشونت به خرج دادهام. شاید فرصت نباشد که برایشان توضیح بدهم این فقط نمایش است و این خشونت لازمه منطق و مناسبات داستان و شخصیت است. ولی در هر صورت دید مردم دقیق است، دوست دارند این شخصیتها را دنبال کنند که چه سرنوشتی خواهند داشت، اما به طور کلی بازخورد مردم نسبت به سریال ستایش خیلی خوب و مثبت بوده است، چراکه قصه خوبی دارد و مخاطب عاشق داستان جذاب است تا هنرمندانه برایش روایت شود و او خود را جای شخصیتهای داستان بگذارد و به این ترتیب با آنها همذاتپنداری کند. در حقیقت متن خوب و داستان قوی و امکانات کافی و مناسب برای ساخت یک سریال از عوامل مهمی است که میتواند در موفقیت آن تاثیر داشته باشد در صورتی که اگر یکی از اینها ناقص باشد و یکی دیگر قوی، کار خوب درنمیآید و با شکست مواجه میشود. مردم دوست دارند مشکلاتشان را از زبان آدمهای سریال بشنوند و وقتی به شکل جدیدی این مشکلات مطرح میشود جذب آن میشوند، اما گاهی هم خط قرمزهایی وجود دارد که نمیگذارد کار آنطور که باید خوب از آب درآید، مثلا کمدی موقعیت تبدیل به کمدی کلمه میشود و همان هم کشش تصویری ندارد و مخاطب حس میکند با همان حرفهای کلیشهای و همیشگی قبلی روبهروست.
تماشای رفاقت، دوستی و معرفت
مهدی پاکدل که در فصل اول سریال در نقش طاهر فردوس بازی کرده است، درباره سریال ستایش میگوید: من همان حسی را دارم که تماشاگر بعد از دیدن مجموعه دارد و در حین مطالعه فیلمنامه داشتم. طاهر، جوانی پاک است. این شخصیت برایم جذابیتهای زیادی داشت. طاهر پای رفاقت و حرفش میایستد و تضاد بین او، پدر و خانواده برایم جالب بود... . اتفاقهایی که زندگی طاهر را دستخوش تغییر میکند، واقعیتهایی است که در دوره کنونی کمتر اتفاق میافتد. همین ویژگیهای شخصیتی طاهر، بیننده را مجذوب خود کرده است. معتقدم در جامعه ما رفاقت، دوستی و معرفت حرف اول را میزند، اما جنس و نوع اتفاقها متفاوت است. چراکه شیوه ارتباط و معاشرت ما در جامعه به دلیل درگیریها و سرعت زندگی فرق کرده است. داستان مجموعه ستایش در مقطع زمانی دهه 60 میگذرد که جنس زندگی و رفاقت، به گونهای دیگر بود. اکنون اگر بخواهیم به دوست خود کمک کنیم میتوانیم با یک تلفن یا پیامک مشکلش را حل کنیم. دیدن این تفاوتها به نظرم برای تماشاگر امروز جذاب است. (سحر مظفری/ ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد