ارکستر سمفونیک تهران بعد از گذراندن فراز و فرودهایی که بعد از درگذشت فریدون ناصری برایش پیش آمد و رهبران متعددی را به خود دید، حدود دو سال و نیم پیش با همراه داشتن مشکلات همیشگیاش از جمله دستمزد کم نوازندهها، نبود سازهای مناسب، فقدان ثبات شغلی برای اعضا به واسطه نداشتن بیمه و... در آستانه هشتاد سالگیاش تعطیل شد، تعطیلیای که تا امروز نیز ادامه داشته و هر بار از سوی مدیران نویدی برای احیا شدن آن به گوش میرسد. البته این تعطیلی گریبان ارکستر موسیقی ملی ایران را نیز گرفته است.
با روی کار آمدن دولت یازدهم و درخواست هنرمندان موسیقی از رئیسجمهور برای احیا و راهاندازی ارکسترها، کارهای مقدماتی صورت گرفت و نوید شکلگیری دوباره دو ارکستر ملی و سمفونیک در نشست خبری بیست و نهمین جشنواره موسیقی فجر داده شد و سرانجام در فروردین امسال بدون اینکه ارکستری تشکیل شود با اعلام رسمی که از سوی مدیرکل دفتر موسیقی ارشاد در مصاحبه با یکی از رسانهها صورت گرفت منوچهر صهبایی، رهبر ارکستر سمفونیک و فرهاد فخرالدینی رهبر ارکستر موسیقی ملی شد.
البته این دو هنرمند برجسته نیز دراین مدت مصاحبههای مختلفی انجام دادند و برنامههای خود را برای شکلگیری دو ارکستر ارائه کردند. در این میان علی مرادخانی، معاون هنری ارشاد نیز بارها در مصاحبههای خود عنوان کرده بود که این دو هنرمند به عنوان رهبران ارکسترها انتخاب شدند، ولی هنوز حکمی به صورت رسمی به آنها داده نشده، چرا که دادن حکم، مسئولیتی دو طرفه ایجاد میکند و این موضوع تا زمانی که وضع مالی دو ارکستر و پرداختهای آنها مشخص نشود اتفاق نخواهد افتاد.
در آن شرایط انتخاب رهبران دو ارکستر خبر خوشایندی بود، اما در کلیت واقعیت تلخی به همراه داشت و آن نبود خود ارکسترها بود. درواقع دو هنرمند انتخاب شده بودند تا چوبهای رهبری ارکسترهایی را به دست بگیرند که اصلا وجود خارجی نداشتند. ماهها گذشت و تنها از ارکسترها رهبرانشان بودند و آزمونهای کاملا تکراری؛ تا اینکه بحث تامین مالی برای شکلگیری ارکسترها مطرح شد و بودجهای کلان که باید جوابگوی دستمزدها و احیای اولیه آنها باشد. در نهایت با رایزنیهایی که بین مدیران ارشاد و سازمان برنامه و بودجه صورت گرفت و با دستور مستقیم رئیسجمهور بودجهای تقریبا چهار میلیاردی برای احیای این دو ارکستر تزریق شد و همه خوشحال از اینکه بالاخره ارکسترها که پیشینه موسیقی کشورمان را یدک میکشند سرپا خواهند شد. در آن زمان رهبران آنها نیز در تدارک برنامه ریزی مشخصی بر آمدند. اما زمان گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد تا اینکه برخی مدیران در سخنرانیهای خود اعلام کردند با این پول تنها میتوان بدهیهای ارکسترها را پرداخت و آنها را برای سازماندهی آماده کرد و اگر چنین شود دوباره با همان مشکلات قبلی دست به گریبان خواهند بود. اما کسی حرفی نزد که آن پولی که برای احیای ارکسترها پرداخت شده کجاست و چه استفادهای از آن میشود.
روند تعطیلی ارکستر سمفونیک تهران با وعده و وعیدهای مدیران موسیقی برای راهاندازی و اجراهایش حتی در خلال جشنواره سیام موسیقی فجر با حضور منوچهر صهبایی در مقام رهبرش ادامه یافت تا اینکه هفته گذشته و بدون اعلام قبلی، نشست خبری از سوی معاونت هنری ارشاد برگزار و طی آن علی رهبری، رهبر با سابقه و بینالمللی به عنوان مدیر هنری و رهبر ارکستر سمفونیک تهران معرفی شد.
حضور علی رهبری به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران نهتنها غافلگیرکننده بود، بلکه سوالات و ابهامات بسیاری نیز به همراه داشت.
طی مدت زمان تعطیلی ارکستر سمفونیک بارها و بارها در محافل خصوصی و عمومی مطرح شده بود که هیچکس جز علی رهبری نمیتواند ارکستر را سامان بخشد. او تنها کسی است که میتواند نجاتدهنده این ارکستر با قدمت هشتاد سالهاش باشد.
او بیخبر آمد به گونهای که حتی منوچهر صهبایی هم در مقام رهبر ارکستر سمفونیک که از سوی مدیران موسیقی کشور به این سمت منصوب شده بود نیز از این حضور بیخبر بود. درواقع آمدن رهبری فقط صهبایی را غافلگیر نکرد، بلکه تمام کسانی که 9 سال پیش صحبتهای علی رهبری را در آخرین شب اجرای سمفونی 9 بتهوون با ارکستر سمفونیک تهران شنیده بودند نیز غافلگیر کرد.
علی رهبری سال 84 به دعوت مدیران ارشاد به ایران آمد تا به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران فعالیت کند. او برای اولین بار بعد از 30 سال دوری از فضای موسیقی کشور بازگشته بود و همین مساله باعث شده بود از سطح نوازندگی نوازندگان متعجب شود. علی رهبری قرار بود مشکلات ارکستر را برطرف کند به گونهای که دیگر هیچ نوازندهای برای تامین درآمدی مطلوب مجبور نشود خارج از فضای ارکستر ساز بزند و دغدغه مالی نداشته باشد؛ اما متاسفانه او نیز نتوانست کاری کند و در نهایت در آخرین شب اجرایش با اعتراض به شرایط موجود و برآورده نشدن خواستههایش برای ساماندهی ارکستر سمفونیک تهران و بیشتر از همه حقوق کم نوازندهها، از ارکستر جدا شد.
زمانی که علی رهبری رفت ارکستر سرپا بود و به کار خودش مشغول؛ مشکلاتی داشت اما بود و رهبری نتوانست با آن کار کند، اما امروز که او برگشته دیگر چیزی جز یک نام از ارکستر سمفونیک تهران باقی نمانده است.
9 سال از آخرین حضور این رهبر موسیقی بینالمللی در ایران و فعالیتش با ارکستر سمفونیک تهران میگذرد. در این سالها خیلی چیزها تغییر کرده که یکی از مهمترین آنها شرایط اقتصادی است که اتفاقا همین تنگناهای مالی، دلیل اصلی تعطیلی ارکسترهای ایران بوده؛ در چنین شرایطی که ارکستر وجود خارجی ندارد و مشکلاتش صد برابر 9 سال پیش شده آیا علی رهبری میتواند خواستههایش را عملی کند؟ میتواند ارکستری احیا کند که دستمزدهایشان با دستمزدهای نوازندگان معتبرترین ارکسترهای دنیا که اتفاقا خود او آنها را رهبری میکند برابری کند؟ میتواند در جایگاه رهبر ارکستر به شایعاتی که در آن سالها مبنی بر درخواست دستمزدی هشت میلیون تومانی برای رهبری ارکستر و مرتفع نشدن آن از سوی مدیران که در نهایت به قهر او و رفتنش منجر شد، پایان دهد؟ میتواند تمامی جایگاهی که طی این سالها در خارج از ایران کسب کرده را رها کند و به احیای ارکستر کشورش بپردازد که اگر چنین باشد پس تکلیف ارکسترهای معتبر دنیا که برنامههای سالانهشان را با حضور علی رهبری برنامه ریزی کردند چه میشود؟ مگر نه اینکه آنها همیشه برنامه مدونی داشتهاند؟
اگر قرار است ارکستر با خواستههایی که علی رهبری همیشه مطرح کرده و با استانداردهای روز دنیا سامان داده شود و دستمزدها با همان فاکتورها پرداخته شود پس قطعا مدیران فکر بودجهاش را نیز کردهاند و با دست پر سراغ علی رهبری رفتهاند، اما بازاین سوال به ذهن میرسد که اگر پول و امکانات بود پس چرا تا امروز این اتفاق نیفتاد؟ و در اختیار دیگران قرار نگرفت همان دیگرانی که نامشان را به عنوان رهبر ارکسترها در همین دولت اعلام کردند. اگر نبوده و نیست پس نباید زیاد به حضور علی رهبری امیدوار بود.
حضور غافلگیرکننده علی رهبری و انتخاب او به عنوان رهبر ارکستر بیشک نقطه عطفی در جریان موسیقی کشور و ارکستر سمفونیک تهران خواهد بود که در کارنامه دولت یازدهم نیز به عنوان یک اقدام مثبت ثبت خواهد شد، اما با این حال نمیتوان از رفتار غیرحرفهای مدیران در برخورد با رهبری که خودشان او را منصوب کردهاند براحتی گذشت. متاسفانه مدیران موسیقی کشور علت کنار گذاشتن صهبایی را عدم توافق عنوان کردهاند توافقی که بعد از گذشت 11 ماه از اعلام رسمی خودشان به نتیجه نرسیده است. اما سوال اینجاست که آیا مدیران مربوط بدون دست یافتن به توافقات، انتصاب رهبران ارکسترها را در رسانههای رسمی کشور اعلام میکنند یا با گذشت 11 ماه از انتصاب آنها هر چند غیررسمی به نتیجه مذاکرات و توافقاتشان میرسند؟ آیا این اتفاق به نوعی فریب دادن افکار عمومی به منظور توجهشان به روند راهاندازی ارکسترها در این مدت نیست؟ آیا چنین برخوردی با یک هنرمند آن هم در دولت تدبیر و امید قابل توجیه است؟ شاید از دیدگاه آنها است که براحتی از کنارش میگذرند و به امید راهاندازی و اجرای ارکستری هستند که فقط رهبرش موجود است نه خودش.
اگر چنین باشد پس باید منتظر اتفاق غافلگیرکننده دیگری برای ارکستر موسیقی ملی کشورمان و رهبرش نیز باشیم.
بامداد محمدی / جام جم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد