در چنین شرایطی، بیش از هر زمان دیگری نیازمند الگویی کارآمد برای ترسیم افق تحولات منطقهای هستیم.
در همین راستا محمدفرهاد کلینی، کارشناس ارشد مسائل استراتژیک با حضور در روزنامه جامجم، از شاخصهای لازم برای طراحی یک مدل موثر در این راستا سخن گفته و گذار از «مدل خصومت» به الگوی «همکاری ـ رقابت» را پیشنهاد میکند. او ضمن بررسی کانونهای بحران در خاورمیانه ابراز امیدواری میکند که ایران بتواند با تقویت قدرت دیپلماتیک خود، محور اصلی نهادینهسازی این الگو در منطقهای باشد که اشتراکات موجود میان کشورها در آن، کمتر از چالش در منافع بازیگران منطقهای نیست.
مجموعه تحولات شتابانی که در سالهای اخیر در منطقه بهوقوع پیوسته، بویژه مذاکرات هستهای که گفته میشود نقشه تازهای را برای خاورمیانه به ارمغان خواهد آورد، چشمانداز پیشروی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در خاورمیانه را تحت تاثیر خود قرار داده است. تحلیل شما از الگوی این تغییرات چیست؟
اجازه بفرمایید پیش از ورود به پاسخ تاکید کنم که برای پاسخ به این سوال باید تاثیر متقابل مولفهها، متغیرها و روندها بر یکدیگر را بررسی کرده و با تحلیل جامع از نتایج تدریجی موجود در منطقه، ارزیابی سناریوهای پیشروی کشورهای منطقه و بازیگران فرامنطقهای را مورد توجه قرار دهیم. در رابطه با مذاکرات هستهای هم که اشاره کردید، باید دید این مذاکرات بر نقشها در منطقه اثر خواهد گذاشت یا نقشهها یا هر دو؟ سرنوشت همگرایی و موازنهها چگونه قابل امکان است. برای مدلسازی در این رابطه باید اثرگذاری کشورهای مختلف را تحلیل کرد و به این سوال پاسخ داد که آیا این بازیگران منافع مشترکی دارند یا نه؟ آیا بسترهای مشترکی برای روابطشان میتوان درنظر گرفت؟ یا دارای یک تباین در سطح منافع هستند؟ شرایط حداکثری و حداقلی در تعامل چگونه است؟ در حقیقت پاسخ به این سوالات است که ورای حوادث روزمره، نوعی مدل تحلیلی را برای ما ایجاد کرده و میتواند ما را در برابر کجراه تحلیل یا حتی القای تحلیل مقاوم کند. القای تحلیل از جانب کشورهایی که میخواهند دیگران را سوار بر قطار ذهنی خود کنند و با جهتدهی به محاسبات وضع مطلوب را برای منافع خود مصادره کنند.
در چنین مدلی، چه سهمی از تحولات خاورمیانه برای بازیگران منطقهای دیده شده و چقدر از این تحولات ناشی از برنامهریزی قدرتهای فرامنطقهای است؟
البته مدلی که قابل طراحی است منوط به یک فرض ثابت و شرایط ثابت نیست، میتواند بسته به ابعاد تحلیل بصورت مختلف باشد. توازنها دوگانه، چند لایه یا تکمحوری هم باشد. با این حال نکته مهم این است که بتوانیم کانونهای داغ منطقه را ببینیم و از کانونهای خفته که آتشفشانهایی غیرفعال است نیز غفلت نکنیم. اجازه بدهید برای اینکه منظور خود را روشن کنم، چند مثال بزنم. مثلا ما در حوزه افغانستان شاهد نوعی «ثبات موازی» هستیم که شکنندگی خاص خود را دارد و برخی معتقدند که با توجه به برخی واقعیتهای سیاسی در این کشور، نوعی جابهجایی بحران رخ داده است. از سوی دیگر در برخی دیگر از نقاط منطقه شاهد تعویض صحنه درگیری هستیم. مانند یمن که ناشی از تلاش برخی بازیگران برای تغییر صحنه بهمنظور مخفی کردن شکستهای خود در سوریه و عراق بود. با وجود یارگیریهای منطقهای و ائتلافهای صورت گرفته، دیدیم که قدرتنمایی مصنوعی در یمن بهصورت حمله ثروتمندترین کشور عرب به فقیرترین کشور عرب نتوانست دستاورد بزرگی را برای آنان پدید آورد. این نبرد نابرابر منتهی به باز تعریف جایگاه منطقهای ریاض نشد اگرچه موج و عرصه درگیری را بهصورت محدود از سوریه به یمن منتقل کرد. در این میان برخی دولتها هم سعی کردند جاپایی برای خود باز کنند؛ مثلا پاکستان با نوسان بهدنبال کسب امتیاز محدود در موضعگیری بود و البته ما باید بین مواضع اعلامی و اعمالی این کشور تفاوت قائل شویم به هر حال سیاست پاندولی بخشی از نیاز این کشور هم بوده و هست.
با توجه به ترسیم نقش برخی بازیگران منطقهای در تحولات موجود در خاورمیانه، شما در «مدل تخمین تحلیلی» برای ترسیم افق پیشروی تحولات، چه سهمی برای بازیگران فرامنطقهای قائل هستید؟
مجموعه نکاتی که اشاره کردم، حکایت از این دارد که منطقه در یک شرایط گذار بهسر میبرد. در این شرایط بازیگران فرامنطقهای همچون آمریکا کوشش میکنند تا از گذشته خود به سرعت دور شوند و مدلسازی خود را برای دخالت و نوعی رهبری بر چند جانبهگرایی منطقهای بسترسازی کنند. لازمه این موضوع در ابتدا غیرقابل پیشبینی کردن تاکتیکها و بهرهگیری از از الگوی چند گانه است تا در این تحولات شرایط را به «داوری و مدیریت موازنهها» تغییر دهند. البته این مدل هنوز از بلوغ کافی برخوردار نبوده و شکافهای حزبی، رسانهای و جدلهای موجود در اتاقهای فکر و لابیها در ایالات متحده خود را نشان میدهد. نخبگان آمریکایی هنوز در این رابطه به یک تصمیم مشترک نرسیدهاند. با وجود این نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم، این است که بازیها امروز صرفا یک سیاست کلاسیک و سنتی نیست و با به خدمت گرفتن حس اجتماعی، نوعی بازی ترکیبی با دولت را رقم زده است. به عبارت روشنتر، امروز فقط دولتها نیستند که بازیگر صحنه تحولات بهشمار میروند، بلکه ملتها نیز نقشی مهم در این تحولات دارند.
بنابراین دیگر برای بازیگران فرامنطقهای ساده نیست که با به راهانداختن جنگهای نامتقارن و نیابتی، ائتلافسازی محدود و مدیریت شدت حمایت و انزواسازی بازیگران، به روند تحولات جهت داده و شرایط را بهطور مصنوعی مدیریت کنند.
بنابراین افزون بر بازیگران منطقهای، قدرتهای فرامنطقهای نیز برای نقشآفرینی در میانه تحولات موجود خاورمیانه کار سادهای ندارند؟
دو نکته را مورد توجه قرار دهید. یکی اینکه شرایط منطقه از وضع خود به خودی پیروی نمیکند یعنی اینطور نیست که همه چیز روند طبیعی خود را طی کند و صرف اراده درون منطقهای مطرح باشد. نکته دوم هم اینکه منطقه دچار بازیهای متعدد و متنوع و نیمهتمام است. برای همین است که رهبران سیاسی باید بتوانند فرصتها و تهدیدها را در حوزههای مختلف بخوبی تشخیص دهند و مدیریت تعامل داشته باشند. تمام حرف من این است که با یک شاخص نمیشود شرایط امروز خاورمیانه را تحلیل کرد و ما شاهد بازی در جبهههای مختلفی هستیم. در تعاریف، دو نوع بازی را حداقل باید از هم تفکیک کرد. یکی بازی با توپ و دیگری بازی بدون توپ است. در نوع دوم بازیهای سیاسی، ما نیاز به دیپلماسی داریم تا سازوکار فکر کردن و برنامهریزی بهبود یابد. مثالها در این رابطه ساده است. زمانی بود که لایههای اجتماعی در چارچوب تعریف جریانات سنتی، اقوام و قبیلهها، گروههای ذینفع و... تعریف میشد. بعد در قالب احزاب فصلبندی میشد و سپس شاهد نقش محدود سازمانهای غیردولتی یا بین دولتی بودیم و همین کارکرد را دنبال میکرد. با این وجود اکنون شبکههای اجتماعی را در این جریانسازیها شاهد هستیم.
برای اینکه بخواهم منظورم را بهتر بیان کنم، باید داعش را مثال بزنم. جریانی که با تغییر شناسنامه، کارکردهایی چون شکلدادن به خطوط انرژی، محو تاریخ، شبکهسازی و سرگرمسازی دولتها را به عهده دارد. هرچند گردانندگان این شبکهها، دستهای پنهان هستند، ولی ماهیت آنها شبکه اجتماعی خودسری است که معادلات سیاسی را متاثر میکند. شکلگیری چنین شبکههایی، فقط ناشی از بازی غلط دولتها نیست، بلکه شاخصهایی فراتر از این دخیل است. نکته مهم این است که برای فهم این شبکهها، باید سطح تحلیل را از محاسبات ابتدایی فراتر برد و به مدیریت فرض رقیب پرداخت. گاهی تحلیلهایی به گوش میرسد که روشن است، بازی در زمین رقیب است. این تحلیلها باید با عمق بیشتری ارائه شود. مثلا برخی روشنفکران ما بودند که تحولات سوریه را با اتفاقات میدان التحریر مصر مقایسه میکردند، درحالی که با یک تحلیل دقیقتر، بهراحتی میشد دریافت آنچه در سوریه میگذرد، یک نزاع امنیتی است.
کشورهای فرامنطقهای در حال ارزیابی جدی و برآورد بزرگ از انبوه اطلاعات در محیط اجتماعی هستند تا به این وسیله ادامه کیفیت سلطه و مدیریت خود را بر منطقه بهبود بخشند. نوسازی تحلیلها به سیستمهای دیتا آنالیز جدید مجهز و ابزار جدیدی پدیدار شده است.
بنابراین شما برای تعیین نقش بازیگران در فرآیندهای منطقهای از رویکردهای رئالیستی مبتنی بر واقعگرایی سیاسی فراتر میروید؟
نگاههای رئالیستی متکی بر قدرت ژئوپلتیک، امروز بهتنهایی پاسخگوی تحلیل شرایط منطقه نیست. اینکه شما دارای قدرت در معنای کلاسیک آن باشید، یک بحث است اما مهمتر این است که شما بتوانید یک قدرت اثربخش داشته باشید که این اثربخشی میتواند سلبی یا ایجابی باشد. مثلا زمانی ترکیه سیاست حل مشکل با همسایگان خود را پیگیری میکرد و حتی در سوریه به یک پیمان شبه استراتژیک با بشار اسد رسید و روابطش با تهران نیز در اوج قرار گرفت. با وجود این تغییر این رویکرد، شرایط را بهکلی تغییر داد. بنابراین میبینید که فراتر از قدرت در مفهوم رئالیستی آن، رویکردها و فرصتسازیها نیز در ارتقای قدرت موثر است. اینکه شما بتوانید با قدرت دیپلماسی فرصتهای ثانویه را برای بهرهبرداری به مزیت نزدیک سازید خود یک هنر جدید در قدرتافزایی است. برای همین، بهمنظور تحلیل وضع امروز منطقه ما، فراتر از تحلیلهای رئالیستی، تحول ابزاری نیاز داریم. ما نیازمند فرآیندسازی با تکیه بر قدرت دیپلماسی هستیم، نه اینکه به صورت انفعال در فرآیندهای موجود محدود بمانیم.
بالاخره این فرآیندها معمولا در مقابل هم قرار میگیرد و بهنظر نمیرسد در خاورمیانه بتوانیم به ابتکارعمل در حوزه دیپلماسی چندان امیدوار باشیم...
اینطور نیست، ظرفیتهای موجود در ماهیت منطقه و قدرت نرم ایران در منطقه بسیار بالاست. البته خیلیها تلاش میکنند تا خاورمیانه را با اختلافاتش معرفی کنند، ولی ما فرصتهای فوقالعادهای برای همزیستی مسالمتآمیز داریم، اگرچه میپذیرم که میزان تحریکپذیری برخی بازیگران بالاست و خود تحریکی را هم بهصورت سیستمی و پنهان در رفتار برخی از کشورها برای مصلوب کردن سیاست غرب را هم نباید نادیده گرفت.
بنابراین میشود ائتلافهای موجود را در چارچوب همین ظرفیتها ارزیابی کرد؟
با استفاده از این ظرفیتها، هم میشود ائتلافسازی کرد و هم ائتلافشکنی. در این میان واقعبینی دیپلماتیک این است که بر اشتراکات سرمایهگذاری شود و ضرورت دارد تا فرصتهای سلبی را به فرصتهای ایجابی تبدیل کرد. آنچه امروز برای تبیین روابط در منطقه به آن نیازمند هستیم، تعریف یک الگوی همکاری ـ رقابت است. یعنی هم همکاری و هم رقابت؛ الگویی که حتی کشورهای عضو شورای امنیت هم از آن پیروی میکنند و شما براساس همین الگو میتوانید مناسبات میان مسکو و واشنگتن یا پکن با ایالات متحده را بررسی کنید. گرچه گاهی این کشورها وارد رقابتی شدید شده و در موضوعاتی چون اوکراین، مثلا روسیه با بلوک غرب فاصله میگیرد، اما این باعث نمیشود تا در حوزههای دیگر همکاریها قطع شود. اگر شما از این زاویه به مناسبات منطقهای نگاه کنید، خواهید دید که تنها الگوی قابل دفاع برای تبیین روابط در منطقه ما، مدل خصومت نیست.
هرچند در هیچ منطقهای کشورها اشتراکات صددرصدی در منافعشان ندارند، اما این به آن معنی نیست که نتوان مدل همکاری ـ رقابت را جایگزین مدل خصومت کرد. محور مقاومت برای تولید یک نظم جدید منطقهای بر اساس درک کامل تمدنی است و توانایی ثباتسازی را در ماهیت خود دارد.
با وجود این برخی آمارهای منتشر شده در اجلاس داووس 2015 نشان میداد کمترین همکاری اقتصادی میان کشورهای خاورمیانه وجود دارد...
بله، اینکه مدل خصومت خریدار بیشتری نسبت به مدل همکاری ـ رقابت دارد، دارای دلایلی است. یکی اینکه اقتصاد تکمحصولی کشورهای خاورمیانه اجازه همکاری اقتصادی را نمیدهد. توسعه در کشورهای منطقه هارمونیک و همهجانبه نیست تا این کشورها بتوانند همدیگر را کامل کنند و همین امر میزان همکاریها را کاهش داده است. از دیگر سو تحریک کشورهای فرامنطقه برای ورود به مسابقه تسلیحاتی باعث شده سرمایه کشورهای منطقه به سمت خرید و انبار کردن سلاح برود. واقعیت این است که هر چه فرآیند رشد تولید سلاح در جهان پیش میرود، به همین اندازه باید سلاحهای قدیمی مصرف شود و این یعنی لابی کمپانیهای سلاحسازی، کشورهای منطقه را برای به راهانداختن جنگ، بهطور مداوم تحریک میکنند. در واقع بازاریابان سلاح و منطق مدیریت فروش سلاح، آغاز جنگهای تازه را منجر میشود که بیارتباط با خطوط جدید انرژی و مدیریت بازار نیست.
با وجود این تاثیرپذیری از لابیهای جنگطلب، چطور میشود الگوی همکاری ـ رقابت را در منطقه جایگزین این مسابقه تسلیحاتی مبتنی بر دکترین خصومتورزی کرد؟
باید تلاش کنیم کشورها استقلال رأی خود را بهدست آورند. پیروی از دیگران، نتیجهاش راه انداختن جنگهای جدید است. برای کسب استقلال کشورها، باید دنبال تقویت اراده ملتها بود. جنگ، ضامن بقای سلطه است، در حالی که ملتها نیاز به صلح دارند. در همین راستا رئیسجمهور کشورمان از جهان عاری از خشونت و افراطیگری سخن میگوید. این پیامی خوب است که باید از مرحله شعار و تبلیغات وارد مرحله عملیاتی شود. امروز دغدغه جهان فقط سلاح هستهای نیست. بمب هاب پالسی، بیو تروریسم، بمبهای الکترومغناطیسی و انواع تسلیحات مرگآور، صلح جهانی را تهدید میکند. پس جهان باید در عمل به این نتیجه برسد که پیشرفت بیشتر در ساخت سلاح، یک نتیجه بیشتر ندارد و آن نزدیک شدن به خط مرگ دستهجمعی و نابودی هر چه بیشتر است.
شما فکر میکنید گامهایی که تهران تاکنون برای برقراری صلح در منطقه برداشته، توانسته به استقرار بیشتر مدل همکاری ـ رقابت منتهی شود؟
همانطور که گفتم، طرح ایده جهان عاری از خشونت و افراطیگری، نقش مهمی در این رابطه دارد، بهشرطی که این ایده فراگیر شود. این طرح تا زمانی که وارد روابط دولتها و ملتها نشود، در حد شعار باقی میماند. بهنظر من ایران باید تلاش کند براساس ایده جهان عاری از خشونت و افراطیگری فراکسیونسازی منطقهای کرده و در قالب مجمع کشورهای آسیایی یا خاورمیانه و با دعوت از هنرمندان و نخبگان و خبرگان برای اظهارنظر درباره ضرورت فراگیر شدن صلح در جهان برنامهریزی کند. شاید اگر از دیپلماسی عمومی بهتر استفاده میشد و سازمان ملل نیز بودجهای را برای تبلیغ صلح اختصاص میداد، میشد شرایط منطقهای را به تغییر عینک کینهورزانه فراخواند و به کشورهای خاورمیانه یادآوری کرد که منطق روابط بینالملل میگوید «همسایه نزدیک، بهتر از دوست دور است.»
آینده پرمخاطره رژیمهای حاشیهساز خاورمیانه
نمیتوان از الگوی همکاری و پیگیری سیاست «تنشصفر» در منطقه سخن گفت و یادی از رژیمهایی نکرد که سیاستهایشان عمدتا بر پایه افزایش تشنجهای منطقهای شکل گرفته است.
محمدفرهاد کلینی در بخشی از این گفتوگو به پرسشهایی درباره چشمانداز پیشروی دو نمونه واضح از این رژیمها، یعنی ریاض و تلآویو پاسخ داده است.
او در پاسخ به این پرسش که «فکر نمیکنید برخی کشورها از جمله عربستان سعودی و سازمانهای منطقهای متاثر از این کشور با توجه به راهبردهای افراطی که دارند، ممکن است از ایجاد صلح منطقهای زیان کنند؟ آیا ممکن است تحولات موجود، به فروپاشی چنین رژیمهایی بینجامد؟» میگوید: البته مسائل داخلی کشورها به مردم هر کشور بستگی داشته و این مردم عربستان و کشورهایی از این دست هستند که باید درباره آینده خود تصمیم بگیرند. با این حال یک موضوع را نباید از نظر دور داشت و آن اینکه «توهم قدرت»، هیچگاه قدرتآفرین نیست. شما نمیتوانید شرایطی مصنوعی ایجاد کنید و با تصمیماتی اشتباه، هزینههایی را بر دیگران تحمیل کرده و بعد فکر کنید که قدرتمند هستید.
کارشناس ارشد مسائل استراتژیک میافزاید: شما به شرایط یمن نگاه کنید. آیا این واقعا قدرتمندی یک کشور را نشان میدهد که در مرزهای خود، «خط خون» تشکیل دهد؟ آیا این هوشمندی سیاسی است که عربستان در میان مردم خود از صنعا تا ریاض، کینه ایجاد کند؟ تعجب میکنم که چرا دولتمردان آلسعود دستکم از الگوی آنکارا در قبال کردها استفاده نمیکنند؟
او خاطر نشان میکند: ترکیه مجموعه متنوعی از تاکتیکها را در قبال کردها در پیش گرفته؛ شامل مذاکره، مشت آهنین محدود، تهدید و جذب و... با این حال عربستان در برابر دشمنان خود اشتباه کرده و خیلی سریع جنگ راه میاندازد. جنگی که برای عربستان بسیار پر هزینه و ماناست و باید دید کدام مشاوران و لابیها، عربستان را برای اتخاذ چنین سیاست غیرعاقلانهای تحریک کردهاند؟
تغییر موازنه وحشت برای صهیونیستها
علاوه بر عربستان، منافع رژیم صهیونیستی هم همواره بر جنگ و درگیری در منطقه استوار بوده است. کلینی همچنین در باره تاثیر مدل همکاری ـ رقابت در منطقه برتلآویو یاد آور میشود: رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمیشناسیم که بخواهم شرایط آن را در حد یک دولت تحلیل کنیم. با این حال این نکته را مورد تاکید قرار میدهم که موازنه وحشتی که این رژیم میخواست در منطقه پایدار باشد، اکنون بهشدت ضربهپذیر شده و شکستهای پیاپی این رژیم نشان داد تئوری نزاع و مهار، در حال تحول است و حتی سلاح هستهای هم نمیتواند این رژیم را نجات دهد.
وی تصریح میکند : رژیم صهیونیستی بخوبی متوجه پیامدهای پیشرفت در مذاکرات هستهای ایران و 1+5 بوده و میداند اینکه رهبر معظم انقلاب میفرمایند اگر در موضوع هستهای با آمریکا به نتیجه برسیم، درباره مسائل دیگر ـ که احتمالا میتواند مربوط به معادلات منطقهای باشد ـ وارد مذاکره میشویم،معنای این مطلب چیست! شرایط امروز برای رژیم صهیونیستی کاملا تغییر کرده و دیگر این رژیم نمیتواند نقش آن بچه لوسی را بازی کند که منطقه را به هم میریخت و بعد میرفت نزد حامیان غربیاش با مظلومنمایی، گریه میکرد! امروزه اروپا و حتی در درون آمریکا از این رژیم درک جدید دارند و منتظر زمان هستند تا این وصله پرهزینه را از خود دور سازند.
مصطفی انتظاری هروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد