گریم یک لغت فرانسوی است که سال 1775 میلادی سر زبانها افتاد. در آن روزها گریم به معنای ادا، شکلک و ماسک بود و فقط برای تئاتر استفاده میشد. به کسی هم که گریم را انجام میداد گریمور میگفتند.
با آغاز به کار سینما و عکاسی این واژه به این هنر ـ صنعتها راه پیدا کرد و در هنرهای نمایشی به بخش ظریفی از کار گفته میشد که بر پایه نقاشی و مجسمهسازی بنا میشد. سال 1981 هم برای اولین بار بخش گریم به جوایز اسکار اضافه شد و ریک بکر برای فیلم «آمریکایی در لندن» برنده اولین جایزه اسکار در بخش گریم شد. حالا گریم عضو جدانشدنی از سینما، تلویزیون، تئاتر و حتی عکاسی است؛ عضوی که تازه کارها آن را با نقاشی روی صورت بازیگر اشتباه میگیرند و کفر کهنهکارها را درمیآورند، اما گریمها در هر کدام از بخشهای تئاتر، سینما و تلویزیون با هم تفاوت دارد. البته گریم سینما و تلویزیون سنخیت بیشتری با هم دارند.
گریم در تئاتر و سینما هر کدام دارای تکنیک، رنگ و شیوه کار خاص است و کلا با هم تفاوت دارند. در تئاتر، چهره برای دیدن از دور کار میشود و در سینما درست عکس آن است. چشم دوربین بسیار حساس است و کوچکترین زائده بر چهره را ثبت میکند. اگر گریمور با هر دو شیوه آشنایی داشته باشد هر دو نوع گریم برای او آسان خواهد بود. ریک بکر میگوید: قبل از این همه ما با عشق کار میکردیم ولی کمکم این هنر شکل تجاری پیدا کرد و همین مساله باعث شد به تئاتر و عوامل آن لطمه بزند. او معتقد است کسانی که میخواهند وارد این رشته شوند باید تا جایی که میتوانند تجربه کسب کنند و اصلا نگاه تجاری به گریم نداشته باشند.
واقعیت این است که گریم در تلویزیون صرفا محدود به بخشهای نمایشی و فیلم و سریالها نمیشود و حتی کسی که بهعنوان یک مهمان یا کارشناس به تلویزیون میرود قبلش باید از اتاق گریم رد شود. اگرچه در اینجا تغییر چهره صورت نمیگیرد، اما از ابزارهای گریم مثل فوم برای تناسب نور و دوربین استفاده میشود و فرقی نمیکند فردی که قرار است جلوی دوربین برود یک فرد معمولی در برنامهای عادی باشد یا رئیسجمهور برای مصاحبه تلویزیونی. لذا میبینیم که اگرچه سطح استفاده از گریم و تکنیکهای آن در تلویزیون مثلا نسبتا به تئاتر، عمق کمی دارد، اما عمومیت بیشتری داشته و هر روز گریمورها حتی به شکل اداری و کارمندی در رسانه ملی در حوزه گریم مشغول به کارند. هر چند این گونه از گریموری وجوه هنرمندانه کمتری دارد. اما هنر گریم و قابلیتهای آن را میتوان در سریالهای تاریخی بیشتر مشاهده کرد چرا که بخشی از ماندگاری آن در حافظه تاریخی مردم به توانمندیهای هنر گریم برمیگردد. هنوز مردم ما برخی از بازیگران را به واسطه گریمهای خاصشان به یاد میآورند، یا حتی خود بازیگران بهترین نقشی را که دوست دارند و بازی کردهاند یا در کارنامه آنها به نقطه عطف بدل شده را مدیون دستان هنرمندان گریموری هستند که صورتگری کرده و چهرههای ماندگار آفریده است. هنوز همه ما با دیدن محمدعلی کشاورز یاد بازی او در سریال هزاردستان و آن گریم فوقالعادهاش میافتیم، یا جمشید مشایخی را با گریم کمالالملکش به خاطر داریم و بسیاری از سریالها مثل سربداران، سلطان و شبان، میرزا کوچک خان و امام علی (ع).به دلیل گریمهای هنرمندانه آن در ذهنها ماندگار شده است. همین اواخر در سریال مختار شاهد گریمهای بینظیر و چشمگیر استاد عبدالله اسکندری بودیم. مثلا گریم رضا رویگری یا خود فریبرز عربنیا در نقش مختار از جمله دلایل جذابیت این سریال تلویزیونی بود. مرحوم خسرو شکیبایی در نقش مدرس هنوز در ذهن ما مانده است یا سعید نیکپور در نقش امیرکبیر.
واقعیت این است که یکی از کارکردهای مهم گریم در تلویزیون در بخش شبیهسازی صورت میگیرد. بخشی از این شبیهسازی در سریالهای تاریخ معاصر صورت میگیرد که عکس و فیلم شخصیتهای واقعی موجود است و گریمور این امکان را دارد با رجوع به آنها چهره بازیگران را اتود بزند؛ برخی از شخصیتها که چهره شناخته شدهای در بین مردم دارند مثلا رضا شاه و آیتالله مدرس یا دکتر مصدق و هویدا و برخی دیگر از شخصیتهای سیاسی معاصر که مردم گاه از انطباق و نزدیکی گریم بازیگران با آنها شگفتزده میشوند.
مثلا سریالهای تاریخ معاصری مثل معمای شاه یا سالهای مشروطه فارغ از نقاط ضعف و قوت دراماتیک از حیث گریم و چهرهپردازی دارای امتیازات خوبی است و به همین دلیل بسیاری جذب سریال شده و به تماشای آن مینشینند یا همین چهرهپردازی و شبیهسازی حرفهای را در مجموعه طنز خنده بازار شاهد بودیم که فرضا چهره خود کاراکترهای تلویزیونی از جمله مجریان و گویندگان را شبیهسازی و به عنصر طنز کمک کرده است.
در اینجا شاهد بودیم که گریم صرفا کارکرد تاریخی یا شبیهسازی نداشته و گاه بیش از توانمندی بازیگر و کارگردان و عوامل دیگر موجب دیدهشدن و مورد توجه قرار گرفتن آن پرسوناژ از سوی مخاطب میشود. مثلا در همین خنده بازار بیشترین کاراکترهایی که در اذهان ماند مربوط به افرادی مثل عادل فردوسیپور یا فریدون جیرانی بود به طوری که نگارنده برای اولین بار که به شکل اتفاقی با چهره آقای جیرانی در خنده بازار مواجه شد گمان کرد خود فریدون جیرانی در حال اجرای برنامه است در واقع گریم در اینجا از یک عنصر مکمل و کمی به یک عنصر دراماتیک و نمایشی بدل میشود.
گریم با ژانر فیلم هم ارتباط مستقیم دارد و در تلویزیون در دو ژانر کمدی و تاریخی بیشترین کاربرد را دارد. در کمدی به واسطه اغراقشدگی که لازمه این ساختار نمایشی است و در ژانر تاریخی به دلیل ضرورت زمانی و شبیهسازی، اما در سریالهای روتین و اجتماعی هم گریم میتواند نقش بسزایی داشته باشد که گاهی جدی گرفته نمیشود مگر در خلق کاراکترهای خاص که مثلا شخصیت خیلی نابهنجار و غیرمتعارف است. این در حالی است که گریم، آرایش نیست و پشت آن بصیرت و دانش سینمایی وجود دارد که گریمور در کنار آموزش مهارتهای چهرهآرایی نسبت به آن اطلاعات کافی داشته باشد. جدی گرفتن گریم تلویزیون یعنی جدی گرفتن درام و جدی گرفتن مخاطب و احترام به او.
یکی از دلایل مهم اهمیت گریم در تلویزیون نسبت به سینما، فارغ از فراوانی مخاطبش، به استمرار زمانی مجموعههای تلویزیونی برمیگردد که مخاطب نه برای دو ساعت که روزها و حتی هفتهها باید به پای آن نشسته و شخصیتها و قصههایشان را دنبال کند لذا این استمرار به عناصر نمایشی قدرتمندتری نیازمند است تا رضایت مخاطب را حفظ کند و یکی از این عناصر مهم بدون شک گریم است. (سیدرضا صائمی/ ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«جامجم» در گفتوگو با عضو هیات علمی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به بررسی اثرات منفی حفر چاههای عمیق میپردازد
سخنگوی صنعت آب در گفتوگو با جامجم: