عبدالله بن سبا، شخصیتی موهوم یا مبهم

در مورد وجود شخصیتی به نام عبدالله بن سبا مورخان و محققان تاریخ اسلام دیدگاه متفاوتی دارند. برخی قائل به وجود چنین شخصیتی هستند و گروهی دیگر از اساس وجود چنین شخصیتی را در دوران تاریخ اسلام نفی می کند.
کد خبر: ۷۶۳۷۳۸
عبدالله بن سبا، شخصیتی موهوم یا مبهم

برخی منتقدان شیعی و مورخان غیرشیعی شکل‌گیری مذهب تشیع را به فردی به نام عبدالله بن سبا منتسب می‌کنند که گویا اصالتا یهودی بوده است. درهرحال، از دیرباز طیفی از دیدگاه‌های مختلف دربارۀ عبدالله بن سبا ابراز شده که از انکار وجود ابن سبا تا معرفی وی به عنوان مؤسس تشیع را دربرمی‌گیرد.

در این راستا چهار گروه شناسایی شده است:

۱- کسانی که می‌گویند چنین فردی وجود داشته و او را عامل شورش علیه خلیفه سوم و مؤسس تشیع می‌دانند؛

۲- منکران وجود ابن سبا؛

۳- کسانی که عبدالله بن سبا را نام مستعار عمار یاسر می‌دانند؛

۴- کسانی که وجود او را تأیید، اما درعین‌حال نقش او در شورش علیه خلیفه سوم، تأثیرگذاری وی بر ابوذر و عمار و ارتباطش با پیدایی مذهب شیعه را انکار می‌کنند.

بررسی دیدگاه‌های موجود

۱- عامل شورش علیه خلیفه سوم

بنابر نقل طبری از سیف بن عمر (متوفی بعد از ۱۷۰ق)، عبدالله بن سبا فردی یهودی، اهل صنعا و مادرش سیاه‌پوست (سوداء) بوده است. وی در زمان خلیفه سوم اسلام آورد و در بلاد اسلامی به گردش پرداخت تا عقاید خود را تبلیغ کند. او از حجاز آغاز کرد و سپس به بصره و کوفه رفت و ازآنجا عازم شام شد. در شام حرف‌هایش خریدار نداشت و او را بیرون کردند.

او به مصر رفت و آنجا را مرکز دعوت خود قرار داد و دو عقیده را تبلیغ کرد: اول رجعت پیامبر(ص) به استناد آیه ۸۵ سوره قصص؛ و دیگر وصایت امیرالمؤمنین علی(ع) و اطلاق عنوان خاتم‌الاوصیا بر آن حضرت و اعلام غاصب بودن خلیفه سوم. غرض وی از بیان این مطالب، شوراندن مردم علیه خلیفه سوم و والیان منصوب از جانب وی بود. او در بلاد مختلف داعیانی داشت که مردم را به امر به معروف و نهی از منکر دعوت می‌کردند. فتنۀ او چنان فراگیر شد که خلیفه سوم مجبور گردید چند نفر از بزرگان صحابه را برای جلوگیری از فتنه به بلاد مختلف اعزام کند.

سند این گزارش طبری به جهت سیف بن عمر ضعیف است؛ زیرا رجالیان اهل تسنن مانند نسائی، عُقَیلی ابن عدی جرجانی، علی بن عمر دارقطنی، ابن‌جوزی و شمس‌الدین ذهبی به ضعف وی تصریح کرده‌اند. او گرچه اصالتا کوفی است، ساکن بصره بوده و اهل بصره به عثمانی بودن شهرت دارند. به‌علاوه ابن حبان او را به زندقه متهم و وی را از جاعلان حدیث معرفی کرده؛ زیرا اخبار ساختگی را به بزرگان و ثقات نسبت می‌داده است.

متن این گزارش نیز ضعیف است؛ زیرا در این نقل، فرستادۀ خلیفه سوم به مصر، عمار یاسر معرفی شده، حال‌آنکه عمار از بزرگ‌ترین مخالفان خلیفه سوم بود، به‌ویژه در سال ۳۵ق که خلیفه سوم در اواخر آن کشته شد و طبری این واقعه را جزء اخبار این سال نوشته است. کایتانی، مستشرق مشهور، نیز وقوع چنین وقایعی را با فضای جهان اسلام در سال ۳۵ق ناسازگار می‌داند.

مضافا در نقد این روایت گفتنی است اگر ابن‌سبا در زمان خلیفه سوم چنین فتنه‌ای برپا کرده، چرا خلیفه او را دستگیر و زندانی نکرده، یا به قتل نرسانده است؟ خلیفه‌ای که ابوذر را تبعید کرد، عمار را کتک زد و ابن‌مسعود را شلاق زد، چگونه ممکن است با یهودی تازه‌مسلمانی که بنابر روایت یادشده بزرگ‌ترین مخالف دستگاه خلافت بوده، به‌شدت برخورد نکند؟

طبری ضمن وقایع سال ۳۰ق نیز از ارتباط ابن‌سبا با ابوذر در شام و تأثیرپذیری ابوذر از وی سخن گفته، اما این روایت نیز از سیف بن عمر نقل شده و به‌علاوه ضعف محتوایی دارد؛ زیرا در آن تصریح شده ابودردای انصاری به ابن‌سبا گفت: به خدا قسم گمان دارم تو یهودی هستی؛ و حاضر به همکاری با او نشد و همین‌طور عباده بن صامت.

حال چطور ممکن است ابوذر که از کبار صحابه بود، به‌راحتی تحت تأثیر ابن‌سبا قرار گرفته باشد! ازاین‌رو طه حسین و هشام جعیط این روایت را نمی‌پذیرند. در این روایت آشکارا تلاش شده مخالفت ابوذر با معاویه تحت تأثیر ابن‌سبا نشان داده شود؛ مشابه گزارش طبری که او نیز عمار را که از جانب عثمان به مصر اعزام شده بود، تحت تأثیر ابن‌سبا قرار می‌دهد و به‌زعم وی، این‌گونه عمار یکی از مخالفان عثمان می‌شود.

روایت دیگر طبری از سیف بن عمر دربارۀ ابن‌سبا مربوط به نقش وی در جنگ جمل است که او فرماندۀ گروهی از سپاهی بوده که از کوفه به سپاه امام علی(ع) پیوسته و مانع صلح طرفین درگیر در این جنگ شده است. به‌رغم ضعف سند و محتوای سه گزارش طبری، بسیاری از علمای اهل تسنن آنها را پذیرفته و به آنها استناد کرده‌اند.

برای نمونه می‌توان از محمد ابوزهره، احمد امین، حسن ابراهیم حسن، عباس محمود عقاد و محمد ابوزهو (استاد پیشین دانشکدۀ اصول فقه دانشگاه الازهر) یاد کرد. ازاین‌میان، سعید بورکبه، ابن‌سبا را فردی یهودی می‌داند که تظاهر به اسلام کرده و در قتل خلیفه سوم نقش اساسی داشته است و پس از آن در بین یاران امام علی(ع) نفوذ کرد و حتی پایین منبر آن حضرت می‌نشست تا خود را از نزدیکان آن حضرت جلوه دهد و پیروان ایشان را به عقاید غالیانه‌ای چون نبوت و الوهیت امام علی(ع) سوق دهد. بورکبه حتی جنگ‌های سه‌گانۀ دورۀ امام علی(ع) و شهادت آن حضرت را حاصل فعالیت‌های جریان پنهانی سبئیه با مدیریت ابن‌سبا می‌داند.

برخی مخالفان شیعه ازآنجاکه ابن‌سبا را یهودی و نیز نخستین کسی می‌دانند که امامت امام علی(ع) را واجب دانسته و از دشمنان و مخالفان وی ابراز برائت کرده، می‌گویند: اصل رفض از یهودیت گرفته شده است. این ادعا سابقه‌ای کهن دارد و نوبختی (درگذشتۀ اوایل قرن چهارم) در «فرق‌الشیعه» و نیز شهرستانی (درگذشتۀ ۵۴۸ق) در «الملل‌والنحل» به آن اشاره کرده‌اند. فرض گرفتن ریشۀ یهودی برای ابن‌سبا و مطرح کردن وی به عنوان مؤسس شیعه در بین متأخران و معاصران اهل تسنن به‌ویژه سلفیه و وهابیان نیز بسیار رایج است.

برای نمونه احسان الهی ظهیر در کتاب «الشیعه والتشیع» و ناصر بن عبدالله بن علی قفاری در کتاب «اصول مذهب الشیعه الامامیه الاثنی عشریه» بر ریشۀ یهودی تشیع تأکید دارند. علاوه بر ارتباط دادن تشیع و یهودیت با استناد به ابن‌سبا، احمد عطیه‌الله، با این توجیه که ابن‌سبا یمنی بوده و یمن در صدر اسلام متأثر از فرهنگ ایرانی بوده، تشیع را حاصل انتقال فرهنگ ایرانی به جهان اسلام توسط ابن‌سبا می‌داند.

۲- شخصیتی موهوم

از نخستین کسانی که در وجود ابن‌سبا تردید کرد، شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء (متوفی ۱۳۷۳ق) است که در کتاب اصل «الشیعه و اصولها» ساخته شدن این شخصیت توسط قصه‌پردازان و خرافه‌گرایان را بعید ندانسته است. طه حسین (متوفی ۱۳۹۳) نیز داستان ابن‌سبا را ساختۀ کسانی می‌داند که در دشمنی با شیعه غلو کرده‌اند و تمام وقایع مربوط به قتل خلیفه سوم را به گردن شیطانی به نام ابن‌سبا انداخته‌اند. او تذکر داده که ابن‌سعد و بلاذری اساسا در ماجراهای منجر به قتل خلیفه سوم، چنین روایتی را نیاورده‌اند و این خود شاهدی است بر عدم اعتبار روایت سیف بن عمر. از نظر وی، به گمان قوی،

دشمنان شیعه در ایّام بنی‌امیه و بنی‌عباس در امر عبدالله بن سبا مبالغه کرده‌اند تا ازطرفی برای حوادثی که در زمان خلیفه سوم اتفاق افتاد، علتی خارج از اسلام و مسلمین بیابند و خلیفه سوم و والیانش را تبرئه کنند، و از طرفی دیگر تهمتی ناروا به شیعه زده‌اند تا وجهۀ امام علی(ع) و شیعیانش را خراب کنند و ازاین منظر برخی عقاید و امور شیعه را به شخصی یهودی نسبت دهند که به جهت ضربه زدن به مسلمین، تظاهر به اسلام کرد.

نظریۀ انکار وجود تاریخی ابن‌سبا با نگارش کتاب عبدالله بن سبا و اساطیر اخری توسط علامه سید مرتضی عسکری در جهان اسلام پخش شد و مورد توجه قرار گفت. آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی و شیخ محمدجواد مغنیه از دیدگاه او حمایت کردند و مانند او، ابن‌سبا را اسطوره و ساختۀ سیف‌ بن عمر می‌دانند. علامه سیدمحمدحسین طباطبایی نیز منکر وجود ابن‌سبا است و کتاب علامه عسکری را «کتابی پرقیمت و در فن خود بی سابقه» می‌داند. از دیگر علمای شیعه، استاد اسدحیدر، ابن‌سبا را افسانه و شخصیتی موهوم می‌داند.

شیخ احمد وائلی از علمای شیعۀ عراق نیز ابن‌سبا را شخصیتی ساختگی و دارای صفات اسطوره‌ای ذکر کرده است. آیت الله سیدهادی خسروشاهی نیزمنکر وجود ابن‌سبا است. از اهل تسنن، محمود ابوریه، که در چاپ اول کتاب «اضواء علی السنه المحمدیه» ماجرای ابن‌سبا را آورده بود، پس از خواندن کتاب علامه عسکری، از منکران وجود تاریخی ابن‌سبا شد. حامد حَفنی داود از علمای معاصر اهل تسنن نیز با علامه عسکری هم‌نظر و ابن‌سبا را شخصیتی خرافی و موهوم دانسته است. حتی عبدالعزیز صالح هلابی، از پژوهشگران بخش تاریخ دانشگاه ملک سعود، ابن‌سبا را شخصیتی موهوم می‌داند. ویلفرد مادلونگ دراین‌باره می‌نویسد: «کمتر کسی از مورخان امروزی افسانۀ سیف بن عمر دربارۀ ابن‌سبا را می‌پذیرد.»

۳- نامی مستعار

علی وَردی (صص ۱۷۴-۱۸۸) مورخ معاصر عراقی در کتاب «وعاظ‌السلاطین» ضمن بحثی مفصل و با ذکر ادله، این نظریه را مطرح کرده که ابن‌سبا اسم رمز برای عمار یاسر بوده و ازآنجاکه عمار رهبر مخالفان خلیفه سوم و از کبار صحابه بوده، نمی‌خواستند به نام وی تصریح کنند. کامل مصطفی شیبی نیز چنین دیدگاهی دارد. از نوشتۀ علی سامی نشار در کتاب «نشأه الفکر الفلسفی فی الاسلام» نیز برمی‌آید که به پذیرش این قول تمایل داشته است؛ آنجا که می‌نویسد: «محتمل است عبدالله بن سبا شخصیتی جعلی باشد یااینکه این اسمِ رمزی اشاره به عمار بن یاسر باشد… .»

۴- منتقدان و مخالفان دیدگاه علامه عسکری

محمدحسین زین، از علمای معاصر شیعه، اصل وجود ابن‌سبا و غالی بودن وی را پذیرفته، اما این را که وی کبار صحابه مانند ابوذر و عمار را تحت تأثیر قرار داده تا با خلیفه سوم مخالفت کنند نمی‌پذیرد. علی‌اصغر رضوانی، وهابیت‌پژوه معاصر، نیزچنین نظری دارد. محمدعلی معلم از شاگردان شیخ مسلم داوری نیز نقدی بر کتاب علامه عسکری نوشته و اصل وجود ابن‌سبا و غالی بودن وی را قبول دارد. گفتنی است شیخ حسن بن فرحان مالکی، از علمای معاصر عربستان سعودی، دربارۀ اصل وجود ابن‌سبا توقف علمی کرده، اما نقش او در ایام فتنه در زمان خلیفه سوم را انکار می‌کند.

نقد و ارائۀ دیدگاه جدید

۱- دیدگاه اول که بر روایاتی ضعیف از نظر سند و متن بنا شده و با انگیزه‌های غیرعلمی چون شیعه‌ستیزی توسط سلفی‌ها و وهابیان ترویج می‌شود، از سوی برخی عالمان اهل تسنن چون طه حسین و احمد صبحی مورد انتقاد و رد قرار گرفته است. عجیب‌تر از همه نوشتۀ محمدزاهد کوثری (متوفی ۱۳۷۱ق) است که انکار وجود ابن‌سبا و نقش وی در شوراندن مردم علیه خلیفه سوم را مانند انکار وجود حضرت عیسی بن مریم(ع) و انکار وجود خورشید وسط روز دانسته است. باید از وی پرسید آیا آیه‌ای در قرآن دربارۀ ابن‌سبا وجود دارد یا ایشان خود ابن‌سبا را در یکی از خیابان‌های استانبول یا قاهره دیده است؟

۲- در نقد دیدگاه دوم باید گفت مخالفان وجود تاریخی ابن‌سبا بیشتر به نقد روایات سیف بن عمر دربارۀ وی پرداخته‌اند؛ چنان‌که علامه عسکری تصریح کرده که سیف‌ بن عمر سازندۀ افسانۀ ابن‌سبا است؛ درحالی‌که تمام اخبار مربوط به ابن‌سبا به سیف بن عمر منتهی نمی‌شود. برای نمونه ابن‌عساکر در کتاب خود بابی به ابن‌سبا اختصاص داده و برخی روایات این باب از طریقی غیر از سیف بن عمر هستند.

پیش از او در آثار متقدمی مانند «البیان و التبیین» از جاحظ، «احوال‌الرجال» از ابواسحاق ابراهیم بن یعقوب جوزجانی و «مقتل امیرالمؤمنین(ع)» از ابن ابی‌الدنیا که هر سه آثاری از قرن سوم هستند، روایاتی دربارۀ ابن‌سبا بدون ذکر سیف بن عمر در اِسناد آنها آمده است. به اینها اضافه می‌شود روایات آثار امامیه مانند «رجال» کشی، «الغیبه» از ابن ابی زینب نعمانی، «من لا یحضره الفقیه» از شیخ صدوق، «امالی» شیخ طوسی و «اثبات الهداه» از شیخ حر عاملی.

۳- دیدگاه سوم را نیز نمی‌توان پذیرفت؛ زیرا در همان روایت طبری از سیف بن عمر دربارۀ فتنۀ ابن‌سبا در سال ۳۵ق، ابن‌سبا و عمار دو شخص کاملاً متمایز ذکر شده‌اند. برای تفصیل بیشتر در رد این نظر، می‌توان به کتاب شیخ علی آل‌محسن با عنوان «عبدالله بن سبا دراسه و تحلیل» مراجعه کرد.

۴- با توجه به آنچه گفته شد، درکل به نسبت سایر دیدگاه‌ها، دیدگاه چهارم قابل قبول‌تر به نظر می‌رسد؛ زیرا با وجود روایات قابل توجه به طریقی غیر از سیف بن عمر و اشارات منابع متعدد شیعی و سنی به ابن‌سبا، نمی‌توان اصل وجود او را انکار کرد. البته عدم انکار لزوما به معنای پذیرش نیست، بلکه محتمل دانستن اصل وجود ابن‌سبا است. تفاوت این دیدگاه با دیدگاه چهارم در این است که وجود ابن‌سبا را نه قطعی می‌داند و نه انکار می‌کند. از این نظر اخیر که ترجیح نگارنده است، می‌توان به «وجود احتمالی ابن‌سبا» تعبیر کرد.

نظر نگارنده همان نظر شان انتونی است که در جدیدترین پژوهش۱ خود دربارۀ ابن‌سبا معتقد است «عبدالله بن سبا احتمالاً وجود داشته، اما ابن‌سبای سیف بن عمر قطعا وجود نداشته و ابن‌سبا مؤسس فرقه یا رهبر جنبشی نبوده است». به‌هر‌حال حتی اگر وجود ابن‌سبا را بپذیریم، با وجود غلو درباره امام علی(ع) و ادعای الوهیت درباره آن حضرت که در بسیاری از منابع به آن اشاره شده است، نمی‌توان او را شیعه دانست؛ زیرا وی ویژگی اصلی تشیع، یعنی پیروی از امام علی(ع)، را ندارد و حتی از اسلام خارج شده است.

از نظر محمد کرد علی در کتاب «خطط الشام» و عبدالحلیم محمود شیخ سابق الازهر در کتاب «التفکیر الفلسفی فی الاسلام» ارتباط دادن تشیع با یهودیت به جهت ابن‌سبا صحیح نیست و ریشۀ تشیع به شخصیت و جایگاه امام علی(ع) بازمی‌گردد. به علاوه همواره بزرگان شیعه از ابن‌سبا تبری کرده‌اند؛ پس چگونه می‌توان ابن‌سبا را از شیعه دانست یا شیعه را پیروان ابن‌سبا قلمداد کرد. در تأیید گفتۀ این دو به نوشتۀ شیخ ابوعلی حائری مازندرانی (متوفی ۱۲۶۹) رجالی مشهور شیعه در کتاب «منتهی المقال فی احوال الرجال» اشاره می‌کنیم که در کتاب خود دربارۀ ابن‌سبا می‌نویسد: «ملعون‌تر از آن است که او را ذکر کنیم». علامه سید محمدحسن طباطبایی نیز در مقاله‌ای که در سال ۱۳۳۹ نوشته، نسبت دادن تشیع به ابن‌سبا و نسبت دادن افکار غلوآمیز به شیعه را از بزرگ‌ترین جنایات تاریخ قلمداد کرده است.

پی‌نوشت:

۱-The Caliph and Heretic: Ibn Saba’ and The Origins of Shi,ism

منبع: مقاله سعید طاوسی مسرور، شماره ۱۲۶ و ۱۲۷ نشریۀ زمانه (مهر و آبان ۱۳۹۳)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها