این داستان جدیدترین ساخته سینمایی رضا میرکریمی است که این روزها روی پرده سینماست.
میرکریمی در «امروز» هم همانطور که در «به همین سادگی» از گذر عادی حوادث روزمره به دگردیسی شخصیتمحوری خود سفر کرده، یونس را از معبر یک اتفاق ساده زندگی و کار او یعنی به مقصد رساندن مسافران عبور داده و به دشوارترین صحنههای پیکار در زندگی یک مرد جنگی وارد میکند. فیلمنامه این کار بشدت شخصیتمحور بوده و کوچکترین خطای فیلمساز در پرداخت شخصیت اول و مرکزی آن میتوانست بنیان کار را در هم بپیچد.
امروز بدون آن که به دنبال عرض اندامهای متظاهرانه و غلوآمیز رایج در برخی فیلمهای به اصطلاح هنری باشد، فیلمی متفاوت و درخشان در کارنامه میرکریمی است؛ فیلمی که عطای امروزین برخی آثار همزمان خویش را که با گنجاندن تصاویر تند از اتفاقات کم اهمیت حاشیهای، سعی در قالب کردن عنوان ریتم تند به تماشاگر هستند، به لقایش بخشیده است.
امروز با متانتی برگرفته از ذات شخصیتهای خود و برپایه شخصیتپردازی ماهرانه فیلمنامه پیش میرود، اگر چه توجه به جزئیات محیطی را نیز فراموش نکرده و در تاروپود رخدادهای خاص فیلم از آنها غافل نمیشود؛ اتفاقاتی که فقط از ذهن و تکنیک کارگردانی مثل میرکریمی انتظار میرود تا قدم به قدم بذرهای خرد رابطه علی و معلولی اتفاقات فیلم را در ذهن مخاطب بکارد و شخصیتهای فیلم بویژه یونس را معرفی کند.
یونس در امروز، در جریان یک اتفاق ساده و روزمره کاری، وارد معرکهای دشوار میشود. لازمه برون رفت از این دایره تنگ و کشنده، کنکاش ذهنی عمیق یونس برای تصمیم سرنوشتساز انتهای فیلم است. میرکریمی متانت پیکره کلی فیلم خود را هم دقیقا بر همین پایه استوار کرده است. شاید اگر او هم به ورطه ترفندهای تصویربرداری ژانگولرمآبانه و میزانسنهای شلوغ و پرجزئیات و کمعمق میافتاد، عمق تصمیم یونس از دید مخاطب، مصنوعی و فریبدهنده به نظر میرسید. در واقع آنچه در برخی نقدهای صورت گرفته بر کار میرکریمی به عنوان نقطه ضعف این اثر برشمرده شده، نقطهقوت آن است.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم را در این نکته میتوان جست که امروز داستان آدمهای مستاصلی است که در هیاهوی یک شهر بیتفاوت، تنها پناه یکدیگر را دارند؛ پناهی که باز برخلاف بسیاری فیلمهای همعصر امروز، نه یک پیشینه شکست عاطفی دارد و نه یک پسینه خاطرخواهی و عشق و عاشقی. نگاه عجیب صدیقه به یونس در آستانه ورود به آسانسور از جنس نگاه یک غریق به ناجی است؛ نگاهی که یک اعتماد تزلزلناپذیر در آن موج میزند و برآمده از همان حس فراگیری است که از چهرهنمایی خوب و دقیق از شخصیتهای فیلم صورت گرفته و فیلمنامه را از هر تمهید اضافی دیگری بینیاز میکند.
درک پیامهای فیلم فقط در پرتو سکوت یونس، سکوتی که سرشار از ناگفتههاست و در برابر نیش زبانهای این و آن هم نمیشکند، میسر میشود. فیلم میرکریمی، آرامش نقش اول خود را که یک راننده تاکسی بظاهر ساده و درونگرای یکی از خطهای تاکسیرانی تهران است، به شکل غریبی حسادتبرانگیز کرده است.
از این حیث، درام درونی و شخصیتمحور امروز بیاختیار بیننده خود را به یاد شخصیت اصلی به همین سادگی میاندازد که اگر چه مقابل دوربین میآید و میرود و گرم امور منزل و... است، ولی در تمام مدت فیلم، جوشش آتشفشانی از افکار و احساساتی فروخفته را به نمایش میگذارد؛ یونس هم میان آدمهای دور و برش تنهاست، درست مثل قهرمان به همین سادگی. اما یونس یک تفاوت اساسی با شخصیتمحوری به همین سادگی هم دارد و آن عمق و قوت تصمیم یونس است که در قطب مخالف ویژگی شخصیت به همین سادگی که در تصمیم خود متزلزل و دچار تردید است، قرار میگیرد.
یونس دقیقا از زمانی که به مکاشفه درونی خود در مورد مسئولیتی که در قبال زن مسافر دارد میرسد، تا انتهای فیلم مصمم و پابرجاست. قلاب محکمی که او را گرفته و رها نمیکند، پیشینه و شخصیت محکم و استوارش است. تصمیم او آنقدر موجه و صحت آن، آنقدر در محضر وجدانش زنده و روشن است که حتی نیازی به طرح و بیان دلایلش نمیبیند.
یونس فیلم میرکریمی، دربند ناخواسته شکم نهنگ بزرگی است به نام جامعه. در دل این نهنگ بزرگ، او جز واگویههای درونی با نهان خودش، کار دیگری نمیتواند بکند. تنها تلاش او، تلاش برای بیرون جستن از حلقه تنگ این بند ناخواسته است. او در این بند تنهاست و تا انتها نیز تنها میماند.
فیلم با گزینش و دستهبندی معنادار و متمرکز رویدادهایی کوچک از نپذیرفتن مسافر بیهودهپرداز ابتدای فیلم تا ریختن باقیمانده آب لیوان پای گیاه، تا توجه و دل به دل فرزند سوپروایزر بخش سپردن، تا نکات ظریف و متعدد دیگری که همه نشان از لطافت و نازکی طبع مردی دارند که «پشت این ستاره آهنی قلبی از طلا دارد»، یکی از بهترین و کاملترین شخصیتپردازیهای فیلمنامههای سینمای ایران را به نمایش میگذارد.
تبحر فیلمنامهنویسان امروز در این وجه از فیلمنامه به حدی است که هیچ یک از رفتارها و تصمیمهای یونس، بیننده را سردرگم نمیکند و تماشاگر را گرفتار اعجاب و شگفتی تمسخرآمیزی که از دیدن بعضی حرکات و چرخشهای رفتاری غریب شخصیتهای فیلمهای معمول فراهم میشود، نمینماید. اتفاقات فیلم آنچنان توالی معنایی و مبتنی بر تحلیل روانشناختی از جزئیات مکانیسمهای دفاعی یونس در مقابل حوادث و قضاوتهای پیرامونش را تعقیب میکند که اصولا جز آنچه رخ میدهد، انتظار نمیرود.
شیدا اسلامی / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد