این معرفی، به کرات در مورد روز اربعین بیان شده است حال آن که پیش از ورود به هر بحثی درباره اربعین باید دانست که در همین معرفی نخست نیز تشکیک وجود دارد. شهید مطهری(ره) در تاریخ هفتم اردیبهشت 49 مصادف با اربعین ۱۳۹۰ قمری در حسینیه ارشاد سخنانی با موضوع اربعین ایراد کرده که در کتاب «احیای تفکر اسلامی» به چاپ رسیده است. در این مجال برآنیم تا با رجوع به این بیانات ارزشمند به بازخوانی واقعه اصلی روز اربعین که در نگاه استاد مطهری وجه راستین و شایان توجه این روز است، بپردازیم.
شهید مطهری با بیانی شجاعانه و بیمانند ـ که نظیر آن را در کمتر شخصیتی که سردمدار دین و آیین باشد میتوان سراغ گرفت ـ در ادامه مخالفت با تحریفات عاشورا، تصور شایع از روز اربعین را نیز به پرسش میکشد و برداشت وارونه از حقیقت وجودی آن را یکی از عوامل اصلی رکود و عدم پویایی جامعه اسلامی برمیشمارد و میگوید: یکی از دلایلی که جامعه ما جامعه مرده است همین جریانی است که ما فعلا در روز اربعین داریم. در این روز واقعا دو موضوع مهم داریم که بسیار شایسته اهمیت است. یکی آمدن جابر [به کربلا برای زیارت اباعبدالله علیهالسلام] که آمدنش یک تابلوی بزرگ است و دیگر زیارت اربعین ـ که الان فرصت شرح آن نیست و باید در وقت دیگری مضمونهای آن زیارت را برای شما بخوانم ـ یعنی این سنت که از دور، از هر جا که هستید حسین بن علی(ع) را در این روز زیارت کنید. اینها دو جریان واقعی است. یک جریان ساختگی که در هیچ کتاب معتبری وجود ندارد و تنها در یک کتاب وجود دارد که آن کتاب به اتفاق تمام ارباب مقاتل معتبر نیست این است که در روز بیستم ماه صفر اسرا، اهلبیت پیغمبر اکرم(ص)، اهل بیت امام حسین(ع) از شام به کربلا میآیند.
شهید مطهری معتقد است در مورد روز اربعین آنچه اصل است مورد غفلت واقع شده و آنچه در اصالت آن تشکیک وجود دارد ـ و حتی به تصریح استاد شهید، دروغ مسلم است ـ مورد اعتنای بیش از اندازه قرار گرفته و موجبات انحراف جامعه را فراهم کرده است: «ما آن دو جریان اصیل را به کلی فراموش کردیم.
شاید در میان همه ما دو نفر نباشند که زیارت اربعین را به قصد پیوند با حسین بن علی(ع) خوانده باشند یا داستان جابر را از روی تدبر گوش کرده باشند. هر جا که میرویم صحبت از این است که اهل بیت امام حسین(ع) به کربلا سر قبر امام حسین(ع) آمدند؛ بعد چه شعرها، چه مرثیهها، چه سینهزنیها، همه براساس دروغ! این، علامت جامعه مرده است. دروغ را میپذیرد، اما راست را هرگز حاضر نیست بپذیرد!»
در نگاه استاد شهید، حقیقت ماجرا یعنی ویژگی اصلی روز اربعین که به زیارت جابر بنعبدالله مربوط میشود از این قرار است که جابر بن عبدالله انصاری از صحابه رسول خدا و از جوانان اصحاب پیامبر(ص) ـ که در جنگ خندق جوانی تازه بالغ و حدودا شانزده ساله بوده و در زمان وفات رسول اکرم(ص) تقریبا 22 سال داشته و بنابراین در سال ۶۱ هجری هفتاد و چند ساله بوده است ـ در آخر عمر نابینا شده بود. وی با محدث بزرگواری به نام عطیه عوفی میآید کربلا و قبل از آن که به سراغ تربت امام حسین(ع) برود، به رود فرات سر میزند، غسل زیارت میکند و خودش را به سعد ـ که گیاهی خوشبو بوده و آن را خشک میکردند و بعد میساییدند و پودر میکردند و از آن به عنوان عطر و بوی خوش استفاده میکردند ـ آراسته میکند. عطیه میگوید وقتی که جابر از فرات بیرون آمد گامها را آهسته برمیداشت و در هر گامی ذکری از اذکار الهی بر زبانش بود.
جابر که از دوستان امیرالمومنین و از دوستان خاندان پیامبر(ص) بوده و در حدود 12 سال از حضرت اباعبدالله بزرگتر و با ایشان بسیار محشور بوده است، به نقل از عطیه، در همین حالی که گامها را آهسته برمیداشته و همزمان زیر لب ذکر میگفته به نزدیکی مزار امام حسین(ع) میرسد. آنگاه با صدای بلند به مخاطبهای این گونه با امام حسین (ع) میپردازد: «حبیبی یا حسین! دوستم، حسین جان! حبیب لایجیب حبیبه؟ دوستی جواب دوستش را چرا نمیدهد؟ من جابر، دوست تو هستم، رفیق دیرین توام، پیرغلام تو هستم، چرا جواب مرا نمیدهی؟ عزیزم، حسینم! حق داری جواب دوستت را ندهی، جواب پیرغلامت را ندهی، من میدانم با رگهای گردن تو چه کردند، من میدانم سر مقدس تو از بدن مقدست جداست...» شهید مطهری میگوید جابر اینها را گفت و گفت تا افتاد و بیهوش شد.
وقتی که به هوش آمد سرش را به این طرف و آن طرف برگرداند و مثل کسی که با چشم باطن میبیند، گفت: «السلام علیکم ایتها الارواح التی حلت بفناء الحسین» سلام من بر شما مردانی که روح خودتان را فدای حسین کردید. آنگاه پس از ادای شهاداتی چند اضافه میکند: «و من شهادت میدهم که ما هم با شما در این کار شریک هستیم.»
تا به اینجا همه چیز حول محور نقل واقعه میگذرد. یعنی مساله، تنها زیارت جابر بن عبدالله از مزار امام حسین(ع) است که البته این عمل مهم، خود پایهگذار سنتی حسنه در تاریخ میشود که عبارت است از زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدای کربلا بخصوص سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع). اما از اینجا به بعد یعنی پس از اشاره به این جمله جابر مبنی بر ادعای شراکت با اباعبدالله، نکته اصلی مورد نظر شهید مطهری آشکار میشود که عبارت است از لزوم همراهی با آرمان شهدای کربلا و به تعبیری همروحی با این بزرگمردان تاریخ جهاد و شهادت. شهید مطهری میگوید عطیه با شنیدن این جمله جابر تعجب کرد و پرسید منظور او از اینکه ما با ایشان در این کار شریک هستیم، چیست؟ به جابر گفت: معنی جملهات را نفهمیدم، ما که جهاد نکردیم! ما که قبضه شمشیر به دست نگرفتیم، چرا شریک باشیم؟ و جابر پاسخ میدهد که: «اصلی در اسلام هست که من از پیغمبر(ص) شنیدم. فرمود: هر کسی که واقعا از ته دل دوست داشته باشد، روحش هماهنگ باشد، در این عمل شریک است. من اگر شرکت نکردم نمیتوانستم شرکت کنم، از من جهاد برداشته شده بود ولی روح من پرواز میکرد که در رکاب حسین(ع) باشد. چون روح ما با روح حسین بود، من حق دارم ادعا کنم که ما با آنها در این عمل شریک هستیم.»
این همراهی و همدلی با آرمان شهدا که طبعا حرکت در مسیر غایات و اهداف ایشان را نیز اقتضا خواهد داشت در نگاه شهید مطهری نکته ظریف ولی با اهمیت ماجرای زیارت جابر از مزار امام حسین(ع) در روز اربعین است که میتواند جایگزین سوگواری و ماتم صرف باشد و در نتیجه جامعه را از خمودی منفعلانه در مواجهه با مصائب تاریخی برهاند و به حرکت و پویایی در جهت اصلاح و رشد و قدم نهادن جای پای مصلحان رشد یافته، وادارد و چهبسا تنها از همین طریق و با همین زاویه نگاه متعالی است که محرم و صفر میتوانند اسلام را همواره زنده و پوینده باقی نگاه دارند و واقعه عاشورا خون حیاتبخشی خواهد بود که در رگهای جوامع اسلامی تا همیشه جریان خواهد داشت.
صدرا حقجو / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد