روزنامه نیویورک تایمز 11 می در خبری به نقل از سفیر سابق عربستان در آمریکا اعلام کرد ملک سلمان، پادشاه عربستان با دقت مسائل را زیر نظر دارد و اطمینان داد عربستان در حال ایفای نقش رهبری خود در منطقه است. حال این سوال پیش میآید که این چه نوع رهبری است؟
جای هیچ شکی نیست که عربستان با دخالت نظامی در یمن، سوریه، بحرین و احتمالا در لیبی، راهکار و شیوه جدیدی را دنبال میکند. اما آیا این اقدامات میتواند به معنای رهبری در منطقه باشد؟ رهبری در واقع نیازمند بصیرت، ایدئولوژی منسجم و مجموعهای از ارزشها و اولویتها در سیاست خارجی است که به تغییر، پیشرفت، توسعه و بهبود وضع داخلی کشورها منجر میشود. این در حالی است که عربستان در هیچ کدام از این مسائل موفق نبوده است.
به عقیده تحلیلگران، میتوان سیاست مدنظر سعودیها را واپسگرا، ارتجاعی و ضدانقلابی دانست که در دنیای مدرن امروز کمتر مقبول واقع میشود. ثابت نگه داشتن وضع موجود در هر کشوری را نمیتوان سیاست، بصیرت یا رهبری کردن نامید. این سیاست بسیار متزلزل و شکننده است. ریاض با این گونه اقدامات سعی میکند در امور داخلی یمن بیشتر تاثیرگذار باشد. با وجود مقاومت یمنیها در مقابل این حملات و افزایش محکومیتهای بینالمللی، به نظر میرسد سعودیها برای رسیدن به این هدف ناکام باشند. از این منظر نیز نمیتوان این اقدامات را رهبری دانست.
مساله بعدی مربوط به ایدئولوژی، دیدگاه و باورهای این حکومت سلطنتی برای منطقه خاورمیانه است. گرچه سعودیها تاکنون به صورت علنی، اقدامی در منطقه به نام دیدگاههای سلفی و وهابی خود انجام ندادهاند، اما در مقابل، آنها با صرف مبالغ فراوان برای ایجاد مراکز مذهبی، سعی کردهاند این دیدگاه غیرمنطقی از اسلام را در منطقه رواج دهند. نکته جالب این که اگر هر گروهی این روزها به صورت رسمی ایدئولوژی وهابیت را تبلیغ کند، با نام داعش شناخته میشود. وهابیت براساس اصول خود، محدودیتهایی در زندگی اجتماعی افراد ایجاد میکند و این دقیقا همان اتفاقی است که این روزها در خود عربستان شاهد آن هستیم. حال این سوال پیش میآید که آیا عربستان با دیدگاهی متفاوتتر از اسلام میتواند رهبری این منطقه در آینده را در دست داشته باشد؟ برخی کشورها همچون ترکیه و قطر عقیده دارند میتوان با دیدگاه اخوانالمسلمین این روند را پیش برد. اما نباید این نکته را نادیده گرفت که این دیدگاه در زمینه حکومت داری تجربه چندانی ندارد و مطمئنا با مشکل روبهرو میشود.
اگر دیدگاه اسلامی در این روند کارساز نباشد، آیا میتوان با ملیگرایی عربی نقش محوری در منطقه داشت؟ ملیگرایی حتی از نوع منطقهای آن، مبنایی مناسب برای حرکت عموم مردم به سمت اهداف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی فراهم میکند. اما نکته اصلی این است که ریاض هیچ نقش یا حضوری در این جریان ندارد. حتی درخواست آنها برای تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی در فلسطین، ریشه در باورهای ملیگرایانه آنها ندارد. آنها در واقع به دنبال همکاری با اسرائیل هستند تا دشمنی علیه سوریه، اخوان و ایران را تقویت کنند. دیدگاه بعدی مربوط به چپگراها ست که خواستار عدالت اجتماعی و برابری سطح زندگی در منطقه است . ریاض در این زمینه هم سابقه درخشانی ندارد و پیوسته با این دیدگاه درجنگ بوده است. از سوی دیگر وقتی به فاکتورهایی همچون دموکراسی، چند صدایی و جامعه باز نگاه میکنیم، نتیجه میگیریم رویکرد لیبرالیسم نیز برای سعودیها منتفی است.
با این اوصاف به نظر میرسد سعودیها در هر الگویی برای رهبری در منطقه شکست خواهند خورد. در مقابل آنها به جای پیگیری یک روش مشخص، بر ایران هراسی در منطقه بیش از اندازه تاکید میورزند. نکته مهمتر این که در نشست کمپ دیوید، علاوه بر عربستان کشورهایی از حاشیه خلیجفارس بودند که اکثر آنها رویکردی همچون سعودیها در پیش گرفتهاند. به همین دلیل برخی تحلیلگران پیش از آغاز این نشست، بر بی نتیجه بودن آن تاکید داشتند. آنها میگفتند آمریکا چگونه میتواند در مورد امنیت در خلیجفارس صحبت کند وقتی دو کشور مهم و تاثیرگذار در این منطقه (ایران و عراق) به این نشست دعوت نشده بودند؟
حسین خلیلی / گروه بینالملل
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد