خداحافظی طولانی نیز یک فیلم عاطفی و عاشقانه است، اما روایتی کلاسیک دارد و متعلق به قشر فرودست است.
در کارنامه سینمایی فرزاد موتمن پیش از این هشت فیلم دیگر نیز دیده میشود. دو فیلم او یعنی «شبهای روشن» و «صداها» احتمالا بهترین کارهای او به شمار میآیند و در واقع شبهای روشن به نوعی موتمن را در سینمای داستانی ایران تثبیت کرد.
در آخرین ساختهاش او داستان مردی را روایت میکند که از اتهام یک قتل تبرئه شده، ولی هنوز داغ ننگ را بر پیشانی خود دارد. دوست و غریبه او را گناهکار میدانند و در همین گیرودار مرد بخت برگشته تمام همت خود را مصروف دستیابی به عشق حقیقیاش میکند... .
به لحاظ هنری نیز فیلم «خداحافظی طولانی» در بخش مسابقه و هنر و تجربه سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و در هشت بخش، نامزد دریافت سیمرغ بلورین شد.
این فیلم توانست سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بازی سعید آقاخانی و بهترین طراحی لباس و دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه جشنواره فیلم فجر سی و سوم را به دست آورد.
کارنامه موتمن سرشار از تغییر ژانر است، اما به هرحال او اگر به همان فیلمساز شبهای روشن تبدیل شود به اصل خود بازگشته.
خداحافظی طولانی ضرباهنگ کشدار و به ازای آن ناچارا بازیها و گفتارهای طولانی دارد و در سایه همین کاستی، زیباییهایش نیز گم میشوند.
برای بیننده، قصه خداحافظی طولانی بسیار ملموس جلوهگری میکند. با این همه این فیلم بدون بازیگرانش و بازی خوب آنان و موسیقی تاثیرگذارش حقیقتا چیزی ندارد. لحن فیلم موتمن مرموزانه است.
شخصیت یحیی با بازی درونگرایانه سعید آقاخانی و بازی ساره بیات دقیقا در قد و قواره هنرپیشههاست و برای تماشاگر عام جالب توجه. همین لحن مرموزانه و دو به شک نیز باعث میشود همین تماشاگر ششدانگ حواسش را به خاتمه کار بدهد. اما در کل خداحافظی طولانی با این روش کارگردانی و پرداخت حیف شده است.
در فیلم عاطفی و عاشقانه وقتی با طبقه فرودست سروکار داریم یا اگر با قشر مرفه روبهرو هستیم، اولین چیز دریافت فرهنگ این گروههای جامعه است. آن چیزی که در جامعه درباره این اقشار نهادینه و عرف و شایع است باید در داستانکها تزریق شده باشد اما در خداحافظی طولانی همه چیز حول محور کاراکتر است، نه محیط او. در واقع هرچه یحیی انجام دهد بزرگ به نظر میرسد، اما در مواجهه با دیگران این گلدرشتی تبدیل به نقطه میشود.
سکانسهای دعوا و درگیری و بزن بزنها را به یاد بیاورید. آنقدر باسمهای است که قابل خندیدن نیز نیست، اما نماهای مرتبط به خانه یحیی و دیالوگ او را مرور کنید. همه چیز متفاوت است. در واقع وقتی فیلمی بدون اینکه مجبور باشد بازیگرمحور میگردد نتیجهاش در نهایت ریسکپذیرتر میشود.
در خداحافظی طولانی با یحیی سروکار داریم، کارگری که دست و پا میزند از مشکلات زندگی بیرون بیاید. او هم برای آبرویش باید بجنگد هم برای لقمه نانی و هم برای عشق خود. تماشاگر در این زمینه چگونه باید با این یحیی همذاتپنداری و باورش کند؟ طبیعی است که باید موتمن تماشاگر را به داخل زندگی یحیی ببرد و او را با این مرد بختبرگشته آشنا کند. اما چنان این روند کشدار و طولانی است که باعث میشود فقط رگههایی از یحیی مابهازای اجتماعی پیدا کند.
خداحافظی طولانی با این همه فیلم محترمی است که سعی کرده نمادین هم که شده یک قصه کلاسیک عاشقانه روایت کند.
مهدی تهرانی - قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد