هرچند امسال بحثهای بسیاری درباره مدیریت جهادی و توجه به اقتصاد مطرح شد و دولت و مجلس گامهایی برای بهبود وضع اقتصادی و سامان دادن به شرایطی برداشتند که در سالهای قبل با بحران روبهرو بود، اما در روزهای پایانی سال بهنظر میرسد هنوز تا تحقق اهداف شعار سال فاصله داریم؛ فاصلهای که محمد خوشچهره، استاد اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با جامجم تاکید میکند که ناشی از سه دلیل «عدم درک صحیح»، «عدم باور» و «ناکارآمدی» است.
بررسی فلسفه وجودی نامگذاری سال، موانع پیشروی اهداف تبیین شده در پیامهای نوروزی رهبر معظم انقلاب، چرایی تحقق نیافتن کامل اقتصاد مقاومتی و نقش مذاکرات هستهای در بهبود وضع معیشتی مردم ازجمله موضوعاتی است که آن را با دکتر محمد خوشچهره بهبحث گذاشتهایم. او در گفتوگوی پیشرو پیشبینی میکند که اقتصاد، به نحوی همچنان یکی از محورهای پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب در سال 94 باشد.
با رسیدن به هفتههای پایانی سال، معمولا این سوال برای افکارعمومی ایجاد میشود که مدیران کشور تا چه اندازه توانستهاند شعار سال را که هر ساله رهبر انقلاب در اولین روز سال اعلام میکنند در عمل محقق کنند. برای آغاز بحث پیرامون ارزیابی میزان عملیاتی شدن شعار امسال، میخواهم بدانم از نگاه شما اهمیت نامگذاریهای سالانه در چیست و فکر میکنید نامگذاریهای سالانه تا چه اندازه میتواند موتور محرکه توسعه کشور در طول سال باشد؟
همانطور که اشاره کردید، پیش از پرداختن به موضوع نامگذاری سال و تحقق اهداف آن باید به این نکته که از سوی برخی دانشگاهیان و نخبگان مطرح میشود، پرداخت که جایگاه نامگذاریهای سالانه در نظام برنامهریزی کشورمان چیست؟ تشکیکی که در این رابطه مطرح میشود این است که وقتی ایران سابقهای طولانی در برنامهریزی بلندمدت داشته و دارای سند چشمانداز بیست ساله، برنامههای میانمدت پنجساله توسعه و نیز برنامههای سنواتی است، ضرورتهای نامگذاری سال چیست؟
این در حالی است که برای درک چرایی نامگذاری سال باید با نگاهی استراتژیک به این مقوله پرداخت. در ساختار جمهوری اسلامی، ولی فقیه، استراتژیست اصلی نظام بوده و رهبر انقلاب در رأس نظام تصمیمگیری قرار دارند. بنابراین در این جایگاه است که ایشان اولویتها و جهتگیریهای کشور را متناسب با شتاب بالای تحولات و تغییرات تبیین میکنند و با شناسایی دقیق تهدیدات موجود کشور، مشخص میکنند که در سه حوزه اصلی معطوف به منافع ملی که عبارت است از «امنیت»، «اقتصاد و رفاه» و «ارزشها»، کشور طی یک سال باید کدامیک را در اولویت اصلی خود قرار دهد. بنابراین وقتی در طول شش سال اخیر، نامگذاری سال حول محور اقتصاد بوده، روشن است رهبر انقلاب اولویت اصلی کشور را به برنامههای اقتصادی میدهند.
دقت کنید در یک نگاه استراتژیک، اولویت دادن به یکی از سه محور بیان شده منفعت عمومی به معنی نادیده گرفتن سایر محورها نیست. مثلا اگر تاکید بر محور اقتصاد در اداره کشور وجود دارد، معنیاش این نیست که در حوزههای «امنیت» یا «ارزشها» برنامهای وجود ندارد. همینطور اگر در دوران دفاع مقدس اولویت با تامین امنیت ملی بود، هیچگاه به اقتصاد و معیشت مردم بیتوجهی نشد و برنامههایی در این حوزه وجود داشت؛ اما شرایط کشور اقتضا میکرد اولویت با تامین امنیت باشد. بنابراین وقتی در سالهای اخیر شاهد هستیم که تهدیدات دشمن بیشتر حوزه اقتصاد را هدف گرفته است، بدیهی است که اولویت در تصمیمگیری کلان، اقتصاد قرار داده میشود، هرچند تهدید در حوزه امنیت یا ارزشها نیز به دقت رصد شده و درباره آن نیز برنامهریزی صورت میگیرد.
روشن است در سالهای اخیر، اقتصاد در اولویت نامگذاریهای سالانه از سوی رهبر معظم انقلاب قرار داشته است. با این حال فکر میکنید چرا هنوز شواهد موجود حکایت از نامناسب بودن شرایط اقتصادی دارد و مسئولان در نهادهای مختلف همچنان نقدهایی در ارتباط با ساختار و برنامههای اقتصادی مطرح میکنند؟
نامگذاری سال، 50درصد مسیر لازم برای بهبود وضع اقتصادی است. 50درصد دیگر معطوف به حوزههای سیاستگذاری، برنامهریزی، مدیریت و اجراست. ما معمولا در 50درصد دوم ضعف داریم و نمیتوانیم اهداف نهفته در نامگذاریهای سالانه را عملیاتی کنیم.
دلیل این کاستیها چیست؟ چرا به تعبیر شما این 50درصد دوم نمیتواند در تحقق اهداف درست عمل کند؟
بهنظر من سه دلیل عمده برای این ضعفی که اشاره کردم وجود دارد. دلیل اول، درک نکردن صحیح نامگذاریهاست. دلیل دوم، باور نداشتن مسئولان به اصالت نامگذاری است و دلیل سوم هم ناکارآمدی در حوزه اجرایی است. برای اینکه منظورم روشن شود، بگذارید مثالی بزنم. وقتی شعار سال «جهاد اقتصادی» شد، بدیهی بود که باید اقتصاد بهعنوان اولویت نخست دولت و مجلس مورد توجه قرار گیرد. اما در همان سال، مجلس بهگونهای تشریفاتی با طرحها و لوایح اقتصادی برخورد کرد و دولت هم میگفت که ما از ابتدا جهادی بودیم. این در حالی است که بنا بود اقتصاد، اولویت اصلی باشد و جهاد با محور توکل بر خواست خدا و سختکوشی، آهنگ اجرایی شدن آن شود. خب، نتیجه چه بود؟ نتیجه این بیتوجهیها این بود که در همان سال بهجای اینکه شاهد رونق تولید بهعنوان محور اقتصاد باشیم، نوعی سوداگری در بازار ارز و سکه بهوجود آمد و همین انحرافات باعث شد تا سال بعد، رهبر معظم انقلاب در شعار سال، افزون بر اقتصاد، بر «تولید ملی» هم تاکید کنند تا راه بر هرگونه سوءبرداشت و غفلتی بسته شود.
با توجه به اینکه در پایان سال 93 قرار داریم، فکر میکنید عمل به شعار امسال که «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» بود تا چه اندازه محقق شد؟
به همان دلایلی که توضیح دادم، ارزیابی من درباره عمل به شعار امسال مثبت نیست...
یعنی در همان 50درصد دوم مشکل داریم؟
بله، ضعف در نظام سیاستگذاری و برنامهریزی وجود دارد.
وقتی میگویید ضعف در نظام برنامهریزی، دقیقا به چه حوزهای اشاره میکنید؟ مثلا نامگذاری سال باید در چه قالب برنامهای بروز داشته باشد و دقیقا نظام برنامهریزی باید چگونه محورهای نهفته در شعار سال را عملیاتی کند؟
نامگذاریهای سال دو وجه بلندمدت و کوتاهمدت دارد؛ با این حال محور عمدهای که باید مورد توجه باشد، همان وجه کوتاهمدت تاکتیکی است. یعنی وقتی اقتصاد کشور دچار مشکل است، در طول سال باید برنامهها معطوف به اصلاح این وضع باشد. حالا ممکن است برخی برداشتهای محتوایی از نامگذاریها هم وجود داشته باشد و مثلا عدهای بگویند تکرار محور اقتصاد در نامگذاریها به این معنی است که در نظام جمهوری اسلامی، اقتصاد زیربناست و این مطابق با اندیشههای مارکسیستی است، با وجود این محور اصلی آنچه این افراد باید به آن دقت کنند، وجه تاکتیکی موضوع است. واقعیت این است که ما باید در حوزه اقتصاد به سطحی از توانمندی برسیم که در حوزه نظامی دست یافتهایم. توان نظامی ما امروز به حدی است که با وجود تهدیدهای خارجی، دشمنان جرأت رویارویی نظامی ندارند. ما با تکیه بر اقتصاد مقاومتی باید در اقتصاد هم به همین نقطه برسیم که توان رویارویی اقتصادی با کشورمان به دلیل توانایی اقتصادی وجود نداشته باشد. پس نامگذاری سال با توجه به تجارب مقطعی کشور صورت میگیرد، هرچند میشود عقبه محتوایی آن را در برنامههای بلندمدت هم دید و مثلا وقتی در سند چشمانداز توسعه گفته میشود ایران باید به قدرت برتر منطقه تبدیل شود، یعنی باید مثلا در حوزه اقتصاد، ترکیه و عربستان را پشتسر بگذاریم و این محقق نمیشود مگر با توجه به راهنمایی نامگذاریهای سالانه. بنابراین باید بر وجه تاکتیکی این نامگذاریها تمرکز کنیم.
شما به اهمیت اقتصاد مقاومتی اشاره کردید. با وجود همراهی دستکم کلامی مسئولان در ردههای مختلف با این نوع اقتصاد، هنوز بهنظر میرسد عزمی جدی برای تحقق آن وجود ندارد و به همین خاطر رهبر معظم انقلاب بارها بر ضرورت عمل کردن به اقتصاد مقاومتی و بسنده نکردن به تکرار اظهارنظرها در این باره تاکید کردهاند. فکر میکنید چرا در عمل به این رویکرد مهم اقتصادی ضعف داریم؟
از سال 89 که رهبر معظم انقلاب از اقتصاد مقاومتی سخن گفتند تاکنون شاید در قریب به 42 یا 43 سخنرانی درباره اهمیت اقتصاد مقاومتی، چالشهای پیشروی آن و ضرورت عملیاتی شدن آن سخن گفته و نتایج غفلت از این راهبرد و نیز دلایل کاستیها را آسیبشناسی کردهام. نتیجه همه این بررسیها همان سه دلیلی بود که تشریح کردم. یکی درک نکردن صحیح و گفتمانسازی بهمنظور آمادهسازی فضا برای تحقق اقتصاد مقاومتی است که باعث شده رهبر معظم انقلاب در سخنرانیهای متعددشان بارها بر این رویکرد تاکید کرده و به این ترتیب عذر و بهانهای برای درک نکردن این موضوع برای مسئولان باقی نگذارند. نکته دوم که قابل تأملتر است، باور نداشتن به اقتصاد مقاومتی است که در سطوحی از سیاستگذاری وجود دارد. آنچه در این رابطه نگرانکننده است، نوعی مواجهه غیرصادقانه و منافقانه با این موضوع است؛ به این معنا که فلان مسئول حاضر نیست با شهامت بگوید من به این نوع اقتصاد باور ندارم یا راهکار جایگزین دارم یا از پس کار برنمیآیم، بلکه همه در حرف و کلام این راهبرد را تعیین کرده، اما در عمل برخی بهگونهای دیگر حرکت میکنند.
شما ببینید در زمانی که آلمان شرقی و غربی در حال ادغام بود، برخی با رویکردی انتقادی به این ادغام نگریسته و استدلال میکردند چون رشد اقتصادی آلمان شرقی پایین است، ادغام دو آلمان به نفع این کشور نیست. این انتقادات در فضای خاص ناسیونالیستی آلمان مطرح میشد و نتیجه اینکه این منتقدان از کابینه استعفا دادند و البته چند سال بعد که آلمان به رشد اقتصادی قابل قبول رسید، دریافتند در تحلیل خود اشتباه کرده بودند. این مثال را زدم که بگویم عرف این است که وقتی عدهای به یک راهبرد باور ندارند، نمیگویند باور داریم و بعد کار دیگری بکنند، بلکه صادقانه دیدگاه متفاوت خود را بیان کرده و با ذکر دلیل از قبول مسئولیت خودداری میکنند. با این حال در کشور ما و در قبال مسائل مهمی چون اقتصاد مقاومتی متاسفانه دیده میشود گاهی رفتارهای متفاوتی بروز یافته و افراد بدون همراهی با یک رویکرد کلان، در مسیری خلاف هدفگذاری از پیش تعیین شده حرکت میکنند.
سومین دلیلی هم که اشاره کردم، همان فقدان کارآمدی است که باعث شده است افرادی که نیت خیر دارند، نتوانند در عمل به اهداف موردنظر دست پیدا کنند.
با توجه به شرایط فعلی اقتصاد آیا فکر میکنید در انتخاب شعار سال آینده هم اقتصاد در اولویت باشد؟
اگر دیدی استراتژیک داشته باشیم و به محیط داخلی و بیرونی همزمان نگاه کنیم، درمییابیم وضعیت اقتصادی کشور بهطور ناگهانی بهبود نمییابد. بنابراین من فکر میکنم دستکم تا دو، سه سال آینده همچنان اقتصاد، چالش اصلی کشور محسوب میشود. واقعیت این است که در حال حاضر قریب به 50 درصد واحدهای تولیدی ما با ظرفیتی پایینتر از 50درصد ظرفیت موجود خود کار میکنند و طبیعی است اقتصادی که زیر ظرفیت کار کند، قادر به مهار فشار معیشتی و نیز بهبود فضای اشتغال نیست.
از سوی دیگر اختلاف معناداری میان رشد اقتصادی کنونی و رشد اقتصادی هدفگذاری شده وجود دارد. براساس آماری که ارائه شده، در شرایطی که باید اقتصاد ما رشد 8 درصدی را تجربه میکرد، به رشد 5 درصد رسیدهایم و این اختلاف 13درصدی میان واقعیت و پیشبینیها نشان میدهد هنوز در حوزه اقتصاد دچار کاستیهایی هستیم. بنابراین فکر میکنم همچنان بهگونهای اقتصاد یکی از محورهای نامگذاری سال آینده باشد.
بخشی از مشکلات اقتصادی که اشاره میکنید به موضوع تحریمها بازمیگردد. فکر میکنید اگر مذاکرات هستهای به نتیجه برسد و تحریمهای موجود کاهش یابد، بخشی از مشکلات موجود در عرصه اقتصادی کاهش نمییابد؟
این خامخیالی است که فکر کنیم مذاکرات هستهای حتی در بهترین حالت میتواند با سرعتی بالا وضعیت اقتصادی ما را تغییر دهد. بهنظر من با فرض خوشبینانهترین حالت اتمام مذاکرات ـ که توافقی کاملا منطبق با منافع ملی ما بهدست آید ـ باز هم بعید است تا یکی دو سال آینده بتوانیم به مشکلات اقتصادی پایان دهیم، چراکه اصلاح وضع موجود اقتصاد کشور یک روند زمانبر است.
مصطفی انتظاری هروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد