هیچ شکی نیست که تجربه بازیهای بزرگ و واقعگرایانه لطف دیگری دارد و غرق شدن در دنیای بایوشاک، آنچارتد و... دستکم در ظاهر، با بازیهای کوچک قابل قیاس نیست، اما وقتی عینک انصاف به چشم بزنیم و منصفانه به بازیهای ویدئویی نگاه کنیم، طولی نمیکشد که خیلی از بازیهای پرزرق و برق برایمان رنگ میبازند و به عنوان تقلیدهای نهچندان خاص از بزرگان همرده خود، در آرشیو خاطرات ما جا خوش میکنند. اینجاست که بازیهای کوچکی که تا دیروز به چشممان نمیآمد، آغاز به خودنمایی میکند.
این عناوین ـ که متاسفانه در کشور ما در حقشان بشدت اجحاف شده ـ برای شاهکارهای صنعت بازی همان حکمی را دارند که داستانهای فولکلور برای سه گانه «ارباب حلقهها» یا مجموعه «هری پاتر» یا «ویچر» یا «بازی تاج و تخت» و... داشته و دارند. یعنی همین جواهرهای کوچک هستند که بهزعم خود ستونهای سست و رو به زوال رفته صنعت گیم را تکان داده و ایدههای تازه را به آن تزریق میکنند. حقیقت این است که ساخت یک عنوان درجه یک و تبدیل آن به اثری بینقص کاری خارقالعاده است و هزینههای بسیاری را در این راه به سازنده و ناشر تحمیل میکند و خواه ناخواه آنها را به سمت استفاده از کلیشهها سوق میدهد تا فروش آینده بازی تضمین شود.
هر کسی که هر سبک بازی را تجربه کرده باشد، خوب میداند سگهای نگهبان آن قدرها که یوبیسافت ادعا میکرد نوآور نیست. شاید مفهوم آن بین بازیهای درجه یک تازه باشد، اما ذات کلی آن، اینچنین نیست. حتی «آخرینان ما» و «خدای جنگ» هم از این قاعده مستثنا نیستند. هیچ شکی در عظمت تکتک این عناوین نیست، اما هیچکدام به آن تحول دست نیافتند که امثال زلدا، فانتزی نهایی، کونترا، شیطان هم میگرید و شیطان مقیم 4 به وجود آوردند. از طرفی، دنیای بازیهای کوچک به دلیل هزینه بسیار پایین، فرصتی برای سازندگان خوشذوق و اهل ریسک فراهم میآورد تا بازیهای نوآورانه بسازند یا بازیهای قدیمی را که شاید به عنوان یک اثر مرجع از موفقیت برخوردار نشود (همانطور که نسخههای مثلا درجه یک از روی سری بازیهای کونترا و سونیک به افتضاحهای بیبدیل تبدیل شد) بگیرند و ارتقا دهند. نسل هفتم پر بود از این جواهرهای دوستداشتنی.
بازی این هفته از آن جواهراتی است که سبک چند بازی مثل متروید، ماریو، کونترا و دیگر بازیهای شوتر کلاسیک را دور هم جمع کرده و شالودهای طلایی ساخته است. اگر دلتان یک بازی میخواهد که با زیباییاش چشمانتان را بنوازد و سرعت و دقت مورد نیازش به آموزشگاهی برای ارتقای مهارتهای فردیتان تبدیل شود، این بازی برای شماست.
گیمپلی بازی دو رگه اصلی دارد؛ یکی شامل کنترل سفینهای قدرتمند و سریع میشود و دیگری شما را در هیبت نقش اصلی داستان «کای» قرار میدهد. داستان بازی حرف نویی برای گفتن ندارد، اما شخصیت کای را در حد یک قهرمان دوستداشتنی بسط میدهد. همین برای عنوانی که هستهاش اکشن پر زد و خورد است، کفایت میکند.
محیط بازی بشدت یادآور عناوین کلاسیک سبک شوتر 2 بعدی است، اما طرحهای 3 بعدی به کار رفته در این بازی به قدری زیبا هستند که از نظر فکر و سلیقه با عناوین صاحبنام رقابت میکنند. آنهایی که زیاد بازی میکنند، میدانند سلیقه در رنگآمیزی اثر در حدی که هم چشمنواز باشد و هم مخل گیمپلی نباشد، کار هر کسی نیست.
سازندگان در پیادهسازی گیمپلی کاری کردهاند کارستان. مکانیکهای گیمپلی یک به یک معرفی و در مراحل بعدی اعمال میشوند. طراحی مراحل به صورتی است که بازیکن با هر مقدار پیشروی در بازی، مهارت بیشتری کسب میکند. با اینکه تمام کردن بازی برای یک گیمر عادی هم امکانپذیر است، کسب امتیاز کامل در یک مرحله اصلا ساده نیست. همین افزایش مهارت منطقی ارزش تکرار بالایی به این بازی بخشیده است. تنها نکته منفی که میتوان اشاره کرد، پایان نه چندان راضی کننده بازی است که با سرعت دیوانهوار آن ساز مخالف میزند.
اوایل بازی کنترل سفینه و مهارت عبور از دیوارها و منابع را فرا میگیرید و به مرور که به مراحل بالاتر میروید، نقش کای پررنگتر میشود. بسیاری از همان تکنیکهای سفینه برای کای هم وجود دارد، اما در نهایت تفاوت بین آن دو محسوس است.
هر چه بیشتر در بازی پیشروی میکنید مراحل پیچیده و شلوغتر میشوند؛ تا جایی که یادآور بازیهای قدیمی مثل کونترا میشوند. اگر در بازی ببازید، جای نگرانی نیست و با تاخیری یکی دو ثانیهای از آخرین چکپوینت بازی را ادامه خواهید داد. اما برای رد کردن دقیق و سریع مراحل باید اشراف نسبتا خوبی روی آنها داشته باشید.
تنوع بین قسمتهای سفینهسواری و ماجراجویی پیاده آن قدر هست که بازی تازگیاش را از دست ندهد. از طرفی بین عناصر گیمپلی هم تعادل ایجاد شده است. برای مثال، در حالت حرکت عادی، سلاحی پرقدرت در دست دارید. در صورت دویدن نمیتوانید از آن بهره بگیرید، اما در عوض امکان استفاده از سلاحی ضعیفتر برایتان فراهم است. دیگر تصمیم با شماست که در چه موقعیتی کدام را به کدام ترجیح بدهید.
در مجموع، با وجود پایان نهچندان دلچسب کار، این اثر یکی از بهترین نمونههای شوتر 2 بعدی است که تا بهحال عرضه شده است. اگر دلتان هیجان واقعی میخواهد آن را از دست ندهید. (ضمیمه کلیک)
سیاوش شهبازی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد