این مددجویان عمدتا از اقشار آسیبپذیر اجتماع هستند که از دیدگاه علم جامعهشناسی قربانی شرایط محسوب میشوند نه مقصر آن. پس میتوان گفت گروه زیادی از مددجویان نهادهای حمایتی چون امکان ادامه تحصیل نداشتهاند بیسواد ماندهاند و به دلیل شرایط دشوار زندگی، بیسوادی را ادامه دادهاند.
این را هم در نظر بگیریم که بخشی از بیسوادان کشور به علت ساختارهای غلط تحصیلی مثل در دسترس نبودن فضای تحصیل یا جاذبه نداشتن نام آموزشی بیسواد ماندهاند یا تحصیل را رها کردهاند، بنابراین اگر قرار است در مورد بیسوادان محدودیتهایی اعمال شود باید به مجموعهای از علتها توجه کرد. البته به نظر میرسد اعمال محدودیت و روآوردن به سیاستهای تنبیهی علیه اقشار آسیبپذیر نوعی نادیده گرفتن علتها و پرداختن به معلولهاست، گرچه باور دارم توسعهیافتگی نیازمند سواد و تحصیل است و رسیدن به توسعه با بیسوادی همخوانی ندارد.
اما این را باید پذیرفت که اگر جمعیت بیسوادان و کمسوادان در ایران جمعیتی میلیونی است، این وضع دیگر نمیتواند ناشی از تعلل افراد باشد، بلکه حاکی از یک بیماری و مساله عمیق اجتماعی است که اگر مورد توجه قرار نگیرد و به سیاستهای تنبیهی منتهی شود با روح عدالت منافات دارد.
دکتر موسی خدمتگزار / جامعهشناس
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد