تشبیه آقای حدادعادل مرا یاد چند روز پیش انداخت که برای خرید کتاب به یک کتابفروشی تقریبا بزرگ و مجهز رفتم.
کتاب خاصی در ذهنم نبود، برای همین یک ساعتی در بین قفسهها دنبال کتاب میگشتم. غرق در خواندن کتابی بودم که مردی میانسال به همراه همسرش وارد کتابفروشی شد. کتابی در دست داشت و دنبال کسی میگشت که آن کتاب را کودک 9 سالهاش معرفی کرده؛ میگفت پسرش از وقتی این کتاب را خوانده شبها میترسد و در مدرسه نیز معلم به محض دیدن کتاب، او را خواسته تا بپرسد چرا چنین کتابی دست بچهاش است.
متصدی کتاب کودک در فروشگاه توضیح میداد که این کتاب مجوز رسمی وزارت ارشاد را دارد و برای رده سنی کودک و نوجوان نوشته شده؛ ولی هر چه استدلال آورد نتوانست پدر نگران را قانع کند. پدر کتاب را به دست او داد و از متصدی خواهش کرد همانطور که در داروخانه هر دارویی را دست بچه نمیدهند، او هم نباید هر کتابی را به بچه 9 ساله بدهد.
همه اینها را بگذارید کنار این انتقاد برخی از اهالی کتاب که معتقدند در کشورمان کتابفروش حرفهای یا تربیت شده نداریم. کتابفروشی که در دورههای حرفهای بازاریابی کتاب شرکت کرده باشد و آنقدر به حوزه کتاب و موضوع کتابها اشراف داشته باشد تا بتواند مخاطبی را که وارد کتابفروشی میشود، دست پر و خوشحال از خرید کتاب راهی خانه کند.
تردیدی نیست که کتابدار یک کتابخانه هم باید خودش اهل کتاب و مسلط بر موضوعات گوناگون و عناوین کتابها باشد که البته در کشور ما بیشتر کتابدارها به جای راهنمایی، رایانههای جستجوی کتاب را به شما نشان میدهند، روی سخن ما با کتابفروشان است و خانه کتاب و حتی اتحادیه ناشران و کتابفروشان است که میتواند با برگزاریهای دورههای اختصاصی، رونقی هر چند ناچیز به بازار راکد این روزهای کتاب بدهد.
کمیل انتظاری - گروه فرهنگ و هنر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد