چالوس کوچک
اولین پیچ را که رد میکنی بوی جاده چالوس بینیات را پر میکند. پیچهای بعدی آنقدر شیبشان تند میشود و تعدادشان بیشمار که شک میکنی در تهرانی یا خود چالوس، راننده کاربلد اگر نباشی در شیب تندش ماشینت به سرفه میافتد. آن بالا که برسی نسیم ملایمی را میبینی که خودش را رها کرده بین درختان کاج همیشه سبز و از این سو به آن سو مینوازد و میرقصد. با روباه کوچکی که در آن جنگل انبوه لانه دارد همبازی است و با سنجابها به تنه درخت میزند و بلوط میدزدد. پارک جنگلی لویزان را میگویم که در شرقیترین نقطه تهران سبز شده و سبز مانده.
این بوستان جنگلی هزار هکتار است و برای رسیدن به آن هم هزار راه وجود دارد، هم از بزرگراه امام علی(ع) راه دارد هم صیاد شیرازی، از بزرگراه شهید بابایی و شهید باقری هم میتوان از پارک جنگلی لویزان سر در آورد، سه سالی هم هست که شهرداری تهران در کنارش باغ پرندگان را ساخته و گونههای مختلفی را در آن نگهداری میکند. سازه طبیعی که جولانگاه پرندگان کمیاب زیبا از سراسر کشور است و حتی پناهگاهی برای همزیستان مهاجرشان شده.
ارتفاعات بالای لویزان، بام تهران است، سرت را به هر سو بچرخانی شهری را میبینی که تنها در گودالی بزرگ از برج و ساختمان و بزرگراه گیر افتاده و نای نفس کشیدن ندارد، اینجا شبها، در بالاترین نقطه بوستان جنگلی ستارهها سرشان را روی کاجهای پیر و پر دود میگذارند و میخوابند.
سرخهحصار عقاب ندارد
آقامحمد خان قاجار آنجا را قرق کرد، میخواست شکارگاه اختصاصیاش باشد، آنجا قوچ شکار میکردند و میش البرز. تیزی تیر شکارشان میگرفت هم پلنگ، آهو و تیهو میزدند. از یک طرف رودخانه پرآب جاجرود بود و از سوی دیگر قله اراه کوه؛ چه چیز بهتر از این، جنگلی در کنار مقر پادشاهی، دمی به شکار و گشت و گذار در دل طبیعت و دمی به فرمانروایی و حکمرانی. بعدها فتحعلی شاه منطقه خجیر را هم به این قرق اضافه کرد و تا سالهای سال پادشاهان قجری و بعد هم پهلوی در آن جولان میدادند.
بعد از انقلاب اسلامی، شکارگاه را سپردند به محیط زیست و نامش شد پارک جنگلی سرخهحصار؛ یکی از شُشهای تنفسی در شرق تهران که نه هزار و 168 هکتار مساحت دارد و از بنه و بادام کوهی تا ارس، چنار، زالزالک و عرعر را در خودش جا داده.
اقلیم سرخهحصار بسیار متنوع و متفاوت است، از سوی ِ بیابان ورامین نیمه صحرایی مینماید و از سوی اره کوه کوهستانی و خنک و به همین دلیل تنوع گیاهی و جانوری در آن بالاست اما کمآبی این سالها سرخهحصار را خشک و رنگ و رخش را پاییزی کرده. این بوستان را دوچرخهسواران بیشتر از بوستانهای جنگلی دیگر دوست دارند چون جادهای دارد که مختص آنهاست. در کنار آن آبنمای سنگی، آلاچیقهای متعدد، کلینیک گل و گیاه، مسیر آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی را هم باید به داشتههای این بوستان جنگلی اضافه کرد، جنگلی که این روزها دیگر عقاب و آهو و پلنگ ندارد.
جنجالی به نام پردیسان
شهرداری اصرار دارد برای ماست، اما محیط زیست میگوید بنشین تا بدهیم به شما تا ادارهاش کنید و این داستان سالهاست که ادامه دارد. سازمان محیط زیست وسطش جا خوش کرده و ادعای حکمرانی دارد اما بوستان جنگلی پردیسان کوزهگری است که از کوزه شکسته آب میخورد.
اگر قصد رفتن به پردیسان را دارید، بدانید و آگاه باشید که این بیشه خفته در شمال غرب تهران واقع شده و هم از بزرگراه شهید همت و شهرک غرب دسترسی به آن آسان است هم از بزرگراه آیتالله حکیم میتوان راهی آن شد، بزرگراه یادگار امام(ره) و بلوار مرزداران هم راههای دیگر رسیدن به پردیسان است.
پردیسان در ابتدا قرار بود یک پارک جنگلی باشد که در آن زیست بوم پنج قاره به نمایش گذاشته شود اما این طرح پس از انقلاب متوقف شد و این بوستان که دارای 300 گونه گیاهی خود روست به همان شکل سابق خود باقی ماند، ولی تغییر اکوسیستم دره فرحزاد توسط شهرداری تهران در سالهای مختلف باعث شد که پردیسان هم از گزند آسیبها در امان نماند و تنوع گیاهی خود را از دست دهد.
حالا پردیسان یک جنگل مصنوعی با سه موزه آب، حیاتوحش و تنوع زیستی است که در آن انواع حشرات و حیوان تاکسیدرمی شده و بعضا زنده نگهداری میشود و به این گونه دین خود را به حیوانات موجود در پردیسان که از این پارک جنگلی برای همیشه کوچیدهاند، ادا کرده است.
پردیسان را پارک بدون دخانیات هم نامیدهاند اما باید دید که چقدر شهروندان تهرانی بر این اصل زیست محیطی پایبندند و هنگام حضور در این پارک جنگلی سیگار و قلیان خود را غلاف میکنند.
ما و دوچرخه و چیتگر
- «کجا برویم دوچرخهسواری؟ - معلومه دیگه چیتگر» این پرسش مشترک بین جوانان بویژه دختران تهرانی یک پاسخ واحد دارد، چیتگر. سالهاست که شهرت چیتگر به مسیر دوچرخهسواریاش است و بس. البته دوچرخههایی که از پایینترین حد استاندارد و کیفیت برخوردارند و در شیبهای عمیق و سربالاییهای تند شما را نهتنها یاری نمیکنند بلکه ممکن است که همچون اسبی یاغی به زمین پرتابتان کنند.
اما یک پیست خسته و قدیمی دوچرخه سواری نتوانسته از ارزش چیتگر 950 هکتاری که حالا دارای یک دریاچه مصنوعی هم هست، بکاهد. بوستان جنگلی در حاشیه منطقه 22 تهران است و حتی ارزشش آنقدر بالا بوده که در کنارش ایستگاه مترو تعبیه شود. بوستانی که دارای تنوع گیاهی بالایی است و یکی از ریههای اصلی تهران و البته کرج به شمار میرود. گونههای سوزنی برگی همچون کاج الدریکا، سروه نقرهای و خمرهای تا درختان پهن برگی همچون اقاقیا، زبانگنجشک، نارون چتری، ارغوان و افرای زینتی در کنار دهها گونه گیاهی دیگر در جنگل چیتگر زندگی میکنند که البته این روزها در معرض خطر ساخت و ساز پروژههای بزرگ و غولپیکری هستند که گویا شهرداری تهران برای آنها پایانی قائل نیست.
این روزها چیتگر نفسش در بین این همه ساختمانی که سر به آسمان هفتم گذاشته و پهنای شکمشان هر روز جلوتر میآید، گرفته و چارهای هم ندارد. مرگ جنگلی که مسیر بادهای تهران بوده و حالا دیگر نیست.
چه کسی گفته تهران دریا ندارد
همین طور که سر خوش و آهسته در جاده با ماشینتان بین درختهای کوتاه کاج و صنوبر پیچ و تاب میخورید و بالا میروید، ناگهان از آن دورها آبی لاجوردی را میبینید که از لابهلای شاخ و برگ درختان خودنمایی میکند. چیست آن آبی زیبا که مثل یک قوی گردن بلند لابهلای کوه خوابیده و سر به تو دارد؟ پیچها را بالاتر که بروید، در آن ارتفاع نهایی بوستان جنگلی، تابلوهایی را میبینید که شما را به سوی سد لتیان راهنمایی میکند، باید افسار ماشینتان را رها کنید و پای پیاده ادامه جنگل را بالا بروید، یکی دو کیلومتر بالاتر، چشمانداز زیبایی خودش را پنهان کرده که بیا و ببین. چه کسی گفته که تهران دریا و رود و دریاچه ندارد؟ پس این رود زیبا که صدای آرامش از دور دستها میآید، چه میگوید؟ یک کوه پر از علف، گیاه خودرو، کفشدوزک و سوسکهای کوهی خودش را کشیده به سمت پایین تا در آب خنک و زلال جاجرود پاهایش را بزند به آب و تن سنگیاش را خنک کند.
بوستان جنگلی تلو با بیش از یک هزار هکتار چشمانداز زیبای سد لتیان است، هم خیلی بکر است هم هیجانانگیز، امکانات اولیه همچون آلاچیق، سطل زباله، منقل کباب پز و دستشوییهای سیار هم به فاصله دو کیلومتر از هم طراحی شده تا هم رفاه حال شهروندان باشد هم به مجموعه کوهستانی ـ جنگلی آسیب نرساند.
درختان کوتاه کاج و مراتع وسیع اطراف، حکایت از یک بوستان نیمه مصنوعی و طبیعی دارد که در دل منابع طبیعی تلو قد برافراشته و میخواهد پناهگاهی برای شهروندانی باشد که دیگر نمیتوانند در حاشیه جاجرود و لواسانات ساعتی با خانوادهشان کنار آب بنشینند و لوبیاپلویی بخورند و چایی بنوشند یا هندوانهشان را در آب بیندازند و خنکش سازند، چرا که حالا لواسانات شده محل ویلاهای شخصی مردم از ما بهتران و حاشیه رود لب به لب پر از سفرهخانه و قهوهخانههای پرسود است.
اگر با تعریف و تمجید ما عازم این بوستان جنگلی ـ کوهستانی شدید، از انجام حرکات ژانگولری و خارج از قوانین خودداری کنید، هشدار محیطبانان مبنی بر حضور حیوانات وحشی و کوهستانی را جدی بگیرید و سعی نکنید از فنسهای کوتاهی که اطراف پارک کشیده شده به بیرون بپرید و سر به کوه بگذارید چرا که علاوه بر خطر جانی برای خودتان، زیستگاه این پلنگسانان زیبا را هم ناامن و حقوق واقعیشان را پایمال میکنید.
جنگلهای تهران هم غم ما را دارند، هم غم مسئولان
جنگلهای تهران بسان همان شیر پیر خفته در بیشهاند که دیگر نه دندان بُرنده دفاع از خود را دارند نه چنگال تیزی که حقشان را از پایتخت نشینان بستانند، اما خوب شیر، شیر است. آنها فقط ماندهاند تا روزی که مرگشان به طور کلی رقم بخورد و دیگر نباشند. جنگلهایی که در میان دهها پارک نوظهور مصنوعی به حاشیه رفتهاند و دیگر جذابیتی برای مردم عادی ندارند و نه تنها مردم که حتی مسئولان هم فراموششان کردهاند.
جنگلهایی که درختانش از فرط تشنگی برگهایش سرخ و زرد شده و از کمآبی رنج میبرند، لویزان همیشه خزان است، چیتگر و سرخهحصار هم. مشکلی که مسئولان محیط زیست و شهرداری تهران هنوز چارهای برای آن نیافتهاند و با توجه به افزایش دمای هوا در روزهای تابستان، طی سالهای اخیر امکان آتشسوزی آنها پیشبینی شده است. آتشسوزی جنگلهای گلستان در دو سال گذشته و جنگل بلوط ایلام در سال جاری زنگ هشداری است برای جنگلهای دیگر در سایر استانها.
محمودرضا دهقانمنشادی، کارشناس محیط زیست و مدیر روابط عمومی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان تهران درباره علت اهمیت جنگلها و مراتع گفته است: «درختان و تودههای جنگلی با گسترش ریشه خود در زمین جلوی حرکت خاک را میگیرند و مانع از فرسایش آن میشوند، در نتیجه خاک حاصلخیزی که برای زراعت به آن احتیاج داریم از دسترس خارج نمیشود. در حالی که زمینهای عاری از پوشش گیاهی به دلیل فرسایش بادی و آبی و تبخیر زیاد به سرعت خاک سطحی خود را از دست میدهند و به صورت بیابان و کویر درمیآیند.» با توجه به این استدلال دهقان میتوان بخشی از علت گرد و غبارهای اخیر تهران و دیگر استانها را از بین بردن جنگلها و مراتع طبیعی دانست.
مشکل دیگر این جنگلها که در مشاهدات عینی میتوان آن را دید، ناامنی ناشی از حضور معتادان، خرده فروشان مواد مخدر و اراذل و اوباش هر منطقه است، گزارشی که سال 92 از جنگلهای لویزان در شورای شهر تهران مطرح شد و شکایات پیاپی مردم شیان از آسیبهای اجتماعی در این جنگل مصداق و شاهد همین موضوع است. همچنین جستجویی در خبرگزاریها و سایتهای خبری نشان میدهد بیشترین میزان قتلها و جرائم اجتماعی در دل این بوستانهای قدیمی رها شده رخ میدهد.
و اما معضل بزرگی که جنگلهای تهران را تهدید میکند بحث توسعه شبکههای راه و ترابری است، بهطور مثال در یازدهم خرداد امسال، سازمان جنگل، منابع طبیعی و آبخیزداری استان تهران اجازه داده که بخشی از پارک جنگلی سرخهحصار برای اجرای بزرگراه شهید شوشتری در اختیار شهرداری گذاشته شود که بعد از رسانهای شدن مورد بحث و چالش قرار گرفت و تا امروز این عملیات متوقف شده است.
مهمتر اینکه بوستانهای جنگلی از نبود یک مدیریت واحد و مشترک بین سازمان محیط زیست، منابع طبیعی و شهرداری تهران رنج میبرد، آنجا که بحث تملک پیش میآید هیچ یک از دستگاههای مذکور حاضر نیست سند را به نام دیگری بزند، اما وقتی پای آبیاری و حفظ و نگهداری پیش میآید همه پا پس میکشند و وظیفه را بر دوش دیگری میاندازند. بدتر آنکه در طول سه دهه اخیر نه تنها طرحی برای توسعه این منابع طبیعی غنی وجود نداشته بلکه هر دستگاهی به سهم خود تن جنگل را زخمی کرده و از دل آن مجتمع مسکونی و برج و تفرجگاهی درآورده. بیچاره جنگلها هم غم نداشتن ما را دارند و هم مسئولان را.
فهیمهسادات طباطبایی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد