سیاست روز: تست چهارجوابی بهداشتی
امسال
سال سختی برای ماست
ولی شیرینی اقداماتمان به بلوغ کامل برسد
شهد آن ماندگار خواهد بود
شعر فوق از کیست؟
الف) پروین اعتصامی
ب) جواد خیابانی
ج) حکیم ابولقاسم فردوسی
د) برادر هاشمی - وزیر بهداشت
آقای وزیر: تعرفههای پزشکی به زودی اعلام میشود.
به نظر شما تعرفههای جدید ...
الف) بیحسی موضعی ایجاد میکند.
ب) بیمار بیهوش میشود.
ج) ضایعه مغزی به وجود میآورد.
د) هیچکدام
ایضا آقای وزیر: تصور میکنیم تمام اقداماتمان رضایت مردم را به همراه دارد.
جمله بالا یادآور کدام شعر شیرین فارسی است؟
الف) تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته ...
ب) خودگویی و خودخندی / عجب مرد ِ هنرمندی
ج) تو خوبی / تو ماهی / فدات بشم الهی
د) استیضاح نشی ایشاالله / دوستت داریم ماشالله
جمله زیر از کیست؟
شاد کردن دل مردم مهمترین وظیفه ماست.
الف) مستر بین
ب) رضا عطاران
ج) لورل و هاردی
د) برادر هاشمی
شرق: 2 تا 5 سال حبس با شرمندگی
- «الو؟ مورد اورژانسی؟ مشکلتان چیست؟ چی؟ چی؟ حرف بد؟»تلفن را قطع کردم. دوباره زنگ تلفن. «بله؟ ایبابا. چندبار بگویم؟ آقای عزیز، آقای محترم، بنده، کار سیاسی نمیکنم. شما هم این فعالیتهای سیاسی را بگذار کنار. نکن آقاجان. دست نگهدار. چکار داری به امور سیاسی؟
هر کسی را برای کاری ساختند. شما را چه به سیاست؟ الان جوگیر شدی، برو زیر دوش آب سرد، آرام که شدی، میبینی بهتر که وارد سیاست نشدی. کار سیاسی اینطوری است دیگر، حواست نیست یک کاری میکنی، کار میدهی دست خودت.»پشت رُل آمبولانس بودم. ناچار تلفن را گذاشتم روی بلندگو: «آمبولانسچی، کار سیاسی کدام است؟ آقا ما الان ششتا بچه داریم، من هم آدم سستعنصری هستم، شما باید «فورسماژور» بیایی و به صورت سرپایی هم شده، قال قضیه را بکنی.»
گفتم: ایبابا. عزیزم. من اهل کار سیاسی نیستم. بنده در حد سرماخوردگی و عفونت و اینقبیل موارد وارد عمل میشوم. ولی عزیزجان، آن مساله که شما میگویی الان حبس دارد. میفهمی؟ دوستداری خودم و خودت را دو سال تا پنج سال بیندازی حبس؟ طرف گفت: حبس؟ پنج سال؟ برای... گفتم: د هه. اسمش را دیگر نیاوریها. یک موقع کسی بشنود، دردسر میشود.
طرف گفت: واقعا حبس دارد؟ گفتم: گلپسر، خبرهای مجلس را دنبال نمیکنی؟ دیروز «کلیات طرح افزایش نرخ باروری و پیشگیری از کاهش رشد جمعیت کشور تصویب شده» و حواست باشد که «در صورت تصویب جزییات طرح مذکور مجازات دو تا پنجسال حبس برای انجام عملهای جراحی جهت پیشگیری از بارداری (وازکتومی و توبکتومی) اعمال خواهد شد.» حالا تو میگویی من بیایم خودم را بیندازم توی دردسر؟
طرف گفت: ولی من گرفتارم. به هر قیمتی شده باید انجامش بدهم و قالش را بکنم. هرچقدر پول بخواهی بهت میدهم. گفتم: عجب آدمی هستی تو. برای چقدر پول بیایم دست بزنم به این کار و آن کار؟ بعد پنج سال بیفتم حبس، به چه قیمتی؟ شما را نمیدانم. ولی توی بند، وسط آنهمه آدم که یکی اختلاس کرده، یکی بانک زده و... وقتی همه نشستهایم، اگر جاهلی، کسی برگردد و به من بگوید: عالمی، تو را برای چی انداختهاند زندان؟ من بدبخت چه بگویم؟ جان آمبولانسچی برگردم بگویم برای وازکتومی دارم حبس میکشم، دست نمیگیرند؟ تلفن را قطع کردم و با سر رفتم توی فرمان و با آمبولانس رفتم تا منتهاالیه جاده و گموگور شدم.
کیهان : پاپهنها
گفت: اخبار و گزارشها از نزدیک شدن دولت ترکیه به یک بحران شدید داخلی خبر میدهد.
گفتم: آخر و عاقبت بازی «دودوزه» همین است. دولت اردوغان از یک طرف ادعای همراهی با کشورهای اسلامی همسایه ترکیه را دارد و از سوی دیگر آشکارا به تروریستهای اجارهای آمریکا و اسرائیل برای بحرانآفرینی در سوریه و عراق کمک میکند.
گفت: یعنی اردوغان عقلش نمیرسد که آمریکا از دولت ترکیه فقط به عنوان پیشمرگ در بحرانها استفاده میکند، مثلا سالهاست که ترکیه خواستار عضویت در اتحادیه اروپاست ولی راهش نمیدهند، اما عضویت این کشور در ناتو را برای انجام جنگ نیابتی برای آمریکا و اسرائیل پذیرفتهاند.
گفتم: چه عرض کنم یک گرگ و یک شتر با هم دوست شده بودند و با بچههای خود در لانه مشترکی زندگی میکردند. یک روز که شتر به صحرا رفته بود؛ گرگ دو تا از بچههای شتر را خورد و هنگامی که شتر از صحرا بازگشت به او گفت؛ متأسفانه امروز دو تا از بچهها را پلنگ خورده است. شتر با دلشوره پرسید؛ بچههای من یا بچههای تو را؟ و گرگ جواب داد؛ من و تو نداریم. دو تا از آن پاپهنها را...!
قدس : مش غضنفر وفرزند ناخلف
یَکدوتا خِنه اووَرتَرِما یَک پیرمرده زندگی مُکُنه که عیالِش چَنسالِ مُرده یُ بِچّه هاشَم ایره وِل کِردن رِفتنُ ...
فِقط هَرچنوَخت میَن بیبینن اگِر باباشا مرده که خِنَشِ وَردِرَن بُفروشَنُ اگِرَم پول مولی از حوقوق بازنشستگیش تو خنه هَستِگ بُزور اَزِش بیگیرَنُ بِرَن. دیشبَم خِنه خواب بودُم که ناسَن یَک صدایِ شیکیستنی آمَدُ بعدَم صدایِ دزد دزدِ هَمی پیرمرد از خِنَشا به هوا رَفت. تا مویُ باقی هَمسِدِها وَرخاستِم تُنبون پاما کِردِمُ رِختِم تو میلان، دزدا که دَر رِفتن ولی وَختی رفتِم خِنه پیرمرده دیدِم هَمّه اثاثاش تارتُ پارتِ یُ خودِشَم یَک چیزی خورده تو کِلَّشُ عینِ ماقوت وِسط حولی پخش رِفته. وَختی بِزِش آب قند دادِمُ حالِش مَقبولتر رَفت، مُخواستِم زنگ بِزِنِم پولیس بیه که ناسَن گفتِگ نِمِخه، دزدا رِ مِشناختُم.
گفتُم خب اگِر مِشناختیشا که بوگو کی بودن تا به پولیس بِگِم جینگی بِره بیگیرَشا. سَرِش رِ انداخت پایینُ گفتِگ چی بُگُم یَره؛ بِچه هایِ خودُم بودَن. نصف شبی آمده بودَن خیزه یُ اِشکافِ خِنَم رِ مِگَشتَن بَلکُم بِتِنَن هَمو یَک خُردو پولی که بِرِیِ کفنُ دفنُم لوکّه کِردُم رَم پیدا کُنَنُ بُبُرَن خرجِ خودِشا بُکُنَن.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم او بِچّه هایِ نااهلِ قِدیم که اَقَلَّکَندِش وایمِستادَن بابا نَنَشا بیمیرَن، بعد سَرِ میراثِشا بِهَم مِپِرّیدَن، خیلی خوب بودَن یا ای حالاییا که تو زِمان زنده بودنِ بابا نَنه هایَم بُزور اِرثِشایِ جولوجولو مِگیرَن زیاتی نامرد رِفتَن!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: