در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
هوا ساکن بود، اما نسیمی ملایم که وزید، بویی ناخوشایند را کوبید توی صورتمان؛ یک نوع بوی ناشناخته و غریب که نمیشود به چیزی تشبیهش کرد.
از پلههای پل هوایی که به سمت در ورودی کارخانه پیش رفتیم، این بو غلیظتر شد تا حدی که مجبور شدیم راه بینیمان را با فشار دو انگشت مسدود کنیم؛ بویی که حالا به تخممرغ گندیده یا نیمروی سوخته نزدیک بود. ما رد این بو را گرفتیم و از حاشیه اتوبان بعثت چرخیدیم به سمت محله خزانه؛ جایی که تقریبا همسن کارخانه روغن نباتی است .
از فامیل خجالت میکشیم
ما ایستادهایم روی زمینی که در عهد ناصری برای خودش بروبیایی داشت؛ روی زمین محله خزانه که در زمان پادشاهی ناصرالدینشاه، دهها کوره آجرپزی داشت تا به خواست شاه برای ساخت دیوار جدید شهر تهران، آجر بسازد. باروی جدید تهران به این ترتیب از محله خزانه تغذیه شد، اما ناصرالدینشاه که رفت، بتدریج کورههای آجرپزی هم کمرونق شد و جایشان را کشتزارهای گندم گرفت. گندمزارها نیز عمر چندانی نکردند؛ چون پهلوی اول برای توسعه صنعتی تهران، صنایع را روی آنها بنا کرد و حتی باروی ناصری پایتخت را نیز ساقط کرد.
محله خزانه امروزی اما ازآنچه بر آن گذشته هیچ نشانی ندارد که امروز این محله نقطهای «پایینشهری» روی نقشه است که با کوچههای تنگ و باریک و بنبست و خانههای کوچک و بیجلا شناخته میشود. در محله خزانه (که پسوند بخارایی دارد و پاسداشتی است برای شهید محمد بخارایی، عامل ترور نخستوزیر، حسن علی منصور) هنوز میشود مردان و زنانی را دید که به رسم قدیم جلوی درخانهها یا مغازهها مینشینند و همزمان غریبهها را با نگاههای کنجکاو تجزیه و تحلیل میکنند و با آشناها چاقسلامتی.
مردی میانسال با موهای جوگندمی و اندکی خمیده؛ او از کارخانه روغن نباتی شاکی است. میگوید بو خفهشان کرده و آسایششان را گرفته. پیرمردی با گوشهای سمعکدار نیز شاکی کارخانه است و پانتومیم بازی میکند. وقتی توضیح میدهد بوی تند کارخانه نفسش را بند میآورد. همسایههای دیگر هم میآیند، همه گلهمند از بوی تند که برخی به آن میگویند «گند». زنی مسن میگوید از فامیلش خجالت میکشد بابت این بو و مردی دیگر از صدای کارخانه مینالد. این گله را ما از ساکنان یک کوچه پایینتر که همسایههای دیوار به دیوار کارخانهاند نیز شنیدیم و زنی جوان به ما گفت که شبها این صدا بیشتر از روز اذیتشان میکند. صدا در شب؟ این نکته مبهم ماجراست که اشاره به شبکاری کارخانه دارد؛ کاری که باید ممنوع باشد، اما به گفته اهالی نه هر شب که بعضی شبها این صدا میآید و مردمی که کمی از کارخانه دورترند و صدا را نمیشنوند، از پخش بوهای آزاردهنده در شب ناراحتند، که هر دو از شبکاریها حکایت دارد.
ما که حرف میزدیم، نسیمی ملایم وزید و آن بوی شامهآزار را با خود آورد، بو کشیدیم؛ چیزی شبیه بوی بتونه یا انبوهی از چرم میآید. پیرمرد کوچه پشتی اما میگوید بوی روغن سوخته است .
همه علیه یکی، یکی علیه همه
ماجرای کارخانه روغن نباتی کمکم دارد بودار میشود. پرونده این مجتمع از 20 سال پیش باز است و با این که حکم پلمب و انتقال آن به خارج از شهر صادر شده، ولی هنوز درحاشیه اتوبان بعثت تهران سرپاست. کشمکش بر سر این کارخانه جدی است و دو جبهه برای آن میجنگند، یکی برای بقایش و دیگری برای رفتنش. این کارخانه سال 1333 خورشیدی ساخته شد و تا پیش از انقلاب صاحب خصوصی داشت، اما پس از انقلاب در اختیار دولت قرار گرفت و تا سال 1391 تحت اختیار سازمان اقتصادی کوثر متعلق به بنیاد شهید و امور ایثارگران بود. زمانی که این کارخانه تحت مدیریت این سازمان بود اتفاقات تلخی رقم خورد از جمله بدهکاری به بیمه تامین اجتماعی که در روند بازنشستگی کارکنان آن اختلال ایجاد کرد. زمستان 1391 اما سازمان اقتصادی کوثر این کارخانه را به بخش خصوصی (یکی از سه ضلع مثلث قدرتمند صنعت روغن نباتی ایران) فروخت که مصادف شد با اعتراض کارگران از ترس عاقبتشان و صدور حکم توقف فعالیت کارخانه از سوی سازمان محیطزیست.
با صدوراین حکم، کارخانه چند روزی تعطیل شد، ولی چون سهامداران جدید گفته بودند قصد بازگرداندن رونق به کارخانه را دارند این حکم نیز کاری از پیش نبرد. به این ترتیب روغن نباتی رودرروی سازمان محیطزیست ایستاد و سهامدارانش از تلاش برای تولید روزانه 350 تن روغن خبر دادند. این در حالی بود که شورای شهر تهران و شهرداری دستبردار این موضوع نشده و اردیبهشت سال گذشته در جلسهای مشترک با سهامداران خواستار انتقال کارخانه شدند، اما پاسخ یکی از سهامداران به این خواسته تاریخی شد. زمانی که گفت این مردم محل هستند که برای کارخانه ایجاد مزاحمت میکنند نه کارخانه برای مردم، اشارهاش نیز به توسعه شهر و کش آمدن ساختمانها تا کیلومترها این طرف و آن طرف کارخانه بود.
با این حال در این جلسه نماینده کارخانه روغن نباتی پاسخی داد که مفهومش تمایل آنها به مهاجرت از تهران بود و رفتن به استان قزوین، اما با یک توقع بزرگ از مسئولان شهری تهران برای مذاکره با استانداری قزوین برای تغییر کاربری در زمینی که آنها نشانش کردهاند. اما جالبتر از این توقع، موضع نماینده فرمانداری تهران بود که در این جلسه به تبعات سیاسی جابهجایی کارخانه اشاره و نسبت به برگزاری تجمعات کارگری پس از انتقال، اشاره داشت. نماینده فرمانداری حتی موضوع را جنایی نیز دید و به تعطیلی کارخانه چیتسازی اشاره کرد که موجب شد یکی از کارگران بیکار شده، خود را حلقآویز کند.
با این حال نه درآن جلسه و نه در جلسات بعد، مسئولان شهری و محیطزیست مجاب نشدند و حتی مدیرعامل شرکت صنایع و مشاغل شهرداری تهران تاکید کرد که این کارخانه برای انتقال 20 سال فرصت داشته و رحمتالله حافظی، عضو شورای شهر تهران نیز گفت که این 20 سال فرصت خوبی برای فرمانداری بوده تا برای ایجاد اشتغال برای کارگران کارخانه راه حلی بیندیشد.
این پرونده هنوز باز است و کارخانه همچنان در حال کار، البته با چراغ خاموش و دست به عصا، ولی مردم همچنان گله دارند.
چرا کارخانه روغن بو میدهد؟
دانههای روغنی برای این که به روغن جامد تبدیل شود، در کارخانههای ساخت روغن و درون خطوط تولید، سفری طولانی میکنند. پنبهدانه، شاهدانه، خردل، کانولا، کنجد، آفتابگردان، دانه انگور،کاجیره (یا زرتک) و شلغم روغنی دانههایی هستند که روغنکشی میشوند و در قوطیهای فلزی به دست مشتریان میرسند.
روغن این دانهها که کشیده میشود، وارد مرحله خنثیسازی شده و صمغ و اسیدهای چرب آزاد شده آن جدا میشود. بعد نوبت رنگبری است که با استفاده از خاکی مخصوص، روغن بیرنگ میشود که این خاک بعد به وسیله فیلتر از روغن جدا میشود، سپس نوبت بوگیری و اضافه شدن بو و طعم به روغن است و بعد حذف تریگلیسیریدهای سنگین از آن. تا این مرحله روغن، مایع است که پس از آن با استفاده از گاز هیدروژن، روغن جامد و هیدروژنه میشود.
مرحله آخر نیز مربوط به جداسازی فلزات سنگین از جمله نیکل است که باقیمانده مرحله قبل هستند. بعد از این روغن آماده شده بستهبندی و آماده فروش میشود. اما این مراحل طولانی، همگی باعث ایجاد بو و صدا و آزار میشود .
آلودگیهای سهگانه کارخانه روغن نباتی
علی محمد شاعری
رئیس ستاد توسعه پایدار و محیطزیست شهرداری
صاحبان کارخانه روغن نباتی قو معتقدند این کارخانه تاثیری بر آلودگی هوای منطقه ندارد در حالی که بوی زنندهای که از این کارخانه متصاعد میشود، یکی از آلایندههای هواست. همچنین سروصدایی که از این کارخانه بلند میشود عامل آلودگی صوتی و موجب آزار مردم محله است و درعین حال فاضلاب آن نیز موجب آلودگی آبهای زیرزمینی شده است. در واقع در حالی که سالهاست وجود این واحد صنعتی باعث کاهش سطح بهداشت عمومی و به خطر افتادن سلامت مردم شده و نیز 20 سال است حکم خروج آن صادر شده، ولی هر بار با چانهزنی، دور زدن قانون و خرید زمان، این کارخانه سرجایش باقی میماند.
پایانه مسافربری جنوب مسافری که باید برود
خبرها به قدری متناقض است که شنونده سرسام میگیرد که بالاخره پایانه مسافربری جنوب چه بر سرش خواهد آمد.
یک بار گفته شد شهرداری تهران در حال رایزنی با تولیت حرم مطهر امام خمینی(ره) است تا 200 هکتار از زمینهای شهر آفتاب را برای ساخت ترمینال جدید تحویل بگیرد و بار دیگر گفته شد پردیس خودرو، نقطهای است که جانمایی شده است.
اما مرتبه بعد گفته شد بعید نیست دو ترمینال جنوب و غرب با هم ادغام شوند و بار دیگر شنیدیم که انتقال پایانه جنوب به منطقه 19 تهران حتمی است.
پس نتیجه این که ترمینال جنوب از منطقه 16 و از همسایگی کارخانه روغننباتی رفتنی است، اما به کجا معلوم نیست.
این انتقال اما یک ضرورت است چون این پایانه مملو از آلودگی صوتی، آلودگی بصری و آلودگی ناشی از رفت و آمد مکرر خودروهای سبک و سنگین است.
در این ترمینال مسافربری، 23 شرکت اتوبوسرانی و چهار شرکت سواری فعالند که برای 163 مقصد، سرویسدهی میکنند.
جالب است بدانید روزانه 860 اتوبوس از این ترمینال جابهجا میشود و در روزهای پایانی اسفند و تعطیلات نوروز این رقم به 1200 میرسد.
مریم خباز
گروه جامعه
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد