کمیساریای عالی حقوق بشر در سازمان ملل میگوید در شش روز پیش از آتشبس یمن، دستکم 828 غیرنظامی یمنی بر اثر حملات عربستان کشته شده و 1500 یمنی دیگر مجروح شدهاند. در میان کشتهشدگان در این بازه شش روزه، ۵۱ کودک و ۴۱ زن حضور دارند و با وجود این خبری از دخالت آنچه «جامعه بینالملل» خوانده میشود، برای پایان این تجاوز نیست!
جامعه بینالملل؛ یک ادعا و دیگر هیچ
مفهوم جامعه بینالملل، برآمده از عبارتی سیاسی-حقوقی تحت عنوان «جامعه ملل» است که 94سال قبل به شکلگیری نهادی میاندولت ها انجامید.
نهادی که قرار بود تلاشهایش به «خلع سلاح، جلوگیری از جنگ به واسطه تامین امنیت همگانی، رفع اختلاف و مشاجره بین کشورها از راه مذاکره و دیپلماسی و همچنین بهبود سطح زندگی جهانی» بینجامد.
با این حال فرجام این جامعه یا «سازمان مجمع اتفاق ملل» تلخ بود؛ چراکه با بهراه افتادن جنگ جهانی دوم، 58عضو این سازمان دریافتند میراث وودرو ویلسون رئیسجمهور وقت آمریکا، کارآمدی لازم برای تأمین صلح جهانی را ندارد.
24سال پس از تشکیل جامعه ملل، این بار سازمانی با عنوان «ملل متحد» جایگزین آن شد تا تثبیتکننده نظم نوین بینالمللی، پس از جنگ جهانی دوم باشد.
سازمانی که اعضای شورای امنیت آن، با برخورداری از حق انحصاری «وتو»، خود را «جامعه بینالملل» نامیدند تا به نمایندگی خودخوانده از دیگر ملتها، نگهبانان صلح و پیگیری کننده اهداف جامعه ملل باشند.
با وجود این دیری نپایید پیروزشدگان جنگ، جهان را به دو نیمه شرقی و غربی تقسیم کرده و پا در راهی نهادند که بعدها «جنگ سرد» نامیده شد و بر اساس آن، کشورها به نیابت از قدرتهای بزرگ بلوک شرق و غرب در برابر یکدیگر صفآرایی میکردند.
شعار تبلیغاتی برای تکقطبی سازی جهان
با فروپاشی شوروی، ادعای «جامعه بینالملل»، نقش شعار تبلیغاتی کمپینی را بازی کرد که میخواست موقعیت ایالات متحده را بهعنوان تنها ابرقدرت جهان تثبیت کند.
واشنگتن برای آنکه بتواند نقش کدخداگرایانه خود را بخوبی ایفا کند، به هر جا سرک کشید و در هر مسالهای حتی اگر در سوی دیگر جهان رخ میداد، مداخله میکرد.
اختلافافکنی منطقهای، تضعیف کشورهای مستقل ـ که پیش از این در یک نهاد نمادین تحت عنوان «غیرمتعهدها» متحد شده بودند ـ نفی استقلال ملی کشورها به بهانه جهانیسازی و در اختیار گرفتن ظرفیتهای مادی و معنوی کشورها برای بسط قدرت آمریکا، از جمله راهبردهایی بود که واشنگتن و متحدانش برای بسط قدرت خود و شکستن مقاومت جهانی از آن بهره میبردند.
به طور طبیعی که نتیجه چنین راهبردی به راه افتادن جنگهای متعدد در جهان و سکوت مدعیان «جامعه بینالملل» بود.
تجاوز رژیم صدام به ایران، قتلعام مسلمانان در بوسنی، کشتار مردم فلسطین، فراگیر شدن جنگهای قومی در آفریقا و نزاعهای ویرانگر در اروپا، حمله نظامی آمریکا به افغانستان، حمله به عراق و جنگهای متعدد منطقهای دیگر، در کنار اعمال سیاست های تحریم و ترور و تبعیض و مداخله، رهاورد سر دادن شعار «جامعه بینالملل»، بدون عمل به مسئولیتهای حقوقی آن بوده است.
مأموریت جامعه بینالملل: صلح یا جنگ؟
در 70 سال گذشته مدعیان جامعه جهانی بهگونهای آشکار، نه تنها هیچ آتش جنگی را خاموش نکرده، بلکه بر آن دمیدهاند تا آنجا که بیم آن میرفته شعلههای این آتش دامنگیر آنان شود.
هشت سال تجاوز صدام و متحدان منطقهای و فرامنطقهای آن به ایران هیچگاه «جامعه بینالملل» را بر آن نداشت که متجاوز را مجبور به عقبنشینی کند و اگر نبود مقاومت مردم ایران - تا آنجا که شیخنشینان منطقه را نگران پیروزی تهران کرد – هیچگاه عزمی برای برقراری آتشبس شکل نمیگرفت.
در تمام این مدت اگرچه نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد، به سوگ میراث تاریخی بر باد رفته در جنگهای ویرانگر نشستند و مثلا برای بودایی که طالبان در افغانستان آن را منهدم کرد اشک ریختند، اما کمتر کسی به یاد آورد نتیجه بحران خودساخته طالبان، مرگ دستکم 170هزار افغان در 13 سال گذشته بود.
به این ترتیب تروریستها، افراطیون، خشونتطلبان متعصب قومی و مذهبی و همه آنها که ظرفیتی برای بهراه اندازی جنگی تازه در جهان داشتند، تبدیل به متحدان پنهان «جامعه بینالملل» شدند تا ادعایی که قرار بود تضمین کننده موقعیت برتر آمریکا باشد، همواره توجیهی برای مطرح شدن داشته باشد.
در واقع اگر نبود جنگهای گسترده در مناطق مختلف جهان، فلسفه وجودی کدخدا و «جامعه بینالملل» نیز زیر سوال میرفت و برای همین، تز صلحطلبی جهانی، نیاز به آنتیتزی در درون خود داشت تا ضمن پایدار نگهداشتن فضای جنگطلبی جهانی، افکارعمومی را نیازمند یک ناجی صلحطلب نشان دهد.
دولتی که البته نه ناجی، که فقط مدعی بود و اگرچه در نهان از تروریستها و دولتهای متجاوز حمایت میکرد، اما در مقابل دوربین رسانهها، بر طبل صلح جهانی میکوفت.
نگرانی از برنامه هستهای ایران و دم خروس فاجعه هیروشیما
در چارچوب همین تناقضهاست که تنها کشور استفادهکننده از سلاح هستهای که براساس منطق اخلاقی باید شرمگینترین کشور در میدان ادعاهای خلعسلاح هستهای باشد، بیش از یک دهه است تهران را متهم به «برنامه نگرانکننده هستهای» کرده و پشت ادعای «جامعه بینالملل» مخفی شده و تحریمهایی کمنظیر را علیه کشورمان اعمال میکند.
واشنگتن بدش نمیآمد پس از جنگ عراق، ایران را دچار جنگی دیگر کند. تلاشها برای بهراه انداختن چنین جنگی البته محدود نبود.
در جریان تسلط طالبان بر افغانستان شهادت دیپلماتهای ایرانی، تهران را در آستانه جنگی قرار داد که البته هوشیاری تهران مانع آن شد. در جریان بحرانسازی هستهای نیز درحالی واشنگتن میرفت که توصیه متحدان عرب خود برای «قطع سر افعی» را عملیاتی کند، که باز هم قدرت بازدارنده و هوشمندی دیپلماتیک تهران مانع آن شد.
پس از آن در سوریه و حالا یمن، باز هم تلاشها برای درگیر کردن ایران در جنگی منطقهای ادامه دارد و به خدمت گرفتن نهادهای بینالمللی بهعنوان پیمانکاران شعلهور کردن آتش جنگ، «جامعه بینالملل» را که روزگاری امید میرفت پاسدار صلح باشد، به آتشبیار معرکه در میدان نزاعهای قومی و مذهبی تبدیل کرده است.
نمونه بهروز شده همین سیاستهای پارادوکسیکال را میتوان امروز در بحران یمن دید. چنانکه پیش از این در سوریه هم ژست توأمان «نگرانی از فاجعه انسانی» و حمایت از عاملان فاجعه گرفته شده و همان «جامعه بینالملل»ی که برای جان مردم ابراز نگرانی میکرد، قهرمان فروش سلاح به طرفهای درگیر در جنگ بود.
جامعه بینالملل کجاست؟
یمن این روزها درحالی نه فقط در تب جنگ که در آتش فاجعه انسانی ناشی از محاصره غذایی و دارویی میسوزد، که مقامات آمریکایی به حمایت از ریاض برای تداوم تجاوز و تحقیر ملت یمن ادامه میدهند. همان «جامعه بینالملل»ی که پیش از این سابقه اعلام نگرانی «نحوه شکار دلفینها در ژاپن» را داشت، حالا در برابر یک قتلعام آشکار در یمن سکوت اتخاذ کرده و به متجاوز، وعده فروش سلاح بیشتر میدهد.
شاید برای همین است که دیروز محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در دیدار همتای مجارستانی خود گفت: «جامعه بینالملل بهخصوص شورای امنیت سازمان ملل متحد در اجرای مسئولیتهای خود براساس قوانین بینالمللی و منشور این سازمان برای اقدامات وحشیانه در یمن شکست خورده است.»
امروز با نگاهی به تصاویر منتشر شده از پیکرهای بیجان کودکان یمنی، این سوال برای بسیاری از مخاطبان رسانهها بهوجود میآید که براستی جامعه بینالملل کجاست؟ و تأسفبارتر اینکه باید به این پرسش پاسخ داد؛ جامعه بینالملل دقیقا همینجایی است که به نام «صلح»، «جنگ» تئوریزه میشود و بهجای جان انسانها، قیمت نفت و بازار سلاح است که تعیینکننده مواضع دولتهای مدعی محسوب میشود؛ همانجا که بهجای بودای سنگی بامیان، کودکان یمنی شاید از شرم بیاخلاقی بینالمللی فرومیریزند.
تروریست پروری
پیش از یمن و سوریه البته کیست که فراموش کند در عراق چگونه سیاستهای مداخلهگرایانه واشنگتن به رشد گروههای تروریستی انجامید و براساس آمارهای منتشر شده در اندیشکدههای آمریکایی، جنگ عراق، تعداد گروههای تروریستی عمدتا در غرب آسیا و آفریقا را از 21 گروه در 18 کشور در سال 2004 به 41 گروه در 24 کشور در سال 2014 افزایش داد.
توجیه پروژههای خونین
رخدادهای یک قرن گذشته نشان میدهد شاید حتی ویلسون، مبدع عنوان «جامعه ملل» هم گمان نمیبرد، یک قرن پس از طرح ایده جامعه بینالملل، این مفهوم اینچنین دستمایه تشدید تشنجهای جهانی شده و سپری برای توجیه پروژههای خونین «تروریستسازی»، «اعمال سیاستهای غیرانسانی تحریم»، «تحریک کشورها به جنگ نیابتی»، «تضعیف قدرت دولتها با درگیر کردن آنها در مجادلات تاریخی قومی و مذهبی» و... شود.
گروه سیاسی - روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد