فیلم کوتاه سفر را هم میتوان به این فهرست اضافه کرد، پربیراهه نیست اگر پروانه معصومی را نماد فعالیت هنری سالم در سینمای آن روزگار و در بحبوحه رواج فیلمفارسیهای سخیف و مبتذل بدانیم. او با وجود پیشنهادهای متعدد رضایت نداد به حضور در هر فیلم با هر مضمون، تا خود را مصون و محفوظ نگاه دارد و خوشنام بماند. با این حال پس از انقلاب و بخصوص در دهه 60 به نوعی این کم کاری و گزیده کاری را جبران کرد و چه در سینما و چه در تلویزیون حضور پررنگ و البته موثری داشت. معصومی آنقدر فیلم خوب دارد و با کارگردانان مشهور و صاحب سبک کار کرده که برای همیشه در عرصه بازیگری ایرانزمین ماندگار شود. سندش هم فیلمهای رگبار، کلاغ، گلهای داوودی، ناخدا خورشید، ناصرالدینشاه آکتور سینما، مسافر ری و سریالهای تلویزیونی امام علی(ع)، پلیس جوان، یوسف پیامبر، ملکوت و... .
این بازیگر پیشکسوت متولد تهران مدتی است گوشه عزلت گزیده و در شمال کشور زندگی میکند و اگر کار خوبی به او پیشنهاد شود به تهران میآید. خودش علت این کمکاری را فقدان نقشهای جذاب و متفاوت ذکر میکند.
شما با کارگردانانی مثل بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، رخشان بنیاعتماد و داوود میرباقری کار کردهاید. از همکاری با کدام یک بیشترین لذت را بردید؟
ناصر تقوایی. من از او خیلی چیزها یاد گرفتم.
در جایی خواندم که گفته بودید بیضایی را از حافظهتان پاک کردهاید. چرا؟
حقیقتش این است که آقای بیضایی صحبتی کرده بود که جوابش فقط همین بود.
اگر بیضایی پس از سالها فیلم جدیدی بسازد و شما را به همکاری دعوت کند، خواهید پذیرفت؟
نمیدانم! فرقی نمیکند کارگردان چه کسی باشد، اول باید نقش را بخوانم و ببینم اصلا میتوانم آن را بازی کنم. در این میان تقوایی یک استثناست و از تواناییهای من خبر دارد و به طور دقیق میداند چه کاری در فیلمش باید انجام دهم. شاید برای خیلیها افتخار باشد که در فیلم بیضایی حتی از این سمت خیابان به آنطرف بروند، اما من در چهار فیلم با او همکاری کردم و این افتخار بر پیشانیام است (میخندد).
این روزها را چگونه میگذرانید خانم معصومی؟
مثل همیشه به گل و گیاهانم رسیدگی میکنم. بهار است.
از لحاظ کاری و حرفهای چطور؟
نه، کاری ندارم. کاری نیست. یعنی ترجیح میدهم کار نکنم. اگر قرار باشد کار بد کنم همان بهتر که بیکار بمانم.
چرا در چند سال اخیر تا این حد از تلویزیون و سینما فاصله گرفتهاید؟
البته فاصلهای هم نداشتهام. شما حساب کنید من از سال 51 در سینما هستم و فیلم بازی میکنم. طی سالهای 51 تا 91 که بیشتر فعال بودهام در مجموع 28 فیلم سینمایی بازی کردهام. مگر در چند سریال هم حضور داشتهام؟ یعنی تعداد کارهایم زیاد نبوده است، با این حال تعدادی از آنها بر دل مردم نشسته و با بعضی هم نتوانستهاند ارتباط برقرار کنند. درست است؛ دو سالی است کم کار شدهام. نقشهایی که پیشنهاد میشود چندان ارزشی ندارد. من باید خانه و زندگی و همه چیز را رها کنم و به سر کاری بروم که نتیجهاش هم آبرومند و قابل دفاع نیست. با این وضع ترجیح میدهم کار نکنم.
چرا این روزها کمتر نقش متفاوتی برای بازیگران زن میانسال نوشته میشود و همه به نوعی فقط خودشان را تکرار میکنند؟
این اتفاق در همه دنیا میافتد. طبیعتا جذابیت یک جوان برای بیننده از یک میانسال بیشتر است. این نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد.
اما استثنائاتی هم وجود دارد؛ مثل مریل استریپ یا جولیان مور.
بله، اما شما قصهها را هم ببینید که در عین سادگی چقدر خاص هستند. ما هم از این دست قصهها زیاد داریم که میتوانیم از آنها استفاده کنیم؛ چه در ساخت سریال و چه در تولید فیلم، اما غافل هستیم. وقتی تهیهکننده خصوصی باشد فقط به بازگشت سرمایهاش فکر میکند. دولتیها را هم نمیدانم چقدر کار میکنند. قهرمان فیلم «رانندگی برای خانم دیزی» یک پیرزن هشتاد و چند ساله بود که کلی جایزه در سطح جهان هم گرفت. اصولا نقش اصلی این فیلم برای یک پیرزن نوشته شده بود. یا در همین سینمای خودمان، فیلم «خواستگاری» مهدی فخیمزاده را میتوان مثال بیاورم که خانم قاسمی و مرحوم اسلامی در آن نفش یک زوج پیر را بازی میکردند که اتفاقا درگیشه هم پرفروش شد. با این حال نمیدانم چرا تهیهکنندگان میترسند و به سمت این داستانها نمیروند! سینماست دیگر. هر اتفاقی ممکن است در آن بیفتد.
با من موافقید که حتی در تلویزیون هم نقشآفرینی بازیگران زن میانسال به مادر مهربان و همسر نگران و حداکثر مادرشوهر بدجنس خلاصه میشود؟ در سینما هم گویا بازیگران جوان که نقشهای اصلی را بازی میکنند به طور کل بیکس و کار هستند و نه پدر و مادر دارند و نه قوم و خویشی مثل دایی و عمو و عمه و خاله.
بارها پیش آمده که وقتی پیشنهادی میرسد، میگویم اگر زن پای سماور و چای بیاور میخواهید من نیستم، اما اگر نقشی است که حذفش کنید فیلم لنگ بزند و ناقص شود، پس فیلمنامه را برایم بفرستید. مدتی رسم شده بود دست هر کس را که در خیابان میدیدند میگرفتند و میآوردند در سینما و بازیگرش میکردند.
خودتان چه نقشهایی را میپسندید و دوست دارید به شما پیشنهاد شود؟
نقش خاصی نیست که بگویم دوست داشتم یا دارم آن را بازی کنم. اما یک قصه است که خودم نوشتهام و دوستش هم دارم. موضوعش به حج ارتباط دارد. وقتی میگویم قصه زیاد داریم، اما به آنها نمیپردازیم همین است. آن سالی که به حج واجب مشرف شده بودم دو خواهر با من هم اتاق بودند که یکی از آنها به جای پدرش آمده بود. تا دقایق آخر هم قرار بوده پدرشان به حج برود، اما به علت حال نامساعدش دختر راهی خانه خدا شده بود. یکی از خواهران به من گفت این سومین بار بوده که پدرم قصد حج کرده و تا پای پلکان هواپیما میآید و باز میگردد و هیچ زمانی هم نخواهد توانست که این تکلیف را انجام دهد. از او سوال کردم چرا و چگونه به این محکمی نظر میدهد؟! مشخص شد مادر مرحوم آنها زن بسیار متمکنی بوده، اما پدرشان هیچگاه به او اجازه سفر به خانه خدا را نداده و مادر هم با این که شخصا استطاعت مالی داشته و اصولا برای چنین سفری اجازه شوهر لازم نیست، اما به احترام شوهرش، خود را از این سفر محروم کرده بوده است. دختران آن زن میگفتند از آنجا که پدرانمان حسرت یک حج را به دل مادرانمان گذاشت خودش هم بینصیب خواهد ماند. این خداوند است که اجازه نمیدهد پای او به سرزمین وحی برسد. بر اساس همین ماجرا یک قصه نوشتم که اتفاقا جذاب هم از کار درآمده است. این را اهل فن هم تصدیق کردهاند. من خودم وقتی فیلمنامهای مینویسم تمام صحنههایش جلوی چشمم زنده است. اما در شرایطی که تهیهکنندهای برای این قصه پیدا نمیشود و پول نمیدهد چگونه میتوان آن را ساخت. نمیشود، نمیگذارند. من قصههای زیادی دارم که پرت و پلا نیستند، مثلث عشقی هم ندارند، درد روزمره مردم را بیان میکنند و حداقلش این است که مخاطب چیزی از آنها میآموزد، اما امکان ساختش را پیدا نمیکنم.
تا به حال نقش منفی هم بازی کردهاید؟ به ذهن من که چیزی نمیرسد.
چرا، در سریال یوسف پیامبر نقش زن فرعون را بازی کردم. البته از نظر خودم چندان هم منفی نبود. فقط از ایدئولوژی خودش دفاع میکرد. یک آمون پرست که در عرض یک شب نمیتوانست خداپرست شود. به این دلیل است که میگویم چندان منفی هم به نظر نمیرسید.
خودتان نقشهای منفی را دوست دارید؟
نقشهای منفی را دوست ندارم. باور کنید راه دستم نیست. نه اینکه خودم آدم خیلی خوبی باشم اما نقشهای منفی را دوست ندارم.
شما بیشتر از 40 سال است فعالیت هنری دارید. آیا نقشی بوده که دوست داشته باشید بازیاش کنید و تا امروز پیشنهاد نشده باشد؟
نه یادم نمیآید. فقط یک نقشی بود که خیلی دلم سوخت. برای کسی این نقش را تعریف کرده بودم و فیلم شد و دوست داشتم خودم آن را بازی میکردم. بعدها که فیلم را در هواپیما دیدم کلی حسرت خوردم.
چقدر فیلمهای روز ایران و جهان را دنبال میکنید؟
سعی میکنم پیگیر باشم، البته به شرط آنکه به وقت و کارم لطمه نزند.
تلویزیون هم میبینید؟
الان که در حال استراحت مطلق هستم خیلی. برنامههای گفتوگومحور را بیشتر دوست دارم.
قبل از این دو سه سال اخیر که کم کار شدهاید، به نوعی خودتان را تکرار نمیکردید و نقشهایتان اغلب تکراری نشده بود؟
من به شما چه بگویم؟ یکبار یک خبرنگار از من پرسید در فلان فیلم هم نقش مادر را بازی میکنید و من در پاسخ گفتم نه اینبار استثنائا نقش پدر را بازی میکنم یا رئیس دزدها شدهام. خب من یک زن میانسال هستم که یا مادر میشوم یا عمه یا خاله. زمانی که فقط نقش مادر را بازی کنم شاید حق با شما باشد که به نوعی نقشم را تکرار میکنم اما بعضی مواقع هم نه.
خب یک زن میانسال غیر از مادر بودن میتواند مثلا یک قاتل هم باشد.
صددرصد.
اگر فیلمفارسی و سینمای مرتبط با آن را در نظر نگیریم، مناسبات و پشت صحنه سینمای امروز را نسبت به سینمای متفاوت موسوم به موج نوی پیش از انقلاب چگونه میبینید و ارزیابی میکنید؟
من در پیش از انقلاب حتی با احتساب فیلم کوتاه «سفر» فقط چهار فیلم بازی کردم که کارگردان همه آنها بیضایی بود. سینمایی که ما کار میکردیم ربطی به سینمای رایج آن روزگار نداشت.
البته در فیلم بیتا به کارگردانی هژیر داریوش هم بازی کردید که عزتالله انتظامی هم در آن حضور داشت.
بله، اما آن فیلم هم متفاوت بود. فیلمهای بیضایی بیشتر خانوادگی بود. خاطرم است سر فیلم رگبار با آنکه سن و سالی هم نداشتم وقتی متوجه شدم گروه با مشکل مالی مواجه است، سر ظهر که میپرسیدند شما ناهار چی میخوری، میگفتم من نان و پنیر و حلوا ارده میخواهم. باور کنید در تمام طول فیلمبرداری غذای من همین بود که فکر میکردم ارزانترین است. همه مراعات حال هم را میکردیم. همیشه بقیه عوامل به من میگفتند ساعتمان را با تو تنظیم کردهایم. چون میدانستند اگر دیر کنم یعنی اتفاقی برایم افتاده است. امکان نداشت دیر به سر صحنه بروم. همیشه هم یک کتاب با خود همراه داشتم که یا آن را میخواندم یا فیلمنامه را. اما این روزها همه بازیگران در پشت صحنه یا گوشی به دست هستند یا تبلت دارند و به همه چیز فکر میکنند غیر از کاری که باید برای آن جلوی دوربین بروند. من همه تمرکزم برای این بود که کارم را جلوی دوربین بخوبی انجام دهم.
به طور قطع پس از رگبار و اقبالی که این فیلم به خود دید، پیشنهادهای دیگری هم برای بازی داشتهاید که ممکن است از لحاظ مالی هم وسوسهانگیز بوده باشد. چرا تمام فعالیتتان در سینمای پیش از انقلاب به سه چهار فیلم بلند و یک فیلم کوتاه خلاصه و ختم شد؟
آن زمان فضا طوری بود که هر کسی سینما نمیرفت. من در خانوادهای مذهبی بزرگ شده بودم. حالا تصور کنید چقدر تلاش کرده بودم تا به سینما وارد شوم. سینمایی را پیدا و با عدهای کار کردم که مثل یک خانواده و فامیل بودیم. سر فیلم غریبه و مه وقتی گریمور فیلم اعلام کرد به علت درد پا دیگر نمیتواند با ما ادامه همکاری داشته باشد من کار چهرهپردازی بازیگران را به عهده گرفتم. با دستمال کاغذی برای بازیگران ریش مصنوعی درست میکردم. در عین حال جلوی دوربین هم میرفتم. توقع پول هم نداشتم. اصلا مساله مادیات برایمان مهم نبود. ما دلمان میخواست بدون آنکه شعار بدهیم و به زبان بیاوریم به همه نشان دهیم که میشود در سینما سالم بود و فیلم
خوب هم ساخت.
قبلا هم شنیده بودم که خانواده و بخصوص مرحوم پدرتان بسیار مذهبی و متدین بودهاند. مرحوم پدرتان اولین مرتبه فیلم رگبار را کی و کجا دیدند؟
پدرم هیچگاه رگبار را ندید.
شما در فیلم کوتاه اشک مادر هم بازی کردهاید. چگونه شد که پروانه معصومی با این همه سابقه در این فیلم کوتاه بازی کرد؟
قصه فیلم را خیلی دوست داشتم. شاید حتی گویاتر از یک فیلم بلند بود. این که مادری چهار فرزندش را بدهد تا اشک کسی را نبیند. این را میگویند عشق. این عشق در خیلی از مادران شهدا وجود داشته است. من با بسیاری از مادران شهدا از نزدیک در ارتباط هستم. فیلمهای کوتاهی از جانبازان دارم. برای جانبازان و خانوادههای شهدا احترام زیادی قائلم. احساس میکنم دینی بر گردن دارم و اگر بتوانم بخشی از آن را ادا کنم بار کوچکی از روی دوشم برداشته شده است. من در زمان جنگ خیلی دوست داشتم به جبهه بروم، اما خانوادهام و بخصوص خواهرانم مانع شدند. حق هم داشتند. من با دیدن خون از حال میروم. بهم گفتند با این وضعیت کجا میخواهی بروی.
گویا تجربه طراحی صحنه و لباس را هم دارید؟
یک کار بیشتر نبود و آن هم فیلم «تماس».
به این کار علاقه داشتید یا به طور تصادفی آن را انجام دادید؟
کاری بود که احساس کردم میتوانم آن را انجام دهم. برنامهریزی هم زیاد کردهام، اما هیچوقت اجازه ندادم اسمم را در تیتراژ بیاورند. به هر حال وقتی قبول نمیکردم در هر کاری بازی کنم مجبور بودم به چنین فعالیتهایی بپردازم تا بتوانم زندگی کنم.
شما یک تجربه موفق با داوود میرباقری در سریال امام علی(ع) و نقش زن مالک اشتر داشتید. چرا این همکاری در مجموعههای بعدی میرباقری ادامه پیدا نکرد؟
میرباقری دیگر پیشنهادی برای من نداشت.
سالهاست از پایتخت فاصله گرفته و در یک روستا ساکن شدهاید. چطور توانستید از علایق و دلبستگیهایتان دل بکنید؟ فکر نمیکنید این دوری مسافت شاید شما را از مرکز جریانهای هنری دور کرده باشد؟
من زیاد اهل معاشرت نیستم. اگر گوشی تلفن همراه من را ببینید فقط شماره دو بازیگر در آن وجود دارد. با هیچ بازیگری در ارتباط نیستم. نه در محافلشان میروم و نه در مهمانیهایشان شرکت میکنم؛ بنابراین چیزی را از دست ندادهام. تهران هم که بودم حلقه معاشرتم به خانواده و یکی دو دوست محدود میشد. الان هم هر وقت دلم برای آنها تنگ میشود یک ماشین میگیرم و به تهران میآیم. اگر هم پیشنهاد خوبی برای بازی داشته باشم طوری برنامهریزی میکنم که 15 روز سر صحنه باشم و مابقیاش را در خانه. همه شرایط کاری مرا میدانند. اگر هم کار خیلی طولانی و زمانبر باشد که به طور کل
قیدش را میزنم.
روزی از عالم بازیگری اعلام بازنشستگی میکنید؟
نه، فکر میکنم یک بازیگر تا زمانی که زنده است دوست دارد نقشهای خوب را بازی کند.
محسن محمدی / گروه رادیو و تلویزیون جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد