بیلبوردهای بزرگ او این روزها در اکثر بزرگراه های تهران دیده می شود. این بار هم با گریمی متفاوت، محسن تنابنده این بار برای پروژه «ابله» کمال تبریزی قرار است پیرزن باشد.
او ادامه می دهد: «اگر چه هیچ یک از بازی های این دو هنرپیشه از قالب تیپ سازی بیرون نیامده و به شخصیت تبدیل نشده اما بازی های خوبی داشته اند که باورپذیر بودند. این شیوه بازیگری در دنیای سینما رایج است و شاید شاهکار بازی های باورپذیر از این دست متعلق به داستین هافمن باشد.»
دوست داشتند فردین فقط جوانمرد باشد
کدام ویژگی این بازیگران باعث شده تا آنها بتوانند تیپ هایی اینقدر دور از هم را بازی کنند؟ آیا سینمای ایران نمونه های دیگری از این دست داشته است؟ اینکه چرا تاریخ سینمای ایران از ابتدا تا امروز و حتی در همه سال های قبل از انقلاب هم نمونه های متعددی از این دست را نداشته است؟ این پرسشی است که کیوان کثیریان، رییس انجمن منتقدان سینمای ایران درباره اش پاسخ می دهد: «ببینید در سال های قبل انقلاب که اصلا این پدیده رواج نداشته.
مخاطب سنتی سینمای آن سال ها اصلا اگر این اتفاق هم رخ می داد، قهرمان شانه را پس می زدند. برای مثال هیچ کس نقش مرحوم فردین در غزل مسعود کیمیایی را به یاد ندارد چون مخاطب دوست داشته فردین همیشه یک عاشق دلسوخته بامرام باشد یا مثلا اگرچه بیک ایمان وردی سال ها نامش به عنوان مرد هزار چهره بوده اما او تقریبا مثل چاپلین در تمام فیلم هایش یک تیپ را بازی کرده است و نقش هایش در تداوم هم بوده اند یا بهروز غیر از دو نقش متفاوت در گوزن ها و سوته دلان، تقریبا تمام نقش هایش در امتداد هم بوده اند چون مخاطب آن سال های سینمای ایران عادت داشته قهرمانش را فقط در یک تیپ ببیند و اگر اتفاق دیگری می افتاده با قهرمان قصه اش ارتباط نمی گرفته است.»
در سال های بعد از انقلاب اما این حصار شکسته می شود و موج نوی سینمای ایران چون علی حاتمی تلاش می کنند حصار نقش ها را بشکنند. او اولین بار از عبدی برای فیلم جدی «مادر» دعوت می کند تا در نقش «غلامرضا» بازی کند. پس از این است که عبدی فرصت دارد در ماندگارترین نقش های متفاوت سینما و تلویزیون ایران را پیدا می کند.
کثیریان درباره پدیده اکبر عبدی می گوید: «او بی شک یک هنرپیشه مادرزاد است. کسی که خیلی به جزییات انسان های دورش توجه می کند و وقتی قرار است نقشی متفاوت بازی کند، آنها را تکرار می کند. خودش هم این را می گوید که مثلا مادربزرگش را برای خوابم میاد بازی کرده. باقی نقش هایش هم همینطورند. او استاد تقلیدی است و با این تقلیدهایش توانسته آثاری ماندگار را خلق کند.»
عبدی در نوک قله، تنابنده در کمرکش کوه
آیا می توان توانایی های بازیگری اکبر عبدی و محسن تنابنده را با هم مقایسه کرد؟ این نکته ای است که مهدی کرمپور، کارگردان سینما درباره اش می گوید: «نه» او در مقایسه این دو بازیگر از واژه مع الفاق استفاده می کند و می گوید: «بدون شک اکبر عبدی تیپ های مهمتری بازی کرده و بیشتر درخشیده. تنابنده بازی های خوبی داشته، نقش های او نوسان و بالا و پایین داشته اما در مجموع قابل قبول بوده اما اکبرعبدی قله هایی را فتح کرده که فعلا تنابنده حتی به آنها نزدیک هم نشده است.
تعداد نقش های خوب عبدی زیاد است، نقش هایی که همه مردم در خاطرشان مانده. البته تنابنده چون خالق قصه است و شخصیت می نویسد، وجه دیگری به نقش های خودش اضافه می کند اما داشته های اکبر عبدی غریزی است. بعضی جاها این غریزی بودن باعث شده تا او در انتخاب نقش هایش اشتباه کرده باشد اما باز هم کفه ترازوی دوران بازیگری اش به سمت نقش های ماندگار سنگینی می کند. بیایید نقش او در «آکتور سینما» را با «آدم برفی» مقایسه کنیم تا پی به این توانایی ببریم. به نظرم محسن سال های روشنی در پیش دارد و باید این شانس را داشته باشد تا به پله های بازیگری برسد.
شاید امروز که داریم در این باره حرف می زنیم عبدی قابل مقایسه با تنابنده یا هیچ بازیگر دیگری در سینمای ایران نیست. اگرچه معتقدم خیلی از هنرپیشه های دیگر سینمای ایران هم توان بازی نقش های خیلی متفاوت از هم را داشته و دارند. برای مثال مرحوم شکیبایی را در «هامون» با «چه کسی امیر را کشت» مقایسه کنید. یکی در نقش یک روشنفکر و یکی در نقش یک لات قدیمی. البته درباره عبدی معتقدم نکته ای که خیلی به او کمک کرده، فیزی بدنی اش است. معمولا آدم های تپل، دوست داشتنی و باورپذیرتر هستند.»
اگرچه به نظر می رسد تنابنده با تحصیلات مرتبط، با علم روز بازیگری توانایی های ذاتی برای بازی نقش های مختلف، با سرعتی زیاد پیش می رود تا به همه بگوید می تواند بعد از اکبر عبدی بازیگری باشد که توانایی بازی در هر نقشی را دارد.
تفاوت های عبدی و تنابنده
چه تفاوتی بین عبدی و تنابنده وجود دارد؟ این دو را چه چیزی از هم متمایز می کند؟ کثریان تفاوت این دو را در عمر بازیگری و جنس شان می داند. اگرچه روحانی معتقد است اصلا نیازی نیست این دو را با هم مقایسه کرد. کثیریان می گوید: «عبدی یک هنرپیشه سنتی مبتنی بر بداهه و تقلید است. او ژنی در وجودش دارد که تا حالا توانسته بیشتر تیپ هایی که برای بازی پیشنهاد شده را به بهترین شکل دربیاورد. محسن تنابنده اما هنوز خیلی نقش های بزرگ و ماندگاری بازی نکرده که در سینمای ایران دیده شود.
برای مثال او غیر از مجموعه شاهگوش که تیپ های سنگینی بازی کرد یا نقش نقی معمولی در سریال پایتخت هنوز در سینمای ایران نقش بزرگی بازی نکرده که خیلی دیده شود اما عبدی با یک عمر تجربه هنری بارها به بالاترین سطح بازیگری رسیده است. تنابنده در مقایسه با عبدی به روزتر است و تحصیلات آکادمیک دارد.
او خودش نویسنده، بازیگردان و دستیار کارگردان است و این مسئله کمک می کندکه تیپ های مورد نظرش کمتر بر پایه بداهه ها باشند. با این وجود او هنوز فاصله زیادی از جایگاه امروز اکبر عبدی دارد. مثلا نقشی که محسن در لامپ صد بای کرده، نقش یک معتاد شیشه ای است که گوشه دیگری از توانایی های بازیگری اش را نشان می دهد. او هنوز جوان است و مسیری که پیش رو دارد، می تواند در سال های بعد جایگاه مهمی در سینمای ایران برایش به وجود بیاورد.» (هفته نامه تماشاگران امروز/ مهرداد عشوندی)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد