یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در نیایشهای گذشتگان ما آب و سرچشمه آن ستوده میشد و در نیایشهای اوستایی فرازهایی به این مظهر پاکی اختصاص دارد. در آیینهای کهن ایرانی مانند نوروز هم نشانهای از این توجه به آب وجود دارد. رسم بر این بود که در جشن نوروز دخترانی که در آستانه ازدواج قرار داشتند کوزه بهدست برای یافتن آب به سرچشمه بروند و کوزه پرآب را بر سر سفرههای هفت سین بیاورند. آب که از سرچشمه آورده میشد، رزق و روزی هم زیاد میشد و در کار خانواده گشایش پدید میآمد.
روز سیزده نوروز هم حکایت ویژهای دارد. مردم سالهای گذشته، این روز را از آن ایزد تیر میدانستند. در این باور قدیمی، ایزد تیر همواره با دیو خشکسالی در جنگ است و مردم در روز سیزده به صحرا میرفتند و برای پیروزی تیر دعا میکردند، چون شکست این ایزد در این کشمکش باعث از بین رفتن سبزه و گل میشد و خشکسالی رخ میداد، اما در این نبرد اگر پیروز میشد سرچشمه آبها همیشه جوشان بود و روزگاری پرخیر و برکت همراه با آبادانی و سرسبزی برای مردم رقم میخورد.
خشکسالی و کمآبی همواره یکی از دغدغههای مردم ایرانزمین بود. بنابراین برای جلوگیری از چنین وضعیتی در روزگار گذشته ایرانیها برای جلوگیری از هدررفتن آبهای سطحی همت گماشتند و جزو اولین ملتهای سدساز دنیا شدند. همچنین قناتهای متعددی ساخته شد تا برای رفع بحران، کمآبیها مدیریت شود.
ایرانیان از دوره هخامنشیان در نقاط مختلف سدهای متعددی ساختند تا بتوانند آبهای سطحی را مهار کنند و بر خشکسالیها که همواره تکرار میشد فائق آیند. مهار آب تنها محدود به سدسازی نبود. در سرزمینهای خشک و کمآب گاهی بارانهای شدید میبارد و سیلاب راه میافتد. اداره این شرایط هم کار دشواری بود و نیاز به متخصصانی برای مهار آب داشت. ایرانیان در این کار مهارت داشتند و با مهار سیلابهای بزرگ، طغیان رودخانهها را نیز سامان میدادند.
در کتیبههای بر جای مانده از داریوش اول، نمونههای روشنی از اعلام این نگرانیها وجود دارد. آنجا که وی از اهورا مزدا میخواهد کشور را از دروغ و خشکسالی و دشمن دور نگه دارد.
در ایران استفاده از متخصصان امری پسندیده بود و این شیوه حتی در زمان جنگ هم فراموش نشد. زمانی که سپاه روم به جنگ شاپور اول آمد و در دام جنگاوران ایرانی گرفتار شد، شاه ساسانی برای تنبیه متجاوز بهجای انداختن آنان به سیاهچال و بستن زنجیر به پایشان راه بهتری در پیش گرفت و از نیروهای کارآمد دشمن در کار ساختن سد و مهار آب بهره گرفت.
در روزگار پیروز اول پادشاه ساسانی، ایران یک دوره خشکسالی سه ساله یا به قولی هفت ساله را تجربه کرد. بحران به وجود آمده تاثیر بدی روی روحیه مردم گذاشته بود.
این اتفاق همزمان با هجوم اقوام شمال شرقی معروف به هپتالها در ایران بود. شرایط ایجاب میکرد مردم برای جلوگیری از تجاوز اقوام مهاجم اقدام کنند، اما خشکسالی امان همه را بریده و جامعه دچار افسردگی بود. در پایان این دوره خشکسالی، یک هفته باران آمد و شاه ساسانی دستور داد به یادبود چنین روزی، هر ساله در سالگرد بارش باران، مردم جشن بگیرند که بعدها به نام عید آبریزگان در سنت ایرانی مشهور شد. در این دوره اوضاع اقتصادی ایران نابسامان بود و کشت و زرع در سطح وسیع صورت نمیگرفت. بنابراین مالیاتها کاهش فراوان یافت و این مساله پریشانیهای سیاسی متعددی پدید آورد. پیروز برای رفع مشکلات تدابیری اندیشید. وی دستور داد غلات مورد نیاز را از خارج وارد کنند و به ثروتمندان فرمان داد به مردم فرودست کمک کنند. این اقدامات موثر بود و باعث شد که تا حدود زیادی از نارضایتیهای عمومی کاسته شود.
خشکسالی آخر دوره ساسانی هم یکی از مشکلات شاهان این سلسله بود. بنا به نوشته مورخان، یکی از عوامل مهم شکست ساسانیان از اعراب تازه مسلمان در دوره یزدگرد سوم علاوه بر درگیریهای سیاسی و خانوادگی و زیادهخواهیهای موبدان زرتشتی، خشکسالیها و حوادث طبیعی متعددی بود که باعث ایجاد بحرانهای گسترده در جامعه شده بود.
در دو قرن اول و دوره میانه تاریخ ایران هم غول خشکسالی همچنان سیطره خود را بر این آب و خاک حفظ کرد. جنگ و بیثباتی اقتصادی و حضور نیروی بیگانه در ایران مشکلاتی برای بومیان به وجود آورد. کشاورزانی که قبلا روی زمین خود کار میکردند با حضور اقوام مهاجر و خرابی اقتصادی و تصرف زمینهایشان روبهرو بودند و برای گذران زندگی به مشکل برخوردند. خشکسالیهای پیاپی هم مزید بر علت شد و کسانی که دیگر نه زمینی برای کشت و نه پیشهای داشتند، رو به سوی بیابانها نهادند و گروههای نظامی کوچکی را تشکیل دادند و به راهزنی پرداختند. از این گروه به عنوان صعالیک در طول تاریخ ایران یاد میشود. این عده که بخشی از آنها اعرابی بودند که در وطن جدید سکونت گزیده بودند یکی از معضلات مهم دوره میانه ایران به شمار میآمدند.
یکی از ویژگیهای بارز ایران دوره اسلامی، حضور اقوام و طوایف مختلف عرب، کرد، ترک، مغول و... در این سرزمین است. زندگی عشایری و کوچنشینی یکی از خصوصیات این اقوام بود. زندگی ایلی بر پایه مهاجرت شکل گرفته است.
اقوامی که یکجانشین نبودند در فصلهای گرم و سرد سال محل زندگی خود را تغییر میدادند. عشایر هروقت زمین حاصلخیزی میدیدند که شرایط برای زندگی در آنجا مساعد بود توطن اختیار میکردند و بعدها با تغییر فصل سال یا احیانا بروز موانع طبیعی مثل خشکسالی و قحطی به جای خوش آب و هوا کوچ میکردند.
این نقل و انتقال گاه اجباری بود و گاه اختیاری و بسیاری از تحولات سیاسی صورت گرفته در ایران دوره اسلامی بهواسطه این نقل و انتقالات صورت میگرفت.
در برخی مواقع این نقل و انتقالات که عمدتا در پی خشکسالی صورت میگرفت در قالب هجوم یک قوم به منطقه یا قوم دیگر صورت میگرفت. این روند البته تنها اختصاص به اقوام و طوایف نداشت، بلکه روستانشینان که کار اصلی آنها کشت و زرع روی زمینها بود نیز درگیر این موضوع بودند و در اوقاتی که خشکسالی حاکم میشد مجبور به ترک دیار خود میشدند. پدیده مهاجرت و نقل مکان روستاییان یکی از موضوعات مهم اجتماعی تا دورههای اخیر است.
فتاح غلامی / گروه تاریخ
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد