جام جم: متفرق کردن جمعیت شهری
از سالها پیش، زنگ خطر افزایش جمعیت شهری به صدا درآمده بود؛ منتها نه که در شهر ـ آن هم در یک همچو جایی مثل کلانشهر تهران ـ سر و صدا و بلکه آلودگی صوتی زیاد است، این است که خیلی به گوش هوش شنیده نمیشود. وگرنه خدای نکرده،هیچ عیب و ایرادی متوجه هیچ گوش هیچ مدیر و هیچ مسئولی نمیباشد.
حالا اگر یک آدم فرصتطلبی، همچین چو بیندازد و حرف بیربط زند که: «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من/آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است»؛ حرف بیخودی زده است و لابد یک ریگی چیزی در کفشهای مکاشفهاش دارد. چه معنی دارد که تا یک حرف جدی و منطقی میزنیم، بعضیها سریع فضا را شاعرانه کنند تا بلکه به ضرب شعر و مثل و متل، صورت مسأله را ـ خواسته یا ناخواسته ـ ماستمالی کنند. خوب است که هنوز ماست ارزان نیست. اگر بود، بعضیها چه کار میکردند؟
خبر وارده: «سخنگوی وزارت کشور اعلام کرد که افزایش جمعیت شهری، یک زنگ خطر است.» ـ به نقل از جراید
ملاحظه فرمودید؟... تا کور شود هر آن که نتواند دید. هنوز هستند مسئولانی که گوششان به انواع و اقسام زنگخطرها حساس و بلکه روی حالت استندبای است. و این البته که جای خوشحالی زائدالوصف دارد. آن طوری که سخنگوی محترم وزارت کشور در جمع خبرنگاران همیشه در صحنه گفتند؛ گویا در گذشتهها، جمعیت شهری 30 درصد و جمعیت روستا 70 درصد بوده، اما اکنون یک خردهای بیشتر از عکس شده؛ یعنی جمعیت شهری 71 درصد و جمعیت روستایی 29 درصد شده که به فرموده ایشان، این یک زنگ خطر است.
بسته پیشنهادی: عرض کردیم که ما نیز به سبک برخی از گوشزدکنندگان زنگهای خطر در جامعه، کرارا و به کرّات از زنگ خطر افزایش جمعیت شهری سخن گفتهایم و مطلب نوشتهایم. فلذا الان هم هیچ ابایی نداریم که در راستای تأکید و توجه وزارت کشور به خطر ازدیاد نفوس در شهرهای مملکت، چند کلمهای ذکر مصیبت کنیم:
1ـ کاستن از جاذبههای شهری: از آنجا که هرچه بر جاذبههای روستایی اضافه کردیم، در عمل دردی دوا نکرده و از مهاجرت اهالی روستا به شهر نکاسته است؛ به نظرم یک مدتی بر عکس عمل کنیم. جاذبههای شهری را کم کنیم. هستند برخی اشخاص و گروهها که این اعتقاد را دارند. مثلا اگر برج میلاد در تهران نباشد، طرف برای تماشای چی بیاید به پایتخت؟...
2ـ افزایش سرعت اینترنت روستایی: در یک اقدام بهروز و جالب، سرعت اینترنت روستاها در مقایسه با شهرها افزایش داده شود. حتی کدخدای هر ده، اعلام کند که این روستا مجهز به وایفای مجانی است. به هر کس که به روستا برمیگردد، پسورد آن را تقدیم کند. اگر شهر تخلیه نشد. اگر چند وقت دیگر، سخنگوی محترم وزارت کشور، زنگ خطر افزایش جمعیت روستایی را به صدا در نیاورد. اگر باز ما در راستای ضرورت کاهش جمعیت روستا مطلب ننوشتیم. از ما گفتن!
3ـ قطع آب و برق و گاز: از آنجا که بردن برق و آب لولهکشی و گاز شهری به روستاها، نه فقط باعث نشد که بچههای روستا در ده خود بمانند و در همان زادگاه خود به کار بپردازند، بلکه بیشتر هم طعم امکانات به دهانشان خوشمزه آمد و برای برخورداری بیشتر از آن، بار و بندیل بستند و عازم شهر شدند؛لهذا برای یک مدت معین و مشخصی اقدام به قطع برق و آلوده کردن آب و کاهش فشار گاز در شهر کنیم، بلکه عزیزان اهل روستا، برگردند به همان جایی که بودند. اگر این مقدار هم افاقه نکرد، آب و برق و گاز را از بیخ قطع کنند. آنهایی که جد اندر جد شهرزاد و شهرنشین هستند، میمانند و الباقی که شهری نبودهاند از سابق، برمیگردند به روستاها و آبادیهای خودشان که هم گاز دارد، هم برق، هم آب زلال و صاف و بدون هرگونه نیترات!
4ـ متفرق کردن جمعیت: اگر هر کاری کردیم و هر ابتکاری به خرج دادیم، مردم روستا به ده خود برنگشتند و عملا دیدیم که امکانات خوب روستاها دارد به هدر میرود و بلااستفاده مانده است؛ به عوض استفاده از زبان خوش، از زبان خشک استفاده کنیم. وزارت کشورخیلی جدی و رسمی اعلام نماید که چنانچه جمعیت انباشته شده در شهر، ظرف مثلا فلان مدت معین متفرق و به سمت روستای خود پراکنده نشوند؛ هرچه دیدند از چشم خود دیدند. بلکه زبان تهدید اثر کرد و روستازادگان دانشمند که به شهر آمده و تحصیل کردهاند؛ دوباره به روستاهای خود برگردند.
کیهان: پاسپورت (گفت و شنود)
گفت: مگر دولت تدبیر و امید قول نداده بود که احترام پاسپورت ایرانی را حفظ کند؟
گفتم: البته که قول داده بود و چه قول غلیظ و پررنگی هم بود.
گفت: ولی در مقابل اقدام غیرقانونی آمریکا که از دادن ویزا به آقای ابوطالبی برای حضور در سازمان ملل خودداری کرده بود، دولت خیلی راحت کوتاه آمد و به جای ایستادگی و تاکید بر احترام پاسپورت ایرانی، آقای خوشرو را به جای ابوطالبی معرفی کرد و باعث تحقیر پاسپورت ایرانی شد.
گفتم: اگر سواد داشتی میفهمیدی که این از کرامت دولت تدبیر و امید و اعتدال است... طرف میگفت؛ من صاحب کرامت هستم. به او گفتند؛ اگر راست میگویی به آن درخت بگو بیاید اینجا و طرف بعد از این که چند بار به درخت گفت بیا و درخت از جایش تکان نخورد، خودش کنار درخت رفت و گفت؛ در ضمن بدانید که اولیاء کبر و غرور هم ندارند!
سیاست روز: نامه سرگشاده ننجون به مدیرمسئول روزنامه سیاست روز (قسمت اول)
جناب آقای مدیرمسئول
من بازی را به شما در صحنه رفاقت باختم. چرا از اول به یک پیرزن آسیب خورده اجتماعی نگفتید که با راهاندازی این ستون قصد داشتید با بوقهای استکبار جهانی همنوایی کرده و به شکل «نرم» براندازی کنیم؟
من یک پیرزن بینوا بودم که در کنج آشپزخانه به صورت یک لنگ و یک پا میایستادم و برای فرزندان و نوههایم خورشت قیمه و طاسکباب میپختم اما شما پیشنهاد کردید که مشاور جنابعالی باشم و این ستون را راه بیندازم و در شرکت بیمه ... اختلاس کنم.
من آنقدر ساده دل بودم که فکر میکردم این شیلنگ که در آبریزگاه روزنامه است فقط کاربرد معمولی دارد اما نمیدانستم قرار است از همین شیلنگ استفاده ابزاری بشود و به صورت ناخودآگاه در آسیاب استکبار جهانی آب بریزیم.
آقای مدیرمسئول!
بنده تا قبل از ورود به این روزنامه اصلا نمیدانستم این آقای «سروش آسمانی» کی هست و با چه اشخاصی ارتباط دارد اما شما یک پیرزن فریبخورده را وادار کردید که وسط فرمایشات ایشان «تک مضراب» بزند و ناخواسته با عوامل موساد ارتباط داشته باشد.
من مثل آدم در خانهام نشسته بودم و اصلا نمیدانستم «مواضع شفاف» چیچی هست اما شما به بنده حکم دادید و حالا به جای اینکه از مواضعم دفاع کنید خودتان را به آن راه زدهاید و مواضع ضعیف بنده را آماج حملات ناجوانمردانه رسانههای مغرض و معاند قرار دادهاید.
حالا که آبرو و حیثیت اینجانب به باد فنا رفته خواهشمند است نامه سرگشادهام را با همان حروف و در همان صفحه منتشر کنید تا لااقل «دق» نکنم.
(ادامه این نامه سرگشاده در شمارههای بعد منتشر میشود.)
شرق: دولت هم سیستم بست
جواد کریمیقدوسی، که از نمایندگان مجلس محسوب میشود، سوار آمبولانس شد و پرده از رازی برداشت که بغض کردم. او از من خواست که این راز بین من و خودش بماند. من هم از شما میخواهم این راز بین من و شما بماند و بالاغیرتا این راز را به کسی نگویید. باشه؟ ممنون. اما کریمیقدوسی چه گفت؟ در گوش من تو صحن مجلس گفت: «دولت حسن روحانی سیستمی برای رصد فعالیتهای محافظهکاران علیه دولت یازدهم درست کرده است.»
کریمیقدوسی در ادامه گفت: «این سیستم، اخبار و اطلاعات نیروهای ارزشی، غیور و... را از سراسر کشور جمعآوری کرده و در اختیار روحانی میگذارد.»ما تا الان نمیدانستیم روحانی سیستم بسته. حالا که فهمیدیم سیستم بسته، خیلی خوشحال شدیم. دیروز که نامه عاشقانه و رمانتیک محمدرضا رحیمی به آقای احمدینژاد را خواندم، متوجه شدم یک سیستم هم آنها بسته بودند که یکمیلیاردوخردهایاینا هم آب خورده بود. سیستمشان هم اتفاقا مثل سیستمی که حسن روحانی بسته، برای رصد محافظهکاران بسته شده بود.
منتها گویا دولت احمدینژاد سیستم بسته بود که صدای محافظهکاران را دربیاورد و صدایشان را زیاد کند اما دولت روحانی سیستم بسته که صدای محافظهکاران درنیاید و صدایشان را کم کند.
پس ما متوجه شدیم الان در وضعیت سیستمدرسیستم هستیم و هرکسی دارد برای خودش یک سیستمی راه میاندازد ولی باید توجه کنیم که این سیستم با آن سیستم فرق دارد.
در حال حاضر این سیستمها موجود است: سیستم کامپیوتر، سیستم صوتی، سیستم تصویری، سیستم تاسیساتی، سیستم برقی، سیستم محافظهکارسنجی، سیستم محافظهکارپیداکنی و... . البته این را بدانید که این سیستمها، سیستمهای مهمی نیستند و به سیستمی که مهم باشد میگویند سیستمعامل. که به چشم نمیآید.
مثلا ممکن است شما سیستم کامپیوتر بسته باشی اما سیستمعاملش را یکی دیگر بسته باشد یا سیستمعاملش با یکی دیگر بسته باشد که بههرحال یا سر شما کلاه رفته موقع بستن سیستم، یا بعد میبینید که سرتان بیکلاه مانده. حالا ممکن است شما بپرسید جواد کریمیقدوسی از کجا فهمیده روحانی سیستم بسته.
خب معلوم است. از حرفهایی که دولت میزند. در پایان برای چشم و همچشمی با دولت هم که شده، که روی خودش سیستم بسته و صدایش را درنمیآورد، ما از امروز روی آمبولانس یک سیستمی میبندیم و همچین صدایی از این سیستم دربیاوریم که صدای همه همسایهها دربیاید. پایان.
آرمان: نامه بیاسم و امضا!
محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت دهم در نامهای سرگشاده با رییس دولت سابق با ایشان درد و دل کرده است و از آنجایی که این نامه حالتی«برو حالشو ببر» در انسان خصوصا طنزنویسها ایجاد میکند، قصد داریم به صورت مورد به مورد با ایشان گفت وگویی انجام دهیم.
آقای رحیمی: آقای احمدی نژاد بدون اطلاع قبلی طی حکمی بنده را به عنوان معاون حقوقی خود منصوب کرد که به علت اشتغالم در دیوان محاسبات خلاف قانون بود!
من: ما فکر می کردیم که فقط غلامحسین الهام بوده که توی رودربایستی مجبور به قبول زحمت و پذیرفتن عناوین شغلی شده، ظاهرا این موضوع حالت فراگیر داشته.
آقای رحیمی: اعضای هیات دولت دهم شاهد هستند که در زمان معاون اولی بنده از ساعت 6 صبح تا ساعت 12 شب کار می کردم و همین امر باعث شد که نمایندگان مجلس از بنده تقدیر کنند!
من: مشکل همینجاست، شما اگر عدالت محوری را سرلوحه خود قرار می دادید و مانند دیگر اعضای کابینه عدالت محور جلو می رفتید از 12 شب تا 6 صبح هم کار می کردید، چون برخی از اعضا اتفاقا در همان ساعت ها فعالیت خود را آغاز می کردند، در ضمن راندومان کاری جنابعالی نشون میده که انصافا روزی 18 ساعت کار برای رسیدن به این چیزایی که شما بهشون رسیدی، لازم بوده!
آقای رحیمی : در سال آخر دولت اصرار بر کاندیداتوری فردی خاص داشت که انگار از جایی به ایشان «الهام» شده بود.
من: غلامحسین الهام اینجا، غلامحسین الهام آنجا، غلامحسین الهام همه جا، بی شک آقای الهام از خدمتگزاران و افراد تاثیرگذار در دولت نهم و دهم بوده اند، آقای رحیمی هم با نظر بنده حقیر موافق است.
آقای رحیمی: سر قضیه خانم دستجردی بنده سکه یک پول شدم.
من: خدا رو شکر که اخراج یک نفر می تواند برای یک نفر دیگر پول به همراه داشته باشد، البته شما شکسته نفسی می فرمایید، سکه یک پول؟ سکه خیلی پول بهتر نبود؟!
آقای رحیمی: بنده تلاش کردم که فساد مالی در بیمه ایران را افشا کنم، اما با یک مهندسی معکوس خودم متهم شدم.
من: از این به بعد حواستون رو بیشتر جمع کنید، این مهندسی معکوس رو برای چنین مواقعی طراحی کردهاند، ظاهرا بی معرفت دوست و دشمن هم حالیش نمیشه، شما که خودتون دکترا دارید، دیگه چرا؟!
آقای رحیمی: سر قضیه کمک یک فرد برای تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای اصولگرای مجلس هم که بنده واسطه بودم.
من: با اتفاقات این چند روز ما کلا گیج شده ایم که اصولگراها چه افرادی هستند، اصلاح طلب کیه؟ کسی که توی دولت اصولگرا معاون اوله، توی دولت اصلاحات معاون چندمه؟ کلا اینجا کجاست؟ داستان چیه؟ جریان چیه!؟ بنده کیم!؟
آقای رحیمی: چون دوست دشمن است، شکایت به کجا برم؟
من: در ستون طنز روزنامه آرمان امروز! به شدت پذیرای این قبیل شکایات هستیم، شما شکایت رو بیار، ما دوست و دشمن رو خودمون سوا می کنیم!
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد