خودت را معرفی کن؟
عمران، هجده ساله، اهل یکی از شهرهای غربی هستم و تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخواندهام.
سابقه کیفری داری؟
یک بار در پانزده سالگی به جرم جعل گواهینامه دستگیر و زندانی شدم. من عشق ماشین بودم و به همین دلیل مجبور شدم خودم گواهینامه را جعل کنم، اما این عشق کار دستم داد و به خاطرش سه ماه زندانی شدم.
پس از آزادی، رفتار خانواده ات با تو چگونه بود؟
آنها همیشه به من گیر میدادند و میگفتند دنبال کار خلاف نروم، اما من اعتنایی نمیکردم و به این حرفها گوش نمیدادم. گیر دادن آنها که تمامی نداشت. پدرم سابقه دار است و هر وقت نصیحت میکرد، به او میگفتم اگر خلاف خوب نیست، چرا خودت خلاف میکنی.
این بار به چه جرمی دستگیر شدی؟
جیببری در قالب مسافربر و زورگیری.
این کار را چگونه انجام میدادی؟
همراه راننده آژانس محلمان به تهران میآمدم و با دو بچه محل دیگرمان جیببری میکردیم. من سردسته باند بودم و آنها از من دستور میگرفتند.
چه زمانهایی مرتکب سرقت میشدید؟
چهار ماه بود که هفتهای یک بار به تهران میآمدیم و در آن روز چهار پنج بار جیببری میکردیم. بعد از سرقتها سریع به شهرمان میرفتیم و هفته بعد دوباره میآمدیم.
در چه نقاطی مرتکب جرم میشدید؟
فقط در شهرک غرب و سعادتآباد جیببری میکردیم. با پرسهزنی در خیابانها، طعمهها را شناسایی میکردیم.
از چه افرادی سرقت میکردید؟
افراد سالمند را به عنوان مسافر سوار میکردیم و در طول راه بدون اینکه بفهمد، از او جیببری میکردیم. اگر مالباخته متوجه موضوع میشد، او را با تهدید پیاده کرده و از محل فرار میکردیم.
چقدر از سرقتها به دست آوری؟
به هرکدام دو میلیون تومان رسید که الکی خرج شد و نفهمیدیم این پولها چی شد.
تا به حال در سرقتها دلت برای طعمههایت سوخته است؟
چندین بار پیش آمده است. یک بار پیرمردی را در سعادتآباد سوار کردیم که چند میلیون پول همراهش بود. پولها را سرقت کردیم، اما او متوجه شد و ما خواستیم به زور پول را از او بگیریم. مرد بیچاره میگفت پول را برای هزینه بیمارستان وام گرفته است که پس از شنیدن این حرف، پول را پس دادیم.
یک بار نیز فردی چهار میلیون چکپول همراهش بود که آن را سرقت کردیم، اما وقتی فهمیدیم او بچه یتیم دارد، پولها را پس دادیم. درست است ما دزد هستیم، اما برخی پولها خوردن ندارد.
حرف آخر؟
این همه سرقت کردم و پول به دست آوردم، اما به جایی نرسید و همه پولها را الکی خرج کردم. این پولها برکت ندارد و خانوادهام اجازه ندادند این پول وارد سفره ما شود. من فکر میکردم با سرقت کمبودهایم جبران میشود، اما امروز کمبود خودم در خانه حس میشود.
مجید غمخوار / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد