زنجانپور زاده تهران است به سال 1323. سال 45 مقارن با حضورش در دانشگاه در نمایش «چوب زیر بغل» به نویسندگی و کارگردانی بهمن فرسی بازی کرد و ماندگار شد تا خاک صحنه بخورد و یکی از بزرگان تئاتر شود.
همه فعالیتهای او البته به حضور در تئاتر خلاصه نشده و مخاطبان و علاقهمندان تلویزیون و سینما خاطرات ماندگاری دارند از هنرنماییهایش در سریالهایی مانند مختارنامه، تنهاترین سردار، ولایت عشق، آوای فاخته، عطر گل یاس و فیلمهایی همچون بیتا، شطرنج باد و گزارش یک قتل.
او این روزها با «تنهایی لیلا» به خانهها بازگشته در قالب شخصیت سیفالدین، پیرمردی که معتمد محل است و به نوعی رابط و واصل لیلا و محمد، دو دلداده سریال به یکدیگر.
شما معمولا بازیگر پر وسواسی هستید و پیشنهادهایتان را با تامل بررسی میکنید. نقش سیفالدین سریال «تنهایی لیلا» چه ویژگیها و جذابیتهایی داشت که راغبتان کرد ایفاگرش باشید؟
سیفالدین جدای از فاکتورهای نمایشی، مردی است که گویا نسلش در حال برچیده شدن و روبه انقراض است. او انسان خیرخواهی است و سر قول و قرارش میماند. این ویژگیها برایم جذاب بود و متمایل ایفای به نقش شدم.
از حضورتان در سریال راضی هستید؟
(مکث) مردم راضیاند، من هم خوشحالم.
همکاری با محمدحسین لطیفی چگونه بود؟
خیلی خوب. بدون هیچ گونه مداهنه، لطیفی کارگردان بسیار مسلطی است. او به دوربین، حرکت و فضا که شاید بسیاری از کارگردانان به درستی نمیشناسند تسلط دارد.
همبازی شدن با بازیگران جوانی مثل شعیبی و ساداتی را چطور ارزیابی میکنید؟
بازیگران خوبی بودند، به هر حال خوب بودند، اما بیشترین سهم از ارتباطم با نقش را به لطیفی میدهم.
به نظرتان نوع و کیفیت عشق لیلا به محمد در این دوره و زمانه پذیرفتنی است و کمی رویایی و غیرواقع بینانه به نظر نمیرسد؟
ما به عنوان هنرمند اجازه نداریم که فقط بدیها را نمایش دهیم. واقعیتهای اغلب بد اطراف و پیرامون ما را احاطه کرده است. باید کمی هم به انسانهای خوب پرداخت، حتی اگر به صورت غلوشده باشد. عیبجویی از جامعه فقط اوضاع را بدتر میکند و نتیجهای هم نخواهد داشت. در واقع به نوعی تبلیغ بیمعرفتی است. امروزه جوانانی را داریم که در بدترین شرایط کار میکنند تا پول حلال به سر سفره خانواده ببرند. تعداد این جوانهای شریف هم کم نیست. آدمهای بد هم زیاد هستند، اما ما به عنوان هنرمند وظیفه نداریم که فقط پلشتیها را نشان دهیم. باید انسانهای خوب را نشان داد حتی اگر مبالغهانگیز باشد.
چرا حضورتان در تلویزیون اینقدر کمرنگ و با فاصله است؟
اغلب کارهایی که ساخته میشود درباره نکات منفی زندگی است و به اختلافات و بیمعرفتیها و اختلاف میان نسلها و نداشتن تفاهم میان زوجها میپردازد. این موضوعات، دمدستی است و پیشپاافتاده. من از ابتدا دنبال این نوع کارها نبودم. همیشه گفتهام اگر هم کاری میکنم هر چقدر هم ضعیف، اما باید بتواند به نوعی باری از دوش کسی بردارد.
تا امروز نقشی مشابه سیفالدین را بازی کرده بودید؟
مشابه که نمیشود گفت، اما در سریال «فرات» هم ایفاگر نقش مردی بودم که پایبند اعتقاداتش بود؛ شخصیت محکمی داشت و از حرف خودش بازنمیگشت و کوتاه نمیآمد. به نوعی در برابر دیگران احساس مسئولیت میکرد.
از خودتان هم چیزی به نقش اضافه کردهاید؟
هر بازیگری که وارد یک نقش میشود به نوعی خود را به آن متصل میکند. بازیگر و نقش از هم لاینفک هستند. من هم قطعا تجربیاتم را به نقشم در سریال افزودهام. اگر بازیگر دیگری این نقش را بازی میکرد به طور قطع نتیجه کار چیز دیگری میشد. من با دنیای بازیگری خودم به نقش پرداختهام. البته عادت ندارم چیزی به دیالوگها اضافه کنم، حتی یک کلمه. در مجموع، تصاویر خودم از زندگی را به نقش اضافه میکنم.
به نظر میرسد به کارهای تاریخی ـ مذهبی علاقه و دلبستگی بیشتری دارید؟
حداقل در مقایسه با دیگر کارها بهتر بودهاند. ولایت عشق را خیلی دوست داشتم، حتی مختارنامه را با وجود کوتاهبودن نقشم. کارگردانان خوبی بالای سر این دو سریال بودند. سوژههایشان علاوه بر تقدسی که داشت به درد نسل امروز هم میخورد و به کار همه میآمد. به نوعی به مخاطبان خود درس معرفت میدادند.
آخرین حضورتان در سینما به چه سالی بازمیگردد و چرا اینقدر کم کار؟
(میخندد) البته امسال یک فیلم بازی کردهام؛ «پل خواب» به کارگردانی اکتای براهنی که امیدوارم به جشنواره فیلم فجر امسال برسد. قبل از این فیلم آخرین حضورم در یک اثر سینمایی به 20 سال پیش بازمیگردد.
کمکاریتان در سینما هم به نبود نقشهای جذاب بازمیگردد؟
یکی از دلایلش همین است. سینمای ایران سالهای اخیر در دنیا پیشرفت چشمگیری داشته است، اما نقشهایی که به من پیشنهاد شده، آنقدر جذابیت و پیچیدگی نداشته که جذبم کند. سینما را خیلی دوست دارم، همانگونه که به تئاتر دلبستهام. در سینما شانس بازیگر در رسیدن به یک نقش خوب به خیلی از مسائل بستگی دارد و عوامل زیادی در آن دخیل است، اما در تئاتر زودتر میتوان به مقصود رسید.
شما کار دوبله هم کردهاید؟
بله.
دوبلور شخصیت جبار سینگ فیلم شعله هستید؟
(با خنده) بله.
پس چرا دوبله را به شکل جدی و حرفهای دنبال نکردید؟
دوبله دغدغهام نبود. من سال 1358 و برای یک دوره کوتاه سه چهار ماهه کار دوبله انجام دادم. دغدغه و دلبستگی اصلیام تئاتر بود. جوان بودم و تشنه تئاتر و همه چیزم را فدای تئاتر کردم.
نزدیک به نیم قرن است روی صحنه نمایش حضور دارید، اوضاع تئاتر را در کشور چگونه ارزیابی میکنید؟
خیلی بد. همیشه و در همه جای دنیا دولتها از تئاتر متفکر حمایت میکنند. چند سالی است در تئاتر راه را اشتباه میروند. خیلی هم گفتهام این راهش نیست اما کسی به حرف من اهمیتی نمیدهد. پول تئاتر را باید دولت بدهد تا به ابتذال کشیده نشود. در تئاتر قرار نیست عده زیادی تماشاگر جذب کنیم و بعد ادعای موفق بودن نمایش را داشته باشیم. پس از 28 مرداد 32 تئاتر متفکر در لالهزار از بین رفت و نمایشهای مبتذل جای آن را گرفت. اما تئاتریها در همان دوره وضعیت اسفناکی داشتند و از نمایش به مفهوم واقعی خبری نبود. سالنهای تئاتر شخصی شده بود و کارگردانان اجبارا به کارهایی روی میآوردند تا صندلیها پر شود. وظیفه تئاتر، اما آگاهیبخشی است و فلسفه وجودیاش در خدمت فرهنگ جامعه بودن. آن وقت تئاتری که وابسته گیشه است چگونه میتواند در شمایل یک مصلح نقش ایفا کند؟ این هنر زمانی میتواند متفکر و مسئول باشد که از کمک همهجانبه دولت بهره گیرد. هنرمند زمانی که دلشوره گیشه و فروش را نداشته باشد همه هم و غمش را بر ارتقای کیفیت کار متمرکز میکند. تجربه ثابت کرده اگر کیفیت بالا باشد تماشاگر هم میآید. از طرف دیگر، فروختن یک نمایش به چه قیمتی؟ وظیفه تئاتر اصلا فروش نیست. تئاتر باید آگاهیبخشی کند، حالا اگر فروش هم داشت که چه بهتر. متاسفانه از روزی که بحث خصوصیسازی تئاتر پیش آمده، شاهد اتفاقات عجیب و غریبی هستیم. وسط کار جدی هنریک ایبسن گوشی تلفن همراه به دست یک انسان قرن نوزدهمی میدهند تا تماشاگر بخندد. ببینید چه فاجعهای در حال رخ دادن است! اصلا وظیفه تئاتر خنداندن مخاطب نیست، آنهم به هر قیمتی. خصوصیسازی ممکن است در 30 سال آینده جواب بدهد، اما در حال حاضر هیچ اتفاقی نمیافتد. من مرده و دیگران زنده؛ هیچ اتفاقی نمیافتد. باید از تئاتر مانند یک کودک مراقبت کرد تا بتواند نفس بکشد. هنرمند نباید دغدغه معیشت داشته باشد. با این وضعیت آینده روشنی را برای تئاتر نمیبینم.
به نظر میرسد موقعیت و جایگاه تئاتر در میان عموم مردم هم افول کرده و دیگر با اقبال گذشته مواجه نیست.
همه چیز در حد یک شوخی برگزار میشود. آدمهای اینکاره بر سر کار نیستند. همه میخواهند سریع و بدون دردسر به نتیجه برسند. مسئولان هم به دنبال چند جوان کمتجربه، بیسواد اما پرمدعا افتادهاند.
دلمشغولی و دغدغه اصلیتان در تئاتر کارگردانی است یا بازیگری؟
من خود تئاتر را دوست دارم. در مجموع 90 کار صحنهای دارم. رقم بالایی است. متجاوز از 20 نمایش را خودم کارگردانی کردهام، اما بیشتر بازیگر بودهام. این روزها شاید شرایط سنی یا سختگیریهایم باعث شده پیشنهادهای بازی در نمایشها را رد کنم.
تا به امروز بیشتر سراغ نمایشنامههای خارجی رفتهاید. در کارهای ایرانی نقصی میبینید که کمتر نشانی از آنها گرفتهاید؟
سراغ نمایشنامههای ایرانی هم رفتهام، اما مشکل اینجاست که این متنها میخواهند تکلیف را مشخص کنند؛ یا نصیحت میکنند یا راه خوشبختی را به انسان نشان میدهند. در صورتی که کار تئاتر نشان دادن راه و صدور حکم نیست. اکثر متنهای ایرانی این حالت را دارند و گله و شکایت زیاد میکنند. با این حال متنهای ایرانی خوبی هم داریم. سال 61 نمایشی به نام «مروارید» را روی صحنه بردم که با استقبال بینظیر تماشاگران مواجه شد.
نویسنده نمایشنامهاش که بود؟
طرح اولیهاش از خودم بود، اما دیالوگهایش را عزتالله مهرآوران نوشت. فضای نمایش در جنوب میگذشت.
عیبجویی از جامعه، اوضاع را بدتر میکند
ما به عنوان هنرمند اجازه نداریم فقط بدیها را نمایش دهیم. واقعیتهای اغلب بد اطراف و پیرامون ما را احاطه کرده است. باید کمی هم به انسانهای خوب پرداخت، حتی اگر به صورت غلوشده باشد. عیبجویی از جامعه فقط اوضاع را بدتر میکند و نتیجهای هم نخواهد داشت. در واقع نوعی تبلیغ بیمعرفتی است. امروزه جوانانی را داریم که در بدترین شرایط کار میکنند تا پول حلال سر سفره خانواده ببرند. تعداد این جوانهای شریف هم کم نیست.
آدمهای بد هم زیاد هستند، اما ما به عنوان هنرمند وظیفه نداریم فقط پلشتیها را نشان دهیم و باید انسانهای خوب را نشان داد حتی اگر مبالغهانگیز باشد.
محسن محمدی - رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد